بررسی شبهاتی در قیام مختار ثقفی و یاران و خائنان به او/ چرا ابراهیم بن مالک اشتر، مختار را تنها گذاشت؟
باوجود اینکه مختار پس از کشتن قاتلان شهدای کربلا، چهارماه در دارالاماره کوفه محاصره بود و از ابراهیم بن مالک اشتر درخواست کمک کرد، او به یاری مختار اقدام نکرد. درنهایت کوتاهی ابراهیم باعث شکست و شهادت مختار شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، بعد از قیام کربلا افراد و گروههایی با عنوان خونخواهی از امام حسین علیه السلام قیام کردند. در این میان، طبق شواهد تاریخی یک قیام به سرانجام رسید و شاید دلیل آن صداقت حاضران در آن بود؛ قیام مختار بن ابوعبیده ثقفی که حدود پنج یا شش سال بعد از واقعه جانسوز کربلا انجام شد و حدود نه ماه به طول انجامید در نهایت با قصاص قاتلان حضرت سیدالشهدا علیه السلام و خانواده و یاران آن حضرت به سرانجام رسید. البته مختار ثقفی در این مسیر تنها بود و افراد زیادی او را همراه میکردند؛ افرادی که هرچند هر کدام به دلایلی در واقعه کربلا حضور نداشتند اما آنقدر در دین و قیام خود دارای اخلاص بودند که به این توفیق بزرگ و مهم دست پیدا کنند.
خبرگزاری تسنیم در گفتوگویی که با دکتر محمدحسین رجبی دوانی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ اسلام، انجام داده به بررسی شبهههایی در زندگی مختار ثقفی و قیام او پرداخته است. آن طور که این کارشناس تاریخی شرح میدهد، ابراهیم بن مالک اشتر رسماً از مختار جدا نشده بود بلکه برای مقابله با بنیامیه حرکت کرد و بعد از در هم شکستن قوای شام در شمال عراق در استان جزیره به مرکزیت موصل مستقر شد و آن منطقه را جزو قلمروی مختار درآورد. منتها زمانی که قدرت مختار رو به ضعف گذاشت و زبیریان از جنوب بر او و قلمرویش حمله کردند، به رغم درخواستهای مکرر مختار، ابراهیم حاضر به همراهی با او و مقابله با زبیریان نشد و با بهانههایی از کمکرسانی به مختار طفره رفت. با وجود اینکه مختار چهار ماه در دارالاماره کوفه محاصره بود و از او درخواست کمک کرد به یاری مختار اقدام نکرد و به این دلیل مختار در مقابل زبیریان شکست خورد و به شهادت رسید. درواقع کوتاهی ابراهیم باعث شکست و شهادت مختار شد. اینکه ابراهیم بعد از شهادت مختار به زبیریان پیوست، دلیل بر عدم بصیرت و معرفت او به راهی بود که برگزیده بود. این راه مورد تایید اهل بیت علیهم السلام بود.
علت عدم حضور مختار در میان یاران امام حسین علیه السلام
مختار ثقفی را به عنوان کسی میشناسیم که به خونخواهی امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا قیام کرد و در این راه به توفیقهایی هم دست پیدا کرد. علت اینکه مختار در صحنه کربلا حضور نداشت چه بود؟
در سال 61 هجری که امام حسین علیه السلام قیام کرده و در صحرای کربلا به همراه یاران مظلوم و باوفای خود به شهادت رسیدند، مختار به دست عبیدالله بن زیاد گرفتار شده بود و در زندان او به اسارت گرفته شده بود. همان زمان بود که امام حسین علیه السلام به کربلا رسیدند و فاجعه عاشورا رخ داد که در نهایت منجر به شهادت مظلومانه آن امام بزرگوار شد. بنابراین هنگام قیام امام حسین علیه السلام، مختار عذر موجهی داشت که در کربلا نبود و موفق نشد حضرت سیدالشهدا علیه السلام را یاری کند.
بیشتر بخوانید: استاد فرشچیان در گفتگو با تسنیم: طراحی ضریح امام حسین(ع) عنایتی ویژه از سوی خدا بود/ استقبال گسترده غیرمسلمانها از تابلوی "عصر عاشورا"
جبران غیبت
اما این غیبت را بعدها به نوعی جبران کرد و به خونخواهی آن حضرت برخاست. سؤال این است که مختار چند سال بعد از قیام و شهادت امام حسین علیه السلام قیام کرد؟
آن طور که در تاریخ آمده مختار در سال 66 یا به نقلی 67 هجری قمری قیام کرد. یعنی پنج یا شش سال بعد از واقعه کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام. مدتی هم موفق شد بر بخشهایی از عراق مسلط شود و از کسانی که در واقعه کربلا حضور داشتند انتقام بگیرد و تک تک آنها را به هلاکت برساند.
