یادداشت| هدف آمریکا از طرح دوگانه «مذاکره یا فروپاشی» چیست؟
دولت آمریکا دوگانه «مذاکره یا فروپاشی» را پیش روی ایران قرار داده است، اما برآوردها نشان میدهد که نسخه واقعی آمریکا برای ایران «مذاکره برای فروپاشی» است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، دولت آمریکا در ادامه فشارهای حداکثری خود تصمیم دارد به معافیتهای تحریمی مربوط همکاری های هسته ای با ایران پایان دهد. مایک پامپئو، وزیر خارجه آمریکا روز چهارشنبه از این تصمیم واشنگتن خبر داد.
همزمان با این تصمیم جدید آمریکا، برایان هوک، نماینده ویژه وزارت امور خارجه آمریکا در امور ایران نیز گفت که «ایران یا باید مذاکره کند یا اینکه اقتصاد در حال فروپاشی خود را مدیریت کند».
چیدن این دو گزاره در کنار سایر اقدامات کاخ سفید برای خفه کردن اقتصادی ایران یک نتیجه را پیش رو میگذارد و آن کشاندن ایران پای میز مذاکره است. هر چند که آمریکایی هدف دست نیافتنی براندازی در تهران را دنبال میکنند. جان بولتون، مشاور امنیت ملی سابق امریکا زمانی در جمع گروهک تروریستی منافقین گفته بود که با هم در تهران دور هم جمع شده و جشن خواهند گرفت، اما امروز جان بولتون از سمت خود اخراج شده و ایران همچنان به مقاومت در ابعاد مختلف از جمله سیاسی و اقتصادی ادامه میدهد.
دوگانه «مذاکره یا فروپاشی» امر جدیدی نیست. آمریکاییها در ادوار مختلف با دوگانههای مختلفی از جمله «جنگ یا مذاکره» هم به سراغ گفتگو با ایران آمدهاند. این اتفاق فقط محدود به دولت ترامپ هم نمی شود. دولتهای قبلی در آمریکا هم از چنین اهرمهایی استفاده کردهاند. با این حال برآیند هر دو مورد از این دو دوگانهها ناموفق بودن گزارههای آمریکا است. در مورد قبلی شاهد بودیم که نه جنگ شد و نه مذاکره و اکنون هم باید شاهد باشیم که نه فروپاشی صورت خواهد گرفت و نه مذاکره.
اما سوال اینجاست که آمریکا برای چه به دنبال مذاکره است؟ آیا مذاکره تامین کننده منافع ایران خواهد بود؟
خروج از برجام یکی از شعارهای انتخاباتی ترامپ در انتخابات گذشته در آمریکا بود. او از یک طرف این توافق را بدترین توافق تاریخ میداند. این استدلال ترامپ ریشه در سیاست داخلی و سیاست خارجی آمریکا دارد. ترامپ برجام را بد میداند چون این توافق دستاورد دولت باراک اوباماست. پس او برای انتخابات جدید به دنبال تحقق شعار انتخاباتی خود و افزایش شانس پیروزی خود است. دلیل دیگر هم این است که به اعتقاد رئیس جمهور آمریکا، برجام قفل و بَست محکمتری را برای ایران در زمینه هستهای و منطقهای نزده است. او معتقد است که بند غروب برجام باید تمدید شود و تا 100 سال یا حتی مادام العمر محدودیتها شامل حال ایران شود. دولت آمریکا همچنین استدلال میکند که ایران از درآمد نفتی و منابع مالی خود برای «گسترش تروریسم» در منطقه استفاده میکند. جدای از صحت یا عدم صحت چنین ادعایی، بر اساس این دیدگاه نباید پولی به ایران برسد که از آن برای اجرای سیاستهایش استفاده کند. پس باید ابتدا این نکته را درک کرد که هدف دولت آمریکا از مذاکره با ایران خیر رساندن به کشور و مردم ایران نیست، بلکه هدف افزودن بر شرهایی است که قبلا ایجاد کردهاند.
