روایت تسنیم از یک شهید خاص در بجستان / چرا مردم برای شهید غلامی ارج و قربی فراوان قائلند؟
شهید رجبعلی غلامی، از شهدای خاص دوران دفاع مقدس است که نحوه شهادتش و وصیتنامهاش سبب شده امروز ارج و قربی فراوان در میان مردم بجستان داشته باشد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از گناباد، هر زمان اسم مهاجرت به میان میآید؛ ناخودآگاه یاد حضور برادران و خواهران افغانستانی حاضر در کشور خودمان میافتیم؛ هستند افرادی در بین مهاجرین افغانستانی که به ایران آمدهاند و این روزها تبدیل به یک الگو شدهاند.
به سراغ یکی از این الگوها در منطقه گناباد میرویم؛ بجستان در 50 کیلومتری گناباد میزبانی یکی از همین مهاجرین افغانستانی بوده که این روزها او را افغانستانی نمیدانند و مردم شهرستان بجستان به داشتن چنین فردی افتخار میکنند.
با جمعی از دوستان عازم شهرستان بجستان میشویم تا بر سر مزار شهیدی حاضر شویم که از مهاجران افغانستانی است ولی همه او را ایرانی میدانندو علاقه خاصی نسبت به او دارند.
شهید «رجبعلی غلامی» در سال 1343 در افغانستان به دنیا میآید و در همان دوران کودکی، مادر خود را از دست میدهد و زندگی را با پدر و 3 برادر و 2 خواهرش ادامه میدهد.پس از حمله شوروی به کشور افغانستان در سال 1359، وی افغانستان را ترک میکند و از این کشور به شهرستان بجستان مهاجرت میکند.
وقتی در بجستان ساکن میشود برای کار کردن با سواد اندکی که داشته در یک مرغداری و مدتی در کوره آجرپزی مشغول به کار شد؛ رجبعلی فردی درستکار، امین، بردبار و آرام بود و به نماز و روزهاش بسیار اهمیت میداد و در ایام محرم در عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) شرکت میکرد. پس از مدتی وارد پایگاه بسیج بجستان میشود و دفاع از اسلام و کشور ایران را مانند یک ایرانی وظیفه خود میداند و در زمان شروع جنگ تحمیلی راهی جبهه شده و به مدت دو سال در کردستان در تیپ ویژه شهدا به عنوان «تخریبچی» فعالیت میکند.
«رجب غلامی در روز 6 اسفند ماه سال 1362 در منطقه کردستان پس از باز کردن معبر مین به سیم خارداری میرسد که به هیچ عنوان نمیشد آن را قطع کنند، چون اگر سیم را قطع میکردند سیمها جمع شده و معبر منفجر میشد.
در این هنگام، این شهید با همرزم خود با نام «شریفی مقدم» تصمیم میگیرند که یک نفر بر روی سیم خاردار بخوابد، ابتدا شریفی مقدم قصد داشته این کار را انجام دهد اما شهید غلامی به او التماس میکند و او را قسم میدهد که بگذار من این کار را انجام دهم و این افتخار را از من نگیر.سرانجام شهید رجب غلامی بر روی سیمهای خاردار درازکش قرار میگیرد و در حالی که خون از بدن پاکش جاری بوده، بیش از 160 نفر و بنا بر روایتی 300 نفر از روی بدن او عبور میکنند.وقتی همه عبور میکنند و او را از روی سیمها بلند میکنند، میبینند تمام بدنش غرق در خون است و درد میکشد.
در همین حال دست به دعا برمیدارد و میگوید خدایا شهادت مرا برسان، در این لحظه تیری از سوی نیروهای عراقی شلیک میشود و به چشم چپ او اصابت میکند و همان جا به شهادت میرسد.»
این شهید بزرگوار تمام درآمد حاصله خود را که در آن زمان یکصدهزار تومان بوده، به ستاد کمکرسانی جبهه تحویل میدهد و مبلغ 9500 تومان را هم بابت سهم مبارک امام(عج)، به امام جمعه وقت بجستان میسپارد و در وصیت نامهاش نیز متذکر میشود که «موتور وی را بفروشند و پولش را به جبهه واریز کنند.»
اینها گوشهای از خاطراتی است که سردار صلاحی؛ فرمانده وقت سپاه بجستان در مورد این شهید به تسنیم میگوید.
سردار صلاحی که فرمانده وقت سپاه بجستان بود در گفتگو با خبرنگار تسنیم در خصوص ازدواج رجبعلی غلامی در بجستان اظهار داشت: وقتی برای شهید غلامی به خواستگاری رفتیم تنها شرط خانم، این بود که شهید رجبی تابعیت ایرانی بگیرد که به دستور شهید کاوه کارهایش را انجام دادیم اما متاسفانه دو روز بعد از شهادتش تابعیت ایرانیاش آمد.