تأثیر همسران مختار در قیام او
به هر حال مختار ثقفی در این مسیر تنها نبود و افراد گوناگونی در زندگی او حضور داشتهاند که برخی از آنها به قیام او در خونخواهی امام حسین علیه السلام هم نقش داشتند. در این میان، همسران مختار چه تأثیر و نقشی در قیام او داشتند؟
درباره همسران مختار اطلاعات دقیقی در دست نیست و در منابع تاریخی هم مطالب واضحی در این باره درج نشده است. اما این احتمال وجود دارد که مختار چندین همسر داشته باشد، برخلاف آنچه در سریال مختارنامه نشان داده شد که او دارای دو همسر بود. زیرا وقتی سن پدران همسران او را مشاهده میکنیم، مشخص میشود که حداقل یکی از آنها، یعنی نعمان بن بشیر، با مختار هم سن بوده است و هر دوی آنها متولد شال اول هجرت بودهاند. بر این اساس بعید به نظر میرسد که تا آن زمان ازدواجی نداشته باشد.
ازدواج مختار با دختران دو عامل حکومتی معاویه لعنت الله علیه
همین دو نفری که به عنوان همسران مختار از آنها یاد شده، دختران دو چهره مهم و شناخته شده حکومتی بودند. آیا این موضوع علت خاصی داشته است؟
درست است. طبق نقلهای تاریخی هر دو همسر مختار که از آنها به طور دقیق نام برده شده، هر دو دختران دو مقام درجه اول معاویه ملعون بودند. یکی از آنها دختر نعمان بن بشیر بود که حاکم معاویه در کوفه بود. کوفهای که در آن زمان به عنوان یک شهر کوچک نبوده، بلکه شهری مهم و حساس بود که نظامیان زیادی در آن زندگی میکردند و حاکمیت آن بر نیمی از ایران و عراق گسترده بود.
همسر دیگر مختار به نام ام ثابت، دختر سمره بن جندب فزاری بود که حاکم معاویه در بصره بود. او شخصیتی سفاک داشت که خون بسیاری از مردم را ریخته بود و به ظلم مشهور بود.
با این توضیحات، چه دلیل داشت که مختار با دختر این دو مقام درجه یک در حکومت معاویه ازدواج کرد؟
این احتمال وجود دارد که مختار قصد داشته که از آشنایی با این دو چهره و ارتباط با خانوادههای درجه اول در حکومت معاویه بهره ببرد و به اهداف مورد نظر خود برسد.
از سوی دیگر این امکان هم وجود دارد که آن دو دختر دارای فضیلتهایی بودند، خارج از آنکه پدران آنها چه موقعیتی از نظر نظامی و حکومتی داشتهاند. همان گونه که مشاهده میکنیم امام حسن مجتبی علیه السلام هم با جعده دختر اشعث بن قیس ازدواج کردند. اشعث دشمن حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام بود و همین همسر امام در نهایت عامل شهادت ایشان شد.
بر این اساس نمیتوان بر مختار خرده گرفت که چرا با دختران دو چهره و عامل معاویه ازدواج کرده است. چراکه ما امروزه ارزشهای آن دوره را نمیشناسیم که بتوانیم درباره او قضاوت کنیم.
کشته شدن همسر مختار در دفاع از او
سرانجام این دو نفر چه شد و چقدر در قیام مختار با او همعقیده بودند؟
در هر صورت میدانیم که آن همسر مختار که دختر نعمان بن بشیر بود، به مختار وفادارتر و در قیام با او همراهتر بود. در این شرایط مشاهده میکنیم که وقتی کار مختار به بست میرسد و در نهایت به شهادت میرسد، مصعب بن زبیر هر دو همسر او را احضار کرده و از آنها میخواهد که از مختار اعلام براعت کرده و او را صب کنند و ناسزا بگویند. در این شرایط، دختر سمره بن جندب فوراً قبول میکند، از مختار اعلام براعت میکند و او را رها میکنند.
اما دختر نعمان بن بشیر میگوید من چگونه از کسی بیزاری بجویم که روزها روزه بود و شبها را شبزندهداری میکرد و قاتلان امام حسین علیه السلام و یاران و خانواده آن حضرت را قصاص کرد. با این بیانات حاضر نشد که از مختار اعلام بیزاری کند. به همین علت عبدالله بن زبیر حکم قتل او را داد و او ناجوانمردانه کشته شد.
نقش ابراهیم فرزند مالک اشتر در خونخواهی امام حسین علیه السلام
یکی از چهرههای شناخته شده در قیام مختار، ابراهیم فرزند مالک اشتر است. کسی که مدتی با مختار همراه شد ولی بعدها از قیام او جدا شد. علت جدایی و رویگردانی ابراهیم بن مالک اشتر از مختار و قیام او چه بود؟ و آیا این جدایی تأثیری در قیام مختار داشت؟
ابراهیم بن مالک اشتر رسماً از مختار جدا نشده بود بلکه برای مقابله با بنیامیه حرکت کرد و بعد از در هم شکستن قوای شام در شمال عراق در استان جزیره به مرکزیت موصل مستقر شد و آن منطقه را جزو قلمروی مختار درآورد. منتها زمانی که قدرت مختار رو به ضعف گذاشت و زبیریان از جنوب بر او و قلمرویش حمله کردند، به رغم درخواست های مکرر مختار، ابراهیم حاضر به همراهی با او و مقابله با زبیریان نشد و با بهانههایی از کمکرسانی به مختار طفره رفت.
