آغاز آخرالزمان با تحولات عجیب در طبیعت و انسان همراه است / وعده قطعیِ قرآن تا رسیدن به سرزمین ظهور

بر اساس آیاتی از قرآن آنچه که محور تمام تحولات طبیعت و انسان است،‌ حق‌گرایی است؛ یعنی حق‌گرایی در مقطع آخرالزمانی چنان رشد می‌کند که حتی برای کفار هم مورد شناخت قرار گیرد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، باور به منجی و آخرالزمان، نقطه اشتراک ادیان الهی و اصلی مسلّم در مکتوبات دینی امت‌ها است. این ادیان به گونه­‌ای معتقدند که هرگاه بشریت دچار انحطاط معنوی اخلاقی شود  و از فطرت خداجوی خویش فاصله گیرد‍ و جهان را تاریکی جهل، غفلت و ستم در بر گیرد و نیز ظلم و ستم فراگیر شود، شخصیتی نجات‌­بخش ظهور خواهد کرد و عدالت را در سراسر عالم هستی مستقر می‌کند.

این نوع از اعتقاد، ناخودآگاه پای یکسری مفاهیم را در قاموس آموزه‌های ادیان آسمانی باز می‌کند که در اندیشه دینی از آن به عنوان آخرالزمان و یا به تعبیر غربی آن، پایان دنیا (end time) یا آپوکالیپس (Apocalypse) یاد می‌شود. به طور طبیعی در چنین فضایی آنچه ضروری می‌نماید، فهم آینده عالم و مسیر پیش روی بشریت مبتنی بر نگاهی آینده‌پژوهانه است.

در این راستا اندیشمندان غربی خود را پیشتاز موضوعات و مسائل آخرالزمانی و فهم آینده عالم معرفی کرده‌اند. هرچند غرب مدت‌ها است که به گمان خود سعی در فهم آخرالزمان و آینده عالم داشته است، اما واقعیت این است که مدت‌ها است تصویری که از آینده ارائه می‌دهند، حاصلی جز رفتن به‌سوی پوچ‌‌گرایی و نیز تقدس‌زدایی از منجی پایانی را در پی نداشته است نشان به اینکه سینمای هالیوود که روزگاری به منجی در سینمای خود اعتقاد داشت و از رهگذر سینمای آخرالزمان برای تبلیغات کلیسایی بهره‌های زیادی برده است، مدت زمان زیادی است که دیگر سینمای پایان دنیا و نهیلیستی را جایگزین منجی و بشارت صبح کرده است. تا آنجا که آورده‌ی چنین خوانشی از پایان جهان، جز انحطاط  فرهنگ و تمدن غرب را در پی نداشته است.

غرب در حالی دوران آخرالزمان را دوران توحش و نابودی تمام ساختارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی معرفی می‌کند که برخی از اندیشمندان شیعی معتقدند این دوران پیش‌‌نیاز بشر ــ بلکه جغرافیای عالم ــ برای ورود به سرزمین آرمانی ظهور است.

حجت‌الاسلام سعید اصفهانیان، محقق و پژوهشگر عرصه مهدویت و آینده‌پژوهی در گفت‌وگو با تسنیم می‌گوید متأسفانه ما در جامعه به طور شایسته در حوزه آینده‌شناسی از منظر قرآن ورود جدی نداشته‌ایم؛ ورودی که تمام ارکان نظام زندگی و نظام اجتماعی،‌ سیاسی‌ و فرهنگی ما را تحت تأثیر قرار دهد.

وی که تحقیقی در زمینه «نسبت‌سنجی ﺗﺤﻮﻻت ﻋﻈﯿﻢ زﻣﺎﻧﻪ ﺑﺎ ﻋﺮﺻﻪ ﻣﻬﺪوﯾﺖ» صورت داده، معتقد است خداوند متعال در طرح افق‌های پیش رو، هم از تحولات در حیطه جغرافیای عالم سخن می‌گوید و هم جغرافیای وجود انسان و تحولات درون انسان را مدنظر قرار می‌دهد؛ یعنی ما از یک سو افق تحولات در جغرافیای عالم و از دیگر سو افق تحولات در جغرافیای وجود انسان و جامعه بشری را در قرآن می‌بینیم.

مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

* یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که خداوند در قرآن کریم مطرح می‌کند، سخن از آینده این جهان و وضعیت بشر در مقاطع بعدی این عالم است. اندیشمندان ما تا چه مقدار سعی کردند این آینده را فهم کنند و آن را به جامعه ارائه دهند؟

ابتدا خداوند را شاکریم که ما را در یکی از مقاطع حساس و برگزیده تاریخ بشر قرار داده تا رسالت خود را بشناسیم و مأموریت صحیحمان را انجام دهیم.

متأسفانه ما به طور شایسته در حوزه آینده‌شناسی از منظر قرآن ورود جدی نداشته‌ایم؛ ورودی که تمام ارکان نظام زندگی و نظام اجتماعی،‌ سیاسی‌ و فرهنگی ما را تحت تأثیر قرار دهد. وقتی می‌گویم «ما» یعنی مجموعه اندیشمندان، پژوهشگران، مفسرین و متولیان امر اجرای نظام اسلامی‌مان. به این معنا که اساساً جامعه بر مبنای قرآن کریم، افق آینده را دقیق نشناخته و مراحل پیش رو را دقیق مطالعه نکرده است؛ از این رو است که دانشمان نسبت به هدف و مقاطع پیش رو، تا دستیابی به آرمانی که خداوند و عترت برایمان در نظر گرفته‌اند اندک است. این نقصان سبب می‌شود در وقایع تلخی و شیرینی که برای جامعه رخ می‌دهد، تقریباً با نگاهی بسیار خرد و کوچک وارد شویم و یا نگاه توحیدی به عرصه‌های فردی و اجتماعی نداشته باشیم و تحلیلمان یا با ویژگی خودساختگی باشد و یا درهم‌بافتگی. از این رو باید بن‌مایه‌های تحلیلی‌مان مبتنی بر آینده‌ای باشد که بر اساس قرآن کریم شکل می‌گیرد.

اساساً جامعه بر مبنای قرآن کریم افق آینده را دقیق نشناخته و مراحل پیش رو را دقیق مطالعه نکرده است؛ از این روست که دانشمان نسبت به هدف و مقاطع پیش رو تا دستیابی به آرمانی که خداوند و عترت برایمان در نظر گرفتند  اندک است.

 

 

آینده‌پژوهشی باید مبتنی بر قرآن باشد

* اکنون روش‌های متعددی در زمینه آینده‌پژوهی وجود دارد. روشی که قرآن در حوزه آینده‌شناسی ارائه می‌دهد، چه تفاوتی با دانش آینده‌پژوهانه امروزین دارد؟

عمدتاً دو شیوه برای شناخت آینده رایج است:
یکی شیوه سنتی که از رویکرد کلامی و همچنین جزءنگر حدیثی بهره می‌برد.
 دوم، شیوه‌ای است که دانش‌های غربی پیش روی ما قرار داده‌اند. بر اساس این شیوه، مباحث آکادمیک در سال‌های اخیر در دانشگاه‌ها، مراکز دفاعی و در بخشی از حوزه‌های علمیه تدریس شده است. عملاً شیوه آینده‌شناسی به سبک غربی و همین طور شیوه‌های سنتی ما، مطالعات در حوزه افق آینده را به صورت بایسته و شایسته برایمان مطرح نکرده است.

این مسئله را به صورت مقدمه عرض کردم تا تأکید کنم که ضرورت دارد از زاویه قرآن کریم ورود کنیم و مقاطع آینده را خوب بشناسیم تا به آنچه امروز باید انجام دهیم، اشراف یابیم.