شاید اوباما در ظاهر منعطفترین رئیس جمهور آمریکا در قبال ایران محسوب میشد که در دوران او برجام منعقد شد. اما جدای از منافع مقطعی و جزئی این توافق، دولت آمریکا به دنبال این بود که ایران هم به لحاظ هستهای و هم اقتصادی تحت رصد و کنترل غرب به ویژه واشنگتن باشد. غرب معتقد است که عادی سازی روابط اقتصادی ایران با دنیا مستلزم پذیرش قواعد و نُرمهای غربی جهان است. پذیرش FATF هم از جمله این موارد است. اما تجربه برجام به وضوح نشان داد که قبل از اینکه جوهر توافقی خشک شود، آمریکاییها دَبّه خواهند کرد. از طرفی نسخه غربی برای اقتصاد ایران، کشور را در مقابل فشارهای اقتصادی خارجی از جمله تحریمها آسیبپذیرتر میکند. چرا که افزایش وابستگی به اقتصاد آمریکا-پایه به مفهوم افزایش قدرت اهرم واشنگتن برای فشار بیشتر بر تهران خواهد بود.
درست است که تحریمهای فشار زیادی را برای اقتصاد و مردم ایران وارد کرده است، اما هدف آمریکا چیزی فراتر از اینها بود. فروپاشی و حتی جنگ داخلی در ایران یکی از اهداف آمریکا برای تضعیف یک قدرت منطقهای در غرب آسیاست. اما در این اثنا، ایران راهبرد مقاومت حداکثری در زمینه مختلف از جمله امنیتی، سیاسی و اقتصادی را در پیش گرفته است. ایران در زمینه امنیت سعی کرده است بازدارندگی کافی در قبال تهدیدات آمریکا ایجاد کند. به همین دلیل است که کشتیها ایرانی میتوانند با پرچم ایران و در روز روشن، با دور زدن تحریمها به حیاط خلوت آمریکا بروند.
در حوزه اقتصادی نیز ایران تلاش کرده است با تقویت قدرت تولید بر توان داخلی تکیه کند. تحریمها الان فرصتی را در اختیار ایران قرار داده که بجای تکیه بر اقتصاد نفتی، به سمت تولید و صادرات به خارج از مرزها حرکت کند. اگر چنین امری که روند آن شروع شده است، اتفاق بیفتد، بزرگترین تحول اقتصادی ایران هم قبل و هم بعد از انقلاب خواهد بود. به عبارتی، مقاومت حداکثری ایران نه تنها هزینهزا بلکه به پدیدهای فرصتزا تبدیل شده است. اما نکته مهم این است که با مدیریت صحیح از این فرصت استفاده صحیح کرد.
حرکت در مسیر مقاومت فعال در حوزههای مختلف باطلالسحر فشار حداکثری آمریکاست. به همین دلیل آمریکا تلاش میکند تا قبل از اینکه خیلی دیر شود مانع اقتصاد مقاومتی ایران شود. چرا که اگر چنین چیزی محقق شود، الگویی برای کشورهای دیگر برای دور زدن انحصار اقتصادی آمریکا در جهان و تضعیف فشارهای اقتصادی آمریکا شود. پس آمریکا تلاش میکند ضمن حفظ نقطه قوت اهرم اقتصادی خود، اقتصاد کشور هدف را اقتصادی ضعیف یا دست کم وابسته و آسیبپذیر کند. فرمولی که برای این روند میتواند متصور شد این است که آمریکا در نهایت از طریق مذاکره به فروپاشی اقتصادی و سپس سیاسی در ایران برسد. پس به بیانی دقیقتر دوگانه «مذاکره یا فروپاشی» هدف «مذاکره برای فروپاشی» را دنبال میکند.
دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا مزیتی که دارد این است که گاها برخی معادلات را سهلتر میکند و رفتار و گفتار او اهداف و نیت دولت آمریکا را علنیتر میکند. او اساسا ثابت کرده است در مذاکرات به دنبال بازی حاصل جمع صفر و برد-باخت به نفع آمریکاست. بنابراین مذاکره چیزی جز ضرر نخواهد داشت. علاوه بر ایران، کشورهای دیگری مانند چین، کره شمالی نیز از مذاکرات با آمریکا منتفع نشدهاند. مواضع مقامات آمریکایی، چینی و کرهای علیه هم مؤید این مدعاست.
