یادداشت| برنامه همکاری ایران و چین؛ تسریع در انتقال و تثبیت قدرت از غرب به شرق

ازجمله دلایل دشمنی و جوسازی آمریکایی ها درخصوص قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین این است که این برنامه، منافع آمریکا را با مخاطرات جدی روبرو و جایگاه آن را در منطقه و سپس جهان به شدت تضعیف می کند.

گروه سیاسی خبرگزاری تسیم- جمهوری اسلامی ایران در محیط بین الملل همواره خواهان گسترش روابط تجاری و سیاسی با همه دولت ها و ملت هایی است که از جانب او مورد شناسایی قرار گرفته اند و در این مسیر، 3 اصل «عزت، حکمت و مصلحت» در سیاست خارجی در برنامه های راهبردی ایران، نوع تعامل کشور در گسترش روابط، محدود کردن و یا قطع روابط را تعیین می کنند.

بنابراین عزت و مصحلت ایرانیان بر اساس حکمت باید در هر برنامه ای مد نظر دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با سایر دولت ها قرار گیرد.

از ابتدای انقلاب، به علت ماهیت مردمی و اسلامی انقلاب اسلامی ایران، نوع برخورد با نظام سیاسی بر آمده از انقلاب 57 از جانب دول غربی بخصوص دولت ایالات متحده آمریکا متفاوت بوده و غربی ها سالیان متمادی تلاش کردند تا حاکمیت دین را به طور کلی از عرصه فعالیت های اجتماعی و سیاسی خارج سازند و برای این مساله از فلسفه پردازی تا ارائه ی مدل های منقطع از ساحت دین تلاش و کوشش بسیاری کردند و مهمترین عامل عقب ماندگی خود را آموزه های تحریف شده کلیسا معرفی می کردند.

صرف نظر از نسبت مسیحیت تحریف شده با دین اسلام -که برای رفع نیازهای مادی و متافیزکی بشر برنامه مشخص دارد- آنها با ایجاد یک حکومت اسلامی در منطقه انرژی و یا نقطه ای حساس از جهان که به آن هارتلند گفته می شود از اساس مخالف بوده اند.

مانایی قدرت برتر در غرب، نیازمندِ حضور مسلط در این نقطه و وابستگی کامل دولت های هارتلند به ابر قدرت پیشین و بستن راه نفوذ و یا حضور سایر قدرت ها در این منطقه حساس و استراتژیک بوده است اما حکومت بر آمده از خواست مردم و آموزه های اسلامی در بهمن 57، مهمترین اهداف اولیه و زیر بنایی خود را استقلال، تاکید بر عدم سلطه پذیری، قطع وابستگی مطلق و احترام متقابل در معادلات بین المللی اعلان کرد؛ امری که تاکنون غرب هرگز علاقه ای به آن از خود نشان نداده است. 

اقدامات غرب بویژه آمریکایی ها  علیه ایران پس از انقلاب 57 منبعث از همین استراتژی دولت ضعیف و وابسته بوده است.

گوردن هان وزیر امورخارجه آمریکا پس از جنگ جهانی دوم در تابستان 1322 نامه ای به روزولت رئیس جمهور وقت ایالات متحده نوشت و در آن تاکید کرد: «به نفع منافع دراز مدت آمریکا نیست که در آن سوی خلیج فارس و در کشوری مانند ایران که در که در مقابل مجتمع های نفتی بسیار مهم آمریکا در عربستان سعودی و سایر شیخ نشین ها قرار گرفته است، قدرتی بزرگ مستقر شود.»

جان مایه نظر وزیر خارجه آمریکا که در واقع تبیین کننده سیاست خارجی ایالات متحده در قبال همه کشورهای منطقه خصوصا جمهوری اسلامی ایران است، در این عبارت خلاصه می شود: افزایش توان ملی و استقرار یک دولت قدرتمند در ایران به زیان منافع دراز مدت آمریکا بوده و به طرق مختلف نباید اجازه دهیم دولت مقتدر و مستقلی بر ایران حاکم شود.

