دزدی که سبب نجات جان یک خانواده شد
روزی دزدی به خانهای زد، جلوی خانه ایوان بود، مرد خانه با همسر و بچه چهار یا پنج ماههاش خواب بود. دزد دید فرشهای خوبی در خانه وجود دارد ...
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حجتالاسلام حسین انصاریان استاد اخلاق و مفسّر قرآن کریم به بیان داستانی با عنوان "دزدی که مأمور خدا بود" پرداخت و گفت: روزی دزدی به خانهای زد، جلوی خانه ایوان بود، مرد خانه با همسر و بچه چهار یا پنج ماههاش خواب بود. دزد دید فرشهای خوبی در خانه وجود دارد، احتمالاً به خاطر این فرشهای خوب، طلاهای خوبی هم باید در خانه باشد.
«اگر غیر از آن فرشی که پدر و مادر و آن بچه روی آن خوابند، بقیه فرشها و قالیچهها را جمع کنم و ببرم، طلاها را هم جمع کنم، جنسهای قیمتی را جمع کنم، اگر این بچه برای شیر خوردن بیدار شود و گریه کند، مادر هم بیدار میشود، ما نمیتوانیم چیزی را برداریم. با ظرافت و آرام این بچه سه چهار ماهه را بلند کرد و از اتاق خارج شد و او را انتهای ایوان گذاشت.»
وی با بیان مطلب فوق گفت: دزد برگشت برود وسائل را جمع کند، بچه ناگهان بیدار شد، دزد فرار کرد، درب حیاط را باز کرد و بیرون رفت و درب را آهسته بست، بچه ناله کرد و مادر بیدار شد، بچه کجاست؟ آن زن، شوهرش را بیدار کرد و گفت بچه کجاست؟ دوتایی مضطرب از داخل اتاق خارج شدند و به انتهای ایوان آمدند، به یکباره طاق اتاق فرو ریخت، این پرستاری خداست، حالا این زن و شوهر متحیّر ماندند که اگر ما دوتا و این بچه خوابیده بودیم، طاق روی سر ما سه نفر فرو میریخت ...
انتهای پیام/