بازخوانی سفر مقام معظم رهبری به کردستان در سال ۱۳۸۸؛ بیاناتی که وحدت شیعه و سنی را تقویت کرد
سفر دوباره مقام معظم رهبری به دیار فرهنگ و مجاهدتهای خاموش از آرزوها و انتظارات بزرگ مردم و مسئولان استان کردستان است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از سنندج، مقام معظم رهبری که در اردیبهشتماه سال 88 به استان کردستان سفر کرد شور و نشاط خاصی در بین مردم و مسئولان این منطقه به وجود آورد و این سفر تاریخی در نوع خود بینظیر بود.
مردم استان کردستان هیچ وقت سفر مقام معظم رهبری به این دیار را فراموش نمیکنند و این سفر تاریخی برای مردم بسیار خوشیمن بود؛ رهبر معظم انقلاب اسلامی در سفر خود با اقشار مختلف مردم استان کردستان دیدار کردند و حتی به شهرستانهای مرزی استان نیز سفر داشته و دیدار صمیمی و گرمی با مرزداران غیور داشتند.
حال پس از گذشت 11 سال برکات مادی و معنوی سفر پر خیر و برکت مقام معظم رهبری به استان کردستان همچنان تداوم دارد و این روزها که یادآور سفر معظمله به استان است مردم و مسئولان چشمانتظارند تا دوباره مقام معظم رهبری به کردستان سفر کنند و بار دیگر خطه ولایتمدار و شهیدپرور کردستان از دستاوردهای این سفر تاریخی برخوردار شود.
در ادامه به بهانه سالروز 22 اردیبهشت 88، بازخوانی این سفر تاریخی و گزیده بیانات رهبری در جمع مردمان این دیار از نظر خوانندگان محترم میگذرد:
بیانات در جمع مردم استان کردستان در میدان آزادی سنندج 22-2-88
بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمد و علی اله الطّیبین الطّاهرین و صحبه المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الأرضین.
بسیار خرسندم و خدای متعال را سپاسگزارم که توفیق عنایت کرد تا بار دیگر - ولو با فاصلهای زیاد - در این استان سرافراز و در میان شما مردم عزیز و وفادار حضور پیدا کنم. کردستان سرزمین فداکاریهای بزرگ است؛ سرزمین هنر و فرهنگ است؛ سرزمین صفا و وفاداری است؛ سرزمین مردمِ وفاداری است که در حساسترین سالهای عمر این نظام و این کشور با مردانگی خود و با رشادت خود، توطئههای بزرگی را خنثی کردند. سرزمین مردم با رشادت و با رشد عقلی و آگاهی است که توطئهی دشمن را در لحظات حساس تشخیص دادند و با فداکاری خود فتنهی بزرگی را خاموش کردند، پیش از آنکه آن فتنه بتواند به هدفهای شوم خود برسد. این از یاد ملت ایران نخواهد رفت. کردستان در تاریخ انقلاب اسلامی، نشان افتخاری را با خود حمل میکند که در کمتر استانی نظیر آن را میشود دید.
عزیزان من! برادران و خواهران من! در فجر پیروزی انقلاب اسلامی کسانی به دنبال این بودند که در کشور جنگ داخلی درست کنند و برادرکشی به راه بیندازند. ستمگران جهانی از این که یک قدرت مستقل و متکی به دین و ایمان مذهبی در این منطقه سر بلند کند، وحشت میکردند و سراسیمه بودند؛ لذا همهی نیروهای خود و همهی توان سخت و نرم خود را به میدان آوردند تا شاید بتوانند این مولود تازه پابههستیگذاشته را در همان اولین قدمها نابود کنند و از بین ببرند. مردم کُرد در این استان امتحان خوبی را در این رویاروئی بزرگ از خودشان نشان دادند. من کردستان را از نزدیک دیدهام و در روزهای محنت و سختی، عظمت ایستادگی این مردم را با چشم مشاهده کردهام. آنچه من از کردستان میگویم، بسیاری مربوط به دانستهها و اطلاعات شخصی خود من است که آن را از نزدیک مشاهده کردهام. البته آوازهی مقاومت مردم استان شما - در دورانهای مختلف: چه در آغاز انقلاب، چه در دوران جنگ تحمیلی - به گوش همهی ملت ایران رسیده است.
عزیزان من! یک سیاست خباثتآلودی از آغاز انقلاب سعی کرد اقوام ایرانی را از یکدیگر جدا کند و با بهانههای مختلف، پیکرهی عظیم ملت ایران را تکه تکه کند. با هر قومی از اقوام متنوع ایرانی - فارس، ترک، کُرد، عرب، بلوچ، ترکمن، لُر - جداگانه یک تلقین شیطانی را در میان میگذاشتند تا دلها را از هم چرکین کنند. به تهرانی و اصفهانی چیزی میگفتند، به بلوچِ بلوچستانی - که من قبل از انقلاب مدتی را در میان آنها گذراندم - حرفی میزدند و در کردستان سخن دیگری میگفتند. خیلی هوشیاری لازم بود تا ملت ایران بتواند برای ادای رسالت بزرگ خود - که به برکت برافراشتن پرچم اسلام بر دوش این ملت قرار گرفته بود - قیام کند و رسالتش را انجام بدهد. ملت ایران در اکناف این کشور بزرگ مجاهدات زیادی کردند و شما مردم کردستان سهم خود را در این مجاهدت عمومی و بزرگ بخوبی انجام دادید. این از جملهی چیزهائی است که به یاد تاریخ ایران عزیز خواهد ماند.
استان کردستان یک استان فرهنگی است. شما به طبیعت سرسبز و زیبای این استان نگاه کنید، به روحیهی مهربان و باصفای مردم این استان نگاه کنید، به تاریخ این استان - که علما و شعرا و اهل فرهنگ و اهل هنر در همین تاریخ نزدیکِ این استان فراوانند - نگاه کنید؛ همهی اینها نشان میدهد که این استان، یک استان فرهنگی است.
مخالفین ایران و دشمنان اسلام، سعی کردند این استان را در آغاز انقلاب تبدیل به یک استان امنیتی کنند. علاج این دشواری و این مشکل بزرگ، آسان نبود؛ اما نظام مقتدر اسلامی به همراهی شما مردم، بر این مشکل فائق آمد. آنها سعی میکردند اجزاء ملت ایران را از یکدیگر جدا کنند و بین مردم کُرد و مردم فارس و مردم ترک فاصله بیندازند؛ اما نتوانستند. «و ما یمکرون الّا بأنفسهم و ما یشعرون»؛ (1) مکرشان به خودشان برگشت. شما برادران و خواهران کُرد بدانید، هر کسی در آن سالهای اول - از این جوانهائی که از اقصای نقاط کشور برای مجاهدت به اینجا میآمدند - آمد و مدتی در اینجا ماند، نسبت به مردم استان کردستان علقهی قلبی پیدا کرد. جوانان پرشور و پرحماسهای که از خراسان و از اصفهان و از فارس و از تهران و از بقیهی استانهای کشور آمدند و چند صباحی را در سنندج و سقز و مریوان و بقیهی شهرهای این استان گذرانیدند، وقتی برگشتند حامل پیام محبت بودند؛ دلبستهی مردم کُرد بودند؛ این که میگوئیم اینجا یک استان فرهنگی است، به خاطر انعکاس رفتار مهربانانهی مردم کُرد است. عکس قضیه هم صادق است و هنوز در استان، یاد آن جوانان سلحشوری که از نقاط دیگر آمدند و اینجا فداکاری کردند، در دلها و ذهنها حاضر است. من اطلاع دارم، یاد شهید کاوه، یاد شهید صیاد، یاد متوسلیان، یاد ناصر کاظمی، یاد احمد کاظمی و یاد شهید بروجردی - این جوانانی که عمری را در اینجا گذراندند و جانشان را کف دست گرفتند - در یاد مردم این استان زنده است. خدا را سپاسگزاریم که دشمن نتوانست به مقاصد خود برسد.
البته من به شما عرض بکنم، هرگز دشمن آرام نمینشیند. یک سیاست خبیثی از دوران طاغوت بر کشور حاکم بود و آن عبارت بود از بیگانه دانستن اقوام گوناگون؛ کُرد بیگانه بود، بلوچ بیگانه بود، ترک بیگانه بود، عرب و ترکمن بیگانه بودند، اینها را بیگانه حساب میکردند. در عملکرد آنها هم این معنا مشهود بود. شما ببینید در دوران طاغوت، در این استان نه کار عمرانىِ درستی انجام گرفته است، نه کار فرهنگی درستی انجام گرفته است؛ رسیدگی نمیکردند و کاری نداشتند. در این استان، کارهای عمرانی در دوران طاغوت در حد صفر بود؛ کارهای فرهنگی هم همینجور. اگر شما امروز مشاهده میکنید که در استان کردستان نزدیک به پنجاه هزار دانشجو وجود دارد که در بیست و چند مرکز آموزش عالی مشغول تحصیل هستند، این رقم در دوران طاغوت فقط 360 نفر بود! نسبت بیسوادی هم در این استان در دوران طاغوت وحشتآور بود: فقط 29 درصد مردم در این استان باسواد بودند! طاغوت نمیخواست مردم کُرد - این مردم با استعداد و این مردم دارای هوش و ذکاوت - باسواد بشوند. فقط 29 درصد استانی با این خصوصیات و با این کیفیت، باسواد بود! آن کار عمرانیشان، این هم کار فرهنگیشان! نگاهشان نسبت به این استان، نگاه شیطنتآمیز و غلط بود. نظام اسلامی آمد و این نگاه را تصحیح کرد؛ نه فقط در سطح مسئولان، بلکه در سطح آحاد مردم.
عزیزان من! این را همه بدانند؛ نظام اسلامی تنوع اقوام را در کشور بزرگ و سرفرازمان یک فرصت میداند. سنتهای مختلف، آداب و عادات مختلف و استعدادهای گوناگون و متنوع، یک فرصت است که اجزاء گوناگون این ملت بتوانند یکدیگر را تکمیل کنند: با مراودات درست و با همزیستی و اتحاد کامل. برای ملت ما این یک افتخار است که چنین نگاهی به مسئلهی تنوع اقوام دارد. علت هم این است که اسلام منبع الهام این نظام است و در این نگاه اسلامی، بین نژادهای مختلف و زبانهای مختلف - ولو از ملتهای گوناگون - تفاوتی نیست، چه برسد به اقوام مختلف در میان یک ملت. نگاه اسلام این است و نگاه نظام اسلامی هم این است. لذاست ما به منطقهی کُردی - استان کردستان - و مناطق اقوام دیگر، با نگاه اسلامی نگاه میکنیم؛ نگاه اسلامی، برادری و اتحاد و همدلی و صمیمیت است؛ هر کسی که با این نگاه مخالفت کند و شیوهی دیگری را انتخاب بکند، برخلاف سیاست نظام اسلامی رفتار کرده است. همه این حقیقت را دریافتهاند که نظام اسلامی، مردم این استان را مردم خود و وفاداران به انقلاب و سربازان انقلاب میداند. لذا در همان دورانی که در اینجا و جاهای دیگر، یک عده ایادی بیگانه به نام مردم کُرد حرفهائی میزدند - که مردم کُرد روحشان از آن حرفها خبر نداشت، آن روزی که در این استان و استانهای همجوار، دستهای شیطنتآمیز دشمنان به فکر فتنه و برادرکشی بودند، خود مردم این استان در صفوف مقدم قرار گرفتند؛ یاد مجموعهی رشید و پرافتخار پیشمرگان کُرد مسلمان هرگز از خاطرهی آن کسانی که مجاهدات آنها را دیدند، نخواهد رفت. به ارواح آنها - که پنج هزار و چهارصد شهید از مردم این استان به شهادت رسیدند - درود میفرستیم و به آن کسانی که از آنها باقی هستند و به خانوادههای آنها سلام میکنیم. از خداوند متعال برای همهی آنها رحمت و مغفرت میخواهیم.
برادران و خواهران عزیز! جوانها! من این را عرض بکنم، شما جوانها باید در جریان این تاریخ بسیار عبرتآمیز در این منطقه و در مناطق دیگر قرار بگیرید. این، چیزهائی است که نسل جوان ما آنها را ندیده است؛ باید از آنها مطلع باشید. کسانی خواستند در این استان و در میان این مردم مؤمن و مهربان و صمیمىِ با انقلاب، نقشههای دشمن را اجرا کنند و پیاده کنند. اینها - همان کسانی که میخواستند به نام مردم کُرد حرف بزنند - به مردم کُرد ضربه زدند. امروز ما هم با خانوادههائی مواجه هستیم که فرزندانشان در راه این مبارزهی مقدس شهید شدهاند، هم با خانوادههای دیگری مواجه هستیم که فرزندانشان فریب دشمن را خوردهاند؛ آنها هم داغدیدهاند و مورد ترحم و همدردی ما هستند. آن خانوادههائی که دشمن توانست جوان آنها را فریب بدهد و خون او را در راه اغراض فاسد آمریکا و صهیونیسم بکار بگیرد، آن خانوادهها هم گناهی نکردهاند؛ داغ جوانانشان را هم دیدهاند؛ خیلیها هم به یاد آنها نیستند. ما نسبت به آنها دلسوزی داریم. این هم از خسارتهائی است که ضدانقلاب بر این استان وارد کرده است.
فرصت کار عمرانی را هم در یک برههای از زمان از این استان گرفتند. استان شما از جهات مختلف، یک استان بسیار بااستعداد است. اینجا میتوانست سرمایهگذاریهای خوبی انجام بگیرد؛ بنا بود در همان سالهای اول، کارهای زیربنائی بزرگی انجام بگیرد. اولین گروه عمرانی از سوی شورای انقلاب - قبل از تشکیل جهاد سازندگی - به کردستان آمد. آن زمان مرحوم شهید بهشتی (رضوان الله علیه) که رئیس شورای انقلاب بود، یک گروهی را برای عمران منطقهی کردستان فرستاد؛ هنوز جهاد سازندگی هم تشکیل نشده بود. نظام میدانست که رژیم طاغوت با این استانهای دوردست و متفاوت از لحاظ زبان و لهجه و قومیت، چه کرده است؛ میخواست جبران کند؛ اما ضدانقلاب این فرصت را متأسفانه برای مدت چند سال از دست نظام جمهوری اسلامی گرفت. من اطلاع دارم و میدانم که بحمدالله در این استان و در طول این سالها، خدمات بسیار زیاد و بسیار بزرگی انجام گرفته که آن روزها در مخیّلهی کسی خطور نمیکرد. در این استان و در طول این سالها، اینقدر کار عمرانی انجام گرفته است که یک فهرست طولانی را تشکیل میدهد: راهها، سدها، کار توزیع انرژی، کار توزیع آب، مخابرات و شاخصهای گوناگون توسعه. همین حالا در این استان حدود نوزده سد در حال احداث است. هرگز آن روزها کسی به ذهنش هم خطور نمیکرد که این کارها انجام بگیرد؛ این کارها شده است. اما در عین حال آنچه میتوانست بشود و آنچه که باید میشد، از این بسیار بیشتر است. بسیاری از کارها در این استان انجام نشده است که باید همت مسئولان متوجه این نقاط بشود.
استان مشکلاتی دارد. آنجوری که من احساس میکنم و مطالعه میکنم، در درجهی اول مشکل این استان عبارت است از اولاً مسئلهی اشتغال، ثانیاً مسئلهی سرمایهگذاری. اشتغال مسئلهی مهمی است. امروز نسبت بیکاری در این استان نسبتاً بالاست، در حالی که جوانهای آمادهی به کار حضور دارند. کارهای خیلی خوب و کارهای زیادی شده، اما کارهای دیگری و بیشتری باید انجام بگیرد. خدا را شکر میکنیم که امروز برخلاف دوران طاغوت، دولتها خودشان به سراغ مردم میآیند. یک روزی بود که مردم باید زحمت میکشیدند، تلاش میکردند تا به حضور دولتها برسند؛ امروز به برکت اسلام، دولتها هستند که راه میافتند و به استانهای مختلف، شهرهای مختلف و دورافتادهترینِ نقاط کشور میروند؛ رئیس جمهور میرود، وزیر میرود، مسئولین گوناگون میروند. مردم بعضی از این جاهائی که رئیس جمهور در آنجاها حضور پیدا میکند، میگویند ما در دوران گذشته یک مدیرکل را هم در اینجا ندیده بودیم! راست هم میگویند. این از برکت اسلام است. اسلام حکومتها را موظف میکند که به دشوارترین کارها و به ضعیفترین مردم بیشتر بپردازند تا به کارهای آسان؛ و خوشبختانه امروز این وجود دارد. خدا را سپاسگزاریم.
این را هم در پایان این بخش از عرایضم عرض بکنم: جوانان عزیز بدانند، توطئههای استکبار خنثی شده، اما تمام نشده است. هوشیاری مردم مؤمن و آمادهبهکارىِ مسئولان کشور، تا امروز توطئههای دشمنان را نسبت به این استان و نسبت به جریانهای مشابه خنثی کرده؛ اما نباید فکر کرد که دشمن دست کشیده و ساکت نشسته و از دنبال کردن اهداف شوم خودش منصرف شده؛ نه، هشیاری باید ادامه پیدا کند. بدانید که دشمنان ایران اسلامی میخواهند ایران یکپارچه نباشد و اسلام بر این کشور حاکم نباشد. آن قدرتمندان مستکبری که توانستهاند اغلب کشورها و دولتهای دنیا را زیر نفوذ سیاستهای خودشان قرار بدهند، تا امروز نتوانستهاند نظام جمهوری اسلامی را - که متکی به این مردم شجاع و مؤمن است - تسلیم خودشان بکنند و در مقابل خودشان به زانو دربیاورند؛ عصبانیاند. روشها را عوض میکنند، اما هدفها همان هدفهای پلیدی است که داشتهاند؛ جوانها هوشیار باشند، خانوادهها هشیار باشند، مسئولین هشیار باشند. ما از موجودیت و تمامیت کشورمان دفاع میکنیم؛ ما با همهی توان از اسلام عزیز دفاع میکنیم؛ ما تا امروز در مقابل رعد و برق توخالی استکبار نترسیدیم و عقبنشینی نکردهایم، بعد از این هم نخواهیم ترسید و عقبنشینی نخواهیم کرد.
