نیاز اساسی به بازشناسی اندیشه تمدنی امام داریم / منظور امام خمینی (ره) از آزادی چیست؟
عضو هیئت علمی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی معتقد است آزادی در اندیشه امام خمینی (ره) با آن تعریفی که در اندیشه برخی احزاب و گروهها نهفته است، تفاوت عمیق دارد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، با وقوع انقلاب اسلامی ایران شاهد تحولات زیادی در سطح جهان بودیم. این تحولات از یک سو موجبات رشد معنوی، ایمانی و معرفتی ملت ایران و چه بسا جهان اسلام را بیش از گذشته فراهم کرد تا جایی که همین امر باعث شد ایران به عنوان الگویی برای مبارزه با ظلم شناخته شود و از سوی دیگر به تبع این ماجرا دشمنی سپاه کفر نسبت به ایران و جهان اسلام بیش از گذشته شد و هر روز شاهدیم بر موج این عداوت افزوده میشود؛ زیرا آنها ارتقای ایمانی مسلمانان و نیز خداباوری و خودباوریشان را مساوی با شکستن اُبهت پوشالی خود میدانستند.
بنابراین قطعاً وجه تمایزی بین ماجرای انقلاب اسلامی ایران نسبت به سایر انقلابهای جهان وجود دارد که باید این وجوه مورد مطالعه قرار گیرد، زیرا مطالعه دقیق اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی و آیندهشناسی آن، موجبات تطبیق و همراستا شدن با آرمانهای آن را فراهم میکند.
در این راستا به گفتوگو با محمد محمودیکیا، عضو هیئت علمی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی نشستیم تا برخی ابعاد و وجود انقلاب اسلامی و آن دست از ویژگیهای شخصیتی امام خمینی (ره) که منجر به پیروی این انقلاب شکوهمند شد، مورد بررسی قرار دهیم.
امام در موجی از مکاتب الحادی تفکر توحیدی را مطرح کرد
* قطعاً رهبران هر انقلابی اهدافی را برای شروع نهضت خود مدنظر دارند. امام خمینی (ره) چه اهدافی را دنبال میکرد که سبب ماندگاری این نهضت الهی شد؟
یکی از راههای دستیابی به فهم شایسته اندیشه، باورها و آرمانهای کنشگران سیاسی، مطالعه آثار مکتوب برجای مانده از آنهاست. از همین روی برای فهم دقیقتر اهداف امام خمینی در تأسیس یک نظام دینی و الغای نظام سلطنت، لازم است به مجموعه آثار بیانی و بنانی ایشان مراجعه کنیم. ما وقتی به منظومه اندیشه امام خمینی (ره) نظری میاندازیم، مهمترین هدف از تأسیس جدید را احیای خداباوری در جامعه و حاکمیت ارزشهای توحیدی مییابیم.
ایشان این هدف را در زمانهای طرح و پیگیری کردند که جهان منقسم به دو اردوگاه سوسیالیسم و لیبرالیسم بود؛ دو جریانی که یکی به الحاد و دیگری به تفکر سکولار گرایش داشت، لذا ایشان نخستین و مهمترین هدف نهضت اسلامی را احیای خداباوری و نگرش توحیدی معرفی میکنند؛ چنانچه در پیام تاریخی خود به گورباچف، صدر هیئت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی، چالش اصلی شرق را نه مسئله آزادی و مالکیت، بلکه در عدم اعتقاد واقعی به خداوند بر میشمارند.
حضرت امام تأکید داشتند در رأس تمام امور، معنویت قرار دارد؛ از این منظر تشکیل حکومت اسلامی را نیز مقدمهای برای رشد معنوی و تعالی معرفتی انسان میدانستند نه صرفاً برپایی حکومت ظاهری؛ در واقع، ایشان غایت حرکت خود را معرفی خدا و عرفان ناب اسلامی معرفی می کردند.
نکته دیگر در اهداف امام از تأسیس حکومت، اهتمام ایشان به ابعاد تربیتی جامعه بود. ایشان به دنبال تأسیس جامعهای مبتنی بر زیست اخلاقی و مؤمنانه بودند. از این جهت هدف انقلاب اسلامی همسو با اهداف انبیای الهی، تلاش برای ساخت جامعهای اخلاقی و توحیدی است.
