حادثه منا و قهرمانهایی که قرص اعصاب مصرف میکنند/ این داغ هنوز برای خانوادهها تازه است
زهرا کاردانی که اخیراً کتابی درباره شهدای منا نوشته است، در گفتوگویی با تسنیم از سختیهای کارش گفت. کاردانی در این مصاحبه از قهرمانهای بینشانی یاد کرد که هنوز بعد از سالها قرص اعصاب مصرف میکنند تا بخشی از آن وقایع را از یاد ببرند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «خیابان 204» عنوان تازهترین اثر زهرا کاردانی است که درباره فاجعه منا نوشته شده و به تازگی از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. کتاب شامل روایت افراد مختلفی است که به نوعی به این ماجرا متصل شدهاند؛ از خانوادههای قربانیان گرفته تا شاهدان عینی. اما یکی از روایتهای جالبی که برای اولینبار در این اثر حادثه منا را از زبان آنها میشنویم، روایت گروه تفحصی است که پی از حادثه اقدام به شناسایی پیکر شهدای ایرانی کردهاند.
کاردانی را که پیش از این با کتاب «زن آقا» میشناختیم، اینبار در قامت یک مستندنگار با مصاحبه با افراد مختلف تلاش دارد تا به پرسشهایی که در این رابطه در ذهن مخاطب ایرانی باقی است، پاسخ دهد. او با در کنار هم قرار دادن روایتهای مختلف، تلاش دارد تا پازلی از این حادثه را حل کند.
فاجعه منا که در مهر 94 رخ داد، منجر به کشته شدن بیش از هزاران زائر بیتالله الحرام در عید قربان شد. در این میان ایران بیشترین آمار را در میان شهدا داشت. خانوادههای بسیاری هنوز داغ حج 94 بر سینهشان سنگینی میکند. با وجود این، کمتر اثر هنری را در سالهای اخیر شاهد بودهایم که به این ماجرا بپردازد. کاردانی با نوشتن این کتاب، صداهایی که تا این زمان خاموش مانده بود، به گوش دیگران رسانده است. با وجود اینکه حادثه منا یک مسئله ملی است، اما نویسنده تلاش کرده تا روایتی صادقانه بیهیچ جانبداری خاصی ارائه دهد.
خبرگزاری تسنیم به مناسبت انتشار این اثر به گفتوگو با کاردانی پرداخت. او در این مصاحبه از سختیهای کارش به عنوان اولین اثر مستند در رابطه با حادثه منا پرداخته و از گروههایی گفت که قهرمانهای بینشان ملیاند؛ از افرادی که هنوز داغ منا بر سینهشان سنگینی میکند اما تاکنون صدایی از آنها نشنیدهایم. مشروح این گفتوگو را میتوانید در ادامه بخوانید:
*تسنیم: موضوع حادثه منا ابعاد مختلفی دارد، انسانهای بسیاری به صورت مستقیم یا غیر مستقیم درگیر این ماجرا شدند و حوادث تلخی رقم خورد که به راحتی از اذهان افراد به خصوص آن دسته از افرادی که یکی از بستگان خود را در این حادثه از دست دادند، پاک نمیشود. با وجود این و با گذشت چند سال از حادثه ما در این سالها با خاموشی جامعه هنری و ادبیمان در قبال این موضوع مواجه بودیم؛ این در حالی است که موضوع از نظر ملی موضوع پراهمیتی است. «خیابان 204» یکی از اولین آثاری است که در این رابطه نوشته شده است، چطور شد که این کار رقم خورد؟
حادثه منا به لحاظ عاطفی و حسی تأثیرگذاری عمیقی روی من داشت. من کتاب را چهار سال پیش، تقریباً همان موقع که این اتفاق رخ داد، شروع کردم. ذهن من هم همانند بسیاری دیگر از مردم، درگیر این موضوع شده بود. شغل من مستندنگاری است، فلسفه مستندنگاری سؤال است. مستندنگارها تلاش میکنند به دنبال سؤال ذهنشان روند و جوابش را هم با مردم در میان بگذارند. ذهنم از همان ابتدا با سؤالات متعددی مواجه بود. با وجود اینکه به مناسبتهای مختلف برنامههای تلویزیونی و مصاحبه با خانوادهها و دیگر افراد حاضر در این ماجرا پخش میشد، اما هیچ یک از اینها جواب سؤالات ذهن من نبود. به همین دلیل تصمیم گرفتم که در این زمینه تحقیق بیشتری انجام دهم.
