کمپین غربگرایان و ریاکاران علیه سند راهبردی ایران ــ چین/ عربستان و آمریکا هم سینه‌چاک منافع ایران شده‌اند!

تدوین سند راهبردی روابط ایران و چین مدتی است که عده‌ای را نگران و آشفته کرده است اما این نگرانی و کمپین‌های وابسته به آن تلاش فرصت‌طلبانه عده‌ای است که نه از محتوای آن خبر دارند و نه دلشان برای ایران سوخته است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، تنظیم سند جامع روابط ایران و چین برای 25 سال آینده مدتی است که جنجالی شده و در شبکه‌های مجازی و رسانه‌های رسمی سروصدا به‌پا کرده است. هرچند این سند هنوز در حد پیش‌نویس است و مصوب نشده است، اما اخبار پراکنده‌ای درباره آن مخابره شده‌اند. برخی برای ابراز نگرانی درباره این سند حتی از واژگانی نظیر «قرارداد ترکمانچای» و «دارسی» استفاده کرده‌اند، چه در داخل و چه در خارج از کشور برخی شخصیت‌ها یا رسانه‌ها هم آمار و ارقام مختلفی را مطرح کرده‌اند. در گزارش‌هایی که منتشر شده، آمده است که چین در نظر دارد «120 میلیارد دلار در حوزه توسعه زیرساخت‌های تولید و حمل‌ونقل در ایران سرمایه‌گذاری» کند و البته «تا 5000 نیروی امنیتی چین را با هدف محافظت از سرمایه‌گذاری خود به ایران بیاورد.»، یا در جایی دیگر آمده که بر اساس این توافق قرار است «جزیره کیشبه‌مدت 25 سال به چینی‌ها واگذار شود.»، هرچند این تمام ماجرا نیست و روز به روز گزارش‌هایی متفاوت و متنوع در این خصوص منتشر می‌شوند.

با توجه به موارد فوق، این سؤالات به ذهن هر شهروند دلسوزی خطور می‌کند:
آیا واقعاً ایران به‌سمت ترکمانچای جدیدی می‌رود؟ آیا دولت و حکومت چوب حراج بر منافع ملی زده‌اند و قرار است سکان کشور را برای 25 سال به چین واگذار کنند؟ همه این گمانه‌زنی‌ها باعث شده که فضا در این خصوص کمی مبهم و غبارآلود شود تا به این راحتی نتوان سره را از ناسره تشخیص داد.

 

پرسیدن چند سؤال اخیر و اهمیت قائل شدن به روابط و منافع خارجی کشور فی‌نفسه امری پسندیده و شایان تقدیر است، اما نخست آنکه دایره نگران‌ها در این باره با عنایت به مواضع و رویکردهایشان بسیار عجیب و ریاکارانه به‌نظر می‌رسد. دوم اینکه، سند 25ساله روابط ایران و چین ــ به‌خلاف آنچه ادعا می‌شود ــ اصلاً آمار و ارقامی را در خصوص حجم معاملات و مبادلات و همکاری‌ها ذکر نمی‌کند. مَخلص کلام اینکه تنها عدد موجود در سند همان عدد 25 است که مربوط به مدت زمان آن است. در این سند نه عددی درباره میزان سرمایه‌گذاری چین در بخش‌های مختلف در ایران، و نه بحثی از استقرار نیروهای امنیتی چین به میان آمده و نه اصلاً واژه «جزیره کیش» در آن موجود است، یعنی بسیاری از مواردی که مطرح می‌شوند نسبتی با واقعیت ندارند.
برای اطلاع بیشتر درباره این سند می‌توانید گزارش اخیر خبرگزاری تسنیم در این زمینه را بخوانید.

صرف‌نظر از اینکه محتوای سند راهبردی ایران و چین چیست، یکی از نکات مهم توجه به مصدر تحلیل‌ها و گمانه‌زنی‌های اخیر است؛ جالب است که بیشترین مطالب و گمانه‌زنی را رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور داشته‌اند،

به‌عنوان مثال بی‌بی‌سی فارسی، رسانه دولتی انگلیس در گزارشی برای بررسی سند مزبور از عبارت «قرارداد ترکمانچای» استفاده می‌کند.

رسانه دیگری که درباره سند روابط ایران و چین گزارش نوشته «ایندیپندنت فارسی» است. ایندیپندنت روزنامه‌ای انگلیسی است و نسخه‌های خاورمیانه‌ای خود را تحت همان عنوانایندیپندنتبه چهار زبان عربی، فارسی، اردو و ترکی استانبولیاز اواخر 2018 منتشر می‌کند که تحت مالکیت و مدیریت گروه سعودی پژوهش و بازاریابی(SRMG) است. یک سرچ ساده عربستان و ایران در سایت ایندیپندنت فارسی، مواضع این رسانه درباره دو کشور و گرایش به یکی از این دو کشور را به‌صراحت نشان می‌دهد. این روزنامه سعودی در یکی از گزارش‌های خود به موضوع جزیره کیش پرداخته است.

