دامادی شهید «علی غالب یاسین» در تدمر چگونه رقم خورد؟
شهید «علی غالب یاسین» ملقب به جعفر الطیار، مدافع حرمی بود که ۲۹ سپتامبر سال ۲۰۱۷ میلادی در شهر تدمر سوریه به شهادت رسید.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شهید «علی غالب یاسین» ملقب به جعفر الطیار، مدافع حرمی بود که 29 سپتامبر سال 2017 میلادی در شهر تدمر سوریه به شهادت رسید. او 12 فوریه سال 1996 میلادی در کفر تبنیت متولد شد و نام مادرش نیز آمال حیدر بود.
هر کسی شهید علی غالب را میشناسد، میداند که از همان لحظات نخست زندگیاش اسرار و رازهایی داشت؛ در ماه مبارک رمضان همزمان با شهادت امیرالمومنین علیه السلام چشم به جهان گشود و نام مبارک حضرت را برای او انتخاب کردند. او پسر دوم خانواده بود. علی در محیطی با فرهنگها و گرایشهای متنوع رشد یافت و مقطع دبیرستان خود را در مدرسهای اسلامی به پایان رساند. همین امر نیز موجب شد از تربیتی آگاهانه و فرهنگمدار و دارای دیدگاهی خاص با گزینههای مشخص برخوردار شود.
زندگی «علی» با جدیت و تلاش همراه بود؛ او همراه با موفقیت در تحصیل، خیلی زود وارد میدان کار شد و به همراه برادرش کار میکرد. در کنار پیوستن به نیروهای داوطلب مقاومت در حال پایهریزی اصول زندگیاش نیز بود. اعتماد به نفس او در شخصیتش بیش از پیش تبلور یافت و از همسالان خود در زمینه آگاهی و فکر و تعیین گزینهها پیشی گرفت. بعد از شهادت علی، والدین او کاغذهایی را پیدا کردند که نشان میداد فرزندشان سرپرستی یتیمی را برعهده گرفته است اما این کار را از دیگران مخفی کرده بود.
علی نام جهادی خود را از نام عموی شهیدش الهام گرفت و کنیه الطیار را به آن افزود. بدین صورت میخواست این پیام را دهد که «جعفر» همان رزمنده حزبالله است که داستانهای عموی شهیدش همچنان در وجود او زنده است و «الطیار» نیز به دلیل عشقش به جعفر طیار پسرعموی پیامبر(ص) بود و علی امید داشت که با ایشان محشور شود.
پس از اینکه علی با مادرش تماس گرفت و به او اطلاع داد که شب هنگام خواهد رسید، مادر علی تمام روز را برای آماده کردن آنچه فرزندش دوست دارد، سپری کرد. روزهای متوالی گذشته بود و علی از مادرش دور مانده بود. دو روز بعد از اینکه جشن فارغ التحصیلی خود از دانشگاه مهندسی را برگزار کرده بود، از او خواسته بودند دست عروسش را بگیرد و بیاورد اما غروب آن جمعه به گونه دیگری بود. علی نرسید و تماسی هم نگرفته بود. اخبار پشت سرهم حاکی از درگیری شدید نیروها و رزمندگان مقاومت اسلامی در تدمر با گروه زیادی از عناصر مهاجم داعش بود. حمله تروریستهای داعش به مواضع نیروهای مقاومت، ناگهانی و کینهتوزانه بود و البته رزمندگان مقاومت نه تنها زمام امور را به دست گرفتند؛ بلکه سریعاً به این حمله داعشیها واکنش نشان دادند.
گروهی از نیروهای مخلص و باثبات که بر پیشانی خود سربند «هیهات من الذله» را بسته بودند و فریاد «لبیک یا حسین» سر میدادند، همانند لشکر عاشقان حرکت میکردند و شهدا همدیگر را به حمل پرچم زرد توصیه میکردند؛ زیرا این پرچم همانند خورشیدی است که غروب نخواهد کرد. حمله داعش شکست خورد و دهها تن از عناصر آن به هلاکت رسیدند. نیروهای مقاومت پیروز شدند و برخی از آنها نیز همچون شهیدان کربلا به فوز و رستگاری رسیدند. «علی» نیز در این میان به شهادت رسید.
شهادت علی همه را غافلگیر کرد و اهالی محله او برای اطمینان از خبر به دنبال بررسی پیکر و نام او رفتند اما حزن و اندوه دوری از این جوان بصیر را چشیدند؛ این در حالی است که جعفر، عموی علی نیز پیش از او در خلال عملیات نظامی علیه یک منطقه اشغال شده توسط اسرائیلیها به نام «علی الطاهر» به شهادت رسیده بود.
محیطی که علی در آن زندگی میکرد، مانع از پیوستن او به مقاومت و حضور در دورههای نظامی نشد و هیچ کس نیز در برابر حضور علی در جبهه نایستاد. حتی کسی از جزئیات اقدامات و کارش نیز سوال نمیکرد. تنها سؤال تکراری این بود که «کِی برمیگردی؟» او رفت و دعای دیگران پشت سرش بود. به حقانیت این نبرد و اهمیت جایگاه این نبرد در جان دیگران آگاهی داشت. بر همین اساس نیز مادرش در تمجید از علی گفته بود: «علی فداکارانه در راه وطنش به شهادت رسید.»
در روز دهم ماه محرم، اهالی منطقه کفرتبنیت پیکر پاک این شهید را تشییع کردند و پدرش در این مراسم اینگونه گفت: «علی اولین شهید این خانواده نیست. او جوان 20 ساله دومی است که جان خود را فدای وطن کرد و او «حسینی» است که در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها به شهادت رسید.»
انتهای پیام/