* یکی از کلیدواژههایی که در بیانات امام خمینی (ره) دیده میشود، مسئله "آزادی" است. این مفهوم در طول انقلاب مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت و چه بسا برخی گروهها دست به تحریف این مفهوم زدند و از آن سوءاستفاده کردند و یا در خوشبینانهترین حالت دچار کجفهمی و یا سوءبرداشت شدند. منظور امام در طرح این مسئله را در چه گزارههایی میدانید؟
در یک معنا، در اندیشهی امام، غایت مطلوب انقلاب اسلامی، به کمال رساندن انسان در شعاع تعالیم نورانی اسلام است. از این منظر، یکی از اهداف انقلاب اسلامی، رهاییبخشی انسان از بند قیودی است که آزادی انسان را به چالش کشیده و مانع به کمال رسانیدن انسان در پرتو فطرت خداجوی اوست. درواقع، آزادی از دیدگاه امام، همان عاملی است که با نمایاندن مسیر هدایت، انسان را از زنجیر نفسانیات رهایی میبخشد. امام در بیانی فرمودند: آزادی را خدا داده است. ایشان آزادی را موهبتی از جانب خداوند برای انسان میدانند که کسی حق سلب آن را ندارد.
چنین تفکری است که فتوحات را حتی برای رشد انسانها میخواهد نه برای کشورگشایی. امام در این باره در بیانی فرمودند «فتح برای مملکتگیری در اسلام نیست، مملکتگیری برای حکومت در اسلام نیست ... فتح برای این است که انسانها را، آدمها را، به کمال برساند. فتوحات اسلام غیر از فتوحات رژیمهای دیگر است؛ فتوحات برای دنیاست؛ و انبیاء فتوحاتشان برای خداست، برای توجه دادن مردم به خداست». ایشان هدف غایی رهاییبخشی در مکتب اسلام را خروج انسان از بند اسارت حزب شیطان و ورود به دایره ولایت الله و درآمدن در جرگه حزبالله معرفی میکنند.
* یکی از شبهاتی که بر انقلاب وارد میشود طرح این بحث است که اگر امام میدانست وضع جامعه به گونهای میشود که شایستهسالاری در پستهای حکومتی جای خود را به خویشاوندگرایی میدهد و عمده مسئولان گرایش به زندگی اشرافی میآورند، هیچ گاه انقلاب نمیکرد. چرا که انقلاب هویت خود را با عدالت و دفاع از محرومین معرفی کرد.
ابتدا لازم است اشاره شود مسئله عدالت یکی از اُمّهات اندیشه سیاسی امام خمینی است و متفرعات بسیاری بر آن مترتب است. یکی از موضوعاتی که امام پیرو مفهوم عدالت در جامعه تعقیب میکردند، عمل به این آموزه قرآنی بود که «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُون؛ نه ستم مىکنید و نه ستم مىبینید.» نه ستمپذیر و نه ستمگری کنید. این بدان معناست که جامعه توحیدی نمیتواند نسبت به مسئله ظلم بیتفاوت باشد و هر جا ظلم باشد، قطعاً عدالت در آن جا به مُحاق رفته است.
یکی دیگر از موارد عدل، برچیده شدن امتیازات طبقاتی است. انقلاب اسلامی ایران انقلاب یک طبقه خاص علیه طبقه حاکم نبود بلکه انقلاب برای ساخت یک نظم نوین و مبتنی بر ارزشهای توحیدی بود. دغدغه انقلابیون، الغای ارزش و هنجارهای فاسد نظم وقت همچون امتیازات طبقاتی بود.
از دیگر موارد عدالتخواهی امام، استقرار نوعی نظام مبتنی بر شایستهسالاری در نقشهای اجتماعی و سیاسی بود؛ یعنی نقشها باید مبتنی بر شایستگی افراد توزیع شود و نه وابستگیهای حزبی و سیاسی.
اما اینکه اشاره داشتید چنین شبههای مطرح است که اگر امام میدانست برخی از نابرابریها در جامعه ایجاد میشد، هیچ گاه انقلاب نمیکرد، صحیح نیست. در اندیشه امام، عمل بر مبنای وظیفه است.
