ماجرای تارومار شدن نیروهای گارد ویژه ریاست جمهوری عراق در عملیات آزادسازی خرمشهر + فیلم
گروه استانها ـ در عملیات غرورآفرین بیتالمقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد، ۲ گردان از قزوین حضور داشتند و با تقدیم ۱۵۰ شهید، نقش پررنگی را در این حماسه فراموشنشدنی به ثبت رساندند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از قزوین، در عملیات غرورآفرین بیتالمقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد، 2 گردان از قزوین حضور داشتند و با تقدیم 150 شهید، نقش پررنگی را در این حماسه فراموشنشدنی به ثبت رساندند. شهید سیدناصرسیاهپوش فرمانده گردان عمار، از شهدای شاخص این عملیات است. در این عملیات علاوه بر آزادسازی 5 هزار و 400 کیلومتر از خاک ایران ازجمله شهرهای خرمشهر، هویزه و پادگان حمیدیه، 20 هزار نفر از نیروهای دشمن به اسارت گرفتهشده و 16 هزار نفر نیز کشته شدند.
همزمان با سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر به سراغ رزمندگان آن روزها و یادگاران دفاع مقدس رفتیم که سینههایشان مملو از تلخ و شیرین این عملیات غرورآفرین است.
حاج احمد متوسلیان و شجاعت رزمندگان قزوینی
رضا تندکیان، فرمانده گردان و جانباز 35 درصد عملیات بیتالمقدس در گفتوگو با خبرگزاری تسنیم قزوین از خاطره شیرین خود با حاج احمد متوسلیان گفت و از حال خوشی که به این فرمانده لشگر، از شجاعت رزمندگان قزوینی دست داده بود.
این رزمنده دلاور قزوینی اینچنین روایت کرد: در مسیر آزادسازی خرمشهر سنگر به سنگر و خاکریز به خاکریز پیش میرفتیم. دریکی از روزهای آفندی عملیات هنگام طلوع خورشید روی تپه رزمندهای را دیدم که با آرپیجی به دنبال تانک بعثیهای عراقی را بهزانو درآورده و به عقب میراند. این لحظه سراسر افتخار بود چراکه زره پوشان دشمن در مقابل گوشت و پوستواستخوان و دستهای خالی رزمندگان ما تاب تحمل نداشتند.
در جنگ تنبهتن عراقیها فرار کردند ما همه را محاصره کردیم. از گردان 360 نفرِ عراقیها کسی نتوانست عقبنشینی کند. حاج احمد متوسلیان در بیسیم به من گفت: تندکیان چه خبر؟ گفتم: حاجی خط را پس گرفتیم. تانکها و ادوات به غنیمت ماندند و همه را اسیر کردیم. حاج احمد تعجب کرد و گفت: راستش را بگو، گفتم اگر باور ندارید بیایید و خط را ببینید.
حاج احمد خودش را به خط ما رساندند و بعدازاینکه بچهها گرد ایشان جمع شدند گفتند: نیروهایی که توسط شما تارومار شدند، نیروهای گارد ویژه ریاست جمهوری عراق بودند که برای شکستن خط آمده بودند.
حاج احمد بعدازاین صحبت از بچههای قزوین خواستند تا رسیدن نیروهای پشتیبانی و تحویل خط در منطقه بمانیم. بچهها گفتند: ما با یک شرط خط را نگه میداریم. حاج احمد گفت: چه شرطی؟ گفتیم: بهشرط اینکه در عملیات بعد حضور داشته باشیم تا بتوانیم پیکر فرمانده شهیدمان سید ناصر سیاهپوش را بازگردانیم. حاج احمد با شنیدن این پیشنهاد درحالیکه لبخند بر لبانش نشست اشکش نیز جاری شد. این حال حاج احمدمتوسلیان از شجاعت، ایثار و فداکاری رزمندگان و جوانان قزوینی ناشی میشد.
لباس سبز سپاه، یادآور شکستهای رژیم بعث عراق است
زعیم عابدینی جانباز 40 درصد و بازنشسته سپاه پاسداران قزوین در گفتوگو با خبرگزاری تسنیم، از نحوه مجروحیت خود در عملیات آزادسازی خرمشهر گفت: به همراه تعدادی از بچهها در خاک دشمن پیشروی میکردیم که به سمت ما تیراندازی کردند، ازآنجاییکه شب بود و دید کافی نداشتیم تصور کردیم نیروهای خودی هستند و با سرعت خود را به آنان رساندیم که علت را جویا شویم و اینجا بود که متوجه نیروهای عراقی شدیم.
