رؤیای بازگشت به عراق با تروریسم و شورش
به تحقیق میتوان گفت که جوهر سیاست خارجی امریکا در غرب آسیا بر راهبرد «هرج و مرج سازنده» تکیه دارد، ولی در هر دوره و مرحله، از جلوههای مختلف و سناریوهای گوناگون استفاده شده است.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، هادی محمدی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت : به تحقیق میتوان گفت که جوهر سیاست خارجی آمریکا در غرب آسیا بر راهبرد «هرج و مرج سازنده» تکیه دارد، ولی در هر دوره و مرحله، از جلوههای مختلف و سناریوهای گوناگون استفاده شده است.
با اینکه امریکا و متحدان آن در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، امیدوار بودند با موجسواری بر جنبش بیداری اسلامی بتوانند سایکس پیکوی جدیدی در جغرافیای سیاسی این منطقه مستقر نمایند، ولی صرفاً موفقیتهایی برای حفظ نظامهای دیکتاتوری یا به انحراف کشیدن بیداری مردم منطقه داشتند و در پرونده یمن، سوریه، لبنان و عراق با هزینههای زیاد، ناکام ماندند و یا شکست خوردند. البته موفقیت آنها هم در برخی کشورها، حالت نسبی داشت که بر ویرانههای متزلزل نظامهای وابسته به خودشان تکیه کرد و تضمینکننده یک نظم منطقهای و پایدار نشدند.
اگرچه در سوریه و عراق با همه طمع و آرزو برای اینکه با داعش و وحشیگری و ویرانی سرمایهگذاری سودمندی برای غارت منابع انرژی و ثروتهای این دو کشور نمایند، شکست خوردند، ولی بازهم در هوس تکرار امیدهای خود، با ریسمان ترامپ و نتانیاهو، طرح بازگشت به شرایط مسلط موازنه قدرت در غرب آسیا را خیالپروری کردهاند. مشوق این تفکر صهیونیستها هستند تا به همه بقبولانند که ترور و به شهادت رساندن سردار سلیمانی و ابومهدی مهندس، ساختار مقاومت و پیوندهای منطقهای ایران را سست کرده و زمان مناسبی برای یک یورش استعماری جدید است. البته نمایندگان همین تفکر در داخل ایران که صمیمانه برای وصال به نئولیبرالیسم سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جانبرکف هستند، از مدتها قبل در کمین نشسته و منتظر فرصتی بودند تا هر میزان ممکن برجام منطقهای را شکل دهند. در تلافی این مجموعه نگرشی، در عراق و سوریه برای بیشتر عرصههای منطقهای، خوابهای جدیدی را دیدهاند و چراغ خاموش، به فعالیت خود شتاب دادهاند. امریکاییها و بهویژه ترامپ با کمک متحدان اروپایی و عربی با تمامی توان سیاسی، امنیتی و شبکههای رسانهای و مجازی و اجتماعی از یکسو و به موازات آن، تمامی ظرفیتهای امنیتی-تروریستی وارد میدان عراق و سوریه شدهاند تا حکومت مصطفی کاظمی را به پروژه بازگشت به عراق و اخراج ایران تبدیل کنند. یعنی با مدیریت پارامترهای اجتماعی-شورشی و مؤلفههای سیاسی و اقتصادی که عراق به شدت از آنها رنج میبرد (چنانکه رسانههای صهیونیستی با ذوقزدگی بیان میکنند) همه چیز برای یک جابهجایی در موازنه قدرت و نفوذ در عراق و سوریه آماده است و با تکیه بر تروریسم داعشی و عملیاتهای چریکی و پارتیزانی و شورش و تظاهرات هستههای هدایت شده از سوی سفارت امریکا، میتوان حکومت کاظمی در عراق را در مسیری به پیش برد که نهتنها امریکا و شرکایش به آن بازمیگردند و ایران و دوستانش منزوی و در حاشیه قرار میگیرند، بلکه زمینه و زمزمه مذاکرات التماسی بین برجامخواهان و امریکاییها شروع میشود تا در ازای مجوزهای دورهای و زماندار برای تعاملات اقتصادی بین عراق و ایران، کاهش حضور و نفوذ ایران در عراق، محقق شود.
فاز دوم این سناریو بنا به گزارشهای زیادی که حکایت از ساماندهی تروریستهای داعشی و نیروهای کرد و عرب مزدور در شرق فرات توسط امریکاییها و جذب هزاران نفر از عشایر استانهای الانبار و نینوا برای شکلدادن به یک پروژه تجزیه که بخشی از عراق و سوریه را برای یک ترکیب داعشی، بعثی و سلفیهای اهل سنت کشورسازی میکند، عملیاتی خواهد شد.
نتانیاهو و ارتش صهیونیستی هم، نقشهای هالیوودی برای وسعتدادن به حملات ایذایی در مورد عراق را عهده دار میشوند تا با ارعاب نسبت به یک هجوم کننده پنهان، مقدمات سناریوهای امریکایی در عراق و سوریه را فراهم کنند. این برنامه دارای جغرافیایی گستردهتر از عراق و سوریه است و با اجرای بخشهایی از معامله قرن در کرانه باختری، زمینه علنیتر شدن دلباختگی سعودی و امارات با صهیونیستها مورد مطالبه است که سعودیها و اماراتیها از آن بیم دارند و محور پرخاش و درگیری اخیر ترامپ با محمدبن سلمان نیز در کنار جدالهای نفتی، به سرعت بخشیدن به پیوند سعودی و امارات با صهیونیستها ارتباط دارد. ترامپ که در تنگنای زمان تا انتخابات پاییز است و سخت به امتیازهای رویایی نیازمند است، باید با همکاری با نتانیاهو، انگیزه حمایت بیشتر لابی صهیونیستی در امریکا و صهیونیسم بینالمللی از خود را در انتخابات امریکا فراهم نماید. این رؤیای منطقه ای، اگرچه در عراق با سروصدای زیادی شروع شده، ولی هم تروریستهای داعش انگیزه و توان بحرانسازی بزرگ را از دست دادهاند و هم امریکاییها در عراق، از علنی شدن نقش خود در تروریسم و آشوبسازی هراس دارند و آمادگی ندارند که نقش علنی خود را در این پروژه بزرگ، علنی کنند و سطح آسیبپذیری بالایی متوجه آنهاست و این در حالی است که نتانیاهو، بهجز چالشهای نفسگیر داخلی، ناچار است به خط قرمزهای ویران کننده در قبال حملههای ایذایی به حزبالله، نیروهای ایرانی یا مقاومت در سوریه و عراق، بیش از گذشته فکر کند، چرا که خانه عنکبوت صهیونیستی در 14 سال گذشته سستتر و ویرانیپذیرتر است. شاید دلیل تمرد محمدبنسلمان که حاضر نیست با این سرعت اعلام بندگی برای صهیونیستها کند، به اوضاع متزلزل ترامپ و نتانیاهو مرتبط است و نمیخواهند، این رسوایی نیز به سرافکندگیهای فراوان بنسلمان در داخل سعودی و در جنگ با یمن و مناسبات با کشورهای غربی و... افزوده شود.
انتهای پیام/