هرچقدر جلوتر رفتم، به ابعاد مختلفی از قضیه رسیدم که حتی فکرش را هم نمیکردم. در پروسه تحقیق با افرادی آشنا شدم که هرگز از آنها در این ماجرا یاد نشده بود؛ مانند اشخاصی که در سردخانههای منا و مکه به دنبال اجساد شهدا بودند. آنها به سختی تکتک اجساد را شناسایی میکردند، اما از این طرف قضیه ما تنها شاهد یک مراسم تشییع بودیم. در این سو، ما تنها شاهد بودیم که بعد از این حادثه اجساد با فاصلهای به کشور برمیگردند، اما هیچ وقت درک نکردیم که با چه سختی و با چه مرارتی این کار صورت گرفته است.
من در این مسیر با افرادی مانند گروه تفحص روبرو شدم که ناگفتههای بسیاری داشتند و حتی برخی از آنها دچار آسیبهای شدید شده بودند. تحقیق درباره این مسائل و گفتوگو با این افراد برایم جذاب بود. کتاب «خیابان 204» حاصل این تحقیق است که ذره ذره جمع شد. وقتی حادثهای رخ میدهد، معمولاً ترجیح ما این است که روی این حادثه خاک بپاشیم تا همه آن را فراموش کنند، در حالی که میتوانیم با آسیبشناسی مانع تکرار این قبیل حوادث باشیم.
*تسنیم: واکنش خانوادهها به چه صورت بود؟ تعجب نمیکردند که بعد از چند سال کسی سراغشان را گرفته است؟
بله، برایشان جای سؤال بود. خیلی از خانوادهها تعجب کردند؛ به خصوص خانوادههایی که محرومتر بودند. تعدادی از خانوادهها پیش از این در رسانهها صحبت کرده بودند، اما عمده این خانوادهها از پایتخت بودند و خانوادههایی که در دیگر مناطق کشور بودند، هرگز در این رابطه صحبت نکرده بودند. متأسفانه به همین دلیل این موضوع داشت برای آنها به یک موضوع شخصی تبدیل میشد.
این داغ هنوز برای بعضی از خانوادهها تازه است. پیکر برخی از شهدا مانند خانم نازقیلچی به کشور بازنگشت. بعضی از خانوادهها هنوز باور نمیکنند که این اتفاق برای عزیزشان رخ داده است. به عنوان نمونه، وقتی با خانواده شهید جعفری در قائمشهر صحبت میکردم، آنها میگفتند که آقای جعفری 30 سال مدیر کاروان بوده و اگر خطری حس میکرد، قطعاً میتوانست خود را نجات دهد. برخی از همسفرها هم گفته بودند که دیده بودند آقای جعفری به زخمیها کمک میکرد اما او به یکباره مفقود شد.
*تسنیم: همیشه اولین کارها با مشکلات و موانع بیشتری نسبت به آثار بعدی مواجه هستند. شما در مسیر نوشتن این اثر با چه موانعی مواجه بودید؟
همانطور که پیشتر هم اشاره شد، ترجیح ما عموماً این است که بر حوادث خاک بپاشیم و آن را فراموش کنیم. من این موضوع را در مرحله نخست با سازمان حج و زیارت مطرح کردم اما هیچ شماره تماسی از خانواده شهدا در اختیار من قرار نگرفت؛ حتی یک شماره. تنها کاری که از دستم برمیآمد این بود که با تحقیق دختر یکی از شهدا را پیدا کردم و بعد از آن به روش گلوله برفی، به نشانی دیگر افراد رسیدم.
متأسفانه یک روحیه عدم اعتماد نسبت به این تحقیقها و مصاحبهها وجود دارد. در اوایل کار دوستان حج و زیارت که در حوزه تفحص شهدا کار کرده بودند، اصلاً اعتمادی به من نداشتند و صحبت نمیکردند. شاید فکر میکردند که این صحبتها مورد سوء استفاده قرار گیرد. رفتم و آمدم و مصاحبههای طولانی انجام دادم تا اینکه توانستم اعتماد دوستان را جلب کنم.