از گروهان ما فقط 4 نفر باقیمانده بود که به محاصره بعثیها درآمدیم و اسیر شدیم. من لباس سبز نشاندار سپاه به تن داشتم و آنها فهمیدند که فرمانده هستم و مرا از صف خارج کردند و مدام به سینه من ضربه میزدند. بهعنوان فرمانده به دنبال راهی برای رهایی از شرایط پیشآمده بودم. زمانی که مرا به عقب هل دادند فرصت را مناسب دیدیم و بلند گفتم بچهها فرار کنید.
در تاریکی شب در امتداد خاکریزی که قرار داشتیم با تمام توان شروع به فرار کردیم. عراقیها که غافلگیر شده بودند شروع به تیراندازی کردند و تیر خوردم و بر روی زمین افتادم. آنها با تصور اینکه کشتهشدهام به سمتم نیامدند. دوستان دیگر را اسیر کردند و مرا آنجا رها کردند.
باوجود درد شدیدی که داشتم تلاش کردم بهتنهایی به عقب بازگردم که به خواست خدا در مسیر با دو نفر از بچههای سپاه قزوین برخورد کردم و اسارت نیروهایم را برای آنان بازگو کردم، پسازآنکه مرا جهت عمل جراحی به بیمارستان اهواز منتقل کردند؛ بعدها متوجه شدم بچهها بلافاصله به مقر بعثیها حمله کرده و نیروهای خودی را آزادکردهاند.
موسی عباسپور شهید زنده عملیات آزادسازی خرمشهر
موسی عباسپور جانباز 60 درصد قزوینی در گفتوگو با خبرگزاری تسنیم از خاطرات مجروحیت و سیر درمانش روایت میکند: در عملیات دفاع مقدس بهشدت از ناحیه سینه مجروح شدم. مرا ابتدا به بیمارستان صحرایی و بعد به بیمارستان اهواز و سپس با هواپیما به بیمارستان نجمیه تهران منتقل کردند.
وقتی در بیمارستان بستری شدم از پرستار سؤال کردم، آیا میتوانم دوباره به خرمشهر بروم و در و آزادی آن سهیم باشم؟ پرستار گفت: هیچچیز مشخص نیست شاید 15 روز شاید ماهها و سالها میهمان تخت بیمارستان باشید. در مدتی که بیمارستان بودم بارها جراحیهای شدم بهنحویکه وزن من در سن 19 سالگی به 20 کیلوگرم رسید و پزشکان کاملاً از من قطع امید کرده بودند.
اوضاع جسمی من به حدی بد بود که دیگر نه در بیمارستان و نه در خانواده کسی پذیرای من نبود. ماهها بود که قدرت و میل خوردن سبکترین غذاها را از دست دادم تا اینکه یکی از پرستارها که اهل اردبیل بود یک لیوان شیر که داخل آن زرده تخممرغ و عسل ریخته بود و برای بیمار دیگری تهیهشده بود، بهاشتباه به من داد که بخورم، گفتم دکتر دستور داده که هیچ غذایی نخورم، اما پرستار اصرار کرد و اتفاقاً با خوردن لیوان شیر احساس کردم حالم بهتر شد. دکتر وقتی متوجه ماجرا شدند و وضعیت من را دیدند دستور خوردن غذا، مخصوصاً معجون شیر را دادند که الحمدالله بهمرور وضعیت جسمیام بهتر شد.
راه قدس از کربلا میگذرد
امام خمینی (ره) فرمودند: خرمشهر را خدا آزاد کرد. رزمندگان اسلام دست خدا در زمین بودند اما هنوز پیکار تمام نشده و خرمشهرها در پیش است تا رسیدن به آرمان دیگر امام که آزادی قدس شریف است و راه قدس از کربلا میگذرد.
استان قزوین در طول 8 سال دفاع مقدس بیش از سه هزار شهید و 6 هزار جانباز تقدیم این انقلاب و خاک مقدس کرده است که خود گویای روحیه ایثار و فداکاری و شجاعت رزمندگان قزوینی در دوران دفاع مقدس است که از میان آنان میتوان به سرلشگر خلبان شهید عباس بابایی، شهید رضا حسنپور، شهید سیدناصرسیاهپوش، شهید حسین لشگری اشاره کرد.
انتهای پیام/ش