نکته دیگر اینکه وقتی از انقلاب اسلامی صحبت میکنیم، این انقلاب، صرفاً رویدادی منحصر در یک بازه زمانی محدود یکی دو ساله نیست بلکه عقبهای حداقل از دوران مشروطه دارد؛ از آن دوران جامعه ایرانی به دنبال تأسیس نظامی مبتنی بر اصول و اندیشههای الهی بوده است.
از منظری دیگر اگر به دیده انصاف به روند طی شده در چهار دهه انقلاب اسلامی بنگریم، پیشرفتهای فراوانی مشاهده میکنیم. رویشهایی که انقلاب اسلامی داشته کم نیست. وقتی منکر این رویشها میشویم، به چنین پیشفرضهای غلطی میرسیم. جامعه ایران، جامعهای کاملاً وابسته به غرب بود، و این مستشاران غربی بودند که زمام بسیاری از امور را در دست داشتند، اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در پرتو تربیت توحیدی امام خمینی و تلاشهای جوانان این مملکت در عرصههای مختلف همچون دانش هستهای، موشکی، نانو، فضایی و بسیاری از عرصههای پزشکی توانستیم به مرزهای دانش دست یابیم. بنابراین برای بررسی انقلاب اسلامی باید جوانب مختلف را با هم دید و به دیده انصاف به ارزیابی نقاط قوت و ضعف آن پرداخت.
اگر در برخی حوزهها و فرآیندهای موجود دچار چالشیم، مثل حوزه اقتصادی، متهم اصلی، اندیشه انقلاب نیست بلکه اندیشههای مخربی است که با اسم اسلامگرایی روندها و ساختارهای غلط را در درون نظام ایجاد کردند. بنابراین بهترین راه برای برون رفت از وضعیت چالش، آن است که مسیر بازشناسی و اجتهاد مستمر در اندیشه انقلاب را پیشه کنیم و این تفکر روشن را از پیرایهها بزداییم. انقلاب نیازمند جریان نواندیشی دائمی است تا بتوانیم در مواجهه با نیازهای روز، نظام را تبدیل به نظامی پاسخگو و کارآمد کنیم. نظام کارآمد، نظامی است که هم سعادت دنیوی را فراهم میکند و هم به دنبال رشد اخلاقی و زیست مؤمنانه در جامعه باشد.
* درباره نتیجه انقلاب اسلامی، به نکته جالبی اشاره کردید. ما وقتی قیام امام حسین علیهالسلام را مورد بررسی قرار میدهیم، اگر محدود به آن دوران و حتی تا سدههای بعد کنیم، نتیجه قیام را نمیتوانیم به طور کلی مثبت ارزیابی کنیم؛ چرا که پس از شهادت امام شاهد روی کار آمدن بنیالعباسی بودیم که امامان ما را به قتل رساندند. اما اگر همین پیروزی انقلاب و وقوع اربعینهای اخیر را بررسی کنیم، میبینیم قیام امام حسین (ع) ثمرهاش در این رویدادها بود.
نگاه امام معطوف به آینده بود
بله با این منظر، نگاه امام به انقلاب اسلامی، نگاهی کوتاهمدت و یا حتی میانمدت نیست بلکه نگاهشان در ادامه انقلاب نبوی و حرکت انبیاست و در واقع انقلاب اسلامی آغازی است برای بازسازی تمدن اسلامی و بسترسازی حکومت جهانی امام عصر (عج).
توجه داشته باشید در نگاه تمدنی، دو بحث مطرح است: تمدن اسلامی و اسلام تمدنی. نگاه امام به اسلامِ تمدنی بیشتر متمایل است. ما در اندیشه امام شاهد نگاه معطوف به آینده هستیم. ایشان افقهای آینده را برای ما ترسیم میکنند؛ لذا نگاهشان معطوف به تمدنسازی است. از این منظر، افق انقلاب اسلامی، کوتاهمدت نبود بلکه انقلاب اسلامی درصدد است تا جامعهای را تربیت کند که بتواند ظرفیت و استعداد بالقوه خود را به فعلیت برساند و در پرتو آن روز به روز به سمت تحقق تمدن سازی اسلامی گام بردارد.
انتهایپیام/