*تسنیم: اشاره کردید که بسیاری از افرادی که در ماجرای تفحص شهدا در منا بودند، دچار آسیب شده بودند. کمی در این رابطه بیشتر توضیح دهید. منظورتان چه نوع آسیبی است؟
آسیبهای روحی و جسمی. در آن سالها در عربستان نیز ویروسی مشابه ویروس کرونا شایع شده بود که میگفتند منشأ آن از شتر است که به انسان منتقل شده است. این بیماری در مراسم حج شایع شده بود. یکی از آقایانی که در گروه تفحص شهدا بود، مشکوک به ابتلا به این بیماری میشود اما خدا را شکر نجات مییابد. این ماجرا شوک بزرگی برای افراد دیگر گروه بود.
آسیبهای روحی این گروه هم غیر قابل انکار است. برخی از این افراد تا همین چند وقت قبل قرص اعصاب مصرف میکردند تا بتوانند این وقایع را فراموش کنند. شوخی نیست، آنها از بین چند هزار جسد باید تکتک شهدای ایرانی را شناسایی میکردند. در این میان آنها با صحنههای تکاندهندهای مواجه شده بودند. آنها حداقل پنج هزار جسد دیده بودند تا بتوانند پیکر 400 ایرانی را شناسایی کنند.
من در خلال یکی از مصاحبهها مجبور شدم تصویر یکی از شهدا را ببینم. دیدن این عکس آنقدر بر من تأثیر گذاشت که تا چند روز خواب و خوراک درست و حسابی نداشتم. سختترین قسمت مصاحبهها برایم همین قسمت بود. تا چند روز بعد از دیدن این عکس، نمیتوانستم متن مصاحبهها را پیاده کنم و نیاز داشتم تا قدری زمان بگذرد، تا تصویر و آن عکس را فراموش کنم.
گروه تفحص شهدا صبح تا شب کار میکردند و در سردخانهها با هزاران تصویر مانند آن عکس مواجه شدند تا توانستند پیکر عزیزان ما را به کشور برگردانند. اینها قهرمانهای ملی هستند که اصلاً در موردشان صحبتی نشده و به آنها پرداخته نشده است.
*تسنیم: کتاب «خیابان 204» به موضوعی میپردازد که یک مسئله ملی است. در این رابطه پرسشهای بیپاسخ متعددی در ذهن همه ایرانیها وجود دارد. اینکه چرا و چطور این اتفاق افتاد؟ آیا عمداً رخ داد یا نتیجه یک اشتباه سهوی بود؟ و... مهمترین پرسشهایی است که جواب روشنی برای آن وجود ندارد. در این تحقیق که شما اینبار در قامت یک مستندنگار به تشریح این واقعه پرداختهاید، به چه جوابهایی برای این دست از سؤالات دست یافتید؟
برداشت آدمها از هر حادثهای متفاوت است. هر کسی هر موقعیتی را از نگاه خودش تعریف میکند. ممکن است من یک مسئله و موقعیت را با احساس تعریف کنم و شما با منطق خودتان. راویان این کتاب هر یک این موضوع را از منظر خود تعریف کردند. واقعاً نمیشود یک برداشت واحد از این روایتها داشت. نمیتوان گفت این مسئله سهواً اتفاق افتاده است یا عمداً. بهترین کار این است که تمام روایتها با وجود تفاوتهایی که دارند، در کنار هم قرار گیرند و قضاوت در اختیار مخاطب باشد. او با در نظر گرفتن همه این روایتها، به یک نتیجه برسد.
*تسنیم: در این کتاب حادثه منا از دید آدمهای مختلفی که به نوعی با این ماجرا درگیر شده بودند، روایت شده است. به عنوان نویسنده، سختترین بخشی که آن را تدوین کردید، چه بود؟
من به بخشی که مربوط به روایت دوستان در سازمان حج و زیارت است، بیشتر علاقه دارم. روایت این گروه در بخش سوم کتاب با عنوان «دو دستکش پلاستیکی و یک ماسک» ذکر شده است. بابت کشف روایتهای این بخش بسیار سفر کردم و زحمت کشیدم تا توانستم این روایتها را به دست آورم.