اوج گیری هیچ قدرتی از دیدگاه آنان مشروع نخواهد بود و نهایت نگاه دوستانه ای که قدرت های غربی می توانند به دولت های مستقر در غرب آسیا داشته باشند، ژاندارم شدن و نگهبانی از منافع دولت های صنعتی و اجرای سیاست های ابلاغی از جانب آنها خصوصا ایالات متحده آمریکا است؛ سیاستی که پیش از انقلاب، رژیم شاهنشاهی و هم اکنون دولت های مرتجع و عرب منطقه  خلیج فارس دنبال می کنند.

ایالات متحده به کمک هم پیمانان خود به همین دلیل از ابتدای انقلاب با اعمال موانع مختلف سعی داشته است ابتدا حکومت پس از انقلاب را سرنگون سازد و پس از آنکه متوجه گردید که نیل به این خواسته میسر نیست، با سیاست فشار حداکثری و اعمال تحریم های بی سابقه، سعی در کنترل و مهار نظام سیاسی و ملت ایران داشته است.

آنها با روش های مختلف از تحمیل جنگ هشت ساله، توسل به قواعد حقوق بشری و سایر ابزارها همانند قطعنامه های شورای امنیت، بحران سازی در خصوص سیاست های منطقه ای ایران و مسائل هسته ای و موشکی تمام تلاش خود را بکار گرفته اند تا هارتلند خالی از یک دولت قدرتمند مستقلی باشد که برخلاف انتظار شوربختانه داعیه استقلال و ایستادگی در مقابل زیاده خواهی های آنان را نیز در دستور کار خود دارد.

جمهوری اسلامی ایران تمام ساز و کارهای منطقی در مواجهه با غرب و ایالات متحده آمریکا را پس از انقلاب تاکنون آزموده است که آخرین تلاش ها برنامه جامع همکاری مشترک با نام اختصاری برجام بود که با وجود عزم جدی ایران -علی رغم همه اشکالات در این توافق نامه- باز هم با بد عهدی و سیاست های خودخواهانه و تمامیت خواهی ذاتی استکبار، این تلاش نیز با شکست مواجه شد.

بنابراین برای ایرانیان مسلم شد که حتی امضای توافق نامه با غرب و ایالات متحده نه تنها نمی تواند گره گشا باشد بلکه با افزودن بر  بدبینی های منطقی و تاریخی ملت ایران دولت را به فکر چاره جویی برای برون رفت از سیاست های خصمانه طرف های غربی واداشت.

سوال اساسی این است که آیا جایگزینی برای این میزان از خسارت و تلف کردن زمان برای دستیابی به اهداف مقرر در برنامه توسعه و پیشرفت ایران به غیر از نگاه به غرب وجود ندارد؟

علاوه بر سیاست های ابلاغی رهبر انقلاب در خصوص اقتصاد مقاومتی و اتکا بر توان داخلی و ظرفیت های عظیم از حیث منابع انسانی و طبیعی، بازار جذاب و پر سود ایران برای حضور سایر قدرت های اقتصادی، ایجاب می کرد تا سالها پیش تر وزارت خارجه و دستگاه دیپلماسی از راه یکسویه نگاه به غرب با چرخش مدبرانه بر اساس سه اصل عزت، حکمت و مصلحت دقیقا دست بر روی نقطه ای بگذارد که غرب سالها با رهبری ایالات متحده برای جلوگیری از به وقوع پیوستن آن تلاش کرده است.

طبیعی است حرکت به سمت این سیاست یعنی امضای یک سند راهبردی و توافق نامه تجاری با اقتصاد رو به پیشرفت و با سرعت دولت قدرتمند جمهوری خلق چین، به حضور این کشور در منطقه هارتلند خواهد انجامید و در صورت موفقیت، این برنامه همکاری به جایگزینی مطلوب و مطمئن تر از غرب تبدیل خواهد شد.

حضور یک ابر قدرت که زمان چندانی نمانده است تا به اقتصاد اول دنیا منجر شود.

ایالات متحده آمریکا همواره تلاش کرده تا از حضور روسیه و چین به عنوان دو رقیب قدرتمند خود در خلیج فارس جلوگیری کند تا همواره دست برتر و مسلط را به عنوان بازیگر اصلی داشته باشد.

