نمایش خانگی|فیلمنامههای ما تهی از اندیشهاند/ سینمای معترض ایران شبه نئورئالیستی با افاضات سیاسی است
تجارت و گیشه هدف اصلی سینما و شبکه نمایش خانگی ایران شده است که در آن با فیلمنامههای ضعیف و کشدار مخاطب را به زور پای خود نگه میدارد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، فیلمنامه به عنوان پایه و اصل و اساس سینما است. هر اثر نمایشی در مدیومهای مختلف مانند تئاتر و سریال نیز باید پیرو متنی که نویسنده آن را بعد از پژوهش به نگارش درآورده باشد ساخته شود. از این نظر هرقدر فیلمنامه قویتر باشد اثری بهتر میتوان از آن انتظار داشت. البته اثر کارگردان نیز به عنوان عاملی که متن را تبدیل به تصویر میکند بسیار مهم است.
بنابراین فیلمنامه باید به عنوان یکی از بخشهای تولیدی سینما از دستمزد قابل قبولی برخوردار باشد؛ در غیر این صورت نویسنده اگر دچار فقر و تنگدستی شود سراغ نگارش موضوعات سطحی و کمدی مبتذل میرود تا بتواند اثری را زودتر بنویسد و پول بیشتری را از سرمایهگذارنی که فیلمهای بفروش مبتذل میسازند به دست آورد.
در فضای سینمایی و شبکه نمایش خانگی کشور نیز شاهد سریالهایی با ساختار خستهکننده و ضعیفیم که برای پیشبرد قصه با توسل به بازی بازیگران و چشمنوازی در تجملات و زیباییهای خیرهکننده میتوانند مخاطب را نگه دارند. بنابراین چه سینما و چه حوزه نوین شبکه نمایش خانگی از ضعف در فیلمنامه رنج میبرد. فیلمنامه نویسهایی که بعضاً از تفکر و اندیشه محروماند و با باندبازی و سفارشات به فلان تهیهکننده معرفی شدند و بعد از نگارش چند کار حالا برای خود دیسیپلین خاصی قائلاند.
برای بررسی این موضوع در تماس تلفنی کوتاهی با سیدمحمد حسینی نویسنده فیلمنامه و مدرس فیلمنامهنوسی در سینما درباره این موضوع به گفتوگو پرداختیم.
فیلمنامهها از اصول اولیه بیبهرهاند
حسینی در ابتدا با اشاره به اینکه فیلمنامههای متعددی را برای کارشناسی و نظرخوهی از سوی مراکز سینمایی و هنری خواندهام بیان کرد که باید از یک فاجعه در این فیلمنامهها خبر بدهم. بیشتر این آثار نه قصه درستی دارند و نه از اصولی اولیه فیلمنامهنویسی و درام و زیرمتن برخوردارند. عمده فیلمنامههای کمدی ما برای جذب مخاطب به وقاحت متوسل شدهاند تا از این طریق بتوانند مخاطب بیشتری را با خطشکنی و حرفها و عادات خلاف عرف زدن جذب کنند. بنابراین با یک ابتذال در سینما و نمایش خانگی روبروییم. البته نمایش خانگی سریالهای کمدی کمتر دارد اما آنها نیز از بیمایگی در نگارش فیلمنامه و قصهپردازی جذاب رنج میبرند که این خود نوع دیگری از ابتذال میتواند قلمداد شود.
نویسنده فیلمنامه آفتاب نیمه شب در پاسخ به خبرنگار تسنیم درباره ابتذال در سینمای ایران با توجه به سخنان رئیس سازمان سینمایی که گفته بود، در صورتی که اگر در سلایق سختگیری کنیم دچار نوعی ابتذال میشویم، بیان کرد: به نظرم نباید این صحبت وی را چندان جدی و موضعگیرانه تلقی کنیم. آقای انتظامی این جمله را بیشتر از جنبه مدیریتی گفتهاند و منظورشان این است که نباید دچار نوعی «یونیفرمیزه» در سینمای ایرن شویم و باید تمام سلایق را در سینمای ایران سهیم بدانیم. بله این حرف درست است اما واقعیت این است که در سینمای ایران اگر ابتذالی وجود دارد به دلیل سختگیری کردن در سلایق نیست، البته اگر این سختگیری بیدلیل و بیمنطق در حوزه نظارتی باشد میتواند به ابتذال دامن بزند اما در حال حاضر معتقدم که ابتذال در سینمای ما به دلیل فیلمنامههایی است که از کمبود محتوا و فکر و اندیشه رنج میبرند.