یک مطلب اساسی و کلی را به این مناسبت عرض بکنم. برادران و خواهران عزیز! اسلام برای ساخت یک جامعهی سرافراز و پویا خصوصیاتی را ترسیم کرده و راه رسیدن به آنها را برای ملت مسلمان و امت اسلامی در طول تاریخ تبیین کرده است. یکی از این نشانهها و خصوصیات عزت ملی است؛ عزت. همچنانی که یک فرد مایل است ذلیل نباشد و عزیز باشد، از آرزوهای بزرگ یک ملت هم این است که عزیز باشد و ذلیل نباشد. عزت ملی چیست؟ عزت ملی عبارت است از اینکه یک ملت در خود و از خود احساس حقارت نکند. نقطهی مقابل احساس عزت، احساس حقارت است؛ یک ملت وقتی به درون خود - به سرمایههای خود، به تاریخ خود، به مواریث تاریخی خود، به موجودی انسانی و فکری خود - نگاه میکند، احساس عزت و غرور کند، احساس حقارت و ذلت نکند. این یکی از چیزهائی است که برای یک ملت لازم است. قرآن در موارد متعددی به این معنا اشاره کرده: «یقولون لئن رجعنا الی المدینة لیخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ و لله العزّة و لرسوله و للمؤمنین و لکنّ المنافقین لا یعلمون».(2) منافقان با خودشان گفتگو میکردند که ما عزیزیم و مسلمانها را - که ذلیلند - از مدینه خارج خواهیم کرد! خداوند به پیغمبر وحی فرستاد که اینها اینجور میگویند، لیکن نمیفهمند و نمیدانند؛ آنکه عزیز است مؤمنانند؛ عزت از آنِ خداست و از آنِ پیامبر خدا و از آنِ مؤمنان بالله. این یک تابلو درخشانی است که همیشه جلوی چشم امت اسلامی باید قرار داشته باشد؛ «عزت ملی». اگر یک ملتی احساس عزت نکند، یعنی به داشتههای خود - به آداب خود، به سنن خود، به زبان خود، به الفبای خود، به تاریخ خود، به مفاخر خود و به بزرگان خود - به چشم حقارت نگاه کند، آنها را کوچک بشمارد و احساس کند از خودش چیزی ندارد، این ملت براحتی در چنبرهی سلطهی بیگانگان قرار میگیرد.
استعمارگران از قرنهای شانزده و هفده که وارد سرزمینهای شرق - از جمله سرزمینهای اسلامی - شدند، برای اینکه بتوانند کاملاً کمند اسارت را به دست و پای این ملتها ببندند و آنها را اسیر خود بکنند، شروع کردند آنها را نسبت به گذشتهی خود، نسبت به داشتههای خود، نسبت به مذهب خود، نسبت به آداب خود و نسبت به لباس خود بدبین کردن. اینها عبرتآموز است؛ کار به جائی رسید که در زمان اوائل مشروطیت در این کشور، یک روشنفکر گفت: ایرانی باید از سر تا به پا فرنگی بشود! یعنی دینش را، اخلاقش را، لباسش را، خطش را، گذشتهاش را و مفاخرش را کنار بگذارد و فراموش بکند، اما فرهنگ غربی، آداب غربی، رسوم غربی، تفکر غربی و روش و منش غربی را بپذیرد! اینجور اعلان کردند. این فریاد مذلتبار را در کشور ما آن کسانی که به دین پشت کرده بودند، سر دادند. معلوم است؛ وقتی یک کشوری همه چیز خود را از دست داد و از درون تهی شد، استعمار انگلیس براحتی میتواند بر همه چیز او - نفت او، ارتش او، دارائی او، دستگاه سیاسی او - تسلط پیدا کند؛ کار در دوران پهلوی به جائی رسیده بود که شاه خائن برای اینکه فلان کس را بعنوان نخستوزیر معین بکند، مجبور بود با سفیر انگلیس - و بعدها با سفیر آمریکا - در میان بگذارد و در واقع از او استجازه کند و اجازه بگیرد. این تاریخ دردبار گذشتهی ماست. این ضد عزت ملی است. حکومتهای دیکتاتوری وابسته و فاسد، ملت ایران را از اریکهی عزت فرود آوردند؛ نه علم او را توسعه دادند، نه دنیای او را درست کردند، بلکه آخرتش را هم از او گرفتند و لباس اسارت بر او پوشاندند. انقلاب اسلامی در مقابل یک چنین وضعیتی قیام کرد. در مقابل یک چنین مصیبت بزرگی انقلاب اسلامی و امام بزرگوار ایستاد و ملت ایران خون خود را در این راه نثار کرد و به پیروزی رسید.
وقتی یک چنین روحیهای در میان مردمی حاکم شد، دستگاه سیاسی آن کشور و آن ملت هم به طور طبیعی نوکرمآب میشود: در مقابل مردم خود مثل سگ درنده و گرگ خونخوار، اما در مقابل دشمنان مثل برهی رام؛ «اسد علىّ و فی الحروب نعامة». همان رضاخانی که بخصوص در نیمهی دوم سلطنتش آنجور با مردم خود با خشونت رفتار کرده بود - که مردم جرئت نفس کشیدن نداشتند؛ توی خانههای خودشان پدر به فرزند و فرزند به پدر اعتماد نمیکرد - در مقابل یک پیغام سادهی انگلیسیها که گفتند «باید از سلطنت کناره بگیری»، مثل موشِ مرده از سلطنت کناره گرفت و از کشور خارج شد! همین طور محمد رضای پهلوی؛ محمد رضای پهلوی در سالهای دههی چهل و دههی پنجاه شدیدترین فشارها را بر این ملت و بر مبارزان و بر آزادیخواهان - خشن؛ بدون اندک ملاحظهای از مردم - وارد کرد؛ اما همین آدم در مقابل سفیر آمریکا و سفیر انگلیس خشوع و خضوع میکرد و از آنها حرف میشنفت! ناراحت هم بود، اما مجبور بود. این حکومت یک ملتی است که از عزت ملی محروم است.
یکی از اساسیترین قلمهائی که انقلاب اسلامی به ما ملت ایران عطا کرد، احساس عزت بود. امام بزرگوار ما مظهر عزت بود. آن روزی که امام علناً فرمود «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند»، اوج اقتدار سیاسی و نظامی آمریکا در دنیا بود. امام احساس عزت را به این مردم برگرداند و انقلاب احساس عزت را به ملت ایران برگرداند. امروز ایرانی به ایرانی بودن خود و به مسلمان بودن خود افتخار میکند. امروز قدرتمندان عالم هم اعتراف میکنند که در مقابل ملت ایران، تهدید آنها، قدرت نظامی آنها و تبلیغات سیاسی آنها هیچ تأثیری ندارد؛ ملت ایران راهی را و هدفی را که انتخاب کرد، با قدرت تمام خواهد رفت و به آن هدف خواهد رسید.
آنچه مهم است حفظ این عزت ملی است. برادران و خواهران من! مردم عزیز کردستان و ملت بزرگ ایران! این را همه باید توجه کنیم، این عزت ملی را باید حفظ کنیم. عزت ملی فقط با زبان و با ادعا و با شعار حفظ نمیشود؛ امروز اگر ملت ایران عزیز است و در سیاستهای بزرگ جهانی دارای نفوذ است، علتش در ایمان او، و در عمل و ابتکار او، و در اقدام شجاعانهی او، و در وحدت و یکپارچگی اوست. هر کدام از این عوامل را که از دست بدهیم عزت ما دچار تهدید میشود. اگر ما وحدت خودمان را از دست بدهیم، اگر ایمان خودمان را از دست بدهیم، اگر روحیهی کار و تلاش خودمان را - که بحمدالله امروز در مجموعهی عظیم ملت، بخصوص در نسل جوان محسوس است - از دست بدهیم، عزتمان را از دست خواهیم داد. این یک نقطهی اساسی برای تحلیل حوادث سیاسی - بخصوص برای جوانها - است.
شما نگاه کنید ببینید آن کسانی که میخواهند وحدت ملت ایران را به هم بزنند، کیها هستند؟ بدانید که اینها عوامل دشمنند؛ یا خودشان از متن دشمن دارند حرف میزنند، یا سرانگشت دشمنند؛ برو برگرد ندارد. آن کسی که ندای تفرقهی بین شیعه و سنی را سر میدهد و به بهانهی مذهب، میخواهد وحدت ملی را به هم بزند، چه شیعه باشد و چه سنی، مزدور دشمن است؛ چه بداند، چه نداند. گاهی بعضیها مزدور دشمنند و خودشان نمیدانند. خیلی از این مردم بیچارهی بیخبرِ سلفی و وهّابی که بوسیلهی دلارهای نفتی تغذیه میشوند تا بروند در اینجا و آنجا عملهای تروریستی انجام بدهند - در عراق یکجور، در افغانستان یکجور، در پاکستان یکجور، در نقاط دیگر یکجور - نمیدانند که مزدور دشمنند. آن مرد شیعی هم که میرود به مقدسات اهل سنت اهانت میکند و دشنام میدهد، او هم مزدور دشمن است، ولو نداند که چه میکند. من عرض میکنم: عوامل اصلی دشمنانند. بعضی از این سرانگشتان - هم در بین اهل سنت، هم در بین شیعه - غافلند، نمیدانند و نمیفهمند چکار میکنند؛ نمیدانند برای دشمن دارند کار میکنند.
چند سال قبل از این، در منطقهی کُردی، یک عالم روشنبین در نماز جمعه سخنرانی کرد. گمانم قسم خورد -اینجور به ذهنم است، چون سالها گذشته است- گفت والله آن کسانی که میآیند پیش شیعه، بغض و کینهی سنی را در دل او وارد میکنند و میروند پیش سنی، بغض و کینهی شیعه را در دل او وارد میکنند، اینها نه شیعه هستند، نه سنی؛ نه شیعه را دوست دارند، نه سنی را دوست دارند؛ با اسلام دشمنند. البته نمیدانند؛ خیلیهاشان نمیفهمند و این مایهی تأسف است که چرا نمیفهمند. امروز این جماعت وهّابی و سلفی، شیعه را کافر میداند؛ سنی محب اهل بیت را هم کافر میداند؛ سنىِ پیرو طریقههای عرفانی و قادری را هم کافر میداند! این فکر غلط از کجا سرچشمه میگیرد؟ همهی مردم شیعه در سراسر دنیا، مردم سنی شافعی در شمال آفریقا، یا مالکی در کشورهای آفریقائی مرکزی - که اینها محب و دوستدار اهل بیتند؛ طریقههای عرفانی اینها به اهل بیت منتهی میشود - کافرند؛ چرا؟ چون به مرقد حسین بن علی در قاهره احترام میگذارند و مسجد رأسالحسین را مورد تقدیس قرار میدهند؛ به این جهت اینها کافرند! شیعه که کافر است؛ سنی سقّزی و سنندجی و مریوانی هم اگر با طریقهی قادری یا نقشبندی ارتباط داشته باشد، او هم کافر است! این فکر، چه فکری است؟ چرا با این فکر غلط و شوم بین برادران مسلمان اختلاف ایجاد بشود؟ به آن شیعهای هم که از روی نادانی و غفلت، یا گاهی از روی غرض - این را هم سراغ داریم و افرادی را هم از بین شیعیان میشناسیم که فقط مسئلهشان مسئلهی نادانی نیست، بلکه مأموریت دارند برای اینکه ایجاد اختلاف کنند - به مقدسات اهل سنت اهانت میکند، عرض میکنم: رفتار هر دو گروه حرام شرعی است و خلاف قانونی است.
عزیزان من! همهی ملت ایران! وحدتتان را قدر بدانید. این اتحاد برای این کشور، اتحاد بسیار پرشکوه و پربرکتی است. اتحاد را قدر بدانید، همدلی را قدر بدانید، همکاری را قدر بدانید، همراهی دولت با ملت را قدر بدانید، مردمدوستىِ دولت را قدر بدانید. دولت هم ایمان مردم را، حماسهی مردم را، شور و شوق جوانان را و روح ابتکار و فعالیت و کارآفرینی را در نسلهای رو به رشد این کشور قدر بداند و از این نیروها استفاده کند که انشاءالله همین جور هم خواهد شد.
یک جمله هم در باب مسئلهی انتخابات بگویم. عزیزان من! انتخابات نزدیک است؛ امروز یک ماه به روز انتخابات باقی است. انتخابات یکی از آزمونهای بزرگ ملت ایران در مقابل چشم دشمنان است؛ به همین جهت روی انتخابات ما حساسند. از حدود یک سال پیش، دستگاههای تبلیغاتی دشمنان ملت ایران، با یک شیب ملایمی شروع کردند علیه این انتخابات حرف زدن و اقدام کردن و مطلب ساختن؛ دستگاههای امنیتیشان هم مشغول شدند به خبرگیری و گمانهزنی و پیشنهاد دادن. روی این انتخابات حساسند. امروز هم شما وقتی به خبرهای رسانههای گوناگون خارجی - که بسیاری از اینها دل پرکینه و پردشمنیای نسبت به ملت ایران دارند - نگاه کنید، خواهید دید نسبت به انتخابات ما بیتفاوت نیستند و سعی میکنند اغراض خودشان را عمل کنند. این اغراض چیست؟ در درجهی اول، هدفشان تعطیل شدن انتخابات است که انتخابات نباشد. در یک دورهای سعی کردند انتخابات مجلس شورای اسلامی را به انواع و اقسام حیلهها متوقف کنند. خدای متعال نخواست و ارادهی مردان مؤمن نگذاشت؛ نتوانستند. از این مأیوسند که انتخابات را بکلی تعطیل کنند. در درجهی بعد، هدفشان این است که انتخابات سبک و سرد برگزار بشود. میخواهند ملت ایران حضور فعالی در انتخابات نداشته باشد.
ملت عزیز ایران! من به شما عرض میکنم، درست در نقطهی مقابل خواست دشمنان، همهی ما باید در انتخابات حضور فعالی داشته باشیم. انتخابات آبروی ملی ماست؛ انتخابات یکی از شاخصهای رشد ملی ماست؛ انتخابات وسیلهای برای عزت ملی است. وقتی ببینند که ملت ایران با شور و با شعور و با درک کامل و آگاهی پای صندوقهای رأی میروند، معنایش چیست؟ معنایش این است ملت برای خود حق و توان تصمیمگیری قائل است؛ میخواهد در آیندهی کشور اثر بگذارد و مسئولان کشور و مدیران اصلی کشور را انتخاب کند. انتخاب رئیس جمهور یعنی انتخاب رئیس قوهی مجریه و کسی که اغلب امکانات کشور در اختیار اوست. و میبینید اگر چنانچه رئیس جمهوری شور و نشاط و شوق و اراده داشته باشد، چه خدمات بزرگی را برای این کشور انجام میدهد؛ میخواهند این نباشد. من عرض میکنم: همه باید اصرار داشته باشید که در انتخابات شرکت کنید. به نظر من مسئلهی اول در انتخابات، مسئلهی انتخاب این شخص یا آن شخص نیست؛ مسئلهی اول، مسئلهی حضور شماست. حضور شماست که نظام را تحکیم میکند، پایههای نظام را مستحکم میکند، آبروی ملت ایران را زیاد میکند، استقامت کشور را در مقابل دشمنیها زیاد میکند و دشمن را از طمع ورزیدن به کشور و از فکر ضربه زدن و توسعه(ی برنامهاش) و فساد و فتنه منصرف میکند. این یک مسئلهی بسیار مهم است؛ پس مسئلهی اول، شرکت در انتخابات است.
مسئلهی بعدی در انتخابات این است که مردم سعی کنند صالحترین را انتخاب کنند. آن کسانی که نامزد ریاست جمهوری میشوند و در شورای نگهبان صلاحیت آنها زیر ذره بین قرار میگیرد و شورای نگهبان صلاحیت آنها را اعلام میکند، اینها همهشان صالحند. اما مهم این است که شما در بین این افراد صالح، بگردید و صالحترین را پیدا کنید. این جا جائی نیست که من و شما بتوانیم به حداقل اکتفاء کنیم؛ دنبال حداکثر باشید؛ بهترین را انتخاب کنید.
بهترین کیست؟ من نسبت به شخص، هیچگونه نظری ابراز نمیکنم؛ اما شاخصهائی وجود دارد. بهترین، آن کسی است که درد کشور را بفهمد، درد مردم را بداند، با مردم یگانه و صمیمی باشد، از فساد دور باشد، دنبال اشرافیگری خودش نباشد. آفت بزرگ ما اشرافیگری و تجملپرستی است؛ فلان مسئول اگر اهل تجمل و اشرافیگری باشد، مردم را به سمت اشرافیگری و به سمت اسراف سوق خواهد داد. اینی که ما گفتیم امسال، سال حرکت به سوی اصلاح الگوی مصرف است، یعنی امسال سالی است که ملت ایران تصمیم بگیرد که با اسراف مبارزه کند. نمیگوئیم بکلی و یکباره و در طول یک سال، اسراف تمام بشود؛ نه، ما واقعبینتر از این هستیم؛ میدانیم این کار مال سالیان پی در پی است و باید کار بشود تا به این فرهنگ برسیم؛ باید این کار را شروع کنیم.
یکی از اساسیترین کارها برای اینکه ما جلوی اسراف را بگیریم این است که مسئولین کشور، خودشان، کسانشان، نزدیکانشان و وابستگانشان، اهل اسراف و اهل اشرافیگری نباشند. چطور میتوانیم اگر خودمان اهل اسراف باشیم، به مردم بگوئیم اسراف نکنید؛ «أ تأمرون النّاس بالبرّ و تنسون انفسکم»؛ (3) «یا أیّها الّذین امنوا لم تقولون ما لا تفعلون. کبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون».(4) اولین کار این است که ما مسئولین کشور را، افرادی انتخاب کنیم که مردمی باشند، سادهزیست باشند، درد مردم را بدانند و خودشان از درد مردم احساس درد کنند. این هم به نظر من شاخص مهمی است. آگاهانه بگردید؛ برسید؛ و به آنچه که رسیدید و تشخیص دادید، با قصد قربت اقدام کنید؛ با قصد قربت پای صندوق انتخابات بروید و خدای متعال اجر خواهد داد. این هم یک نکته.
