نگاهی به فیلم «باید میرفتی»| ترس و فرار از شبحی که نیست
قصه خوب و ترسیم هنرمندانه مرز میان وهم و واقعیت راز موفقیت فیلم ترسناک است؛ چیزی که در فیلم YOU SHOULD HAVE LEFT وجود ندارد.
خبرگزاری تسنیم-حمید صنیعی
فیلم YOU SHOULD HAVE LEFT از ضعیفترین آثار سینمایی ساخته شده در ژانر وحشت است. فیلمی که مشخصاً تنها برگ برندهاش برای جذب کردن مخاطب دیوار عجیب و ناموزونی بود که در خانه اجارهای دیده میشود و از این جهت رازآلودگی را برای مخاطب فراهم کرد اما با پرداخت نادرست به آن تمام امکان و ظرفیت خود را اساساً نابود کرد.
سینمای ترسناک این روزها در میان مخاطبین جهان طرفداران بسیار زیادی دارد و شاید علت اصلی آن علاقه مخاطب به راز باشد. راز و رمز مهمترین و اصلیترین امتیاز و عامل جذابیت مخاطب است منتها مرز میان راز به عنوان امری مکتوم و پنهانی با واقعیت به عنوان امری ظاهری و چشمبین باید آنقدر هنرمندانه و ظریف تصویر شود که تماشاگر آینه جادو از این تبحر لذت ببرد.
روانشناسی به دلیل آنکه به سراغ لایههای دورنی انسان میرود از خصوصیت پنهانی و درونی بودن انسان بهرهمند میشود و از امکان رد گمکنی و به دنبال کشاندن مخاطب در پی قصه فیلم، بیشتر بهرهمند میشود. از این جهت فیلم ترسناک باید نسبت به حقوق مخاطب احساس مسئولیت بیشتری کند تا با همراه کردن آن با خود تا انتهای فیلم برای حل معما، افشای حقیقت یا هر نوع پاسخ دیگری به مخاطب او را قانع از تماشای فیلم کند.
برخی از فیلمهای ترسناک سینمای هالیوود
فیلمی مانند «دیگران» نمونه بسیار خوبی برای این سطور است. در «دیگران» اهالی خانه متوجه اتفاقات مشکوکی میشوند؛ آنها احساس میکنند که کسی در خانه است که او را نمیتوانند ببینند و این تهدید نامعلوم آنان را ترسانده است. در پایان فیلم به این پرسش پاسخ داده میشود و مخاطب آن را جزو بهترین فیلمهای ترسناک در تاریخ سینما میداند. البته بسیاری از فیلمهای سینمایی در گونه وحشت الزاماً به پاسخ منطقی و مخاطبپسند نمیرسند بلکه برخی از فیلمهای سینمایی پایانی دارند که بیشتر مخاطب خاص را با تفکر و ایجاد سؤال قانع میکند.
نمایی از فیلم دیگران
سبک دوم به دلیل آنکه الزامی برای پایان قانعکننده ندارد بیشتر از آنکه محلی برای بیان نکته یا مسأله فکری و نخبگانی باشد، امروز بیشتر محل فراری شده است تا انتهای فیلم با پایان باز از بار قصهگویی خلاص شود و مخاطب به حال خود رها شده و مایهای در دستان خالی او داده نشود.
فیلم مورد نقد این نوشتار دقیقاً از چنین آسیبی برخوردار است، «تو باید میرفتی» از ابتدا داستان مردی را روایت میکند که رازی را که اواخر فیلم متوجه آن میشویم که در تمام این مدت درون وی مخفی بوده است، عاملی برای پریشانی او در طی فیلم است. او به همراه خانواده خود برای تفریح به خانهای اجارهای میروند که در آنجا اتفاقاتی رخ میدهد که منجر به وحشت او میشود. هرچه فیلم جلوتر میرود آشفتگیهای مرد با بازی کوین بیکن بیشتر میشود اما علت و دلیل این آشفتگی روشن نمیشود.
نمایی از تو باید میرفتی
خانه به عنوان محمل این ترس نیز بسیار کاریکاتوری است. مدام با به سفر بردن تئو از زمانی به زمان دیگر و از جایی به جای دیگر ابهام فیلم را بیشتر میکند. سؤالات متعدد بیننده فیلم در کنار هم او را مدام آزار میدهد تا آنجا که باید انتظار روشن شدن مسائل فیلم را داشته باشد. اما پایان فیلم نیز تنها با افشای یکباره راز مرد که ما از آن نیز بیخبریم بیشتر حس «سرِکار بودن» به ما دست میدهد و این همان فرار از انجام وظیفه برای کارگردان به جهت ساخت فیلمی جذاب و خوش ساخت است.
اشکال اصلی در این فیلم اولاً این است که اشارهای به چرایی وجود هیچ رازی نمیشود تا مخاطب بتواند بین خود و آن ارتباطی برقرار کند، بلکه با تراکم زیاد بحرانها و اتفاقات وحشتناک در فیلم فقط ذهن بیننده را مخدوش میکند.
دیواری که در اواخر فیلم مسألهساز میشود امیدی است که در آن امکان حل معما یا نتیجه معینی باشد، چیزی که در تیزر فیلم بیشتر از هرچیزی روی آن تمرکز میشود اما سوژه دیوار مرموز فیلم نیز به راحتی خراب میشود و دیگر هیچ دستاویزی برای جهش فیلم و جذابیت آن تا آخر وجود ندارد.
نمایی از تو باید میرفتی
بنابراین معلوم نیست که تماشاگر فیلم باید برای چه در این فیلم بترسد و از حس جالب وحشت در این فیلم لذت ببرد. در این فیلم تئو و ما در حال فرار از هیچ هستیم و معلوم نیست که برای چه باید به پشت سر خود با ترس نگاه کنیم؟ در حقیقت وهم تئو به دلیل قتل ناخواسته همسرش در سالهای دور بیدلیل او را گرفتار کرده است که باید در این خانه اجارهای دچار افکار عجیب شود. زمانی میتوان مرز میان دو قلمرو وهم و واقعیت را بیان کرد که این دو حیطه به خوبی پخته شده باشند.
نمره 5.2 از IMDB و 46 از متاکریتیک نیز نشان دهنده آن است که نه منتقدین و نه مخاطبین سینما از این فیلم راضی نیستند و آنچه که برای جذب آنان در تیزر نشان داده است بیشتر یک پروپاگاندای ناموفق بوده است.
انتهای پیام/