ترامپ در منگنه زمان
فرصت کم دولت دونالد ترامپ تا انتخابات ریاست جمهوری در ماه نوامبر، رئیس جمهور آمریکا و تیمش را در مجبور و مجاب کردن ایران برای مذاکره مستاصل کرده است. آمریکا که رسما در ماه می 2018 از برجام خارج شد، به انحاء مختلف دست و پا می زند تا به واسطه فروپاشی این توافق، ایران و کشورهای دیگر را از برجام ناامید کرده و آنها را برای مذاکرات برای توافقی جدید مجبور کند. واشنگتن پیش از تصمیم برای پایان معافیتهای تحریمی همکاریهای هستهای، برای تمدید محدودیت های تسلیحاتی ایران در ماه اکتبر در شورای امنیت سازمان ملل دست به کار شده است. دولت آمریکا استدلال میکند که بر اساس قطعنامه 2231 همچنان «مشارکت کننده» در برجام محسوب می شود و می تواند از مکانیزم ماشه برای پایان دادن به برجام استفاده کند. آمریکا همزمان روی گزینههای دیگری مانند معرفی قطعنامه جدیدی برای تمدید تحریم های تسلیحاتی ایران یا ترغیب کشوری ثالت برای به راه اندازی مکانیزم ماشه حساب باز کرده است.
موفقیت فشار حداکثری؛ خیلی دور، خیلی نزدیک
مقامات آمریکایی مدعی هستند که «فشار حداکثری» آنها علیه ایران جواب داده است. اما در عمل ایران هنوز میلی برای مذاکره نشان نداده است. بالعکس ایران مقاومت فعال و حداکثری را در منطقه و ورای منطقه در پیش گرفته است. موفقیت فشار حداکثری بدین معناست که کفگیر ایران به ته دیگ خورده باشد، اما همزمان مقامات آمریکایی درباره خرید تسلیحات توسط ایران پس از رفع تحریم های تسلیحاتی ابراز نگرانی می کنند. این تناقض یعنی اینکه خود مقامات دولت ترامپ و مجریان فشار حداکثری نیز موفقیت و ادعای خود را قبول ندارند.
گل به خودی هستهای آمریکا
عدم کارآمدی فشار حداکثری یا نرسیدن آن به نتیجه مورد دلخواه کاخ سفید باعث شده که دولت آمریکا از هر ابزاری برای چیدن میز مذاکره استفاده کند که گاها برخی از این اقدامات عجیب بودهاند. لغو معافیتهای تحریمی مربوط به همکاری هستهای با ایران، با اینکه لغو یکی از مفاد و الزامات برجام است، اما در عمل گل به خودی برای آمریکا و اروپا محسوب میشود. چرا که این اقدام چارهای جز غنیسازی 20 درصدی و ساخت راکتور اراک بر اساس طرح قدیم باقی نمیگذارد. تهران مجبور است برای تامین سوخت راکتور تحقیقاتی خود یا سوخت از روسیه خریداری کند یا اینکه خودش اورانیوم را در سطح 20 درصد غنیسازی کند. ادامه تحریمهای هستهای، راه دوم را پیش روی ایران خواهد گذاشت. براساس توافقات برجامی، قرار بود که چینیها در بازسازی راکتور اراک همکاری کنند. بدون تحریمها، چینیها در بازسازی راکتور کند عمل میکردند، اگر بنا باشد که تحریمها این روند را متوقف یا خدشهدار کند، ایران به تنهایی ساخت راکتور در طرح جدید یا به احتمال زیاد بر اساس طرح قدیم را میتواند انجام دهد. در صورت تحقق این امر، سایر اعضای برجام هم هیچ حق اعتراضی به این موضوع نخواهند داشت، چرا که این نقض برجام از سوی آنها صورت میگیرد.
ساخت راکتور اراک بر اساس طرح قدیم چند سالی زمان نیاز دارد، بنابراین دغدغهای فوری برای غرب نخواهد بود، اما غنیسازی 20 درصدی اتفاقی است که فقط نیازمند یک تصمیم سیاسی در تهران است.
ترامپ گفته است که ایرانیها هر وقت خواستند میتوانند با او برای مذاکره تماس بگیرند. اما اضطرار و اشتیاق دولت آمریکا در رسیدن به میز مذاکره به مراتب بسیار بیشتر از آن است که حتی برخی جناحهای سیاسی در ایران بخواهند. هر چقدر هم آمریکا ادای بی میلی برای مذاکره را بر بیاورد، میل کُشنده آن برای مذاکره قابل کتمان نیست.
انتهای پیام/.