با وجود اینکه مختار چهار ماه در دارالاماره کوفه محاصره بود و از او درخواست کمک کرد به یاری مختار اقدام نکرد و به این دلیل مختار در مقابل زبیریان شکست خورد و به شهادت رسید. درواقع کوتاهی ابراهیم باعث شکست و شهادت مختار شد. اینکه ابراهیم بعد از شهادت مختار به زبیریان پیوست، دلیل بر عدم بصیرت و معرفت او به راهی بود که برگزیده بود. این راه مورد تایید اهل بیت علیهم السلام بود.
چرا مختار، قاضی شریح را نکشت؟
چهره دیگری که در حکومت مختار حضور داشت، قاضی شریح است. کسی که گاهی گفته میشود به قتل امام حسین علیه السلام فتوا داد. سؤال اینجاست که اگر این مطلب صحت دارد، چرا مختار او را به قتل نرساند، بلکه حتی به او مقام قضاوت هم داد؟
این مطلب، غلط مشهوری است که در افواه رایج است. در هیچ یک از منابع معتبر درباره واقعه کربلا چنین چیزی نیامده است که قاضی شریح چنین فتوایی داده باشد. قاضی شریح در عین اینکه نسبت به ائمه اطهار علیهم السلام بیمعرفت بود، از خود چنین رد خائنانهای هم باقی نگذاشت. ضمن اینکه در هیچ یک از منابع اصلی چنین مطلبی عنوان نشده است.
باید گفت اگر او چنین کاری کرده بود قطعاً در هنگام قیام مختار جزو کسانی قرار میگرفت که به عنوان دست داشتن در فاجعه کربلا باید نابود میشد. این در حالی است که ما مشاهده میکنیم مختار با علم به اینکه او نسبت به اهل بیت علیهم السلام معرفت چندانی نداشت، اما چون شریح در قضاوت تبحر داشت او را در پست قضاوت کوفه حفظ کرد.
هرچند که قاضی شریح بعد از مدتی از این کار استعفا داد. حال آنکه اگر چنین چیزی قطعی بود باید مختار او را به سرعت میکشت. این مسئله در برخی از کتابهای کم اعتبار متأخر آمده که سندیت ندارد و نمیتوان به آن اعتنایی کرد.
علت عدم حضور ایرانیهای یار مختار در سپاه امام حسین علیه السلام
حضور تعداد زیادی از ایرانیها در قیام مختار هم قابل تأمل است. به طوری که حتی کیسان ایرانی که از او با نام کیان هم یاد شده، ایرانی بود و یکی از یاران بسیار نزدیک و مورد اعتماد مختار بود. در اینجا این پرسش به ذهن خطور میکند که ایرانیهایی که حاضر شدند در راه قیام مختار از جان خود بگذرند، به چه علتی در سال 61 هجری به یاری امام حسین علیه السلام نرفتند که آن حضرت مظلومانه به شهادت رسیدند؟
دلیل این امر این است که تا قبل از قیام مختار به علت وضعیتی که حاکمان جائر و فاسد اموی در عالم اسلام حاکم کرده بودند، ایرانیهای مسلمان به عنوان شهروندان درجه دو و سه محسوب میشدند. حاکمان عرب آنها را از هرگونه دخالت در امور سیاسی و اجتماعی منع کرده بودند و طوری جلوه داده بودند که اینها برابر با اعراب نیستند. به همین علت بود که خود ایرانیها هم آن طور که باید و شاید نسبت به ذات مقدس امام حسین علیه السلام شناخت نداشتند.
بنابراین در نامهنگاریهایی که برای دعوت از امام حسین علیه السلام به کوفه شده بود، ما نامی از ایرانیها مشاهده نمیکنیم. البته مطلبی را در یکی از آثار عصر خودمان دیدم که سندش را به درستی نداده بودند. به هر حال اگر این قضیه صحت داشته باشد، نشان میدهد که عدهای از ایرانیها قصد یاری رساندن امام حسین علیه السلام را داشتهاند ولی عمر سعد لعنت الله علیه مانع شده است.
موضوع آن مطلب هم از این قرار بود که عمر سعد 400 نفر را - غیر از کسانی که مأمور بستن شریعه فرات بودند- مأمور کرده بود تا مانع عبور موالی که در آن زمان به ایرانیهای مسلمان میگفتند، برای یاری رساندن به امام حسین علیه السلام بشوند. اگر این گزارش درست باشد، نشان میدهد که ایرانیها قصد داشتند امام حسین علیه السلام را یاری کنند ولی با ممانعت لشکریان عمر سعد مواجه شدند. البته با توجه به وضعیتی که نسبت به ایرانیان در جامعه اعمال شده بود، ظاهراً خود ایرانیهای مسلمان هم پذیرفته بودند که در این مسائل حق ورود ندارند. درنتیجه متنی را نداریم که امام حسین علیه السلام کسی را فرستاده باشند تا با بزرگان ایرانیها مذاکره کنند و آنها را به یاری خود بطلبند.
انتهای پیام/