رسانه سعودی دیگر «ایران اینترنشنال» است که وارد گود شده است. شبکه ایران اینترنشنال متعلق به شرکت Global Media Circulating است که عادل عبدالکریم اهلعربستان مالک آن است. عادل عبدالکریم سابقه همکاری‌ای طولانی با غول‌های رسانه‌ای عربستان چون عبدالرحمن راشد، عضو هیئت مدیره گروه سعودی پژوهش و بازاریابی و مدیر پیشین شبکه العربیه و سردبیر سابق روزنامه الشرق الاوسط دارد. بنا بر اظهارات فردی که قبلاً برای شاهزاده محمد بن سلمان کار می‌کرده است، بودجه 250 میلیون دلاری شبکه توسط دربار عربستان سعودی تأمین می‌شود. تصویر یکی از گزارش‌های شبکه سعودی ایران اینترنشنال ذیلاً قابل مشاهده است.

«رادیو فردا»، رسانه دولت آمریکا نیز دیگر رسانه نگران درباره سند ایران ــ چین است که سنگ منافع ایران را به سینه می‌زند!

 

این رسانه‌ها اخیراً سعی کرده‌اند با داده‌سازی و گمانه‌زنی‌های معنادار کمپینی را علیه چین در ایران ایجاد کنند. مطالب آنها نیز دست به دست در شبکه‌های مجازی می‌چرخد، حال، اصلاً فرض کنیم که سند همکاری ایران و چین منافع ایران را به خطر بیندازد و تأمین نکند، باشد، حالا چرا رسانه‌های دولت‌های آمریکا، عربستان و انگلیس کاسه داغتر از آش شده‌اند؟ آیا واقعاً واشنگتن، ریاض و لندن نگران این هستند که ایران پای ترکمانچای جدیدی را امضا کند؟ محمد بن سلمان در سال 2017 از تلاش کشورش برای کشیدن درگیری‌ها و جنگ به داخل مرزهای ایران سخن گفت، آیا الآن باور کنیم که او نگران منافع ملی ایران است؟ شاید این هم از عجایب روزگار باشد که دشمنان ایران به‌جای جشن گرفتن ضرر آن، به ماتم نشسته‌اند! شاید هم مشرب نگرانی قدرت‌های غربی و متحدان منطقه‌ای آنها درباره نزدیک شدن ایران به قدرت شرقی جای دیگری باشد، آنها احتمالاً نگران شعار «نه شرقی و نه غربی» هستند که مبادا خللی به آن وارد نشود!! بنابراین یک جای این گمانه‌زنی‌های جهت‌دار می‌لنگد.

دولت آمریکا چند سالی است که سیاست «فشار حداکثری» را در قبال ایران در پیش گرفته است تا اقتصاد این کشور را با بستن منفذها، خفه کند. با عنایت به چنین گزاره‌ای، بد نیست که از زاویه‌ای دیگر، به موضوع توافق همکاری ایران و چین نگاه کرد. در این ماجرا، آشفته شدن آمریکا، عربستان و انگلیس که همگی سودای انزوای سیاسی، اقتصادی و امنیتی ایران را در سر دارند، تلویحاً گویای نکته‌ای قابل تأمل است و آن این‌که همکاری ایران و چین احتمالاً تهدیدی جدی برای سیاست فشار حداکثری و طرح منزوی کردن تهران است.

اصلاً همه این موارد به کنار، اگر روابط با چین بد است، چرا خود همین کشورها حجم بالایی را از همکاری‌ها با چین دارند؟ عربستان سعودی از اوایل 2000 حجم روابط اقتصادی با چین را به‌طور قابل‌توجهی افزایش داده است، فقط در سال 2005 میران تجارت عربستان با چین حدود 59 درصد افزایش پیدا کرد. در می 2019 واردات نفت خام چین از عربستان 43 درصد رشد داشت.  بیشترین میزان واردات نفت چین از عربستان است. به نمودار زیر و روند آن طی سالهای گذشته توجه و میزان صادرات نفت ایران و عربستان به چین را با هم مقایسه کنید.

در حالی که ریاض متحد واشنگتن به‌شمار می رود، حجم تجارت عربستان و چین در سال 2018 بیش از 61 میلیارد دلار بود، در همین حال، ایران که روابط سیاسی آن به چین نزدیک‌تر است مبادلات تجاری‌اش با چین در سال 2018 به عدد 52 میلیارد دلار رسید. از آن زمان به بعد، به‌دلیل تحریم‌های آمریکا این عدد برای ایران کمتر شده و برای عربستان افزایش بیشتری داشته است.