* وقتی از آینده این جهان و یا آینده بشر در مقطع دنیا صحبت می‌کنیم، ناخودآگاه از مقاطع آینده سخن گفته‌ایم که ناچار باید وارد این عرصه‌ها شویم. خداوند در این باره چه افقی را در قرآن برایمان ترسیم کرده است؟

خداوند متعال در افق‌هایی که نسبت به آینده‌ی پیش رو مطرح می‌کند، هم از تحولات در حیطه جغرافیای عالم سخن می‌گوید و هم جغرافیای وجود انسان و تحولات درون انسان را مدنظر قرار می‌دهد؛ یعنی ما هم افق تحولات در جغرافیای عالم و هم افق تحولات در جغرافیای وجود انسان و جامعه بشری را در قرآن می‌بینیم.

آنچه قرآن کریم به عنوان موضوعی قطعی مطرح می‌کند، در نگاهی کلی، تعابیری در زمینه تغییر «وضعیت دنیا» به وضعیت یوم‌الآخره است. در تعابیر دیگر، تغییر وضعیت «حیات دنیا» به حیات آخرت و یا تغییر حیات دنیا به «حیات طیبه» مهدوی است. همچنین در تعبیری دیگر، تغییر حیات دنیا به «دارالسلام» مهدوی است.

وعده قطعیِ قرآن تا رسیدن به سرزمین ظهور

اینکه قرآن افق پیش رو را افقی روشن و به تعبیر خود، «دارالسلام» و سرزمین «امنیت» معرفی می‌کند، حاکی از تحولات اساسیِ مدیریت‌شده در عالم است. اینکه وضعیت امروز دنیا، به وضعیت قطعی و با ثبات همراه با عافیت و سلامت برسد و ما به عنوان بشریت از این فضا خارج شویم و وارد فضای بعدی شویم، وعده قطعیِ قرآن است؛‌ بنابراین این وعده در فرآیندی تدریجی و با تحقق مقاطعی کاملاً مشخص و مدیریت‌شده و ولایت‌شده سامان می‌یابد.

آیه 53 سوره فصلت یکی از آیاتی است که در این زمینه صحبت می‌کند. خداوند در این آیه سخن از این دارد که تحولات آینده حتماً در جغرافیای عالم و جغرافیای انسان شکل می‌گیرد. می‌فرماید «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ؛ ما آیات (و نشانه‌های) خود را در آفاق جهان و نفوس بندگان کاملاً هویدا و روشن می‌کنیم تا ظاهر و آشکار شود که او بر حق است» در اینجا «آفاق» به معنای جغرافیای طبیعت و «أنفُس» جغرافیای وجود انسان است که در قالب تغییراتی بنیادین مورد تحول قرار می‌گیرند.

معجزات آخرالزمانی کفار را با مسیر حق آشنا می‌کند

وقتی خداوند در این آیه مطرح می‌کند که نشانه‌های خود را در جغرافیای طبیعت و جغرافیای وجود انسان شکل می‌دهد، ــ نشانه‌هایی که از دست انسان خارج است و قدرت بشری از پس زدن آن عاجز است ــ یعنی مسیر آینده،‌ مسیری شگرف، همراه با معجزات و پدیده‌های اعجاب‌آور آسمانی است. در این تعبیر شریف که در آیه 53 فصلت مطرح می‌شود،‌ نهایتِ کار هم اینگونه بیان شده است «حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أنّه الحَقّ؛ تابرایتان تبیین کنیم که او حق است.» این ماجرای دگرگونی در احوال طبیعت و احوال انسان تا آنجا پیش می‌رود که حتی کفار و مشرکین و آن کسانی که مسیر ناسپاسی و اعراض از حق را پیش گرفته‌اند، اقرار می‌کنند و می‌فهمند که مسیر حق چه مسیری است.

امام صادق علیه السلام درباره‌ی این آیه منظور از آیات در آفاق و أنفس را فرو رفتن در زمین، مسخ‌ و پرتاب‌ شدن معرفی کردند «قَالَ خَسْفٌ وَ مَسْخٌ وَ قَذْفٌ»؛ یعنی در واقع خسف و قذف، پدیده‌های طبیعی و جغرافیایی و مسخ، پدیده‌ای انسانی است که او را مورد تحول قرار می‌دهد. راوی می‌گوید درباره  أَنَّهُ الْحَقُّ پرسیدم که فرمود: «این سخن را رها کن، مقصود قیام امام قائم است.» این روایت در صفحه 166 از جلد هشتم کتاب شریف الکافی آمده است.

