ماجرای آب و آتش: نگاه یک مهاجر افغانستانی به بازتاب اتفاقات اخیر
محمدکاظم کاظمی در یادداشتی به بررسی بازتاب حوادث رخداده برای مهاجران افغانستانی در یزد پرداخته است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، 14 خرداد ماه سال جاری یک خودرو حامل اتباع غیرمجاز افغانستانی و مواد مخدر بیتوجه به فرمانهای ایست پلیس با لاستیک پنچر در حالی که از سیستم دودزا و احتراق استفاده میکرد، با سرعت بسیار زیادی متواری شد و در نهایت منحرف و با گاردریل وسط جاده برخورد و منفجر شد، فوت شدگان این حادثه 3 نفر از اتباع غیرمجاز بودند که در صندوق عقب قرار داشتند و به دلیل آتشسوزی در دم فوت کردند.
حالا محمدکاظم کاظمی شاعر مهاجر افغانستانی در ایران در یادداشتی که برای انتشار در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است، به بررسی این موضوع از دیدگاهی دیگر پرداخته است.
یک
واقعه تلخ سوختن عدهای مهاجر در خودرو حامل آنان که این روزها بازتاب وسیعی یافته است، برای همه دردناک بود و این قضیه ملیت هم نمیشناسد. تصور کنید کسی که جانش را بر سر دست گذاشته و در این راههای پرخطر عازم مقصدی میشود برای یک زندگی سخت توأم با هراس از بیمدرک بودن و کارهای دشوار. به راستی او در زندگیاش چه دیده است که این مسیر پرخوف و خطر را برگزیده است و خانوادهاش اکنون چه وضعی دارند؟ صرف این قضیه دردناک است و همدردی را میطلبد بدون هیچ حاشیهای. همچنان که یخزدن یک کولبر ایرانی در کوههای غرب هم همدردی میطلبد و تلاش برای این که چنین حوادثی دیگر رخ ندهد.
دو
بیتردید دلیل اصلی این مصائب جنگ است. جنگ ناامنی و فقر میآورد و این دو، مردم را مهاجر میسازند. جنگ افغانستان عوامل داخلی و خارجی دارد. مردم ما به دلایل فرهنگی و اجتماعی پارهپارهاند و بسیاریها با هم اختلافهای دیرینه دارند و در خارج هم کشورهایی هستند که از جنگ افغانستان سود میبرند. جنگ افغانستان برای بعضی کشورهای خارجی چاه نفت است؛ هم منافع اقتصادی دارد و هم منافع استراتژیک.
البته در سطوح بعد و به عنوان عواملی فرعیتر ولی مهم، میشود به سازوکارهای قانونی و رفتارهای شخصی هم اشاره کرد، قضیه این است که ممکن است پیشگیری از جنگ و ناامنی افغانستان در اختیار همه ما نباشد، ولی بعضی امور دیگر در اختیار است.
سه
در افغانستان عدهای هستند که از تیره شدن روابط دو کشور سود میبرند. به واقع دشمنی با ایران برایشان نان دارد. عدهای هم هستند که ناملایمات دوران مهاجرت، آنان را بدبین و گاه حتی کینهور ساخته است. آن گروه اول مترصد هر فرصتی هستند که غوغا به راه بیندازند و طبیعتاً مهاجرین سختیکشیده هم در مواردی با آنان همنوا میشوند.
همان گروههای غوغاسالار بودند که حتی در هنگام اعدام قاچاقچیان مواد مخدر در ایران هم تظاهرات بر پا میکردند و به دیوار کنسولگری ایران سنگ میزدند. امروز علاوه بر سطح خیابانهایی که اینان در آنها تظاهرات میکردند، فضای مجازی هم عرصه حضور آنان شده است و اینان کار را برای کسانی که از سر همدردی و همدلی هم مسائل را مطرح میکنند، سخت کردهاند.
چهار
در این اواخر دو حادثه دردناک رخ داده که هیزمی شده است برای این آتش اختلافافکنیها. یکی ماجرای هریرود و یکی حادثه یزد. من در این دو مورد قضاوت نمیکنم و قضاوت را میگذارم به کارشناسان و متولیان امور رسمی دو کشور. ولی به نظرم این که به ناگهان جمع وسیعی از مردم افغانستان و به خصوص نخبگان آنها در این جریان دست به قلم میشوند، میتواند نشانه این حقیقت باشد که اینان از سالهای دیر و دور، رنجها و دردهای نهفته و بازگونشدهای دارند. رویههایی وجود داشته که در این چند دهه زمینهساز این انفجارها بوده است، در آن سالهایی که جامعه مهاجر کاملاً بیصدا بود.
به نظرم متولیان امر در جمهوری اسلامی ایران میتوانند قدری در رویه کلی برخورد با مهاجرین در سطوح پایین و جاهایی که غالباً از نظر مسئولان پنهان میماند بررسی و بازاندیشی کنند. با این که وضعیت نسبت به سالهای قبل بهبود یافته است، برخورد با مهاجرین در همه سطوح مطلوب نیست. نمیتوان به این اعتبار که آن غوغاسالاران و رسانههای بیگانه بر این موجها سوار میشود، حقیقت این امور را پنهان کنیم. بلکه باید در پی علاج برآییم.