برنامه همکاری 25 ساله ایران و چین منافع آمریکا را با مخاطرات جدی روبرو و جایگاه آن را در منطقه و سپس جهان به شدت تضعیف می کند.

بنابراین طبیعی است ایالات متحده با توسل به تخریب جایگاه چین و القای باورهای منفی خود ساخته، یک جنگ رسانه ای گسترده علیه این توافق نامه احتمالی را آغاز و علیه آن کوشش کند.

پیامد بعدی و مهم تر برای جمهوری اسلامی در تدوین این سند راهبردی، نقش بر آب کردن تمام دسیسه های غرب علیه منافع خود و شکستن محاصره اقتصادی به صورت کاملا آشکار و رسمیت دادن به آن در توافق با قدرت اقتصادی و نظامی شرقی است.

گرچه ایران در ارسال بنزین به ونزوئلا و سیاست دور زدن تحریم ها در این مهم کوشیده است، لکن امضای برنامه همکاری 25 ساله با چین عملا تحریم های ایلات متحده و بدعهدی های دولت های اروپایی را به عنوان یک کشور عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد خنثی خواهد کرد و موجب سرمایه گذاری 400 میلیارد دلاری غول اقتصادی شرق در توسعه زیرساخت های صنعتی و اقتصادی جمهوری اسلامی ایران خواهد شد و رسما تحریم های چندین ساله را بر علیه منافع خود کم اهمیت و یا بی اثر می کند.

ترس دیگر غرب از اجرای این توافق نامه -علاوه بر سیاست جلوگیری از حضور چین و روسیه در خلیج فارس- الگوسازی این برنامه همکاری برای سایر کشورهای جهان است.

نتیجه این الگو سازی، خارج کردن آمریکا از قطب برتر اقتصادی و رفتن کشورها به سمت چین و سپس حضور در بازار رقابتی و جذاب ایران است که احتمالا برخلاف سیاست فعلی و گروکشی های مکارانه اروپایی ها برای حضور در آن باید تلاش زیادی کنند؛ زمزمه هایی که هم اکنون آغاز شده است و اروپا نسبت به اعمال فشار ایالات متحده آمریکا بر شرکت های اروپایی و عدم حضور آنان در بازار ایران و اقتصاد کرونازده ابراز نگرانی کرده اند.

در نهایت الگوی موفق این قرارداد موجب تسریع در انتقال قدرت از غرب به شرق و تثبیت آن می شود.

پیامد مهم دیگر در این همکاری دو جانبه تلاش برای حذف دلار از مبادلات تجاری است.

در صورت قوت گرفتن این مساله و موفقیت در اجرای همکاری های 25 ساله ایران و چین، به علت سیاست های غلط دولت آمریکا در سو استفاده از دلار به عنوان یک ابزار سیاسی بر علیه تجارت آزاد کشورها، دستگاه های اقتصادی و سیاست خارجی دولت های مختلف به این فکر افتاده اند تا در مبادلات تجاری دلار را حذف و با ارز رایج خود تجارت کنند که این مهم ضربه سنگینی به اقتصاد مقروض و دلارهای بدون پشتوانه ایالات متحده وارد خواهد کرد و تقریبا با حذف دلار از این حجم مبادلات تجاری در شرق عملا این ابزار مهم از کار خواهد افتاد.

طبیعی است که منافع کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت این توافق احتمالی برای دو کشور خصوصا ملت ایران خواهد بود و امپراطوری رسانه ای غرب بر اساس همان سیاست "دولت ضعیف دولت مطلوب در خلیج فارس" و جلوگیری از حضور چین و پیامدهای فوق الذکر سعی دارد این سند همکاری را به حاشیه برده و ضمن خود داری از عمل به تعهدات خود در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران از امضای این توافق نامه نیز جلوگیری کند؛ امری که تاکنون در آن موفق نبوده اند و با هوشیاری ملت و دولت های طرف همکاری به نتیجه نیز نخواهد رسید.

* جلال دانش، کارشناس ارشد علوم سیاسی

انتهای پیام/