نکتهی آخر در باب انتخابات این است که نامزدهای محترمی که تاکنون نامنویسی کردهاند و مشغول تبلیغات و اظهاراتی هستند - اگرچه حالا وقت قانونی هم نرسیده، اما تبلیغات میکنند؛ اشکالی ندارد - سعی کنند با انصاف عمل کنند. اثبات و نفیشان با توجه به حق و صدق باشد. چیزهائی را که انسان میشنود، باور نمیکند که از زبان نامزدها و آن کسانی که دنبال این مسئولیتها هستند، از روی صدق و صفا خارج شده باشد. گاهی انسان حرفهای عجیب و نسبتهای عجیبی میشنود. این حرفها مردم را نگران میکند؛ کسی را هم به گویندهی این حرفها دلبسته و علاقهمند نمیکند! نامزدهای محترم توجه داشته باشند: اذهان عمومی را تخریب نکنند. این همه نسبت خلاف دادن به این و آن، تخریب کنندهی اذهان مردم است؛ واقعیت هم ندارد؛ خلاف واقع هم هست. بنده که از همهی این آقایان اوضاع کشور را بیشتر میدانم و بهتر خبر دارم، میدانم که بسیاری از این مطالبی که بعنوان انتقاد دربارهی وضع کشور و وضع اقتصاد و اینها میگویند، خلاف واقع است؛ اشتباه میکنند. انشاءالله اشتباه است. امیدواریم که خداوند متعال برای این ملت خیر و صلاح و آبادانی کامل را مقدر فرموده باشد.
آخرین مطلبی که عرض میکنم این است: عزیزان من! همینقدر بدانید ما برای حاکمیت اسلام در این کشور - که حاکمیت اسلام متضمن آبادی دنیا و آخرت مردم و اصلاح زندگی مادی و معنوی آنهاست - تا آخر ایستادهایم و هیچ فشاری و هیچ قدرتی نمیتواند در ارادهی ما که متکی به ارادهی مردم است اثر بگذارد.
پروردگارا! رحمت و لطف خود را بر این مردم نازل کن. پروردگارا! به ذهن و فکر و قلب و عمل این مردم عزیز، تفضلات خودت را اعطاء کن. من از وفاداری و محبت شما مردم عزیز - در این اجتماع عظیمی که در این جا تشکیل دادید و در استقبالی که انجام گرفت - صمیمانه تشکر میکنم. امیدوارم که انشاءالله خدای متعال من و شما را موفق بدارد که بتوانیم در راه آنچه که وظیفهی ماست، گامهای بلندی برداریم.
بیانات در دیدار خانوادههای شهدا و ایثارگران کردستان 23-2-88
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
عطر شهادت را که در حقیقت یک شمیم بهشتی در زندگی مادی ماست، انسان در این جلسهی صمیمی و سرشار از محبت و معنویت احساس میکند. اولا تشکر میکنم از یکایک برادران و خواهران عزیز و خانوادههای شهدا که امروز با تشریففرمائی خود در این مجمع، این فرصت و این امکان را به بنده دادند که در جمع خانوادههای عزیز شهیدان حضور پیدا کنم و از نفس قدسی شهدای عزیزمان که شما بازماندههای آنها هستید، بهرهی معنوی و روحی ببرم. بالخصوص از این عزیزانی که برنامه اجرا کردند؛ چه آن فرزندان شهید که مطالبی را با شعر و نثر، بسیار زیبا در اینجا بر زبان آوردند و چه از این نوجوانان عزیز که سرود خودشان را اجرا کردند و بهره بردیم، تشکر میکنم.
من در همهی سفرها به زیارت خانوادههای شهدا مفتخر میشوم و با آنها ملاقات میکنم و روح معنویت را در همهی استانها و شهرهائی که اجتماعات مشابه با این اجتماع در آن تشکیل میشود، لمس میکنم، حس میکنم؛ ولی میخواهم عرض کنم شهدای کردستان و خانوادههای این شهیدان خصوصیاتی دارند که در دیگر استانها کمتر دیده میشود و غالباً دیده نمیشود. این خصوصیات یکی این است که شهیدان این خطه مظلومانهتر و غریبانهتر به شهادت رسیدند و خانوادههای آنها صبر دشوارتری کردند. چرا؟ چون عوامل دشمنان انقلاب و دشمنان کشور در این استان وضعیت و فضائی را بخصوص در سالهای اول برای خانوادههای شهیدان به وجود میآوردند که زندگی در آن فضا برای پدران، مادران، برادران، خواهران، گاهی از اصل شهادت مشکلتر بود. آن ضد انقلاب و آن سرانگشتان پلیدی که قصد داشتند کردستان را به مرکز جنگ داخلی و برادرکشی در کشور تبدیل کنند، به این اکتفا نکردند که بهترین جوانان این استان و این مردم را به خاک و خون بکشند، بلکه خانوادههای آنها را هم در دورانی نسبتاً طولانی زیر فشار قرار میدادند. این خانوادهها در سایر استانهای کشور مصیبتشان فقط همین بود که عزیزشان از دستشان رفته بود. در یک فضای گرم و پر از شور و نشاط، مردم نام عزیزان شهید اینها را بر سر دست میگرفتند و به آنها افتخار میکردند؛ اما در کردستان موارد زیادی اتفاق افتاد، ما هم مطلع شدیم و مطلع بودیم که دشمنان این استان، دشمنان این کشور، به خانوادههای شهید هم فشار وارد میکردند؛ فشار روانی، فشار جسمی و فشار امنیتی. البته این فشارها نتیجه نداشت و آنها را در چشم این مردم رو سفید نکرد، رو سیاهتر کرد. مردم کردستان اگر چه به عطوفت و مهربانی و مهماننوازی، به روحیهی سرشار از مهر و محبت مشهور هستند - و همین جور هم هست - در عین حال به رشادت، به شهامت، به دلیری و دلاوری هم مشهورند و دشمنان این ملت نتوانستند پشت خانوادههای شهدا را خم کنند.
من در سفر قبلی به سنندج پدر خانوادهای را زیارت کردم که شش فرزندش شهید شده بودند. من این را در کمتر جای کشور دیدم. شش فرزند! سه تا از این فرزندان در میدانهای نبرد و سه تا در حال راهپیمائی با بمباران دشمن بعثی. شش پارهی تن به شهادت برسند، این پدر به قدری استوار و محکم بود که من در مقابل عظمت آن روح احساس کوچکی کردم. این را من در کردستان دیدم. امروز دو تا از فرزندان دیگرِ آن مردِ با عظمت را - حقیقتاً اینها عظمت است - در اینجا ملاقات کردم و از پدرشان پرسیدم، گفتند آن مرد به رحمت خدا رفته.
خانوادههای سه شهید، خانوادههای دو شهید. خانمهائی که هم شوهرشان را از دست دادند، هم فرزندشان را از دست دادند و در مقابل فشار روانی و سیاسی دشمن، بعدِ از دست دادن جگر گوشهیشان هم تسلیم نشدند، زیر فشار دشمن شانه خم نکردند. این خیلی عظمت دارد. من این را در کردستان دیدم.
جوانان عزیز شما هم در جبههی ضد انقلاب جنگیدند، هم در جبههی رژیم بعثی صدام؛ در هر دو جبهه در مقابلهی با این دو دسته دشمن که ریشهشان هم البته به هم نزدیک بود، این جوانان ایستادگی کردند. جوانان کُرد، جوانان اهل مریوان و سقز و بانه و قروه و بیجار در عملیات فاو در کنار بقیهی هممیهنان خود و برادران خود جنگیدند، ایستادند و شهید دادند. اینجا هم در مقابلهی با ضد انقلاب و همچنین در مقابلهی با دشمن بعثی مبارزه کردند. من فراموش نمیکنم آن مجاهدتی را که در مریوان و دزلی دیدم که این جوانها چگونه مثل آتشهای گداخته در مقابل دشمن ایستاده بودند. عزیزان من! آن چیزی که یک ملت را از درون محکم میکند، همین مجاهدتهاست. ما از سستعنصری به جائی نمیرسیم. ما از تسلیم شدن در برابر زورگوئی در مسابقهی میان ملتها هیچ رتبهای را کسب نمیکنیم. اینی که در نهج البلاغه میفرماید: «انّ الجهاد باب من ابواب الجنّة فتحه اللَّه لخاصّة اولیائه»، این معنایش چیست؟ جهاد، مجاهدت در راه خدا و در راه حق دری از درهای بهشت است که خدای متعال این در را فقط برای خاصان اولیای خود گشوده است. یعنی جوانهای شما، شهیدان شما، عزیزان شما جزو خاصان اولیای الهی بودند که توانستند از این در عبور کنند. چرا خدای متعال اینها را خاصان اولیای خود میداند؟ زیرا اگر این مجاهدتها نباشد، یک ملت همیشه توسریخور، همیشه عقبمانده، همیشه ضعیف، همیشه زورشنو باقی خواهد ماند. ملت ما، ملت بزرگ ایران در مجموعههای گوناگون این عظمت را از خودشان نشان دادند و شما در اینجا امتحان خوبی دادید؛ شما در این امتحان بزرگ رتبهی خوبی کسب کردید.
دو نکته مورد توجه است که نه من باید فراموش کنم، نه شما باید فراموش کنید، نه بخصوص این جوانان و این نوجوانان عزیز باید هرگز این را فراموش کنند. یک نکته این است که ما آن احساس افتخاری را که نام شهید و یاد شهید به ما میدهد، حفظ کنیم. همچنانیکه به دلاوری مردان بزرگ صدر اسلام افتخار میکنیم، به دلاوری این مردانِ بزرگ دوران خودمان افتخار کنیم. دشمن این را نمیخواهد. دشمن میخواهد یاد شهیدان فراموش شود. دشمن میخواهد خاطرهی این مجاهدتها و بزرگمردیها در حافظهی این ملت نماند. درست نقطهی مقابل این، همه باید حرکت کنند. یاد شهیدان را برجسته کنید، زنده کنید، خاطرهی آنها را حفظ کنید. این نکتهی اول.
نکتهی دوم این است که ملت ما، جوانان ما، زن و مرد ما نباید احساس کنند که دوران مجاهدت به پایان رسید، خطری ما را تهدید نمیکند. ممکن است خطر نظامی ما را تهدید نکند، همین جور هم هست. امروز ملت ایران به آن رتبهای از اقتدار رسیده که خطرپذیری دشمنان خود را بسیار بالا برده، جرئت نمیکنند به این ملت تهاجم نظامی کنند؛ میدانند سرکوب خواهند شد؛ میدانند که این ملت مقاوم است. بنابراین خطر تهاجم نظامی بسیار پائین است؛ اما تهاجم فقط تهاجم نظامی نیست. دشمن به آن نقاطی متوجه میشود که پشتوانهی استقامت ملی ماست. دشمن وحدت ملی و ایمان عمیق دینی را هدف قرار میدهد. دشمن روحیهی صبر و استقامت مردان و زنان ما را هدف قرار میدهد؛ این تهاجم از تهاجم نظامی خطرناکتر است.
در تهاجم نظامی شما طرفتان را میشناسید، دشمنتان را میبینید؛ اما در تهاجم معنوی، تهاجم فرهنگی، تهاجم نرم، شما دشمن را در مقابل چشمتان نمیبینید. هوشیاری لازم است. من از همهی ملت ایران بخصوص از خانوادههای شهیدان و از همهی شما عزیزان، بخصوص از جوانها خواهش میکنم با هوشیاری کامل مرزهای فکری و روحی را حراست کنید. نگذارید دشمن مثل موریانهای به جان پایههای فکری و اعتقادی و ایمانی مردم بیفتد و آنها را دچار رخنه کند؛ این مهم است. همه وظیفه داریم مرزهای ایمانی و مرزهای روحی خودمان را حفظ کنیم.
امروز متأسفانه دشمنان ملت ایران توانستهاند حتّی تا پشت مرزهای ما حضور پیدا کنند. در گذشته و اوائل انقلاب هم، طراحیها مال دشمنان بود؛ دشمنان قدرتمند، استکبار، صهیونیست؛ اما امروز همانها با تحولاتی که در منطقه پیش آمده، پایگاهها و مراکزی را در کنار مرزهای جغرافیائی شما به وجود آوردهاند و از آن برای فعالیتهای نرم و بسیار خصمانه استفاده میکنند. همه باید هوشیار باشند. و من بخصوص به جوانها عرض میکنم:
جوانان عزیز! میهن شما امروز احتیاج دارد به آگاهی، به بیداری. حرکات کسانی را که دلها را از وحدت و صمیمیت میخواهند دور کنند، رصد کنید. امروز در میدان شهر به همه عرض کردم، به شما هم عرض میکنم: کسانی میخواهند به هر وسیلهای، به هر بهانهای، میان آحاد ملت اختلاف و تفرقه به وجود بیاورند. هر کسی که دیدید در این زمینه کار میکند، دربارهی او داوری کنید که سرانگشت دشمن است؛ بداند یا نداند. ممکن است ندانند، اما سرانگشت دشمنند؛ برای دشمن کار میکنند. نتیجه یکی است. آن کسی که دانسته به شما ضربه میزند، با آن کسی که ندانسته همان ضربه را وارد میکند، با هم فرقی در نتیجه ندارند. باید هوشیار بود؛ باید بیدار بود.
خوشبختانه ملت بیدار است. در این تجربهی طولانی سالهای گذشته، ملت ما آبدیده شده است. انواع و اقسام توطئهها را مردم ما توانستند بشناسند و با آن مواجهه و مقابله کنند. امروز هم همین اتفاق خواهد افتاد. ما باید از درون خودمان را تقویت کنیم؛ تقویت علمی، تقویت اقتصادی، تقویت نوآوری و فناوری و بالاتر از همه، تقویت ایمانی. من به شما عرض میکنم: آن روزی که جوانان امروز ما بتوانند به توفیق الهی زمام کارهای کشور را به دست بگیرند، آن روز چندان دور نیست و بدون تردید کشور و ملت ما به آن مرحله و دوره در آیندهی نه چندان دور خواهد رسید که هیچ دشمنی هوس تهاجم به این کشور را؛ نه تهاجم نظامی و نه تهاجم سیاسی و اقتصادی، در سر نپروراند. آنچه امروز داریم، به برکت مجاهدتهای سالهای طولانی است - که جوانان عزیز ما این مجاهدتها را از خود نشان دادند - و به برکت خون شهیدان عزیز ماست. ما امیدواریم خدای متعال توفیق بدهد این امانت بزرگ را پاسداری کنیم و بر ذخیرهی عظیم ملت ایران هرچه میتوانیم، بیفزائیم.
پروردگارا! ارواح طیبهی شهیدان عزیز ما را با روح مطهر پیغمبر اعظم محشور بفرما. پروردگارا! ما را دنبالهروان حقیقی شهدا قرار بده.
بیانات در دیدار روحانیون و طلاب تشیع و تسنن کردستان 23-2-88
بسماللَّهالرّحمنالّرحیم
والحمدللَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا أبی القاسم المصطفی محمّد و علی اله الطّیّبین الطّاهرین و صحبه المنتجبین
این جلسه دارای خصوصیات استثنائی و منحصربهفردی است. علمای محترم و ائمهی جمعه و خطباء و طلاب از شیعه و سنی در اینجا مجتمعند. خواهران طلبه و روحانی هم - چه اهل سنت، چه شیعه - در اینجا حضور دارند. از قراری که گفتند، خانوادههای معظم شهدای روحانی کردستان در میان این جمع حضور دارند؛ هم معنویت، هم علم، هم روحانیت، هم شهادت، هم وحدت در این جمع نورانی و متراکم تجلی پیدا کرده است. و این یک چیز برجسته و ممتازی است. قدر این مجلس را هم من بدانم، هم شما بدانید؛ قدر این همدلیها و همراهیها و صمیمیتها را همهی ما باید بدانیم؛ چون بار سنگینی بر دوش همهی ما وجود دارد. مسئولیت، مسئولیت بزرگی برای یکایک آحاد ملت ایران در این دوران است. و بخصوص کسانی که از علم و آگاهی و دین و شریعت بیش از دیگران مطلعند.
آنچه در درجهی اول من در این جمع نورانی و معنوی به نظرم میرسد که عرض کنم، همین حکایت سنگینی مسئولیت است. علماء دین در اسلام، پیشروان اصلاح و ترقی و پیشرفت ملتند. این مسئولیت بر عهدهی عالمان دین گذاشته شده است. اینکه در خطبهی نهج البلاغه هست که: «و ما اخذ اللَّه علی العلماء ان لا یقارّوا علی کظّة ظالم و لا سغب مظلوم»؛ (1) یعنی عالم دین در مقابل ظلم، بیعدالتی، تجاوز انسانها به یکدیگر نمیتواند ساکت و بیطرف بماند. بیطرفی در اینجا معنا ندارد. فقط مسئله این نیست که ما حکم شریعت و مسئلهی دینی را برای مردم بیان کنیم. کار علماء کار انبیاء است. «انّ العلماء ورثة الأنبیاء».(2) انبیاء کارشان مسئلهگوئی فقط نبود. اگر انبیاء فقط به این اکتفا میکردند که حلال و حرامی را برای مردم بیان کنند، این که مشکلی وجود نداشت؛ کسی با اینها در نمیافتاد. در این آیات شریفهای که این قاری محترم با صوت خوش و با تجوید خوب در اینجا تلاوت کردند: «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه و لا یخشون احدا الّا اللَّه»، (3) این چه تبلیغی است که خشیت از مردم در او مندرج است که انسان باید از مردم نترسد در حال این تبلیغ. اگر فقط بیان چند حکم شرعی بود که ترس موردی نداشت که خدای متعال تمجید کند که از مردم نمیترسند؛ از غیر خدا نمیترسند. این تجربههای دشواری که انبیاء الهی در طول عمر مبارک خودشان متحمل شدند، برای کی بود؟ چه کار میکردند؟ «و کأیّن من نبىّ قاتل معه ربّیّون کثیر فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل اللَّه و ما ضعفوا و ما استکانوا».(4) چی بود این رسالتی که باید برایش جنگید؟ باید جنود اللَّه را برای او بسیج کرد، پیش برد؛ فقط گفتن چند جملهی حلال و حرام و گفتن چند مسئله است؟ انبیاء برای اقامهی حق، برای اقامهی عدل، برای مبارزهی با ظلم، برای مبارزهی با فساد قیام کردند، برای شکستن طاغوتها قیام کردند. طاغوت آن بتی نیست که به فلان دیوار یا در آن زمان به کعبه آویزان میکردند؛ او که چیزی نیست که طغیان بخواهد بکند. طاغوت آن انسان طغیانگری است که به پشتوانهی آن بت، بت وجود خود را بر مردم تحمیل میکند. طاغوت، فرعون است؛ «انّ فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعا یستضعف طائفة منهم».(5) این، طاغوت است. با اینها جنگیدند، با اینها مبارزه کردند، جان خودشان را کف دست گذاشتند، در مقابل ظلم ساکت ننشستند، در مقابل زورگوئی ساکت ننشستند، در مقابل اضلال مردم سکوت نکردند. انبیاء، اینند. «انّ العلماء ورثة الأنبیاء».(6) ما اگر در کسوت عالم دین قرار گرفتیم - چه زنمان، چه مردمان، چه سنیمان، چه شیعهمان - ادعای بزرگی را با خودمان داریم حمل میکنیم. ما میگوئیم نحن ورثة الأنبیاء. این وراثت انبیاء چیست؟ مبارزهی با همهی آن چیزی است که مظهر آن عبارت است از طاغوت؛ با شرک، با کفر، با الحاد، با فسق، با فتنه؛ این وظیفهی ماست. ما نمیتوانیم آرام بنشینیم، دلمان را خوش کنیم که ما چند تا مسئله گفتیم. با این، تکلیف برداشته نمیشود. این، قدم اول.
