روزگار کمفروغ ادبیات کودک/ عدهای هرچه غربیها بنویسند، میگویند چقدر قشنگ!
ارسنجانی معتقد است: برخی از افراد هویت و فرهنگ خود را فراموش کرده و تحت تأثیر فرهنگ دیگر کشورها، هرآنچه نویسندگان غربی بنویسند، تحسین میکنند و میگویند چقدر قشنگ! ولو اینکه آن نویسنده ناسزا گفته باشد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ادبیات کودک و نوجوان در سالهای گذشته اوضاع چندان مطلوبی ندارد. این در حالی است که ادبیات کودک و نوجوان از دهه 60 رشد خود را آغاز کرد و با خلق آثار ماندگار و خلاق، توانست روزهای طلایی خود را در تاریخ ادبیات کودک و نوجوان ثبت کند.
بسیاری از کارشناسان دلایل مختلفی را برای این دوره فترتگونه عنوان میکنند؛ از تأثیر وضعیت معیشت نویسندگان بر کیفیت کارها گرفته تا نگاه کردن به کتاب کودک به عنوان یک کالای تجاری در نظر برخی از ناشران و متعاقباً ورود انبوه کتابهای ترجمهای به بازار. در شرایطی اینچنین آنچه بیش از هر چیز نحیفتر میشود، ادبیاتی است که با خون دل پرورده شد و حالا، بدون نگاه متولیان رها شده است.
ادبیات کودک و نوجوان ایران در سالهای گذشته جزو معدود آثاری بود که توانست در بازارهای جهانی جایگاه مناسبی دست یابد و حرفی برای گفتن داشته باشد. خلق آثاری که هویتی ایرانی داشتند در کنار تصویرگری حرفهای، دریچهای شد تا ادبیات ایرانی به کتابفروشیهای دیگر کشورها راه یابد. با این حال، وضعیت این ادبیات در داخل کشور چندان مطلوب توصیف نمیشود. برخی از ناشران با انتشار آثاری که اقبال عمومیتری دارد، فارغ از محتوا و ...، گرایش و تمایل خریدار را به سمت و سوی مورد نظر خود سوق میدهند. در این میان کار انتشار آثار برای نویسندگانی که همچنان تلاش دارند تا هویت این ادبیات را حفظ کنند، سختتر از گذشته شده است.
سیدحسن حسینی ارسنجانی، از نویسندگان فعال در حوزه ادبیات نوجوان، است که «در آرزوی پرواز» (برگزیدۀ شورای کتاب کودک)، «کریم قرقی» (برندۀ تقدیری جایزۀ یوسف)، «آدم آهنی، زغال سرخ» (نامزد پنجمین جشنوارۀ داستان انقلاب) و «مبصر کلاس هشتم» (نامزد جایزۀ جلال آلاحمد) را در کارنامه خود دارد. او در این رابطه معتقد است که متولیان فرهنگی همانند سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی به حوزه کودک و نوجوان توجه چندانی نشان نمیدهند. او در این رابطه بیشتر توضیح میدهد و میگوید: متأسفانه ناشران بیشتر به درآمدشان نگاه میکنند و میبینند که کدام کار چاپ بیشتری دارد، به انتشار و تبلیغ درباره همان کتاب اهتمام میورزند. متأسفانه انتظاری که در اوایل انقلاب برای کار فرهنگی داشتیم، الآن کمتر برآورده میشود. در حوزه ادبیات کودک و نوجوان، نه آموزش و پرورش و نه مراکز فرهنگی مرتبط با این حوزه کار خاصی انجام نمیدهند.
به گفته این نویسنده؛ در میان حق نویسندگانی که در شهرستانها فعالیت میکنند، بیش از نویسندگان پایتختنشین ضایع میشود. آثار نویسندگان ساکن در شهرستانها کمتر مجال دیده شدن پیدا میکند. با وجود این، نویسندگان بدون چشمداشت به کار خود ادامه میدهند، اما از برخی از ناشران و مسئولان گلایه دارند که تمایل دارند تا آثاری که سبک خاصی دارند، حمایت کنند.
ارسنجانی اضافه میکند: ما در هر زمینهای که گوشه چشمی به غربیها داشتیم، در همان زمینه ضربه خوردیم. برخی از افراد هویت و فرهنگ خود را فراموش کرده و تحت تأثیر فرهنگ دیگر کشورها، هرآنچه نویسندگان غربی بنویسند، تحسین میکنند و میگویند چقدر قشنگ! ولو اینکه آن نویسنده ناسزا گفته باشد. متأسفانه تفکرات به این شکل است.
وی با بیان اینکه من معتقد نیستم که سبک و آثار غربی را باید کامل به دور بریزیم، بلکه باید از آموزههای شرق و غرب بهره برد، ادامه میدهد: اما این بهرهبرداری و استفاده نباید به معنای رها کردن فرهنگ و اصالت خودمان باشد. نویسندگان توانا همواره آثار متعدد ادبیات دیگر کشورها را مطالعه میکنند، اما آثار خود را با تفکر در این آثار و با در نظر گرفتن هویت و فرهنگ خود مینویسند.
ارسنجانی میگوید: متأسفانه تمایل به استفاده از سبک و واژگان غربی در سطوح مختلف فعالیتهای فرهنگی ما دیده میشود؛ به عنوان نمونه مجریان رسانهها گاه و بیگاه از واژگانی استفاده میکنند که معادل فارسی برای آن وجود دارد و در میان مردم هم جا افتاده است. تصور میکنند اگر اینطور صحبت کنند، مخاطب حتماً میگوید که چه مجری با سوادی. برخی از این افراد وقتی حرف میزنند، ما که اهل کتاب و کلمه هستیم هم سر درنمیآوریم که آنها چه میگویند! برخی از نویسندگان نیز به همین صورت عمل میکنند. چه دلیلی دارد ما واژگان فارسی را به کار نبریم؟ مثلاً به جای دیالوگ و ژانر از معادل فارسی آنها استفاده نکنیم؟!
انتهای پیام/