سینمای طنز ما هیچ نسبتی با فکر و اندیشه ندارد
حسینی ادامه داد: در سینمای طنز مخاطب اصلی خانواده است؛ چون مخاطب خانواده است اساساً طنز در ذات خودش دچار نوعی شوخی است یعنی تلاش بر این میشود که خانواده راحتتر با فیلم ارتباط برقرار کند. سینمای طنز تلاش میکند که در زیرمتن خود یک نکته اخلاقی را بیان کند. حالا این طنز میتواند طنز موقعیت باشد یا طنز کلامی. در هر حال طنز دارای پیام است و این پیام در سینمای کمدی جهان خصوصاً آمریکا بسیار جدی و حتی در لایههای زیرین خود نکات فلسفی و اندیشهای است مانند نمایش ترومن جیم کری یا بروس قدرتمند که در عین اینکه قابل تماشا برای خانوادهاند فکور و عمیقاند.
جیم کری
وی در بخش دیگری از سخنان خود به این نکته اشاره کرد که البته در برنامهریزی مناسبی، هالیوود به کمک انیمیشن زبان طنز را برای خانوادهها به خوبی قابل فهم کرد. بعد از این سینمای کمدی آمریکا نیز بهتر از قبل توانست با مخاطب خانوادگی خود ارتباط برقرار کند. ولی در ایران متأسفانه سینمای کمدی درگیر گیشه است و به جای آنکه به فکر محتوا و حرفهای مهم و جدی باشد، فیلمنامهنویس از ابتدا به این فکر میکند که چگونه میتواند چیزی بنویسد که مخاطب بیشتری به سینما بیاورد. نویسنده فیلم طنز فکر میکند که نگارش فیلمنامه کمدی استاندارد بسیار ساده است اما باید اعتراف کرد که سختترین گونه سینمایی ما کمدی است زیرا سهل ممتنع است؛ باید در عین اینکه فیلمی مردمی و همهپسند نوشت در زیرمتن آن مسأله جدی را بیان کرد.
جریانهای سینمایی در ایران حرف یاوه است
مدیر بخش تولید متن حوزه هنری در ادامه اظهار داشت که مشکل دیگر سینمای ما بحث نقد است که به صورت دیگری ناظر بر مشکل فیلمنامهنویسی است؛ ما در سینمای ایران نقد فیلم داریم اما نقد سینما نداریم در حالی که در سینمای آمریکا بحث نقد سینما جدیتر از نقد فیلم است. نقد سینما یعنی نقد مباحث جریانشناسی و فکری سینما. بدون شک سینمای ما هنوز دارای جریانات نشده است آنچه که نام آن را جریان میگذارند مافیایی است که نگران منافع شخصی است و برای همین فضای سینما را به طرفی میبرند که به اشتباه آنها را جریان میدانند. یکی از جریانهای اصلی در سینمای آمریکا تنها جریان منافع ملی است که خود به تنهایی صاحب صدها فیلم و سریال موفق در سال است که عموم آنها از فیلمنامه بسیار جذاب و اصولی برخوردارند. بدون شک همه آنها نگاه ایدئولوژیک دارند و از بیان ایدئولوژی هیچ ابایی ندارند. مثلاً هالیوود «داروینیسم» یا نظرات ارنست یونگ را پذیرفته است و در مقابل آن ایستادگی نمیکند.
اما فیلم «روز صفر» در جشنواره یک کاراکتر امنیتی خنثی ساخت که هیچ ایدئولوژی ندارد. برخی گفتند که جیمز باند و جیسون بورن بدون ایدئولوژی است اما بر خلاف باور ایشان اتفاقاً کاراکتر این فیلمها به شدت ایدئولوژیکاند. البته من نافی ارزش فیلم روز صفر نیستم؛ این فیلم یک قدم بزرگ نسبت به فیلمی که کاراکتر امنیتی آن مانند کاریکاتور بود جلوتر است و از نظر اکشن آنقدر خوب بود که توانست عطش مخاطب را برطرف کند.