هر دورهای اقتضائی دارد. یک روز ما برای این که از هویت قرآنی اسلام دفاع کنیم، کتابها مینوشتیم، استدلالها میکردیم، حرفها میزدیم، یک عده مستمع و مرید و علاقهمند هم وجود داشتند، اینها را از ما میشنفتند، کار ما انجام گرفته بود. طاغوتی هم بر سر کار بود، اجازهی بیشتر از این تحرک را نمیداد. بعضیمان که زرنگتر بودند، تلاشهای گستردهتری میکردند؛ بعضی هم به همان حداقل اکتفا میکردند. اما امروز چه؟ امروز دو خصوصیت وجود دارد که بار من و شما را سنگین میکند. یک خصوصیت پیشرفت شیوههای انتقال فکر است. شما ببینید تلویزیون، رادیو، وسائل الکترونیکی، اینترنت و دیگر وسائل ارتباطاتی، امروز در دنیا در خدمت چه اهدافی قرار دارد. امروز استکبار به این اکتفا نمیکند که شمشیر نشان بدهد؛ شمشیر هم نشان میدهد، اما در کنار او به دهها شیوهی دیگر متوسل میشود برای این که آن فکر غلط، آن راه خطا، آن روش ستمگرانه و طغیانگر را بر ملتها تحمیل کند. امروز طبق اطلاعات قطعی ثابت شده است که مؤسسهی عظیم هالیوود و شرکتهای بزرگ سینمائی با سیاستهای استکباری آمریکا همراهی و همکاری مستمر و باب میل دارند. این مؤسسهی بزرگ فیلمسازی و سینمائی که دهها کمپانی بزرگ فیلمساز از هنرمند و از کارگردان و از بازیگر و از نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس و سرمایهگذار در آن گرد هم جمع شدند، در خدمت هدفی دارند حرکت میکنند. آن هدف عبارت است از اهداف سیاست استکباریای که دولت آمریکا را هم همان سیاستها دارد میچرخاند. اینها چیز کوچکی نیست. امروز شما برای اینکه اسلام را، دین را، حقیقت را، صراط مستقیم را، هم به مردم نشان بدهید، هم مردم را در این صراط به راه بیندازید، با مشکلات بزرگی رو به رو هستید. باید با زمان، خودمان را تطبیق دهیم. شبههها از قبیل شبهههای صد سال و دویست سال قبل نیست. شبهههائی که در ذهن جوان شما، دانشجوی شما، حتّی دانشآموز شما القاء میکنند، شبهههائی از جنس روز است. در مقابل این کی میخواهد بایستد؟ غیر از علمای دین، غیر از مرزداران عقیده چه کسی باید در مقابل این تیرهای مسموم و زهرآگین بایستد و قرار بگیرد؟ این، مطلب دوم.
خصوصیت دیگری که در این روزگار وجود دارد، وجود یک حکومت قرآنی است. امروز یک چنین حکومتی برپاست. دیروز چنین حکومتی نبود، امروز هست. ما در تاریخ اسلام، از صدر اسلام به این طرف، از وقتی که خلافت تبدیل شد به سلطنت در دنیای اسلام، تا امروز هیچ حکومتی نداشتیم که بر اساس شریعت حکومت کند. حتّی خلافت عثمانی که اسمش هم خلافت بود، بسیاری از مسلمانها هم به همین عنوانِ خلافت دلشان را به آن دستگاه بسته بودند، یک دستگاه سلطنت بود؛ یعنی حاکمیت در آن کشور بر اساس دین نبود، بر اساس شریعت نبود. ما حکومت دینی نداشتیم، امروز داریم.
من ادعا نمیکنم که این حکومت دینی یک حکومت قرآنی کامل است؛ ابدا. اولْ منتقد دستگاه خود بنده هستم. ما در اجرای شریعت اسلامی در حداقلها داریم حرکت میکنیم. منتها جهت، جهت درستی است؛ به سمت حداکثر میخواهیم حرکت کنیم و پیش برویم. حکومت، حکومت دینی است؛ رسماً، قانوناً، بر طبق قانون اساسی. هر حرکتی، هر قانونی که برخلاف شریعت اسلامی باشد، منسوخ است؛ حکومت، حکومتی است بر اساس دین. این پدیدهی فوقالعاده مهمی است. یعنی دستگاه سیاسی در کشور به اهل دین اجازه میدهد و بلکه از آنها میخواهد که در راه ترویج شریعت حرکت کنند. مسئولین نظام اگر با معیارهای دینی تطبیق نکنند، طبق قانون مشروعیت خودشان را از دست میدهند. این یک چیز بدیعی است، این یک چیز جدیدی است؛ ما نداشتیم. از این فرصت باید استفاده کرد. پس این خصوصیت دومِ وضعیت موجود. از این خصوصیت حداکثر استفاده را برای ترویج حقایق اسلامی و معارف اسلامی و شریعت اسلامی در این دنیای گرفتار مادیت میشود برد.
مرحوم سید قطب در یکی از نوشتههایش حرفی دارد که من از چهل سال قبل یا شاید بیشتر که این حرف را دیدم، دائماً در ذهن من هست. او میگوید اگر طرفداران و داعیان اسلام - مضمون حرف این است. حالا جزئیات حرف چون خیلی قدیم دیدم، یادم نیست - به جای نوشتن این همه کتاب، به جای این همه تبلیغات، به جای این همه سخنرانی، ادارهی این همه مسجد، یک کار برای ترویج اسلام بکنند، آن کار از همهی این کارها تأثیرش بیشتر است. و آن اینکه در گوشهای از دنیا - به ذهنم است میگوید در یک جزیرهای دور افتادهای - یک حکومت اسلامی تشکیل بدهند؛ نفس تشکیل یک حکومت اسلامی در گوشهای از این دنیای بزرگ اثرش از هزاران کتاب، هزاران سخنرانی، هزاران مطلب نکتهدار در ترویج دین، بیشتر است. ما این را امتحان کردیم. نظام اسلامی وقتی تشکیل شد، فریاد اسلام وقتی از حلقوم آن مرد بزرگ و شجاع و بینظیر خارج شد؛ امام بزرگوار ما - که هیچ شخصیتی از این شخصیتهای مصلح اسلامی تاریخمان را با او نمیتوانیم قیاس کنیم. من با شرح حال بزرگانی از مصلحان از قبیل سید جمالها و دیگرانی که بودند، آشنا هستم. هیچ کدام با این مرد بزرگ، این امام عزیزی که خداوند توفیق داد ما زمان او را درک کردیم، قابل مقایسه نیستند. با آن شجاعت، با آن صراحت، با آن احساس عزت، از اسلام حرف زد - ناگهان همهی دنیای اسلام قلوبشان متوجه به اسلام شد. امروز شما در هر کدام از دانشگاههای کشورهای اسلامی بروید، بین دانشجویان و طبقهی تحصیلکردهی جوان، گرایش و عشق به اسلام را میبینید. اینها همانهائی بودند که کمونیستها آنها را براحتی جذب میکردند؛ جریانهای گوناگون ملحد براحتی آنها را به خودشان متمایل میکردند. امروز این گرایشها به حداقل رسیده. نگاه، نگاه به اسلام است. این همه که شما میبینید از سوی دولتهای مرتجع، دولتهای وابسته، دولتهای اسیر و ذلیل در منطقهی ما علیه انقلاب کار انجام میگیرد، به خاطر همین است؛ میترسند؛ گرایشها را میبینند؛ علاقهی صمیمی و قلبی بخصوص جوانهایشان و ملتشان را به این انقلاب و به این نظام و به این پرچم برافراشتهی اسلام در اینجا میبینند. این را میبینند، به وحشت میافتند، بنا میکنند فعالیت کردن. منتها فعالیتها جورواجور است. دیگر حالا بخواهیم نوع فعالیتی را که سلاطین و رؤسای ظالمِ مسلط بر کشورهای اسلامی دارند نسبت به انقلاب اسلامی انجام میدهند و بیانصافیهائی که میکنند، بشماریم، یک فهرست طولانی است؛ یک قائمهی طولانی است. از بسیاریاش هم شماها شاید مطلعید. این به خاطر همین است؛ چون اثر دارد. اگر انقلاب اسلامی این تاثیر شگرف و عمیق و ماندگار و زیر و رو کننده را نداشت، این قدر با انقلاب اسلامی مبارزه نمیکردند؛ آن هم کسانی که اسمشان مسلمان است.
عزیزان من! مسئلهی دعوای شیعه و سنی که شما میبینید در یک دورهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی داغتر از قبل شد، ناشی از این است. در دورهی حکومت اسلامی، ناگهان دیدیم دعوای شیعه و سنی در ایران، در عراق و در کشورهای دیگر داغتر شده. الان کسهائی را در بعضی از کشورها به اتهام اینکه دارند شیعه را ترویج میکنند، میگیرند! حرف بیمحتوا و غلط و دروغ. آن هم در کشورهائی که مردمشان محب اهل بیتند؛ اهل سنتند، لیکن اهل سنتِ محب اهل بیت، عاشق اهل بیت. این را ما میبینیم و دیدیم.
کار به جائی رسید که خیلی از عربها که از روی علاقه و محبت به رادیوهای ایران در آن اوائل انقلاب گوش میکردند، زبان فارسی را یاد گرفتند. افراد متعددی در آن سالهای اول با بنده ملاقات میکردند، میگفتند ما فارسی را از روی عشق و علاقهی به انقلاب یاد گرفتیم. همین طور دائم به رادیوی فارسی که نمیفهمیدیم چه میگوید، گوش دادیم، بتدریج فارسی را یاد گرفتیم. فارسی حرف میزدند؛ بلد بودند. نفوذ انقلاب این است. سید قطب درست گفت. از هزاران کتاب، اثر این - نظامی که بر اساس اسلام به وجود آمده - بیشتر است.
اگر سالهای اول میتوانستند این نظام را دفن کنند، به ضرر اسلام تمام میشد. میگفتند ببینید اسلام نمیتواند. یک انقلابی راه انداخت، یک نظامی سر کار آورد، دو سال بیشتر نتوانست عمر کند؛ پنج سال بیشتر نتوانست عمر کند. اگر نظام اسلامی میماند اما پیشرفت نمیداشت، به ضرر اسلام بود. میگفتند بله، یک نظام اسلامی آمده، مردم را برده است به دوران ما قبل تاریخ؛ نه علمی، نه پیشرفتی، نه تکنولوژیای. اما انقلاب اسلامی هم ماندگار شد، هم ریشهدار شد، هم پیشرفت علمی محیر العقول کرد، هم نسل جوان فرزانه و نخبهای را تحویل داد. اینکه شما میشنوید که میگویند ایران در سلولهای بنیادی هشتمین کشور دنیاست، این حرفِ خیلی بزرگی است؛ ایرانی که از همهی امکانات پیشرفت او را محروم کرده بودند. وقتی نظام اسلامی، این کشور را تحویل گرفت، زیرساختها مطلقاً مناسب با این پیشرفتهای علمی نبود. وقتی میگویند جمهوری اسلامی با فرستادن ماهواره به فضا - که چشم رقبا و دشمنان جمهوری اسلامی را خیره کرد - دهمین یا نهمین کشوری است که این کار را انجام میدهد، این خیلی حرف بزرگی است. ایران!؟ کی کرد این را؟ نظام اسلامی. کی علم را اینجور پیش برد؟ کی نهضت علمی را در کشور به وجود آورد؟ کی آن هوش ذاتی ایرانی را در خدمت ابتکار و نوآوری قرار داد؟ نظام اسلامی. پس نظام اسلامی هم ماندگاری خودش را نشان داد، هم توانائی خودش را برای پیشبرد یک ملت.
این میشود مایهی افتخار برای مسلمین، مایهی اعتزاز برای هر مسلمی در هر نقطهی از عالم. آنوقت دشمنیها شروع میشود؛ یعنی شدت پیدا میکند. شما اگر تو خیابان به یکی یک تلنگر بزنید، حداکثر این است که خشمگینانه نگاهی به شما بکند؛ رد میشود میرود. اگر یک مشت بزنید، برمیگردد دوتا به شما حرف درشت میزند. اما اگر یک ضربهی کاری بزنید، یقهی شما را میگیرد و رهایتان نمیکند. اینکه میبینید یقهی جمهوری اسلامی و نظام اسلامی را میگیرند و رها نمیکنند، نشانهی این است که ضربهای که جمهوری اسلامی بر پیکر استکبار وارد کرده است، خیلی عمیق بوده. دشمن ما فلان گروهک منزوی با چهارتا آدم کوچک یا بزرگ نیست. دشمن ما فلان دولت منطقهای عاجز و ناتوان نیست که تو ملت خودش هم پایگاهی ندارد. دشمن ما دستگاه عظیم استکبار است که مهمترین تصمیمگیرهایش سرمایهداران صهیونیست و کمپانیدارها و تراستدارها و کارتلدارهای گردنکلفت دنیایند. این، در مقابل نظام اسلامی ایستاده است و البته از همهی شیوهها هم استفاده میکند. ضربه به او خورده است که این جور میبینید از همهی امکانات استفاده میکند، از همهی وسائل استفاده میکند. حالا از ایجاد واگرائی نسبت به عقاید اسلامی، سوق دادن جوان به مواد مخدر، به فساد، به استفادهی از غفلت بعضی از دستگاهها، جوانها را آسیبپذیر کردن، تا اختلافات مذهبی، تا اختلاف شیعه و سنی، تا فلان گروهک؛ و اگر دستش برسد در متن مسئولین بالا و نیمهبالای جمهوری اسلامی هم نفوذ بکند، این کار را هم میکند. همهی تلاش را دارند میکنند. با همهی این تلاشها مؤمنین ایستادهاند: «کالجبل الرّاسخ لا تحرّکه العواصف».(7) این تندبادها نمیتواند جمهوری اسلامی را تکان بدهد.
ما به دل خودمان نگاه میکنیم، به دل مردممان نگاه میکنیم، رحمت الهی را مشاهده میکنیم. وقتی میبینیم عزممان راسخ است، وقتی میبینیم تحریک دشمن ما را متحرک نمیکند، اخم او ما را نمیترساند، وعدهی او ما را به او دلخوش و خوشبین نمیکند، میفهمیم رحمت الهی است؛ خدای متعال پشت سر همهی این عوامل ظاهری و مادی است؛ دست قدرتمند الهی پشت این نظام است و دارد او را به پیش میبرد؛ دارد هدایت میکند. «اللّهمّ انّما یکتفی المکتفون بفضل قوّتک».(8) در دعای صحیفهی سجادیه - من توصیه میکنم همهی شما را که با صحیفهی سجادیه انس پیدا کنید؛ دعاهای امام سجاد (سلام اللَّه علیه) - آمده: همهی کسانی که در دنیا قدرتی دارند، اکتفاء ذاتیای دارند، ریزهخوار قدرت تو هستند؛ در مشت قدرت تو هستند. «فصلّ علی محمّد و اله و اکفنا و انّما یعطی المعطون من فضل جدتک فصلّ علی محمّد و اله و اعطنا و انّما یهتدی المهتدون بنور وجهک فصلّ علی محمّد و اله و اهدنا».(9) اعتماد به خدا، اکتفاء به کفایت الهی، پشتگرمی به رحمت و هدایت خدا، مگر میگذارد انسان ناامید شود. به مردم خودمان هم که نگاه میکنیم، عین همین را میبینیم. اگر کردستان است، اگر سنیاند، اگر بلوچند، اگر شیعهاند، اگر اصفهانیاند، اگر شیرازیاند، انسان میبیند در اعماق دل مردم نشانهی رحمت الهی پیداست؛ دلها را خدای متعال قرص کرده است. خیلی خوب، خدا حجت را بر ما تمام کرده؛ این امکان، این زمینه. حرکت کنید پیش بروید. روحانىِ این زمان از این امکان باید حداکثرِ استفاده را بکند، با افکار جدید آشنا شوند، راهها و شیوههای دشمن را بشناسند و به زمان خودشان عالم شوند؛ «العالم بزمانه لاتهجم علیه اللّوابس».(10) درست مثل جبههی جنگ. شاید بسیاری از این جمع حاضر جبهههای جنگ را دیده باشند - حالا جوانترها آن روزها را ندیدهاند - در داخل جبههی جنگ، از اطراف گلولهی توپخانه میآید، خمپاره میآید، انواع و اقسام آتش از اطراف میبارد و از بالای سر انسان رد میشود؛ به طوری که گاهی انسان جهتگیری را گم میکند؛ نمیداند این گلولهای که دارد میآید، از طرف دشمن دارد میآید، یا از طرف دوست دارد مواضع دشمن را میکوبد. این خیلی خطر بزرگی است. برای یک رزمنده بزرگترین خطر این است که جهتگیری را گم کند؛ نداند دشمن کجاست، دوست کجاست. اگر ندانست دشمن کجاست و دوست کجاست، آنوقت ممکن است به طرف دوست آتش کند؛ به خیال اینکه دارد به طرف دشمن آتش میکند. اینها خیلی خطرناک است. بعضی از ما به طرف دوستانمان آتش میکنیم، خیال میکنیم به طرف دشمن داریم آتش میکنیم! بعضی از ما غفلت میکنیم از اینکه ایجاد اختلاف مذهبی، نقشه و طرح دشمن است برای اینکه ما را مشغول به خودمان کند. غفلت میکنیم؛ همهی همت یک شیعه میشود کوبیدن سنی، همهی همت یک سنی میشود کوبیدن شیعه. خوب، این خیلی تأسفآور است. و دشمن این را میخواهد.