یکی از شهروندان بجستان نیز در خصوص رجبعلی غلامی در گفتوگو با خبرنگار تسنیم در گناباد اظهار داشت: شهید رجب غلامی در وصیت نامهاش از مردم بجستان میخواهد چون که غریب است، مانند دیگر شهدای بجستان برایش گریه کنند و سر خاکش بیایند، مادران به جای مادرش و خواهران به جای خواهرش.
وی ادامه میدهد: حالا بعد از 35 سال، هنوز که هنوز است زنان بجستانی هر هفته غروب پنجشنبه بر سر خاکش حضور مییابند و نذری میدهند.
هنرمندان هم از رجبعلی غلامی غافل نشدهاند و صادق ایزدی شاعر گنابادی نیز درباره این شهید میسراید:
تنهای تنها
پیاده آمده بود از کابل
تا در مسجد ساباط بجستان نماز بخواند
و با رمز یا الله
در ارتفاعات "شاه کوران " بجنگد
پیاده آمده بود
از کابل
شنیده بود پیری هست که میلههای مرزی و شناسنامهها را به رسمیت نمیشناسد
رجب آمد و سیمهای خاردار تنش را دشتی سرخ کرد
تا لشکری از آن عبور کند
آمد تا آخرین سطر وصیت نامهاش را بنویسد
موتورسکلتم را بفروشید
با پولش بر رونق جنگ با استکبار بیفزایید
ایمانت لبریز شده بود
رجب،
تا جایی که پهنه هستی را فرا گرفت
ما شرمندهات هستیم
وقتی روی پارچهای نوشته شد "ما از ثبت نام اتباع خارجی (افغانی )در این مدرسه راضی نیستیم "
امت شهید پرور شهر ....
در زیر وصیت نامه شهید رجبعلی غلامی را میتوانید مطالعه کنید:
بسم الله الرحمن الرحیم
«مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدوا اللهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَه وَ مِنهُم مَن یَنظُرُوا ما یَدُالله تَبدیلا» «قرآن کریم»
بعضی از مؤمنین بزرگانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستهاند کاملاً وفا دارند، پس برخی بر آن عهد ایستادگی کردند تا برای خدا شهید شدند.
سپاس و ستایش حی سبحان را که بر بندگان گنهکار خود منّت نهاد و صراط مستقیم الهی را برایش رهنمون شد. السلام علیک یا ابا عبدالله (ع)، السلام علیک یا ثارالله، سلام بر تو ای امام که چگونه زیستن و چگونه مردن را به ما آموختی و سلام بر شهیدان عزیز که با حرکت خود درس آزادگی را به ما آموختند.
اینجانب رجب غلامی افغانی، برحسب وظیفه شرعی که بر گردن خود احساس میکنم و عشق سوزانی که در اثر ارادت به حسین (ع) تمام وجودم را میسوزاند اینک به یاری خدا و همت شما ملت شهیدپرور بجستان لباس رزم به تن میکنم و برآنم که تا نابودی کامل استکبار از پای ننشینم.
جرأت جسارت سخن گفتن در برابر شما سروران عزیز را ندارم ولی بعنوان برادری کوچک لازم میدانم نکاتی را متذکر شوم،که سخت در خسرانیم. سزاوار نیست که پس از گذشت چهار سال از جنگی که به جمهوری اسلامی تحمیل کردهاند همچنان بیتفاوت بمانیم و در خانه ماندن را به جهاد کردن ترجیح دهیم و اگر به این روال حرکت کنیم اعوذ بالله که سخت در خسرانیم.
پدران و مادران عزیزی که در تشییع جنازهام شرکت کردهاید برایم افسوس نخورید بلکه بجای این افسوس خوردن خواسته فرزندانتان را جواب مثبت دهید و آنها را روانه جبهه کنید که امروز خط سرخ حسینی خون میطلبد. اگر جسدم به دست دوستان افتاد در کنار دیگر برادران و دوستان شهید بجستان بخاک سپارید. برادران عزیز، همانطور که میدانید من غریبم و پدر و مادر ندارم و همچنین برادر و خواهری، از شما عزیزان تقاضا دارم گاهگاهی که بر سر قبرم حاضر میشوید فاتحهای بخوانید و اگر ممکن بود یک شب جمعه دعای کمیل را بر سر مزارم برگزار کنید انشاءالله.
ضمناً موتورم را بفروشید و پولش را به جبهه واریز کنید. در پایان از کلیه برادران و خواهران بجستان امید عفو و بخشش دارم و اگر خطایی از من مشاهده کردهاند خواهند بخشید. از برادران عزیزم احمد باغبان و علی پوراسماعیل میخواهم که بجای برادرم جنازهام را به خاک بسپارند.
در فیلم زیر شاهد روایت لحظه شهادت رجب علی غلامی از زبان حاج احمد باغبان از راویان دوران دفاع مقدس هستید:
گزارش از یاسرسالاری گناباد
انتهای پیام/281/ش