پنج
و در همین مسیر، بیصدایی جامعه مهاجر در این سالها هم فشار روانی بسیاری بر آنها آورده است. سالها، به خصوص در دهههای شصت و هفتاد، مهاجرین ما دسترسی به رسانهها نداشتند و رسانهها هم چهره مخدوشی از آنان نشان میدادند. ولی اکنون هر فرد با یک گوشی تلفن هوشمند، یک رسانه است. از سویی دیگر در این میان رسانههای خارجی مخالف ایران هم میکوشند که این خالیگاه را پر کنند. وقتی در صدا و سیمای ایران به مسئلهای پرداخته نشود، آنان به آن میپردازند و البته با نیات و اغراض پنهان خودشان.
البته باید پذیرفت که در سالهای اخیر رسانههای ایران، اعم از صدا و سیما و خبرگزاریها و مطبوعات رویه خوبی داشتهاند و حتی گاه خود مطالبهگر حقوق مهاجرین بودهاند. ولی هنوز تا وضعیت مطلوب فاصله داریم. تا وقتی که اوضاع رسانهای به یک تعادل مطلوب نرسد، نمیشود به جامعۀ افغانستانیهای ایران و یا خارج از ایران توصیه کرد که در قبال همه پدیدهها سکوت کنند تا بهانهای به دست رسانههای خارجی نیفتد و نمیشود از مخاطبان انتظار داشت که به خبرها و تحلیلهای آن رسانهها بیاعتنا باشند.
در هر حال چیزی که نباید از نظر دور بماند، وجه انسانی قضایا است. ما نمیتوانیم در برابر درد و رنج انسانهایی در این پهنۀ گیتی بیتفاوت باشیم. نمیتوان از این همدردی غافل ماند، از این نگرانی که نکند بهانه به دست دشمنان بیفتد. نمیتوان با این توجیه که این افراد خودشان مقصر بودند، یا بالاتر از آن، دولتمردانشان مقصر بودند دیگر کوتاهیها را نادیده گرفت. بله مسلماً دولتمردان هم مقصرند و بعضی کشورهای منطقه هم نه تنها مقصر، بلکه عامل اصلی این نابسامانیها هستند، ولی بیان این تقصیرات از رنج و درد کسی که خود را به آب و آتش زده است و در آب و آتش گرفتار شده است، نمیکاهد. باید ببینیم ما برای کاهش این رنج چه میتوانیم بکنیم.
شش
اما این که عدهای افراد در فضای عمومی تظاهرات برپا میکنند یا در فضای مجازی جو را متشنج میسازند، مسئولیت دولت افغانستان را کم نمیکند. بسیاری از مسئولان رسمی و یا وابستگان به حلقههای قدرت در افغانستان هم که از این وضعیت سود میبرند، در ایجاد این جو متشنج مسئولاند. دولت افغانستان نتوانسته است ناامنی را از بین ببرد؛ نتوانسته است ثبات اقتصادی را حاکم کند و نتوانسته است جوابگوی مهاجرانی باشد که به کشور برمیگردند و زندگی را از صفر شروع میکنند. ولی در عین حال شماری از دولتمردان ما طوری موضعگیری میکنند و یا رفتار میکنند که در نهایت تاوانش را جامعه مهاجر ما میدهد، جامعهای که از هیچ حمایت دولتی برخوردار نیست. هر بار بعد از این تظاهراتها و موضعگیریها جامعه مهاجر گروگان تنشهای سیاسی دو کشور میشوند و هر کسی که این تنش را ایجاد میکند در این قضیه مسئول است.
هفت
چنان که گفتم هر بار با موجی از اعتراضها و تنشها که در داخل کشور علیه جمهوری اسلامی آغاز میشود و غالباً برپاکنندگان آنها نیات سالمی ندارند، موجی از سختگیریها نسبت به مهاجرین در ایران هم شروع میشود. دود این قضایا فقط به چشم مهاجرینی میرود که هیچ تقصیری در این جریان ندارند. مهاجرینی که از حمایتهای رسمی کمتر برخوردارند، ولی آنگاه که مناسبات رسمی دو کشور تیره میشود، اینان بیشترین تاوان را میدهند. انگار مسئله مهاجرت از دو سو به یک اهرم فشار سیاسی بدل شده است، چنان که بارها دیدهایم که بعضی دولتمردان ایران در اظهار نظرهای رسمی و غیررسمی، دولت افغانستان را به اخراج مهاجرین تهدید کردهاند. از آن سوی نیز شماری از دولتمردان افغانستان با رفتارهای نمادین و موضعگیریهای زبانی و نه عملی و کارساز در قبال مشکلات مهاجرین، زمینه این فشارها را فراهم کردهاند.
هشت
در هر حال چیزی که نباید از نظر دور بماند، وجه انسانی قضایا است. ما نمیتوانیم در برابر درد و رنج انسانهایی در این پهنه گیتی بیتفاوت باشیم. نمیتوان از این همدردی غافل ماند، از این نگرانی که نکند بهانه به دست دشمنان بیفتد. نمیتوان با این توجیه که این افراد خودشان مقصر بودند، یا بالاتر از آن، دولتمردانشان مقصر بودند دیگر کوتاهیها را نادیده گرفت. بله مسلماً دولتمردان هم مقصرند و بعضی کشورهای منطقه هم نه تنها مقصر، بلکه عامل اصلی این نابسامانیها هستند، ولی بیان این تقصیرات از رنج و درد کسی که خود را به آب و آتش زده است و در آب و آتش گرفتار شده است، نمیکاهد. باید ببینیم ما برای کاهش این رنج چه میتوانیم بکنیم.
انتهای پیام/