ببینید، در قضیهی حمایت از فلسطین - این یک مثالی است میخواهم بزنم - هیچ کشور و هیچ دولتی به گرد جمهوری اسلامی نرسید. این را همهی دنیا تصدیق کردند. جوری شد که بعضی از کشورهای عربی از ناراحتی دادشان بلند شد، گفتند ایران دارد برای مقاصد خود اینجا تلاش میکند! البته فلسطینیها به این حرف اعتنائی نکردند. از جمله در قضیهی غزه - در این جنگ بیست و دو روزهی چند ماه قبل - جمهوری اسلامی در همهی سطوحش؛ از رهبری و ریاست جمهوری و مسئولین گوناگون و مردم و تظاهرات و پول و کمک و سپاه و غیره، همه در خدمت برادران فلسطینىِ مظلوم و مسلمان قرار گرفتند. در بحبوحهی این حرفها، یک وقت دیدیم که ویروسی دارد تکثیر مثل میکند؛ دائم میروند پیش بعضی از بزرگان، بعضی از علماء، بعضی از محترمین، که آقا! شما دارید به کی کمک میکنید؛ اهل غزه ناصبیاند! ناصبی یعنی دشمن اهلبیت. یک عده هم باور کردند! دیدیم پیغام و پسغام که آقا، میگویند اینها ناصبیاند. گفتیم پناه بر خدا، لعنت خدا بر شیطان رجیمِ خبیث. در غزه مسجد الامام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب هست، مسجد الامام الحسین هست، چطور اینها ناصبیاند!؟ بله، سنیاند؛ اما ناصبی!؟ اینجور حرف زدند، اینجور اقدام کردند، اینجور کار کردند. نقطهی مقابلش هم هست: یک عده بلند شوند بروند قم، لابلای کتابهای شیعه را نگاه کنند، ببینند کجا اهانت به مقدسات اهل سنت است، از او عکس بگیرند، بیایند تو محافل سنی پخش کنند، ببینید آقا! این کتابهای شیعه است. یا یک گویندهی نادان، غافل یا مغرضی روی منبر نسبت به مقدسات اهل سنت حرف مهمل و بدی بزند؛ این را نوار کنند، سی دی کنند، بروند اینجا آنجا پخش کنند، بگویند ببینید آقا! این شیعه است. این را به او بدبین کنند، او را به این بدبین کنند. این معنایش چیست؟ «و تذهب ریحکم» (11) یعنی چه؟ یعنی همین دیگر. وقتی اختلاف پیدا شد، وقتی تفرقه پیدا شد، وقتی نسبت به هم سوءظن وجود داشت، وقتی یکدیگر را خائن دانستیم، طبیعی است که با هم همکاری نخواهیم کرد. همکاری هم اگر بکنیم، با هم صمیمی نخواهیم بود. این همان چیزی است که آن دشمن دنبال اوست. هم عالم شیعه، هم عالم سنی، باید این را بفهمند؛ این را درک کنند. بدیهی است دو تا مذهب در برخی از اصول، در برخی از فروع با هم اختلاف دارند؛ البته در بسیاری هم با هم اتحاد دارند. اما اختلاف به معنای دشمنی نیست. فتاوای فقهای شیعه در مواردی صد و هشتاد درجه با هم اختلاف دارد. فتاوای ائمهی اهل سنت در مواردی بسیار با همدیگر اختلاف دارد؛ اما لزومی ندارد وقتی اختلاف دارد، انسان به همدیگر بدگوئی کنند و فحش بدهند. خیلی خوب، او مذهبش این است، آن هم مذهبش این است... ت. (12) بله، اهل سنت همین است. یعنی هیچکس نباید خیال کند که اهلبیت پیغمبر مخصوص و متعلق به شیعهاند؛ نه، مال همهی دنیای اسلامند. چه کسی است که فاطمهی زهرا (سلام اللَّه علیها) را قبول نداشته باشد؟ چه کسی است که حسنین (علیهماالسّلام) سیّدا شباب اهل الجنّة را قبول نداشته باشد؟ چه کسی است که ائمهی بزرگوار شیعه را قبول نداشته باشد؟ حالا یکی او را امام و واجبالاطاعه و مفروضالطاعه میداند، یکی نمیداند؛ اما قبولشان دارند. اینها حقایقی است، باید اینها را فهمید، باید اینها را نهادینه کرد. بعضی البته این را نمیفهمند، متحرک به تحریک دشمن میشوند. در حالی که خیال میکنند که کار درست را انجام میدهند. «قل هل ننبّئکم بالاخسرین اعمالا. الّذین ضلّ سعیهم فی الحیاة الدّنیا و هم یحسبون انّهم یحسنون صنعا»؛ (13) خیال میکنند کار خوب میکنند، غافل از اینکه دارند برای دشمن کار میکنند. این خصوصیتِ زمان ماست.
صحبت من طولانی شد. البته حرف با شما خیلی داریم. برای علماء و بخصوص برای طلاب جوان خیلی حرف گفتنی هست؛ منتها مجالها کم است. اگر مجال بیشتری بود، اگر حال بیشتری بود، حرفهای بیشتری برای گفتن وجود دارد. اجمالاً بدانید که امروز دشمنىِ با اسلام از گذشته جدیتر است، دلیل آن هم وجود حاکمیت اسلام در اینجاست. از حاکمیت اسلام، از پرچم برافراشتهی اسلام در ایران، احساس خطر میکنند. این پرچم را باید محکم نگه دارید. این حاکمیت را باید همه قدر بدانند. هر که به اسلام علاقهمند است، هر که به قرآن معتقد است، باید این حاکمیت را قدر بداند. این، هدف و جهت کلی است.
از لحاظ عملی هم توجه به آن نکتهی اولی که عرض کردم؛ زمان پیش رفته، تغییر زیاد شده، راههای نفوذ در ذهن جوانها زیاد شده. این راهها را باید بشناسید و بخصوص باید مواجههی با دشمن را در حوزهی تفکر و احساس جوانها اهمیت بدهید و بدانید که دشمن اولین نقطهای را که مورد توجه قرار میدهد، آن نقطهی فعال است که یکی از بخشهای آن، عبارت است از نسل جوان؛ چون امید به نسل جوان است و سازندهی آینده، نسل جوان است، لذا آنجا را دشمن هدف قرار میدهد. البته یکی از نقاط حساس هم علمای دین هستند؛ دشمن آنجا را هم به انواع مختلف و اشکال گوناگون هدف قرار میدهد. شاهدش هم همین فشارهائی است که وجود دارد و جناب آقای موسوی(14) اشاره کردند که علمای کردستان در سالهای اول انقلاب چه فشارهائی را متحمل شدند و شهدای زیادی دادند - هفتاد نفر - که دیروز توفیق پیدا کردیم بر سر مزار بعضی از این شهیدان عزیز در گلزار شهدا حاضر شدیم، فاتحهای برایشان قرائت کردیم. امیدواریم خداوند درجات شهدا را روزبهروز عالیتر کند.
پروردگارا! آنچه را که گفتیم و شنیدیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده؛ به کرمت آن را از ما قبول کن. پروردگارا! به محمد و آل محمد توفیقات خود، رحمت خود، فضل خود را بر ملت ایران، بر یکایک آحاد این جمع نازل بفرما.
بیانات در دیدار برگزیدگان استان کردستان 24-2-88
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
این جلسه برای من بسیار جلسهی شیوا و دلنشینی است. اگر چه دوستان و برادران بیانات خوبی - شافی و وافی - کردند و دو ساعت و اندی در خدمتتان بودیم، لیکن من هیچ خسته نیستم و آماده هستم و آماده بودم که از دیگر حضار مجلس هم مطالبی را بشنوم. البته ظهر نزدیک است و به وقت اذان و نماز نزدیک میشویم؛ محدودیتمان فقط از این ناحیه است؛ والّا من هیچ خسته نیستم. این را از این باب گفتم که تو بیان این مجری محترم اشاره شد که فلانی خسته است؛ نه، من هیچ احساس خستگی نمیکنم و آماده هستم که بشنوم، لیکن وقت محدود است و قهراً تا ظهر بیشتر وقت نیست.
آنچه که دوستان، برادران، خواهران فرمودید، برای من از دو نظر بسیار مفید بود. یکی از جهت خود این مطالب که نکاتی در آن وجود داشت؛ چه در زمینهی مسائل فرهنگی، چه در زمینهی مسائل اقتصادی و همچنین زمینههای متنوع دیگر که اینها انشاءاللَّه مورد استفادهی ما قرار خواهد گرفت و امیدواریم در تصمیمسازیها و تصمیمگیریهای آینده از این نظرات خوب بهرهبرداری کنیم. جهت دوم این است که من توانستم در یک نمایشگاه محدودی، ظرفیت نیروی انسانی برجستهی این استان را به چشم ببینم. اگر چه من با آثار بخشی از نخبگان کرد از دیرباز آشنائی داشتهام.
به مناسبت حضور آقای احمد قاضی که اطلاع پیدا کردیم ایشان برادر مرحوم محمد قاضی، مترجم معروف، هستند، بگویم که من شاید چهل سال پیش یا بیشتر، اولین ترجمه را از مرحوم محمد قاضی خواندم که گمان میکنم ترجمهی کتاب «مهاتما گاندی» نوشتهی رومن رولان بود. هم کتاب، کتاب بسیار ممتازی است، هم ترجمهی محمد قاضی حقاً ترجمهی برجسته و ممتازی است. البته چند سال بعد هم ترجمهی دیگر ایشان را از یک اثر بسیار مهم دیگری از رومن رولان خواندم که «جانِ شیفته» - است به نظرم سه، چهار جلد است - با نثر بسیار فاخر و حقیقتاً مرصع و مزین. البته من از جهت اینکه ترجمه چقدر با اصل مطابق است، اظهار نظری نمیتوانم بکنم؛ کسانی که زبان اصل را میدانند، آنها باید اظهار نظر کنند، لیکن از نظر زبان و نثر، حقاً یک چیز برجستهای است. ما با آثار مترجمین و نویسندگان فارسی آشنا هستیم و تقویم و ارزیابی این آثار، فی الجمله در ذهن هست. با این محاسبه، به نظر من ترجمهی مرحوم قاضی ترجمهی برجستهای است. من البته خود ایشان را هم یک بار دیدم؛ در اواخر دوران ریاست جمهوری در شیراز در کنگرهی حافظ با ایشان ملاقات کردم - ایشان را معرفی کردند - حنجرهی ایشان مشکلی پیدا کرده بود، با میکروفون صحبت میکرد؛ چند جملهای با ایشان صحبت کردیم.
یا نثر مرحوم عبد الرحمن شرفکندی (ههژار) که دوستان اشاره کردند. حقاً کار بسیار بزرگی را انجام داده؛ این ترجمهی کتاب قانون ابن سینا یک کار پیچیده و مرکب و بسیار ارزشمند است. هزار سال این کتاب که به زبان عربی به وسیلهی یک ایرانی نوشته شده و در طول قرنها در دانشگاههای بزرگ پزشکی عالم مورد استفاده قرار گرفته، به فارسی ترجمه نشده بود. من اطلاع داشتم که تا اندکی قبل، مثلاً شاید تا صد سال قبل، در مدارس پزشکی کشورهای اروپائی، قانون به عنوان یک مرجع مطرح بوده و به زبانهای اروپائی ترجمه شده بوده؛ اما فارسیزبان از دانستن قانون محروم بود! در سالهای اواسط ریاست جمهوری به این نکته توجه کردم که ما چرا قانون را ترجمه نکردیم. یک جمعی را صدا کردم، گفتم بیائید همت کنید قانون را ترجمه کنید. یک حکمی داده شد و رفتند دنبال این کار. خوب، این کارها عشق لازم دارد؛ با حکم و با فرمان این کارها انجام نمیگیرد. در همین اثنا به من خبر دادند که این کتاب ترجمه شده و - به نظرم کتاب حدود هشت جلد است - کتاب مرحوم ههژار را آوردند. من کتاب را که خواندم - حالا ما نه از پزشکی سررشته داریم، نه نشستهام این کتاب را با متن عربی قانون تطبیق کنم - دیدم هر کسی این کتاب را بخواند، حقاً و انصافاً در مقابل استحکام و استواری این نثر زیبا سر تعظیم فرود میآورد. خیلی خوب این ترجمه انجام گرفته. من البته ایشان را نمیشناختم؛ پرسیدم، گفتند ایشان کرد هستند. بعد هم چند سال قبل اطلاع پیدا کردم ایشان از دنیا رفتند.
یا با بعضی از شعرای کرد آشنا هستم که مرحوم ستوده، سید بزرگوار، از جمله آنهاست که شاعر خیلی خوبی هم بود. با ایشان از اوائل انقلاب تا همین اوقاتی که ایشان مریض شد و آمد سنندج ماند و همین جا هم ظاهراً از دنیا رفت، انس و آشنائی پیدا کردیم. یا مرحوم گلشن کردستانی که قبل از اینکه خودش را ببینم، شعرش را من دیده بودم و خودش را هم از نزدیک مشاهده کردم. این آشنائیهاىِ فیالجمله هست و شخصیت فرهنگی مردم کرد، به عنوان یک حقیقت ثابت و روشن در ذهن بوده، اما امروز از نزدیک - همان طور که گفتم - یک نمایشگاه را در واقع من ملاحظه کردم و این برای من بسیار مغتنم و ارزشمند بود. ای کاش این فرصت پیدا میشد که تعداد بیشتری از فرزانگان این استان میآمدند اینجا و ذهن و دل و زبان و فکر خود را نشان میدادند که برای من یقیناً مفیدتر بود. انشاءاللَّه از آنچه که دیدیم و فهمیدیم، امیدوارم که بتوانیم بهرهی کافی در جهت پیشرفت کشور عزیزمان و این استان غنی و پربار ببریم.
در این دو روزی که از حضور من در کردستان گذشته، در صحبتهائی که من داشتم، بیشتر غلبه با توصیف دلیریهای مردم کرد بوده است؛ چه در دیدار عمومی، چه در دیدار نظامی، چه در بعضی از بخشهای دیگر، لیکن حقاً و انصافاً من این جور یادداشت کردم که زیبائیهای دیگر این مجموعهی انسانی و این بخش جغرافیائی کشور، بر جنبهی دلیری و شهامت و شجاعت این مردم که یکی از خصوصیاتشان است، غلبه دارد. زیبائیهای زیادی در این استان هست: اخلاق خوش، صدای خوش، طبیعت زیبا، شعر لطیف، ادبیات والا، فکر روشن، دل باایمان؛ اینها را انسان در اینجا مشاهده میکند و میبیند و حقاً و انصافاً جای قدردانی دارد.
خوشبختانه در نظام جمهوری اسلامی این بخشِ ارزشمند، مورد احترام و مورد تمجید است. ما در نظام اسلامی، قدردانی میکنیم و قدر میدانیم؛ این ارزشهای معنوی و فرهنگی را در هر جائی که وجود داشته باشد، مغتنم میشماریم؛ چه در کردستان، چه در فارس، چه در اصفهان، چه در خراسان. انتظار این است که این حقیقت و این معنای واقعی را نخبگان کرد - اگر چه حالا در بیانات دوستان این معنا منعکس بود، من هم میدانم که بلاشک بخشی از نخبگان کرد همین جور میبینند و میاندیشند - منتقل و منعکس کنند. نظام جمهوری اسلامی مطلقاً با نگاه تبعیضآمیز نگاه نمیکند؛ نه به کردستان و نه به هر نقطهی ویژهی دیگری در سرتاسر کشور. اینکه ما بارها تکرار کردیم که تنوع اقوام را ما برای کشورمان یک فرصت به حساب میآوریم، این یک حقیقت است. حقیقتاً برای ما تنوع اقوام یک فرصت است. نگاه نظام جمهوری اسلامی به تنوع قومی و تنوع مذهبی مطلقاً نگاه تعصبآمیز، قومگرا، یکجانبهنگر نیست؛ این را به طور قاطع من اعلام میکنم. نه امروز هست، که من از نیت خودم و دل خودم حرف میزنم، نه در طول زمانهای گذشته - در دههی 60، زمان حیات مبارک امام (رضوان اللَّه تعالی علیه) - چنین چیزی نبوده. نظام جمهوری اسلامی محور قضاوتش اسلام و ایرانی بودن است؛ اسلام و ایرانیت. همهی مسلمانها و همهی ایرانیها در این نگاه، در محدودهی جغرافیائی کشور دارای ارزش هستند. این فکر را نظام جمهوری اسلامی میخواهد نهادینه کند.
این استان به نظر من یک استان فرهنگی است؛ من این را مکرر گفتهام. سعی کردند این استان را یک استان امنیتی و یک استان نظامی کنند. حقیقت را واژگون جلوه دادند. این کار را جمهوری اسلامی که نکرد و به طور طبیعی نمیتوانست بکند. کیها کردند؟ دشمنان نظام جمهوری اسلامی. آنها تبلیغ کردند که نظام جمهوری اسلامی، قوم کرد یا مذهب اهل تسنن را نمیپسندد یا نمیپذیرد. این دروغ بود؛ این خلاف واقع بود. بعد هم روشن شد، ثابت شد، همه دیدند. این نگاه، نگاه رژیم طاغوت بود. طبیعت آن رژیم، یک نگاه تبعیضآمیز بود؛ نه فقط نسبت به قوم کرد، به اقوام گوناگون کشور با انگیزههای گوناگون و با دلائل مختلف. این نگاه در جمهوری اسلامی منسوخ شد. خوب، دشمنها نمیخواستند این را بگذارند؛ منافعی داشتند در اینکه این نقطهی از کشور، آنچه را که طبیعت نظام جمهوری اسلامی است، تحقق پیدا نکند.