چین و عربستان در حوزه‌های نظامی هم همکاری دارند، «گنادی پتروف» تحلیلگر روس در این باره می‌نویسد: «عربستان سعودیتصمیم گرفته است مقابل همسایه‌اش یعنی ایران تنها به کمک‌های هم‌پیمان سنتی خود یعنی آمریکا اکتفا نکند، عربستان سعودی به‌سمت چین چرخش کرده است.»

البته میل به گرایش به‌سمت چین فقط محدود به عربستان نیست، به‌ویژه در غرب آسیا کشورهای دیگر هم در حال نزدیک شدن بیشتر به‌سمت چین هستند. عادل عبدالمهدی، نخست وزیر سابق عراق در دوران تصدی خود برای تقویت روابط با پکن، سفر 5روزه‌ای را به چین داشت، عده‌ای بعدها این‌گونه تحلیل کردند که نزدیکی عبدالمهدی به‌سمت چین، روسیه و ایران باعث ناخشنودی آمریکا و در نهایت فشار برای کناره‌گیری او شد. ندای نگاه به‌سمت شرق امروز در لبنان نیز به گوش می‌رسد.

یکی از دلایل گرایش روزافزون جهان به‌سمت چین، گذار جهان از مرحله‌ای به مرحله دیگر است؛ جایی که قدرت اقتصادی عن‌قریب از آمریکا به‌سمت چین در حال حرکت و انتقال است، طبیعتاً در چنین شرایطی، کشورها به‌دنبال تأمین منافع آتی خود هستند و با تقویت روابط با قدرت آتی، جای پای خود را سفت‌تر می‌کنند، ایران هم از این قاعده مستثنا نیست.

دلیل دیگر شاید دو رویکرد متفاوت دو قدرت جهانی مزبور است، آمریکا معمولاً برای همکاری اقتصادی با کشورها پیوست‌های سیاسی و امنیتی نیز دارد. شیوه واشنگتن به‌گونه‌ای است که اگر پایتختی با آن شراکت کرد، سیستم سیاسی مقصد هم باید با مبدأ هم‌سنگ شود و زیر چتر آن قرار گیرد، در حوزه امنیت نیز به همین منوال است، آمریکا با وابستگی سیاسی و امنیتی به‌دنبال آن است که صورت وضعیت‌های سنگین اقتصادی را به کشورها برای پرداخت بدهد، اما چین لزوماً چنین ملاحظه‌ای را ندارد، ضمن آنکه ایران کشوری نیست که چنین ملاحظه‌ای درباره آن کارگر بیفتد.

حتی خود آمریکا که در حال جنگ اقتصادی با چین است، میزان قابل‌توجهی از حجم تجاری معاملات با چین را دارد، در سال 2018 حجم تجاری آمریکا و چین در حوزه کالا و خدمات به عدد 737 میلیارد دلار رسید.

    

بنابراین، تقویت و برنامه‌ریزی برای توسعه روابط و همکاری‌ها با چین، برای ایران یک انتخاب مهم است.

اما گذشته از خارج، رابطه با چین در داخل هم مخالفانی دارد، عده‌ای به‌دلیل گرایش و شیفتگی ذاتی به غرب عملاً مخالف هرگونه تعامل با شرق هستند. آنها سعی می‌کنند که کیفیت روابط با چین را به کیفیت برخی اجناس چینی تشبیه کنند. متأسفانه نوع عملکرد تجار ایرانی در سالهای گذشته، آن هم به‌دلیل سود اقتصادی بیشتر، باعث شده است که خاطره خوشی از اجناس چینی در اذهان مردم نقش نبندد. اما ناگفته نماند که چین محصولات باکیفیتی را نیز تولید می‌کند که آمریکا هم خریدار آن است، بنابراین، شباهت‌سازی بین کیفیت روابط با کیفیت برخی کالاهای چینی ریشه در واقعیت ندارد، حال این‌که چشم امید آنها به آمریکا ثمره‌ای جز بدعهدی، تحریم و ترور نداشته است.

عده‌ای هم چون بوی انتخابات به مشام‌شان رسیده است، در تناقض با مواضع قبلی خود ژست دفاع از منافع ملی را می‌گیرند؛ آقای محمود احمدی‌نژاد، علی‌رغم آنکه کارشناسانی نظیر رئیس اتاق ایران و چین می‌گویند او خود معتقد به رابطه سطح بالا با چین بوده است، در مقطع فعلی برای فاصله‌گذاری خود با سیستم، به مخالفت غیب‌گویانه و سیاست‌زده با همکاری راهبردی با چین می‌پردازد.

کمپین ضد تقویت روابط ایران و چین، در واقع کمپین فرصت‌طلب‌های مرکب از غربگرایان و ریاکارانی است که نه دغدغه منافع ملی بلکه تأمین منافع شخصی و حتی ضربه به منافع ملی ایران را در سر می‌پرورانند.

انتهای پیام/.+