نمایی از روز صفر
متأسفانه به دلیل اینکه محتوا، فکر و تئوری در فیلمنامههای سینمایی جدی گرفته نشده است سینمای جریانمند و جریانساز نداریم. حتی ما در سینمای ایران گونهها یا همان ژانرهای مختلف سینمایی نداریم. سینمای ما هنوز به لحاظ فلکری به بلوغ نرسیده است و در دوران کودکی به سر میبرد و جدی نیست. خیلی فکر و محتوا باید یاریگر کارگردان باشد تا فضای فکری و جدی نصیب آن شود. بنابراین فضای فیلمنامهنوسی ما به جای آنکه از محتوا و اندیشه بهرهمند باشد به فضای تجارت نزدیک است و مانند همان سینمای فیلمفارسی قبل از انقلاب است و بیشتر گیشه را میبیند تا مضمون و قصه را.
همراهی نظر و عمل راه نجات سینمای ایران
باید حوزه تئوریک و اندیشه همراه با احیای گونههای مختلف سینمایی در کنار هم قرار بگیرند تا سینمای ما از فضای راکد و تکبعدی که دارد بیرون بیاید. ما نیز دارای تئوریها و نظریهپردازان بسیار خوبی در این زمینهایم منتها به سراغ آنها نمیرویم و کشف نمیکنیم.
وی اظهار داشت: در سینمای ما اصلاً سینمای معترض سیاسی و منتقد جدی نداریم، آنچه که بیشتر به این عنوان میخوانند سینمای اجتماعی شبه نئورئالیستی است که افاضاتی سیاسی و اجتماعی دارد و از هیچ فلسفه جدی برخوردار نیست. برای همین باید ژانر و قواعد آن زنده بشود تا سینمای انتقادی و سیاسی نیز بتواند جای خود را به درستی پیدا کند.
سینمای اجتماعی ایران
حسینی در پایان درباره نرخ اعلامی کانون فیلمنامهنویسان که دیروز در رسانهها منتشر شد اظهار کرد که واقعاً این رقم برای سینما شوخی است. در نسبت به هزینههای جاری در سینما، فیلمنامه به عنوان مهمترین بخش سینما باید هزینه بیشتری بردارد. این مطلب نافی حرفهای ابتدایی من درباره ضعف چشمگیر در فیلمنامهنویسی نیست؛ ذکر دو نکته لازم است اول اینکه بسیاری از نویسندهها زمانی که میبینند که از دستمزد بسیار کمی برخوردار میشوند کمکم به سمت نگارش آثار کمدی و سطحی میروند که برای آنها پول بیشتری خرج میشود. دوم اینکه اتفاقاً همان فیلمنامههای ضعیف و سطحی درآمد بهتری دارند و مثلاً برای کاری که باید 100 میلیون بگیرد 200 میلیون میگیرد. در هر حال این مسائل دلیل نمیشود که فیلمنامهنویس از رقم کمی برخوردار شود.
علاوه بر اینکه نویسندهها حتماً این رقم را نمیگیرند و در نهایت با کمتر از این مبالغ کار خود را تمام میکنند. در تلویزیون برای کارهای تاریخی در بهترین صورت برای هر قسمت 10 میلیون پرداخت میکنند. صداوسیما شده است مرکز انواع شورا، فیلمنامهها به آنجا میروند و از نظرات مختلف کارشناسانی که سینما را نمیشناسند ضربه میخورند. من به این افراد عنوان «شورامن» را میدهم، یعنی آدمهایی که برای شورا آفریده شدهاند.
بنابراین فیلمنامه از چنین جایگاه مهمی برخوردار است که در سینمای ما دچار کمتوجهی جدی است. اگر به فکر احیای سینما باشیم باید فیلمنامهنویسی ما اندیشمند، جریانساز، نقاد و در قالب گونههای مختلف سینمایی باشد تا شاهد احیای سینمای ایران و جذب بیشتر مخاطب باشیم.
انتهای پیام/