بخشی از این مشکلات اقتصادی و عقبماندگیها که همهاش واقعیت است - اینها را من تو گزارشها هم خواندهام و همین چیزی را که آقایان گفتند، اطلاع دارم. اینها واقعیاتی است که باید قطعاً علاج شود - معلول همان خباثتها و دشمنیها و خصومتهای کور و شدیدی است که در آغاز این اوضاع را در این استان به وجود آورد و آنها به هدایت دشمنان بود. و من بر این باور هستم که جمهوری اسلامی غلبه کرده، لیکن نه به این معنا که این دشمنیها ریشهکن شده باشد. مسئولیت ما و شما همچنان باقی است. همه باید تلاش کنند که کردستان و منطقهی کردی را با این همه استعداد - استعداد طبیعی، استعداد انسانی - به جایگاه متناسب خودش در مجموعهی میهن بزرگ اسلامی عزیزمان برسانند. عدهای نمیخواهند این کار انجام بگیرد. همین حالا هم دارند تلاش میکنند. دوست ندارم من تو این جمع فرهنگی از نکاتی که برای انسان دلآزار است، مطلبی را بگویم، اما واقعیت دارد؛ این را سربسته و مجمل بدانید و توجه داشته باشید. دشمن مشغول تلاش است. الان در همین پشت مرزهای ما - دیروز هم من یک جائی اشاره کردم - دستگاههای جاسوسی استکبار، علناً مشغول فعالیتند. یعنی ساختمان سی آی اِی به طور رسمی و علنی در منطقهی کردستان عراق مشغول کار و تلاش و فعالیتند و تلاش آنها علیه جمهوری اسلامی و بر روی هدایت هر جریانی که از او بتوانند ضد نظام جمهوری اسلامی استفاده کنند، متمرکز است. اینها تحلیل نیست، اینها اطلاع است؛ اینها آگاهیهائی است که ما داریم. و هوشیاری را میطلبد. حالا دستگاهها باید هشیار باشند. از مردم هم توقعاتی وجود دارد. اما از نخبگان کشور و نخبگان منطقه انتظار بیشتری هست. شما عزیزانی که دردها را خوب میفهمید، خوب میشناسید، درمانها را خوب میدانید، با ذهن روشنبین خودتان اشراف بر خیلی از مسائلی دارید که تودهی مردم بر آنها اشراف ندارند، از شما انتظار هست. نظام جمهوری اسلامی یک سخن نو را به میدان آورده؛ بر خلاف آنچه که تبلیغ میکنند و میگویند - که این تبلیغ هم باز از سوی دشمنان و مخالفین نظام جمهوری اسلامی است - جمهوری اسلامی دشمنتراش نیست، تشنجآفرین نیست، دعوا درستکن نیست، دنبال دردسر نیست. اگر دردسری وجود دارد، ناشی از طبیعت نظام جمهوری اسلامی است. این طبیعت عبارت است از نگاه مستقل به مسائل عالم و تحت تأثیر قدرتها قرار نگرفتن در کوچک و بزرگِ مسائل. این از تعالیم اسلام است، این آموزش اسلام است، این هم دستوری است که اسلام به ما داده است. اسلام نخواسته است که ملت مسلمان در جهتگیریاش، در حرکتش، در سیاستهایش، در تصمیمگیریهایش تابع مراکزی باشد که مصالح استکباری خودشان و نگاه منفعتطلبانهی خودشان را دارند. باید نگاه کند آنچه را که منافع ملت و امت اسلام اقتضاء میکند، مسئولان حکومت موظفند آن را رعایت کنند. ما بر این اساس تحت تأثیر سیاستهای قدرتهای مستکبر و مسلط قرار نگرفتیم. در قضایای گوناگون رأی آنها چیزی بود، رأی نظام جمهوری اسلامی چیز دیگری بود. این برای آنها قابل قبول نیست، بنابراین دشمنی را آغاز میکنند. نظام جمهوری اسلامی ناچار است از خودش دفاع کند. طبیعت ایستادگی، طبیعت استقلال همین است؛ اصطکاک به وجود میآورد. میشد ملت ایران هم حکومتی داشته باشند که این حکومت زیر بار زورگوئیهای این و آن برود. آنوقت این اصطکاکها مسلماً وجود نمیداشت؛ اما آنچه که وجود نمیداشت، فقط این اصطکاکها نبود؛ چیزهای دیگری هم بود که آنها هم دیگر وجود نمیداشت: عزت ملی دیگر وجود نداشت، پیشرفت ملی دیگر وجود نداشت؛ همچنانی که در دوران طاغوت دیدیم.
این آماری که من آن روز در میدان بزرگ این شهر گفتم، آمار عبرت آموزی است. این استان شما با این همه امکانات، سی سال قبل، تعداد دانشجویش سیصد و شصت و پنج تاست؛ طبق آماری که آمار رسمی و محفوظ است. نسبت سواد در استان بیست و نه درصد است. بله، آن روز این مشکلاتی که امروز برای استان تصور میشود، نبود؛ اما با این هویت، با این وضعیت، با این ضعف و حقارت. این قابل تحمل است؟ و این را شما تعمیم بدهید به ملت ایران؛ همه جا همین جور بود. کتابها و خاطراتی را از دوران طاغوت، کسانی که خودشان جزو آن مجموعهها بودند، نوشتهاند که انسان وقتی میخواند، عرق شرم بر پیشانیاش مینشیند. بزرگان و تصمیمگیران کشور برای انتخاب نخست وزیر، برای تصمیمگیری در مسائل صددرصد داخلی، برای خطوط اصلی کشور، ناچار بودند سراغ سفیر آمریکا و سفیر انگلیس بروند، استمزاج کنند ببینند آنها مخالف نباشند! این حرفی نیست که مخالفین آن رژیم بخواهند درست کرده باشند؛ نه، حرفهائی است که خودِ آنها نوشتهاند. البته تو همین اسنادی هم که در اختیار ما قرار گرفت، این چیزها وجود داشت و حالا هم صریحاً دارند مینویسند.
همین روزها کتابی دست من است دارم میخوانم که انسان واقعاً حیرت میکند. کو آن غرور ملی!؟ کو آن عزت ملی!؟ کو آن احساس افتخار به ایرانی بودن!؟ کو آن تکیهی به این ملتی که این همه گذشته و میراث تاریخىِ شرافتمندانه دارد!؟ هیچکدام در دوران رژیم طاغوت وجود نداشت؛ پهلویها یک جور، قبل از او قاجارها یک جور دیگر؛ یکی از یکی بدتر. نظام جمهوری اسلامی این بساطها را به هم زده. بایستی ما این را به عنوان یک حقیقت بدیع، روشن، ارزشمند در نظر داشته باشیم و محاسبات و اقدامها را بر این اساس قرار بدهیم. من احساس میکنم نخبگان محترم و عزیز این استان میتوانند نقشهای مهمی را در این بخش که در واقع یک بخش فرهنگی - سیاسی است، ایفاء کنند.
البته نخبهپروری هم یکی از وظائف مهم نخبگان هست. همین طور که ملاحظه میکنید، جوانهای برجستهای الحمدللَّه هستند؛ نظیر همین دختر خانمی که آمدند اینجا و سخنانی را بیان کردند. انسان احساس میکند جوانان دانشجوی ما - چه پسرها، چه دخترها - استعدادهای برجستهای هستند. البته در همه جای کشور این وجود دارد، در اینجا هم انسان بوضوح میبیند که بحمداللَّه وجود دارد. بخشی از این نخبهپروری البته مربوط به دستگاههای تصمیم گیرنده و دستگاههای دولتی است که بحق آنها باید دنبال کنند و البته انشاءاللَّه تأکید خواهد شد که دنبال شود؛ هم این نکاتی را که ذکر کردید و هم همهی وظائف دیگر را؛ اما بخشی هم به عهدهی خودِ نخبگان است؛ به عهدهی اساتید، معلمان، آموزگاران دین، آموزگاران ادب و فرهنگ، آموزگاران علم در حوزهی کار خودشان و در محدودهی دانشجوئی و تعلیم و تربیت خودشان که روی فکر جوانها تأثیر بگذارید. و توجه کنید که امروز دشمن از بودن یک ایرانِ متحدِ منسجمِ پیشروِ ناظر به افتخارات بزرگ، نگران و ناراحت است و نمیخواهد این کار انجام بگیرد. این حرکت بزرگ امروز در سایهی اسلام که دین ماست، اساسیترین علقهی معنوىِ ملت ماست، تحقق پیدا کرده و آنها میخواهند خرابش کنند. البته نتوانستهاند، باز هم به توفیق الهی نخواهند توانست، اما از توطئههاشان نباید غفلت کرد. و به نظر من، نخبگان عزیز و محترم ما، مسئولیت بزرگی دارند.
ضمناً برخی از نکاتی که دوستان بیان کردید، نکات اندیشیدهشدهای است؛ یعنی رویش فکر شده، کار شده و تصمیم گرفته شده. بعضی هم البته نکات تازهای است که بایستی به آنها توجه شود.
راجع به آن مسائل مربوط به دانشجوها و محققین دانشگاهی که گفته شد و اینکه توجهی به آنها نمیشود، بودجهای صرف نمیشود، من این نهاد تازهبنیادِ معاونت علمی رئیس جمهور را - که بسیار نهاد خوبی است و مرجع همین جور چیزهاست؛ کارهای خوب و بزرگی هم انجام دادهاند - به شما یادآوری میکنم که به نظر من به آن باید توجه کرد؛ به آن مراجعه کرد. و امیدواریم که خداوند متعال به همهی شماها توفیق بدهد.
امروز برای من، این جلسه جلسهی بسیار مفیدی بود؛ هم با شما - بخصوص با بعضی از چهرههای محترم - از نزدیک آشنا شدیم، هم سخنان خوب و مفید و سازندهای را شنیدیم. و امیدواریم انشاءاللَّه این جلسه برای آیندهی کردستان و آیندهی کشور به توفیق الهی منافع بزرگی را به همراه داشته باشد.
بیانات در دیدار مردم مریوان 26-2-88
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
و الحمد للَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم المصطفی محمّد و علی اله الطّیّبین الطّاهرین و صحبه المنتجبین سیّما بقیّةاللَّه فی العالمین.
منطقهی مریوان - این شهر و این مردم و این مناظر و این مناطق حساس - برای من یکی از خاطرهانگیزترین مناطق کردستان و غرب کشور است. خداوند متعال را سپاسگزارم که بار دیگر توفیق پیدا کردم به این سرزمین سرشار از شکوه دلاوری و زیبائی طبیعی و مالامال از احساس محبت و وفاداری که در گذشته هم من اینها را در این منطقه تجربه کردهام، بار دیگر سفر کنم.
جمع عزیزان مریوانی که در این میدان حضور متراکم و صمیمی را به وجود آوردهاید، بدانید که من این شهر، این منطقه و این مجموعهی عظیم مردمی را جزو نعمتهای الهی و برکات الهی بر کشورمان و بر انقلابمان به حساب میآورم.
از همان روزهای دشوار سالهای اول انقلاب که دست بدخواه دشمنان، این منطقهی سرسبز و زیبا را تبدیل به میدان جنگ کرده بود و این مردم مهربان و خونگرم و صمیمی و مؤمن را درگیر مشکلات روزمرهی درگیری و نبرد و کمبود و بقیهی مشکلات دوران جنگ قرار داده بود، خدای متعال اینجور مقدر کرد که ما با این منطقه رفت و آمد پیدا کنیم و از نزدیک با آن آشنا شویم. غیر از آنچه که برادران مؤمن ما که از نقاط دیگر کشور به اینجا آمده بودند دربارهی شما مردم عزیز، مهربان، وفادار و صمیمی بیان میکردند، خودِ ما هم از نزدیک نمونههائی را دیدیم.
من فراموش نمیکنم در سال 59 در این شهر مریوان، با جمع مردم صمیمىِ اینجا مواجه شدم و به یک واحد آموزش و پرورش - فکر میکنم یک دبستان بود - رفتیم و با نوجوانان آنجا حرف زدیم. آن نوجوانان امروز یقیناً مردان میانسالی هستند. از اینجا با بعضی از افراد خودِ مریوان به مناطق دزلی و درکی - اگر درست یادم مانده باشد - رفتیم؛ مناطق بسیار حساس، بسیار مهم؛ از لحاظ طبیعت، بسیار زیبا؛ از لحاظ مردم، بسیار خونگرم؛ اما متأسفانه بر اثر جفای دشمنان ملت ایران و دشمنان انقلاب اسلامی، همین مردم خوب، همین منطقهی خوب، همین کوههای سر به فلک کشیده و سرسبز، همین دشتهای خرم تبدیل شده بود به جهنم درگیریها و دشمن توانسته بود از برخی مزدوران خود سوء استفاده کند و آنها را وسیلهای قرار دهد برای کوبیدن مردم و به طور بالواسطه و غیر مستقیم، کوبیدن نظام اسلامی و تحقیر ملت ایران.
من فراموش نمیکنم در دزلی مردم با چهرهی باز از ما استقبال کردند. از دزلی با برادرها خارج شدیم برویم به سمت ارتفاعات مشرف بر سرزمینهای عراق - ارتفاعات «تته» - که مزدوران بدخواهِ حقیری در بین آن مردم نفوذ کرده بودند و حضور هیئت ما را به دشمن اطلاع دادند و دشمن هواپیماهایش را فرستاد. ما در بین راه که طرف ارتفاعات میرفتیم، دیدیم هواپیمای دشمن عبور کرد؛ فهمیدیم حادثهای برای دزلی پیش خواهند آورد. برگشتیم دیدیم متأسفانه مردم غیر نظامی، مردم کوچه و بازار را بمباران کردند؛ عدهای را زخمی کردند، عدهای را به قتل رساندند. و ما جنازهی شهدا و بعضی از مجروحین را برداشتیم، آمدیم مریوان.
این خاطرات عبرتآموز است. آن روز همین نظامهای جهانىِ مدعی حقوق بشر از همین صدام حسین دفاع میکردند؛ از همین حرکات وحشیانه دفاع میکردند. نسل جوان امروز در کشور ما میداند و بداند، آزمایشگاه دروغ و فریب، آزمایشگاه خطاهای بزرگ و جبرانناپذیرِ دستگاههای مدعی حقوق بشر، همین کشور عزیز ما و همین مرزهای غربی این کشور از جمله منطقهی کردستان بوده است.
در عملیات والفجر 4 که جوانان رزمندهی کرد و فارس و بقیهی جوانان رزمنده رفتند برای اینکه آتش دشمن را خاموش کنند و مریوان را از زیر آتش توپخانهی دشمن بیرون بیاورند، و این کار را هم کردند، دشمن بعثی شهر مریوان را با توپخانهی دوربرد خودش مرتب زیر آتش قرار میداد. این جوانان مبارز، رزمندگان سپاه پاسداران و بسیج، متشکل از مردم مناطق مختلف از جمله دلاوران و جوانهای کرد، عملیات والفجر 4 را سازماندهی کردند و آتش دشمن را خاموش کردند و دشمن را عقب راندند؛ حتّی شهر حلبچهی عراق را هم توانستند از تصرف دشمن خارج کنند. دشمن به انتقام این کار میدانید چه کرد؟ نمیتوانست به اینجا نفوذ کند؛ چون دلاوران ما ضرب شصت به او نشان داده بودند. دشمن بعثی بیرحم دور از انسانیت، شهر حلبچه را بمباران شیمیائی کرد، صدها و شاید هزارها نفر در آن بمباران شیمیائی از مردم کرد حلبچه و آن مناطق از بین رفتند، به خاطر اینکه صدام حسین میخواست از مردم کردی که در مقابلهی با نیروهای مؤمن جمهوری اسلامی مقاومت نکرده بودند و با آغوش باز آنها را پذیرفته بودند، انتقام بگیرد.
این منطقه این آزمایشهای بزرگ را دیده است. من قصد ندارم از تاریخ بگویم. اینها را البته شما، بخصوص نسل جوان باید بدانید. باید آزمونهای بزرگی را که جمهوری اسلامی گذرانده است، این حرکت عظیمی که ملت ایران انجام داد و به اتکاء آحاد ملت ایران این پیروزی بزرگ نصیبشان شد، اینها را باید به صورت عبرتهای بزرگ تاریخ، درسهای آموزندهی تاریخ، شما جوانها بدانید، تا بفهمید وزن و مقدار تبلیغاتی که امروز ایادی استکبار در دنیا میکنند، چقدر است. من نمیخواهم تاریخ بگویم، من میخواهم این را بگویم: در سنندج در روز سهشنبه، من راجع به عزت ملی حرف زدم. یک ملت باید خود را عزیز بداند و عزیز قرار دهد. باید یک ملت از خواری، از ذلت، به هر وسیلهای از سوی هر کسی مبارزه کند و خود را به نقطهی عزت برساند. این عزتی که برای ملت ایران یک ضرورت است و به فضل الهی به وسیلهی انقلاب اسلامی زمینهی کامل این احساسِ عزت در ما مردم به وجود آمده است، یکی از عناصرش عبارت است از دلبسته و وابسته نبودن به بیگانگان، به دشمنان، به کسانی که در سرنوشت پرشکوه یک ملت مثل ملت ما، آنها هیچگونه احساس سود نمیکنند. بنابراین دنبال منافع خودشان هستند و این منافع را در ذلیل کردن، خوار کردن، به استضعاف کشاندن ملتها میدانند. باید به اینها دلبسته نشد.
شما جوانها، اداره کنندگان آیندهی این کشورید. این کشور مال شماست، آینده متعلق به شماست. جوانان ما این را باید به صورت یک اصل کلی در ذهن داشته باشند که برای ادارهی کشور، برای آیندهی کشور، نسخههای بیگانهنوشته را انتخاب نکنند. نسخههای اسلامی، نسخههای ملی، نسخههای بومی را انتخاب کنند. امروز و از سالها قبل، همهی تلاش دولتهای غربی و فعالان تمدن غربی، متوجه این نقطه است که فرهنگ خودشان، دانستههای خودشان، بافتهها و یافتههای خودشان را بر ملتها، بر ذهنها تحمیل کنند. ملت عزتطلب، ملتی که میخواهد مستقل باشد، باید در مقابل این حرکت مقاومت کند.
امروز همهی دنیا شاهدند که سیستم سرمایهداری غرب، چقدر در مقابلهی با حوادث و بحرانها توخالی و ناتوان است. خودِ این سیستم بحرانآفرین است و وقتی بحران به وجود میآید، از خودش نمیتواند دفاع کند. این سیستمِ اقتصادی غرب است که همهی افتخارشان به این سیستم اقتصادی بوده است؛ اقتصاد سرمایهداری. و سعی داشتهاند این سیستم را به هزار شیوه و هزار زبان، به عنوان نسخهی منحصربهفردِ اقتصاد، به ملتها تحمیل کنند.
من میگویم ملت ما، جوانان ما، اندیشمندان ما، دانشجویان ما، آیندهسازان ما، ناتوانی شیوههای مدیریت کشورهای غربی را ببینند و ناتوانی آنها را در ادارهی این مهمترین بخش مدیریتشان یعنی اقتصاد را ببینند - فرهنگ به جای خود، آداب انسانی به جای خود، بیاعتنائی به حرمت بشر به جای خود، تبعیضهائی که در قلمرو قدرت خودشان انجام میدهند به جای خود؛ در همهی این موارد، تمدن غربی امتحان بدی پس داده است - و آنگاه ملت ما، مسئولین ما، جوانان ما بالخصوص، این را محور فکر خودشان قرار بدهند و بر اساسِ این تأمل کنند که برای مدیریت کشور، برای روشهای گوناگون ادارهی این ملت بزرگ، به فکر نسخههای خودی، به فکر نسخههای بومی باشید. این ایجاب میکند به اسلام توجه دقیقتری کنید. اسلام نگاه روشن و روشنگری به انسان و انسانیت و شیوههای انسانی دارد. از اسلام متحجر دفاع نمیکنیم؛ از اسلامی که با کمال تنگنظری به همهی مسائل نگاه کند، مثل آنچه که بعضی از مدعیان اسلام میگویند، ما به او دعوت نمیکنیم؛ اسلام ناب، اسلام هشدار دهندهی انسان و توجه دهندهی انسان به تعقل و تفکر و تدبر؛ اسلامِ قرآن، اسلامِ سنت، اسلامِ اهلبیت؛ اسلامی که یک نمونهاش در کشور بزرگ ما با این گرفتاریهای فراوانِ چندین ده سالهی دوران تسلط دشمن، توانست یک چنین حرکتی را ساماندهی کند و این آزادی و این استقلال را از خود نشان دهد؛ ما به این اسلام دعوت میکنیم.
جوانهای ما، اهل فکر ما، اهل فرهنگ ما تأمل کنند؛ مسئولین کشور به سمت سیاستهای اسلامی حرکت کنند. اینی که یا مسئولان ما، یا در دورههای انتخابات مثل وضع کنونی، نامزدهای انتخاباتی ما برای جلب توجه دیگران حرفهای غربیها را تکرار کنند، این هیچ امتیازی محسوب نمیشود. امتیاز این نیست که ما آن چیزی را بگوئیم که غرب میپسندد. اینها کسانیاند که با فکر ایرانی، فکر اسلامی، هویت اسلامی و ایرانی مخالفند. خدا را سپاس میگوئیم که ملت ایران آن رشد و آگاهی لازم را به دست آورد تا توانست بر این همه موانع فائق بیاید.
منطقهی شما - منطقهی کردستان - این استان سرسبز، خرم، پراستعداد؛ چه استعداد انسانی، چه استعداد طبیعی، یکی از نقاط حساس کشور ماست. دشمنان از جملهی کارهائی که کردند، این بود که شاید بتوانند این منطقه و بعضی از مناطق مشابه را با یک درهی عمیقی از بیاعتمادی و سوءتفاهم، از بقیهی بخشهای این کشور بزرگ اسلامی جدا کنند یا فاصله بیندازند؛ اما موفق نشدند و نتوانستند. با ناامنی، با تبلیغات سوء قادر نشدند که این ملت مؤمن و مسلمان را تکه تکه کنند و برادران و خواهران عزیز کرد ما در همهی مناطق کردستان، وفاداری خودشان، ایستادگی خودشان، رشد خودشان، رشادت خودشان را در عرصههای گوناگون این سالهای متمادی نشان دادند؛ بخصوص شهر مریوان که از همان دوران اول معروف بود به پایبندی به اصول و مبانی اسلام و مردم مؤمن و متعهد و مقید؛ این را بارها میشنفتیم. خود برادران کرد ما میگفتند مریوان، قمِ کردستان است؛ یعنی مرکز دانش و مرکز دین. مردمی با گرایش دینی و با علاقهی به علم در این منطقه جمع شدهاند. خوشبختانه تجربیات سالهای متمادی هم همین را نشان داد و تأکید کرد.
امروز بحمداللَّه نظام اسلامی بر کار خود کاملاً مسلط است. نظام اسلامی، نظام جمهوری اسلامی نه فقط در داخل کشور، بلکه در منطقه و در سطح بینالمللی خود را در نظر سیاستها و سیاستسازان و سیاستمداران عالم تثبیت کرده است. دشمنان مجبور شدهاند به ثبات جمهوری اسلامی و به اقتدار روزافزون جمهوری اسلامی اعتراف کنند و در مقابل آن تسلیم شوند.
امروز بحمداللَّه جمهوری اسلامی این فرصت را پیدا کرده است که بر روی طرحهای بلندمدت برای رفع کمبودها و نقیصهها و تخریبهای دورانهای گذشته برنامهریزی کند. چشمانداز بیست ساله یک سند بسیار معتبر و مهم است که مسئولان کشور - چه در قوهی مجریه، چه در قوهی مقننه - و در بخشهای مختلف موظف شدهاند گام به گام این سند چشمانداز را تعقیب کنند و به آن اهداف نزدیک شوند. مردم هوشمند و جوانان بااستعداد در هر نقطهی کشور مسئولیت بزرگی در این زمینه بر دوش دارند. من به شما مردم عزیز و بخصوص به جوانان عرض میکنم که ساختن کشور، پیش بردن کشور یک وظیفهی مشترک است؛ مشترک بین مسئولان و مردم؛ مردم هم دارای مسئولیتند. خیلی باید مراقب باشیم که دشمنان پیشرفت کشور نتوانند ذهن و حواس ما را به نقاط فرعی و درجهی دوم منعطف کنند، تا همه با وحدت کامل بتوانیم به سمت این هدفها حرکت کنیم.
امروز من میتوانم با قاطعیت بگویم مسئولین کشور، همهی همت خودشان را به کار میبندند برای اینکه بتوانند کمبودها را در همهی مناطق جبران کنند. در این سفر کردستان هم مسئولین، اعضای هیئت وزیران در سنندج اجتماع کردند؛ مسائلی را که باید با اولویت، آنها را دنبال کنند، بررسی کردند؛ گزارش آن را به ما هم دادند. من از مسئولین دولت که این همت را کردند آمدند، تشکر میکنم. مسائلی که مورد توجه آنهاست، برای همهی مناطق کردستان از جمله منطقهی مریوان - همین منطقهی شما - است و مسائلی که مورد توجه آنها قرار گرفته است، مسائل دقیق و اساسی و حقیقی است. تصمیمهای خوبی هم گرفتند، امیدواریم که این تصمیمها عملی شود.
آنچه که پشتوانهی این حرکت است، ایستادگی ملت ایران و پایبندی به شعارهای انقلاب است. شعارهای انقلاب اسلامی است که میتواند پشتوانهی قدرت ملت ایران و بزرگترین پشتیبان دولت برای پیشرفتها در میدانهای مختلف باشد.
در خصوص این منطقه، یکی از چیزهائی که بسیار مهم است، مسئلهی سرمایهگذاری است؛ سرمایهگذاریهای صنعتی و سرمایهگذاریهای کشاورزی که ایجاد اشتغال کند. وقتی اشتغال به قدر کافی وجود نداشته باشد، راههای صحیح باز نباشد، آن وقت جوانان ما متأسفانه متوسل میشوند به راههای غیر صحیح؛ به قاچاق و امثال اینها. قاچاق یک بلیه برای کشور و برای اقتصاد کشور یک درد است؛ یک ویروسِ بشدت فلج کننده است. جوانان ما نباید در وضعی قرار بگیرند که احساس کنند ناچار باید به این راه غیر منطقی، غیر قانونی و غیر مشروع متوسل شوند. این جزو همتهای اصلی دولت است و دولت به این همت گماشته است. شما هم باید کمک کنید؛ باید در این مسئله همکاری کنید. قاچاقی که انجام میگیرد، درست است که برای عامل آن، سود به همراه دارد، اما سود اصلی را کسانی میبرند که در پشت پردهی این حرکتِ ظاهری قرار دارند؛ افراد سوءاستفادهچی و فرصتطلبان بدون اینکه زحمتی متحمل شوند، بدون اینکه خطری آنها را تهدید کند، بیشترین سود را میبرند، آن وقت جوان مؤمن ما به خاطر استیصال یا به هر جهت دیگر خودش را در معرض خطر قرار میدهد. این باب بایستی مسدود شود و این با سرمایهگذاریهای درست و ایجاد اشتغال در همهی مناطق کردستان، در همهی بخشهای شهرستانهای کردستان، بخصوص شهرستانهائی که نزدیک مرزند مثل مریوان، این معنا امکانپذیر است و من دیدم مسئولین کشور، خوشبختانه به این نکته توجه دارند، رو این مسئله فکر کردند. باید زمینهای فراهم شود که سرمایهگذاریهای خوبی انجام بگیرد تا اشتغال ایجاد شود، تا جوان بتواند معیشت خود را از راه صحیح، از راه قانونی، از راه حلال تأمین کند.
البته شما بدانید، چون دشمن میداند که شرط سرمایهگذاری و ایجاد ثروت، امنیت است و نمیخواهند سرمایهگذاری و ایجاد ثروت در این منطقه انجام بگیرد، لذا سعی خواهند کرد با امنیت مقابله کنند. سعی میکنند امنیت را به هم بزنند. البته این را هم با اطمینان کامل به شما بگویم که نیروهای مؤمن و وفادار جمهوری اسلامی به کمک همین مردم و همین جوانها با عوامل ناامنی بشدت برخورد خواهند کرد و هرگونه مجال ناامنی را به لطف الهی از آنها خواهند گرفت.
خدا را سپاسگزارم که این توفیق را به من داد که بار دیگر شهر عزیز مریوان و شما مردم عزیز و مهربان و وفادار و مؤمن را از نزدیک زیارت کنم. ما از یاد شما بیرون نمیرویم؛ دلهای مسئولین از محبت به شما مردم میتپد و از عشق به مردم، مالامال و سرشار است؛ این را بدانید. و تلاشی که مسئولین کشور دنبال آن هستند، تلاش برای پیشرفت مسائل عمدهی کشور و از جمله مسئلهی اقتصاد کشور است. خوشبختانه توفیقات هم زیاد بوده است، کار هم زیاد شده است، کارهای زیاد دیگری هم باید انجام بگیرد. این سفر ما یکی از اهدافش این است که توجه مردم را از سایر نقاط کشور به این منطقه جلب کند، تا ارتباطات عاطفی بین دلها روز به روز مستحکمتر شود. هم مردم کرد این منطقه، هم مردم فارس یا ترک یا بلوچ یا سایر اقوام ایرانی در مناطق دیگر بوضوح احساس کنند که همه، اندامهای یک پیکرهی عظیم و پر شکوهی هستند به نام پیکرهی ملت ایران. و این بحمداللَّه حاصل است.
من از محبت شما مردم، از استقبال شما، از اظهارات گرم و صمیمانهی شما مردم عزیز، صمیمانه تشکر میکنم و از خداوند میخواهم الطاف و تفضلات خود را بر شما مردم عزیز نازل فرماید و از خدا میخواهم به مسئولین ما توفیق دهد و کمک کند که وظائف خود را به نحو اتم و اکمل در قبال این مردم عزیز انجام دهند. همهی شما را به خدای بزرگ میسپارم.
دیدار مسئولان اجرایی و اداری استان کردستان با رهبر انقلاب 27-2-88
رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز (یکشنبه) در دیدار مسئولان و مدیران ردههای مختلف دستگاههای اجرایی و اداری استان کردستان، خدمت به مردم را در منطق اسلامی، ارزشی انسانی و حسنهای الهی برشمردند و خدمت خستگیناپذیر به مردم قدرشناس ایران را وظیفهی سنگین همهی مسئولان و مدیران کشور خواندند.
حضرت آیتالله خامنهای خدمت به مردم کردستان را از جهات مختلف دارای اجر مضاعف دانستند و افزودند: نیاز بیشتر استان کردستان به کار و تلاش مسئولان، و شرایط دشواری که دشمنان اصلی نظام به دست گروهکهای مزدور برای مردم مظلوم منطقه و خدمتگزاران آنها به وجود آوردند، خدمت به مردم کردستان را از ثوابی دوچندان برخوردار میسازد.
ایشان به مسئولان استان کردستان خاطرنشان کردند: تصمیمگیری، مرحلهی مهمی در تحقق یک هدف و آرمان است، اما فراموش نکنید که عمل به تصمیمات است که میتواند یک هدف را واقعاً محقق کند. بنابراین در اجرای تصمیماتی که به نفع مردم منطقه گرفته میشود، کاملاً جدی و پیگیر باشید.
رهبر انقلاب اسلامی کارهای انجامشده در استان را خوب و استاندار کردستان را خَدوم و باکفایت دانستند و افزودند: واقعیاتی که از خلال مشاهدات، گزارشهای مردمی و بررسی هیأتهای مختلف سفر، آشکار میشود، نشاندهندهی کمبودهای فراوانی است که فقط با کار و تلاش خستگیناپذیر رفع خواهد شد.
ایشان اجرای کامل مصوبات سفرهای استانی ارزشمند دولت و تحقق مصوبات دو روز پیش هیأت وزیران در سنندج را گامی بلند در حل مشکلات استان خواندند و به استاندار و مدیران ردههای مختلف کردستان تأکید کردند: با تکیه بر خداوند و کمکگرفتن از مردم برای اجرای کامل این مصوبات، کمر همت ببندید که البته مسئولان مرکز هم باید به شما کمک کنند.
حضرت آیتالله خامنهای تقویت ارتباطات و تفاهم معنوی و روحی میان مردم مؤمن و وفادار کردستان با مردم دیگر مناطق کشور و سرمایهگذاری صنعتی و کشاورزی را از نیازهای اساسی استان کردستان دانستند و افزودند: مسئولان استان در این زمینه نیز وظایف سنگینی دارند.
ایشان انقلاب اسلامی را معجزهای الهی دانستند و افزودند: آثار پربرکت این معجزهی ماندگار، در منطقه و جهان هر روز آشکارتر میشود و مسئولان ردههای مختلف کشور در پاسداری از چنین نظامی، وظایف بسیار خطیری دارند که بهویژه با کار و تلاش و خدمت به مردم ادا میشود.
در ابتدای این دیدار، استاندار کردستان در گزارشی از شاخصهای مختلف استان گفت: طرحها و برنامههای گوناگونی برای پیشرفت استان مصوب شده است که با اجرای آنها چهرهی کردستان بهمراتب بهتر از وضع کنونی خواهد شد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی همچنین عصر امروز از نمایشگاه 30 طرح برگزیدهی مخترعان و نوآوران جوان استان کردستان بازدید کردند.
بیانات در دیدار مردم سقز 29-2-88
بسماللَّهالرّحمنالّرحیم
والحمدللَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا أبی القاسم المصطفی محمّد و علی اله الأطیبین و صحبه المنتجبین سیّما بقیة اللَّه فی الأرضین
بسیار خرسندم که در این جمع متراکم، با شکوه و پر شور، امروز توفیق پیدا کردم که حضور پیدا کنم. اگر چه من قبلاً به شهر زیبای شما مسافرتی نکرده بودم، اما راجع به سقز و مردم شجاع و دلاور آن و روحیههای برجسته و پر شور آن مطالب زیادی خوانده و شنیده و دانستهام. مردم سقز در تجربهی طولانی سی سالهی انقلاب اسلامی، در حساسترین نقاط و مراکز، امتحانهای دشواری را بخوبی از سر گذراندند و نمرهی قبولی گرفتند.
شاید بسیاری از مردم کشور ما و بسیاری از جوانان نسل امروز هم ندانند که در جنگ تحمیلی، در حساسترین مراکز این جنگ و دشوارترین مراحل آن، جوانان سقز در صفوف مقدم مشغول دفاع و مشغول مبارزه بودند. در جزیرهی مجنون، جوانان دلاور سقز و مریوان و بقیهی نقاط کردستان در کنار دیگر رزمندگان در صفوف اول، مشغول مقاومت جانانهای بودند که هر کس از عملیات خیبر و عملیات بدر در سالهای اول جنگ تحمیلی مطلع باشد، میداند که این چقدر اهمیت دارد.
امروز در جمع شما برادران و خواهران عزیز سقزی، من لازم میدانم از همهی مردم این شهر و شهرستان به خاطر این مواضع روشن و افتخارآمیز صمیمانه تشکر کنم. و همین جا از فرصت استفاده کنم نسبت به مردم عزیز شهر بانه که شخصاً توفیق پیدا نکردیم به آنجا و دیگر شهرستانهای این استان مسافرت کنیم و مردم آن شهرها را از نزدیک ملاقات کنیم، سلام بفرستم و توفیقات الهی را برای همهی آنها مسئلت میکنم.
مسئلهی حساس و مهمی که دشمنان نظام اسلامی و دشمنان اسلام در مقابل آن درماندند و نتوانستند برای آن پاسخی پیدا کنند و علاجی به دست بیاورند، این است که در دنیای اسلام، در میان این جمعیت عظیم کشورهای اسلامی، همهی متفکران، همهی اندیشمندان، همهی برجستگان دینی و دانشگاهی، نظام جمهوری اسلامی را یک پاسخ به دعوت اسلام و پرچم برافراشتهی اسلام را یک افتخار برای دنیای اسلام دانستند.
در آغاز پیروزی انقلاب، سیاستگذاران و طراحان سیاسی استکبار امیدوار بودند بتوانند با توجه به اختلاف مذهبی در دنیای اسلام، میان نظام جمهوری اسلامی و ملتهای مسلمان و کشورهای مسلمان فاصله بیندازند. این توطئه اگر چه نسبت به بعضی از دولتهای وابستهی به استکبار تا حدودی کارگر افتاد، اما نسبت به ملتها ابداً. متفکران دنیای اسلام از اینکه یک نظام سیاسی بر اساس احکام قرآن و شریعت اسلامی، با استقلال و عزت کامل در این نقطه از جغرافیای حساس خاورمیانه شکل گرفته است، احساس افتخار کردند و این را به خود ما در طول این سالهای گذشته، متفکران، صاحبان اندیشه، علمای بزرگ، دانشگاهیان برجستهی مؤمنی از کشورهای عربی، از شمال آفریقا، از شبهقارهی هند، از کشورهای دوردست آسیا - کشورهای مسلمان - تصریح کردند، به ما گفتند که ما به وجود جمهوری اسلامی افتخار میکنیم. این در حالی است که تفاوت مذهبی هم وجود داشت. دشمن امید بسته بود به اینکه این تفاوت مذهبی شکاف ایجاد کند، اما متفکران مسلمان، تودههای مؤمن، با اندیشهی راسخ خود، با عزم راسخ خود، دشمن را مأیوس کردند.
عین همین اتفاق در داخل کشور خود ما افتاد برادران و خواهران عزیز! در همین منطقهی کردستان. امروز هشتمین روزی است که من در میان مردم عزیز شهرهای کردستان و طبقات مختلف در رفت و آمدم؛ با مجموعههای عظیم مردمی ملاقات کردم، با نخبگان و فرزانگان استان ملاقات داشتهام، با سران عشایر و متنفذان عشایر گوناگون کردی در سرتاسر کردستان و منطقهی کردی ملاقات داشتیم، با جوانان دانشجو در جمعیت انبوهِ متراکم دانشگاه ملاقات داشتیم؛ در همهی این دیدارها، اصرار من بر این بوده است که در آن جمعهای صمیمی - بدون حجاب، بدون واسطه - سخن دل را از زبان مجموعههای عظیم مردمی و نیز از زبان فرزانگان و زبدگان و نخبگان بشنوم. آنچه من در این ساعات متمادی و پی در پی در سراسر این استان شنیدم، ندای عزتمند اسلامی و وفاداری به اسلام و به نظام اسلامی و حاکی از روحیهی بسیار ارزشمند مردم این استان است. درست آن چیزی که دشمن عکس آن را میخواست، در مواجههی رو به رو با مردم این استان، عکس خواستهی دشمن ثابت شد. این برای من تازگی نداشت. من سالهاست که با جوانان کرد، با رزمندگان کرد، با مردم کرد از نزدیک آشنا بودهام. صمیمیت مردم کرد را، محبت و وفاداری مردم کرد را، شجاعت و دلاوری مردم کرد را من از نزدیک شناخته بودم، دانسته بودم؛ برای من تازگی نداشت. اما این برای من مهم است که علی رغم خواست دشمنان ملت ایران و تبلیغات آنها، در صفحهی تلویزیون این احساسات پاک و پرشور، این وفاداری عمیق، این روشنبینی، این آگاهی، این یکپارچگی، هم به همهی ملت ایران و هم به دوستان و دشمنان فرامرزی ما نشانداده بشود، و این کار شد.
خدا را سپاسگزاریم که مردم کرد و استان کردستان با عمل خود، با حرکت خود، با حضور پر شرافت خود، به دشمنان ملت ایران نشان دادند که ترفندهای آنها در تکه تکه کردن ملت ایران و اقوام ایرانی، به وسیلهی مردم کرد خنثی شد؛ این یک نکتهی بسیار اساسی است. من لازم میدانم از همهی گروههای مردمی در این آخرین ساعاتی که در این استان هستم، صمیمانه تشکر کنم، بگویم شما نقش خود را بخوبی ایفا کردید. این نمایش عظمت ملت ایران است. به عموم ملت ایران از اقوام گوناگون هم بگویم مبادا به اشتباه بیفتند، مبادا رفتار گروههای اندکشمار - که پنجه به چهرهی انقلاب و جمهوری اسلامی میزدند - به حساب این مردم عزیز، این جمعیت انبوه، این دلهای وفادار نوشته بشود. تعداد معدودی انسانهای شریر یا فریبخورده که در هر نقطهای پیدا میشوند - در کردستان و در غیر کردستان - حساب اینها از حساب متن مردم عزیز این استان بکلی جداست. همچنانی که حساب ضد انقلابی که در فلان استان دیگر کشور، در خراسان یا اصفهان یا فارس یا هر نقطهی دیگر وجود دارد، به حساب مردم آن استان گذاشته نمیشود. دشمن این را میخواست تلقین کند؛ این را میخواست به ملت ایران نشان بدهد. آنها میخواستند این جور وانمود کنند که در این استان امنیت نیست. ملت ایران میبینند در مقابل چشمشان که به برکت همت شما مردم و آگاهی شما مردم و فداکاری جوانان دلاور، امروز این استان از امنیت کامل برخوردار است.
من در همین جا باید یاد جوانان دلاور پیشمرگان مسلمان کرد را گرامی بدارم. این مردان دلاور از جوان و پیر که از روزهای اول و سالهای اول پیروزی انقلاب، اینجا قیام کردند و در مقابل دشمن که نظیر فداکاری آنها را ما کمتر در هر نقطهی دیگری دیدهایم، ایستادند. دلیلش را عرض بکنم؛ چون سخن به گزاف نمیخواهیم بگوئیم. حقیقت قضیه این است که برادر بسیجی یا پاسدار در هر نقطهای، در هر استانی، در چشم مردم با یک عظمتی مورد توجه قرار میگیرد؛ مردم در سایهی امنیت او احساس امنیت میکنند. جوان پیشمرگ مسلمان کرد در این نقطه و بخصوص در مناطق نزدیک مرز، در حالی که خود حافظ امنیت کوچه و بازار و شهر و بیابان بود، دشمنان از او انتقام میگرفتند؛ گروههای مسلح مزدور دشمن به انتقام رشادتهای این جوانان، حتّی گاهی خانوادههای آنها را از دم تیغ بیرحمانهی جنایت خودشان گذراندند، اما این مردان شجاع در مقابل این مشکلات ایستادند، صبر کردند؛ لذاست که من از صمیم قلب معتقدم که جوانان دلاور پیشمرگان مسلمان کرد، در شمار اول و در صف مقدم دلاوران این کشور قرار دارند.
دربارهی امنیت عرض کردم، دربارهی آگاهی شما مردم گفتم؛ اینها حقایقی است. یعنی مردم استان کردستان و جوانان دلاور آن، خودشان زمینههای امنیت را در این استان فراهم کردند، جوانان فداکار مناطق دیگر هم به کمک اینها آمدند و توانستند نقشهی دشمنان را خنثی کنند؛ این یک حقیقتی است. اما در عین حال من میخواهم عرض کنم این آگاهی را باید مردم عزیز کرد حفظ کنند؛ هیچ غفلت نباید کرد. امیرالمؤمنین در کتاب نهج البلاغه میفرماید: «من نام لم ینم عنه»؛ یعنی اگر شما غفلت کردید، دشمن شما لزوماً غفلت نخواهد کرد؛ مراقب دشمن باید بود. این مخصوص اینجا هم نیست. این توصیهی ما به همهی مردم کشور و همهی قشرهای فعال و آگاه و هوشیار کشور است: باید آگاهیها را حفظ کنید. دشمن اگرچه که امروز مثل روزهای اول انقلاب نیست که دیگر امید داشته باشد به اینکه میتواند ریشهی این انقلاب را بزند؛ نه، آن روز امیدوار بودند بتوانند انقلاب را، جمهوری اسلامی را نابود کنند، امروز مأیوسند؛ چنین امیدی امروز ندارند، میبینند این درخت تناور ریشه دوانده است؛ اما از کید آنها غافل نباید بود.
من به طور قاطع این را میگویم: متأسفانه در پشت مرزهای غربی ما، آمریکائیها مشغول توطئهاند، مشغول تروریستپروری هستند. پول، سلاح، سازماندهی، تشکیلات به وسیلهی آمریکائیها به طور مستقیم در پشت مرزهای غربی کشور ما صرف میشود برای موذیگری کردن و پنجه انداختن و معارضه کردن با نظام جمهوری اسلامی؛ باید بیدار باشیم.
ما اطلاع داریم - اینها تحلیل نیست، اطلاع است - آمریکائیها طرحهای خطرناکی برای کردستان دارند؛ هدفشان دفاع از قوم کرد نیست؛ هدف پنجه انداختن و سلطه یافتن بر قوم کرد است؛ این را ما از روی اطلاع میدانیم؛ اینها تحلیل نیست، اطلاع است. دوستان کرد ما در آن سوی مرزهای غربی به ما اطلاع دادند و اطلاع میدهند افسران آمریکائی پول میبرند بالای بلندیهای «قندیل»، به قیمت خون جوانان کرد از آنها اطلاعات میگیرند؛ پول میدهند برای مزدورسازی. این شأن جوان کرد نیست. به هرجا بتوانند دست میزنند، دست میاندازند، برای اینکه بتوانند پنجهی ننگین و خونین خود را در پیکر مردم کرد فرو ببرند. ملت ما و کرد ایرانی، بحمداللَّه هشیار است و من این را هم بگویم: جماعت کرد و قوم کرد حتّی در غیر ایران هم غالباً خودشان را ایرانی میدانند؛ به ایرانی بودن خودشان افتخار میکنند. اگر کسانی از کردهای بیرون ایران در خدمت هدفهای آمریکا قرار میگیرند، بدانند که ممکن است در کوتاهمدت چیزی گیرشان بیاید، اما در بلندمدت نفرین و لعنت قوم کرد آنها را تعقیب خواهد کرد و رهایشان نخواهد کرد. این هوشیاریها را باید حفظ کنید. هشیاری فقط در این زمینه نیست. در زمینهی اختلافات درونی خودِ ما هم، همه باید هوشیار باشند. من در سنندج هم در روز اول - سهشنبهی گذشته - گفتم، اینجا هم باز تکرار میکنم: مذاهب اسلامی باید دست در دست هم، برادروار در جهت اهداف و آرمانهای بلند اسلامی به کمک هم حرکت کنند. دشمن امید بسته است که بتواند پیروان مذاهب گوناگون را مقابل هم قرار بدهد. هیچ کس نباید تسلیم این نقشهی خائنانه و خباثتآمیز دشمن بشود. آنها میخواهند شیعه در مقابل سنی، سنی در مقابل شیعه، دلها از هم چرکین، نسبت به هم بدبین؛ آنها این را میخواهند. برای همین است که من اعلام کردم، باز هم تأکید میکنم: خط قرمز از نظر نظام اسلامی و از نظر ما، عبارت است از اهانت به مقدسات یکدیگر. آن کسانی که نادانسته، از روی غفلت، گاهی از روی تعصبهای کور و بیجا، چه سنی و چه شیعه، به مقدسات یکدیگر توهین میکنند، نمیفهمند چه میکنند. بهترین وسیله برای دشمن همینها هستند؛ بهترین ابزار در دست دشمن همینها هستند؛ این خط قرمز است.
سنی و شیعه هر کدام مراسم مذهبی خودشان را، آداب خودشان را، عادات خودشان را، وظائف دینی خودشان را انجام میدهند و باید بدهند؛ اما خط قرمز این است که نباید مطلقاً بین اینها به خاطر اهانت به مقدسات - چه آنچه که از سوی بعضی از افراد شیعه از روی غفلت صادر میشود، چه آنچه که از روی غفلت از بعضی از افراد سنی مثل سلفیها و امثال اینها صادر میشود که یکدیگر را نفی میکنند - چیزی بیان شود. این همان چیزی است که دشمن میخواهد. اینجا هم باید هوشیاری باشد.
من در این چند روز - که البته قبل از آن گزارشهای زیاد و اطلاعات زیادی در زمینهی مسائل این استان به دست آورده بودم - هم در دیدارها، با شنیدنها، با دیدنها، مطالب متعددی را از زبان انسانهای دلسوز و علاقهمندان در مورد مسائل کردستان شنیدیم یا در گزارشهای مکتوب خواندیم یا به چشم بعضی چیزها را دیدیم. نیازها در اینجا زیاد است. در روز اول هم من گفتم، امروز هم به همین نتیجه میرسم که مهمترین نیاز این استان عبارت است از اشتغال که با سرمایهگذاریهای صنعتی و کشاورزی در این استان بایستی تأمین بشود. آنچه که ما به مردم استانهای دیگر عرض میکنیم، این است که اینجا، این سرزمین ثروتمند و غنی، با این مردم مؤمن و جدی، با این همه جوان خوب، زمینهی بسیار خوبی است برای سرمایهگذاری. اگر یک روزی فکر میکردند در اینحا امنیت نیست، آن روز دیگر تمام شده است. امروز بحمداللَّه در اینجا امنیت مستقر است؛ امنیت خوبی اینجا وجود دارد؛ میتوانند بیایند سرمایهگذاری کنند. دولت هم تسهیلات میکند، تشویق میکند.
در مورد مسائل اینجا و نیازهای اینجا، مصوبات دو سفر استانی هیئت دولت به استان کردستان به اضافهی آنچه که در این سفر به وسیلهی دستاندرکاران سفر - دولتی و غیر دولتی - مطالعه شد، بررسی شد، اگر انشاءاللَّه همین مصوبات اجرائی بشود و همه تحقق پیدا کند، عمدهی مشکلات این استان برطرف خواهد شد. توصیهی ما به مسئولین این است که به طور جدی تحقق این خواستهها و مصوبات را دنبال کنند. بحمداللَّه استان از مدیریت دولتی خوبی برخوردار است؛ مدیریت استان، مدیریت باکفایت و خوبی است. هم در اینجا بایستی این مصوبات به طور جدی دنبال بشود، هم من از همینجا به مسئولین در مرکز این را اعلام میکنم که باید به طور جدی سعی کنند همان مصوباتی را که انجام گرفته است، به مقام تحقق و عمل برسانند.
آنچه که به عنوان خواسته مطرح میشود، غالباً مطالب معقول و قابل قبول و منطقی است. آنچه به عنوان خواستههای مربوط به این استان از زبان نخبگان شنیدیم، از زبان دانشجویان شنیدیم، از نامههای فراوان مردمی که در این سفر دست ما رسید، فهمیده شد، آنچه به عنوان مطالبات مردمی مطرح است، غالباً مطالبات منطقیای است؛ مطالبات درستی است و همان طور که عرض کردیم، اگر مصوبات آن دو سفر - سفر دولت - و همچنین مصوبات این سفر، به توفیق الهی اجرائی و عملیاتی بشود، اغلب این مطالبات برآورده خواهد شد. البته در بعضی از جاها انسان مشاهده میکند که سطح توقعات را به شکل نامعقولی بالا میبرند؛ این درست نیست. توقعات و مطالبات مطلوب، همان چیزی است که در اظهارات مسئولین استان، ائمهی محترم جمعه، در نامههای مردمی، در گفتار نخبگان که با ما در میان گذاشتند، دیده میشود؛ اینها درست است. اما بعضی جاها انسان میبیند فهرستی درست میکنند از مطالبات نامعقول، غیر عملی؛ اینها جز اینکه دستگاه قادر نباشد به تحقق آن و ذهن مردم را گمراه و اغواء کند، اثر دیگری ندارد. توقعات معقول و منطقی همان چیزی است که از زبان مردم انسان میشنود، در نامههای مردمی انسان میبیند، نخبگان هم همانها را تکرار کردند. خدا را سپاسگزارم؛ آنچه که در این سفر گفته شد خطاب به مسئولان و خطاب به آحاد مردم، چیزهائی است که به اعتقاد ما از متن واقعیت برخاسته بود.
من میگویم زبان کردی یک ثروت ملی است، استعدادهای علمی و هنرىِ جوانان اینجا یک ثروت ملی است، استعداد ورزشی جوانان کردستان یک ثروت ملی است؛ از این ثروتهای ملی باید استفاده بشود، بهرهبرداری بشود، به فعلیت برسد.
خدا را سپاسگزاریم که مسئولین با دلسوزی، مسائل مردم استانهای مختلف را دنبالگیری میکنند؛ من این را مشاهده میکنم، میبینم. مسئولین دولتی چه در سفرهائی که میکنند - سفرهای استانی - چه در تصمیمگیریهای دیگر، من میبینم از نزدیک، با دلسوزی مسائل مردم را دنبال میکنند. امیدواریم انشاءاللَّه با همین روحیه، با همین دلسوزی مسائل کردستان دنبالگیری بشود. ما هم البته از آنها پاسخگوئی خواهیم خواست و آنچه را که قرار است انجام بگیرد، مطالبه میکنیم و امیدوارم به فضل الهی آیندهی کردستان مانند آیندهی این کشور عظیم، از امروز بسیار بهتر و سربلندتر و عزیزتر باشد. امروز بحمداللَّه با دیدار شما آخرین روز سفر ما به کردستان، روز بسیار شیرین و مطلوبی بود.
پروردگارا ! این جوانان برومند و عزیز را برای کردستان، برای کشور عزیز ایران حفظ کن؛ توفیقات خودت را شامل حال آنان بگردان. پروردگارا ! گرهها را از کار مردم ما در همهی نقاط کشور و در این نقطه باز کن. پروردگارا ! روزبهروز عزت ملت ایران را در مقابل ملتهای دیگر و در مقابل زورگویان و قلدران افزایش بده. پروردگارا ! ما را بندگان صالح و شایستهی خودت قرار بده؛ آنچه گفتیم و آنچه شنیدیم، به کرمت از ما قبول کن؛ و توفیق عمل به ما ارزانی بدار. والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
انتهای پیام/481/ش