بخشهای دیگری از کتاب هم هست که واقعاً بر من به عنوان نویسنده تأثیرگذار بود. در پیاده کردن روایت برخی از راویان فکر میکردم که هر لحظه با آنها همراه هستم. بخشی از تأثیرگذارترین روایتها به مصاحبه با خانوادهها و افرادی اختصاص داشت که با عزیزی همسفر شده بودند، اما تنها برگشته بودند.
در ابتدای کار امید نداشتم که کتاب به سرانجام برسد، چون بعضی از افراد همکاری نمیکردند. بعد از یکی از مصاحبهها که خیلی تحت تأثیر قرار گرفته بودم و همراه راوی اشک ریخته بودم، با خودم گفتم بابت گریههایی که کردم، بیشتر تلاش میکنم تا این کتاب به سرانجام برسد.
*تسنیم: شما را قبل از «خیابان 204» با کتاب «زن آقا» و فضای داستانی میشناختیم. وارد شدن به فضای مستندنگاری آن هم در این ابعاد برای شما که پیش از این داستاننویس بودید، چه سختیهایی داشت؟ برای جمعآوری این روایتها به شهرستانهای مختلف سفر کردید، آن هم با داشتن دو فرزند.
از کودکی همیشه به دنبال کارهای سخت بودم. انجام کارهای سخت برای من لذتبخشتر از کارهای ساده است. کارهای ساده من را راضی نمیکند. سفر کردن به شهرهای مختلف با وجود دو بچه کار سادهای نبود. با تمام این سختیها وقتی کتاب تمام شد، برایم لذتبخش بود. اگر به سال 97، که تدوین این کتاب رقم خورد، بازگردم باز همین مسیر را انتخاب میکنم.
برای نگارش این کتاب با حدود 40 نفر مصاحبه کردم اما آنهایی که به شکلگیری این پازل کمک کردند، در مجموع 30 نفر بودند. برای مصاحبه با هرکدام از این افراد به شهرهای مختلف مانند نیشابور، بروجرد، تهران، مشهد، گنبد کاووس، اصفهان و ... سفر کردم. در برخی از شهرها تعداد افرادی که با این ماجرا مرتبط بودند، آنقدر زیاد بود که میشد کتاب مستقلی راجع به آن شهر منتشر کرد.
خیلی دوست داشتم که با چند حاجی خارجی هم مصاحبه کنم. من ساکن قم هستم، از طریق جامعه المصطفی و برخی از نهادها هم پیگیری کردم، اما متأسفانه به نتیجهای نرسیدم. در برخی از کشورها مانند نیجریه که تعداد کشتهشدگانشان نیز بالا بود، ساز و کاری برای شناسایی قربانیان و بازگرداندن آنها به کشور وجود نداشت و اگر هم وجود داشت، نهادی برای مرتب کردن این اطلاعات وجود نداشت. به همین دلیل متأسفانه نتوانستم با هیچ حاجی خارجی در این رابطه صحبت کنم، به غیر از یکی از حجاج کشور پاکستان که با همراهی پسرش گفتوگو با او میسر شد.
*تسنیم: برنامهای هم برای ترجمه این اثر هست؟ چون فکر میکنم دست کم برای مخاطبان عربزبان موضوع جالبی باشد.
کار ترجمه اثر برعهده انتشارات سوره مهر است. در مجموع امیدوارم که شرایطی به وجود بیاید و این فضا در فرهنگ ما باز شود که در مورد حوادث ملی صحبت کنیم، قبل از اینکه رسانههای خارجی بخواهند راجع به آن صحبت کنند. در زمانی که راجع به موضوع کتاب تحقیق میکردم، به یک فایل صوتی برخوردم که فردی در کانادا از نظر تاریخی اتهاماتی را در این رابطه به ایرانیها وارد کرده که به راحتی میتواند اذهان عمومی را درگیر کند. از سوی دیگر، از همان روزهای اولی که این ماجرا رخ داد، روایتهای کذبی در برخی از رسانههای عربی منتشر شد مبنی بر اینکه ایرانیها مسیر رفت را برگشتند و به همین خاطر این اتفاق رخ داد. ممکن است در آینده بدتر از اینها را هم نسبت دهند. به همین دلیل فکر میکنم با ایجاد یک فضای باز فرهنگی و گفتوگو راجع به مسائل اینچنینی میتوان موضوعات را بهتر تشریح کرد و جلوی اتفاقات بعدی را گرفت.
انتهای پیام/