بنابراین در نگاهی کلی، تحولات جاری از آسمان برای آن است که انسان امروزین را به خلیفةالله تبدیل کند و او را آماده ورود به عرصه دارالسلام و حیات قرار دهد.

باید توجه داشته باشیم که بر اساس آیات تلاوت‌شده،‌ آنچه که محور تمام تحولات طبیعت و انسان است،‌ حق‌گرایی است؛ یعنی «حق‌» چنان رشد خواهد کرد که حتی برای کفار هم مورد شناخت قرار می‌گیرد. همچنین موتور پیشرانی که وضعیت فعلی را به وضعیت بعدی تبدیل می‌کند، آیات و نشانه‌های الهی است که با عبارت سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا مطرح شده است. اینگونه است که تحولات آتی، فضای آخرالزمانی را شکل می‌دهد.

با این شاخصی که در آیه 53 سوره فصلت عرض شد، می‌توان نمونه‌های متعددی در آیات قرآن یافت که خداوند تحولات جغرافیای طبیعت را تبیین می‌کند و آیاتی را می‌بینیم که تحولات در وجود انسان را روشن می‌کند. در حوزه تحولات انسانی، برخی از آیات، تحولات فردی و برخی نیز تحولات جمعی را مورد اشاره قرار می‌دهد و یا از هویت جمعی نوین سخن می‌گوید.

از جمله این آیات می‌توان به آیاتی اشاره کرد که مقطع فعلی ما را دوره درو شدن داشته‌های بشر مطرح می‌کند. برخی آیات گویای آن است که در آستانه ورود به دوران غربالگری هستیم.

چنان که آمده است، انسانها در آخرالزمان حداقل به سه دسته تقسیم می‌شوند:
راهبران که حداقلی‌اند، دسته غربال‌شده‌ها یا مؤمنین و دسته دروشدگان کافران و اشقیاء.

همچنین برخی آیات، افق امتی با هسته مرکزیِ تشیع را مطرح می‌کند. حداقل در هشت سیاق قرآنی به افق سرزمین ایران پرداخته می‌شود و ابرقدرتی ایران پیش از ورود به آخرالزمان مطرح می‌شود؛‌ یعنی قدرتمندی ایران قبل از آخرالزمان تا سرزمین ظهور در این آیات مورد مطالعه قرار می‌گیرد.

در جمع‌بندی نهایی در پاسخ به سؤال شما می‌توان گفت: قرآن کریم افق‌های مختلفی نسبت به آینده مطرح می‌کند؛ به این صورت که
اول اینکه وضعیت تغییر خواهد کرد و جامعه آرمانی «امن و سلم» شکل خواهد گرفت.
دوم اینکه قرآن کریم سیر تحول از وضعیت فعلی به وضعیت بعدی را منوط به عبور از آخرالزمان و مراحل عذابها دانسته و این مراحل را تا ظهور و تا حکومت آرمانی، دقیقاً مقطع به مقطع توصیف می‌کند.
 سوم اینکه برخی از آیات، چگونگی و چرایی تحولات طبیعت را تبیین می‌کند.
 چهارم اینکه برخی از آیات، حکایت از تحولات انسانی دارد، از جمله درو شدن کافران و غربالگری جامعه مؤمن و همچنین چگونگی راهبری انسانهای وارسته و رشدیافته در آخرالزمان.

پنجم اینکه حتی قرآن کریم ماجرا را فراتر برده و هویت جمعیِ شکل‌گرفته برای ورود به آخرالزمان و مراحل بعد را مورد سخن قرار می‌دهد، از جمله آنکه نقش ایران در این میان، به عنوان نقشی کانونی و محوری، مورد توجه قرار می‌دهد.

انتهای‌پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط