اختصاصی| گزارش ۱۳ بندی سفیر آمریکا از دیدار با مصدق در ۲۷ مرداد ۱۳۳۲ + عکس

هندرسون سفیر وقت آمریکا در تهران یک روز قبل از کودتای ۲۸ مرداد به دیدار مصدق می‌رود و روایت خود از این دیدار را در ۱۳ بند به وزارت خارجه آمریکا می‌فرستد.

گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم- سید امیر مکی پژوهشگر تاریخ معاصر و سندپژوه: هدف از این یادداشت در واقع بررسی مدارک و اسناد وقت حادثه کودتای 28 مرداد می‌باشد که در زمان و مکان خود ، مکاتبات و مراودات زیادی از لحظه لحظه عملیات انجام شده را  بازخوانی و کنکاش نماییم تا شاید زیر و بم ریزنگاره‌های انجام شده با دقت و کنجکاوی هرچه تمامتر انجام و صورت پنهان دشمنان دوست نما هرچه بهتر و بیشتر نمایان شود.

شروع این یادداشت را با ذکر بیانی از محمد رضا شاه پهلوی در کتاب "ماموریت برای وطنم" در مورد کودتای 28 مرداد آغاز می‌کنم که  "... اعتقاد من این است که سرنگون کردن دستگاه مصدق کار مردم عادی کشور من بود که در دلشان بارقه مشیت یزدانی می درخشید ..."

اما خاطرات شاه  در کتاب معروف خود  "پاسخ به تاریخ" که پس از انقلاب  و در زمان دولت موقت منتشر گردید شد، تعریف دیگری از آن روزگار دارد که: " ... در مرداد 1332 ، پس از حصول  اطمینان از پشتیبانی ایالات متحده آمریکا و انگلیس که سرانجام سیاست مشترکی را آغاز کرده بودند و پس از بررسی اوضاع با کرمیت روزولت نماینده سازمان مرکزی اطلاعات ایالات متحده ، بر آن شدم که برای یافتن راه حلی شخصاً وارد عمل شوم. در 25 مرداد سرهنگ نعمت الله نصیری فرمانده گارد شاهنشاهی را مامور کردم که فرمان برکناری مصدق را به وی ابلاغ کند و سپهبد فضل الله زاهدی را که از دوستان پیشین مصدق و وزیر سابق دولت او بود به نخست وزیری برگزیدم.

مصدق بر خلاف نص صریح قانون اساسی ایران، به فرمان برکناری خود اعتنا نکرد و به این هم اکتفا ننموده ، به یک کودتای نظامی دست زد. مامور انجام این توطئه کسی جز سرتیپ ریاحی رئیس ستاد ارتش نبود. کودتای نظامی مصدق با شکست مواجه شد . ولی شرکت در این توطئه خلاف قانون اساسی کشور، مانع آن نشد که ریاحی در زمان سلطنت مستبدانه !!! من (کنایه محمد رضا شاه) ثروت عظیمی از راه فعالیتهای ساختمانی فراهم آورد و اکنون همین شخص، وزیر جنگ بازرگان است.(*منظور دولت موقت بازرگان است)"

دکتر مصدق در مقابل ادعای محمد رضا شاه در کتابش (ماموریت برای وطنم) را نقض می‌کند و در گوشه‌ای از بخش سوم کتاب "خاطرات و تالمات مصدق" آورده است: "... بارقه مشیت یزدانی در دل آیزنهاور و رئیس جمهوری درخشید که تصویب نمود آزادی یک ملتی را با 40 درصد از سهام کنسرسیوم مبادله کند و برای اجرای این معاوضه در مرحله اول دستخط عزل من صادر و کودتای 25 مرداد 1332 شروع گردید که چون به نتیجه نرسید مرحله دوم آن شروع شد و سیصد و نود هزار دلار آمریکا بین بعضی از علمای فاسد و امراء و افسران بی ایمان تقسیم گردید، به هریک از آن مردم عادی کشور که مورد توجه شاهنشاه بودند هم از این اعتبار مبلغ ناچیزی رسید که همه یک دل و یک زبان زیر نظر آن افسران و درجه داران به غارت خانه من پرداختند. مرا دستگیر و به دادگاه نظامی تسلیم کردند...".

جاسوس آمریکایی "کرمیت روزولت" در کتاب «کودتا در کودتا» به تفصیل برنامه مشترک انگلیس و آمریکا، برای براندازی حکومت مصدق را شرح داده است. به اعتراف او در اواخر تیرماه 32 از مرز خانقین به ایران وارد شده و در تهران با عوامل معرفی شده چون سرلشگر زاهدی تماس گرفته است. همچنین وی در دیدار با ژنرال شوارتسکف، دستورهای لازم را نیز از او گرفته است و نهایت اینکه در تاریخ دهم مرداد در کاخ سعد آباد ملاقاتی مخفیانه و محرمانه با محمد رضا داشته و در پایان مراودات خویش به شاه اعلام داشت: "....من خوشحالم که در این تاریکی من را شناختید. این موضوع تقدیم استوارنامه‌ام را آسانتر می‌سازد. اعلیحضرت خندیدند و گفتند: اینکار واقعا لازم نیست ، نام شما و حضور شما تنها برای من کافیست..."

جالب آنکه کرمیت روزولت در ادامه می‌افزاید: "برای این تماس با شاه هم نماینده آمریکا و هم نماینده انگلیس بودم". و حتی از ملاقاتهای مکرر خود در 17 و 18 مرداد ماه  با شاه نیز یاد می‌کند.

کرمیت روزولت جاسوس آمریکا در کودتای 28 مرداد خود را نماینده دو دولت انگلیس و آمریکا در ایران می‌دانست

گزارش این جاسوس آمریکایی از مخفیگاه زاهدی در منزل یک آمریکایی نیز نشانه نفوذ  بی حد و حصر و فرمانداری انجام کودتای ننگین مرداد بدست عمال کدخدا باشد که مسلما می‌بایست عمق خوانش را زیاد و تحلیل ریزداده‌ها را وسعت بخشید. کرمیت روزولت آورده است:

"موقعی که به حیاط منزل  فرد (fred)  رسیدم مستقیما به زیر زمین رفتم . آنجا نخست وزیر قانونی و حالا دیگر حقیقی را یافتم که با پیراهنی شبیه زیر پیراهنی‌های زمستانی نشسته بود و اونیفرم نظامیش روی صندلی در کنار او قرار داشت. بار دیگر به سختی به زبان آلمانی با هم صحبت کردیم ولی من مشکلی جهت ابلاغ پیام نداشتم. او فوراً از جای برخاست و شروع به پوشیدن یونیفرم خود روی لباس‌های پشمیش کرد... ناگهان در باز شد و گیلانشاه وارد شد. زمان کمی در اختیار داشتم تا قبل از ورود ایرانی‌ها خود را پنهان کنم. آنها زاهدی را دیدند، در آغوش گرفته و بوسیدند و او را روی شانه‌هایشان به طرف در حیاط حرکت دادند... مستقیما به طرف خیابان تخت جمشید حرکت کردند........ و آنها با همین سرو صدا و فریادها به طرف خانه مصدق حرکت کردند...

.... خود را در جمعیتی که بسیار شاد و دوستانه بود داخل کردم و به ستاد برگشتم. دیگر به بیسیم کاری نداشتم و همگی به اتاق کوچک بیل رفتیم. در آنجا برای خودم و بیل و دیک، مشروب ریخته (به نظر می آمد ودکاهای بیل تمامی نداشت) پیروزی مخاطره آمیز خود را جشن گرفتیم. در حقیقت با تمامی گرفتاری‌ها و مشکلات، دیگر خطری وجود نداشت و ما پیروز شدیم..."

مکاتبات انجام شده بین کاردار سفارت آمریکا (ماتیسون) به وزارت خارجه

تهران 16 اوت 1953- ساعت 10 صبح (25 مرداد 1332)

"از منابع موثق اطلاعاتی به سفارت واصل شده که شاه ضمن عزل مصدق فرمان دیگری برای انتصاب سرلشگر زاهدی به نخست وزیری صادر کرده است، گزارش‌های دیگر حاکی است که امروز صبح امینی کفیل وزارت دربار و چند تن از مقامات درباری بازداشت شده‌اند. شهر تا ساعت نه و نیم صبح آرام به نظر می‌رسید. پلیسهای اضافی و تانک و کامیون‌های مملو از ماموران انتظامی پیرامون کاخ‌های سلطنتی و خانه  نخست وزیر مستقر شده‌اند. شاهدان عینی به سفارت گزارش داده‌اند که جمعیت منظمی حدود 200 نفر را دیده‌اند که در حالی که پرچم‌های ایران را در دست داشته‌اند، به سوی میدان بهارستان رهسپار بوده‌اند.

در ساعت هشت و چهل و پنج دقیقه از دفتر نخست وزیر به سفارت تلفن کردند و توصیه نمودند که چون پیش بینی آشوب هایی در شهر می‌شود، دستورات لازم داده شد. بازار شایعات رواج دارد و از منابع گوناگون به سفارت گفته می‌شود که دولت خودش کودتا را ترتیب داده و دلیل آن این است که بهانه لازم را به مصدق برای اقدام علیه شاه بدهد."

در ادامه به برخی اسناد کمتر منتشر شده که از آرشیو 

1- از کاردار سفارت آمریکا (ماتیسون) به وزارت خارجه

توزیع محدود در تهران ،  16 اوت 1953- ساعت 3 بعد از ظهر (25 مرداد 1332)

" دونالد شویند (Donald Schwind)  خبرنگار آسوشیتد پرس و کنت لاو  (kent Law)خبرنگار نیویورک تایمز به تقاضای پسر سرلشگر زاهدی به تپه های شمالی تهران رفتند تا با سرلشگر مصاحبه مطبوعاتی بعمل آورند. زاهدی حضور نداشت ولی پسرش فرمان امضاء شده شاه را به آنان نشان داد و فتوکپی آن را بین خبرنگاران توزیع کرد.

پسر زاهدی گفت طبیعی است که پدرش مخفی شده است ، کودتائی در بین نبوده و سرهنگ نصیری همراه با تعدادی سرباز سحرگاه امروز به خانه نخست وزیر رفته تا فرمان عزل مصدق را ابلاغ کند و توسط گارد محافظ مصدق بازداشت شده است.

مترجم سفارت که به خاطر شغل قبلی خود با امضای شاه به خوبی آشناست ، فتوکپی فرمان را دید و تصدیق کرد که امضاء واقعی است.

ماتیسون."

2- از کاردار سفارت آمریکا (ماتیسون) به وزارت خارجه

توزیع محدود در تهران ،  17 اوت 1953 (26 مرداد 1332)

" فرار شاه و عدم اطمینان به عملیات زاهدی ، احتمالا مصدق را برنده این کشمکش طولانی به سبک ایرانی برای در دست گرفتن قدرت می‌کند. به نظر سفارت کاملا محتمل است که مصدق یک شورای سلطنت تعیین کند که نیازهای او را برای مدتی برآورده سازد تا وقتی که بتواند احتمالا جمهوری را اعلام نماید. ما معتقدیم که در اوضاع فعلی و تا زمان تصمیم گیری توسط وزارت خارجه درباره مسائل گوناگون سیاسی ناشی از رویدادهای اخیر، بازگشت فوری سفیر ضروری است ولی چون اوضاع هنوز متغیر و ناآرام است ، پیشنهاد ما این است که سفیر در صورت بازگشت مجبور نشود در مصاحبه رسمی شرکت کند. همچنین طرز رفتار و اظهارات و اقدامات دولت مصدق طی چند روز آینده می‌تواند وزارت خارجه را در گزینش سیاستی که باید دنبال نمود، کمک کند.

ماتیسون."

3- از کاردار در ایران (ماتیسون) به سفارت در بیروت (برای هندرسون)

محرمانه تهران – 17 اوت 1953  (26 مرداد 1332)

" امروز صبح دولت آشکارا بر اوضاع مسلط است . پیشنهاد می‌کنم بلافاصله حرکت کنید. بسیار خوشوقت خواهم شد اگر هرچه زودتر تاریخ دقیق ورودتان را اطلاع دهید چون نخست وزیر به کرات جویای تاریخ قطعی ورود شما شده است.

ماتیسون."

با توجه به مکاتبات مذکور حس ملایمت و اطمینان نسبی مصدق به آمریکایی‌ها به وضوح روشن و همچنین بنا به مذاکرات و مشاهدات ایشان در سفر به نیویورک و مذاکرات فی مابین  با آمریکایی‌ها، گوشه ای از احساسات دولت ملی مصدق به ایالات متحده و تمایل به حل و فصل اختلافات خود با انگلیسی ها را با دولتمردان آمریکایی نشان می‌دهد.

بدین جهت آیا واقعا دولت ملی مصدق به جای اطمینان به ولی نعمت خود یعنی مردم ایران با چه منطقی دل در گرو کمک خارجی قرارداده تا جایی که دولتین استعماری با ذره بینی از یک جنس اما در زوایای مختلف رصد حوادث داخلی ایران را بیش از پیش در دستور کار خود قرار داده تا آنجا که حتی مکاتبات روز 27 مرداد سفارت آمریکا در تهران همگی درجهت بسترسازی و  فراهم آوردن ضربه نهایی به پیکره زخم خورده دولت و مردم ایران به وضوح نمایان می‌گردد.

مکاتبه انجام شده از وزارت خارجه آمریکا به سفارت ایشان در انگلیس

بکلی سری – خیلی فوری واشنگتن ، 18 اوت 1953 (27مرداد 1332) ساعت 45/4 بعدازظهر

"1. امروز به سفیر ایالات متحده در رم دستور داده شد در مقام مشورت به اطلاع شاه برساند که اعلامیه‌ای درباره رویدادهای اخیر ایران صادر نماید و این نکته را مورد تایید قراردهد که عزل مصدق و نصب سرلشگر زاهدی از اختیارات قانونی ای بود که قانون اساسی به وی داده است و توضیح دهد که خروج وی از کشور بدان سبب بوده که تشخیص داده اختیارات او دیگر مورد احترام نیست و از این رو خواسته است از خونریزی جلوگیری کند. در این اعلامیه باید روشن شود که شاه نه تنها قصد نداشته کودتایی ترتیب دهد  بلکه خود  قربانی کودتایی شده است که مصدق انجام داده است.

2. چنین اعلامیه‌ای پرونده را روشن خواهد ساخت و در صورت امکان اگر شاه موقعی بتواند به ایران مراجعه نماید در تقویت موضع او موثر خواهد افتاد. وزارت خارجه احتمال نمی‌دهد که اعلامیه مزبور اثر محسوسی در وضع کنونی ایران داشته باشد.

3. همانطور که دیروز عنوان شده بود وزارت خارجه تائید می‌کند که گرایش بر این دارد که بکوشد با دادن امتیازات جزئی مناسبات خود را با مصدق بهبود بخشد. هندرسون به اطلاع وزارت خارجه رسانده است که ساعت 6 بعد از ظهر امروز مصدق را خواهد دید و وزارت خارجه با توجه به گزارش او درباره این ملاقات مناسبات خود را بیشتر مورد مطالعه قرار خواهد داد.

دالس (Dulles)."

در پی فکر کودتا و ماموریت هندرسون در ملاقات با دکتر مصدق دقیقا در بعد از ظهر روز 27 مرداد 32 و بررسی موشکافانه گزارش موضوع ملاقات و مبانی اصولی فی‌مابین، بواقع می‌توان نکات ریز و درشت نگاه حاکمیت وقت آمریکا را کسب نمود و عملا پایانی بر مسامحه و تصمیمی قاطع و بلاعوض در امر اجرای کودتای 28 مرداد اتخاذ شد که شاید برای اولین بار گزارش محرمانه ملاقات سفیر آمریکا در ایران به وزارت خارجه کشور متبوعش از ملاقات ساعت 6 بعد از ظهر خود با شخص مصدق در منزلش در یاداشتی رسانه‌ای به رشته تحریر درمی‌آید.

در روز 27 مرداد 32  در ساعت 6 بعدازظهر این ملاقات صورت گرفته و فی الفور و بدون فوت وقت، اخبار مربوطه در ساعت 22 همان شب به وزارت خارجه دولت آمریکا اعلام  و کسب نتایج مربوطه و برنامه‌ریزی شروع حوادث فردای آن روز یعنی صبح 28 مرداد 1332 رقم خورد و حادثه ننگین به وقوع پیوست.

حال شرح گزارش مزبور این چنین است:

از سفیر در ایران (هندرسون) به وزارت خارجه

تهران، 18 اوت 1953 – 27 مرداد 1332- ساعت 10 بعد از ظهر

  1. گفتگوی من با مصدق امشب یک ساعت طول کشید. او مرا با لباس کامل (و نه با پیژامای خانه) آنچنان که در مراسم  تشریفاتی معمول است، به حضور پذیرفت. طبق معمول مودب بود اما در رفتار او شراره‌های پنهانی آزردگی را احساس می‌کردم. پس از خوش آمدگویی‌های معمول بابت رویدادهای دو ماه گذشته که در ایران حضور نداشتم، ابراز تاسف کردم و افزودم متاسفم از اینکه اوضاع سیاسی و اقتصادی ایران را وخیم‌تر از دو ماه پیش می‌بینم. اظهارات مرا با لبخندی کنایه آمیز تائید کرد و سپس سکوت کرد.
  2. تاکید کردم که به ویژه افزایش تعداد حملات به شهروندان آمریکائی مورد نظر من است. او پس از حوادث شیراز، رهنمودهائی برای نیروی انتظامی صادر کرده و آنان تدابیر حفاظت از آمریکائیان را شدت بخشیده بودند... .
  3. مصدق گفت‌: این حمله‌ها کم و بیش اجتناب ناپذیر است. مردم ایران فکر می‌کنند که آمریکاییان مخالف آنان هستند و از همین رو به آمریکایی‌ها حمله می‌کنند. گفتم مخالفت که نباید باعث حمله شود. پاسخ داد، ایران درگیر و دار انقلاب است و در کشاکش انقلاب، سه برابر نیروی معمول لازم است تا بتوان حفاظت کامل از شهروندان آمریکایی را تامین نمود. باید به یاد بیاوریم که در زمان انقلاب آمریکا و هنگامیکه آمریکائیان خواستار بیرون راندن انگلیسی‌ها بودند، بسیاری از انگلیسیهای مقیم ایالات متحده مورد حمله قرار می‌گرفتند. گفتم اگر ایرانیان خواستار بیرون راندن آمریکاییان هستند ، نیازی به حمله به افراد نیست، ما خودمان می‌رویم. او گفت که این دولت ایران نیست که می‌خواهد آمریکائیان کشور را ترک کنند بلکه برخی از افراد مردم هستند که این را می‌خواهند و علت حمله هم همین است... .
  4. نخست وزیر گفت اطمینان دارد که نیروی انتظامی برای حفظ امنیت آنان از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کنند. من هم عدم موافقت خود را ابراز داشتم و بخشهایی از گزارش‌هایی را که در طول روز از اعضاء هیئت‌های کمک رسانی آمریکائی به دستم رسیده بود، برایش خواندم ، در برخی از آنها خوانده می‌شد که پلیس در دفاع از آنان حالت انفعالی داشته است... .
  5. پس از سکوتی دیگر گفتم سپاسگزار خواهم بود اگر بطور محرمانه و برای اطلاع دولت متبوعم بگوئید که طی چند روز اخیر چه اتفاقاتی روی داده است و افزودم که دولت ایالات متحده هم به جریان رویدادها و هم به بازتاب رسمی اوضاع علاقمند است . .............
  6. آنگاه مصدق رئوس وقایعی را که به انحلال مجلس انجامیده بود، برشمرد. روایت او بطور کلی با اطلاعاتی که از جانب سفارت به وزارت خارجه داده شده است، تطبیق میکرد. افزون بر آن اظهار داشت که 30 نفر از نمایندگان مجلس آشکارا توسط انگلیسی ها خریداری شده اند و تنها 40 رای خریداری نشده باقی است. ده رای از این 40 رای نیز میتوانستند به سادگی با بهای هریک ، صد هزارتومان خریداری شوند و هنگامیکه شنیده است که مذاکراتی در جهت خریداری آنها در جریان است ، تصمیم گرفته که مجلس دست نشانده انگلیس بوده و در جهت منافع مردم ایران نیست و باید منحل شود. آنگاه نظر مرا درباره اقدام خود در انحلال مجلس پرسید.
  7. یاد آور شدم که از من میخواهد که درباره امور داخلی ایران اظهار نظر کنم، کاری که از جانب دیپلماتهای خارجی معمول نیست. با این حال مصدق به یاد داشت که در خلال برخی از گفتگوهای پیشینمان، من توانسته بودم بر این تردید خود چیره شوم. گفتم تنها نظری که در این باره مایلم ابراز کنم، این است که این کار برای ایران اسف انگیز است و برای مردم افتخاری ندارد که دولت ایران آشکارا قادر نیست متکی بر پارلمان باشد. ایران در خطرناکترین موقعیت بین المللی قرار گرفته است و فکر می‌کنم که در صورتی که کلیه نهادهای مندرج در قانون اساسی می‌توانستند دست کم با کمترین هماهنگی ممکن با هم کار کنند ، مطمئن تر بود.
  8. گفتم که به حوادث روزهای اخیر علاقه ویژه‌ای دارم و مایلم درباره تلاشهایی که برای نشاندن سرلشگر زاهدی به جای او بعمل آمده بیشتر مطلع شوم. مصدق گفت در شامگاه 15 اوت سرهنگ نصیری به خانه او آمد و ظاهرا قصد بازداشت او را داشت ، اما خود سرهنگ نصیری را بازداشت کردند و عده دیگری نیز دستگیر شدند. او سوگند خورده بود ، او میتوانست همچنان به عهد خود وفادار بماند ، اما روشن بود که شاه ، نصیری را برای بازداشت او فرستاده بود و شاه را نیز انگلیسیها تحریک کرده بودند.
  9. از مصدق پرسیدم که آیا او دلیلی دارد که بپندارد شاه فرمان عزل او از نخست وزیری و نشاندن زاهدی به جای او را صادر کرده است؟ مصدق گفت که خودش هیچگاه چنین فرمانی را ندیده است و فرقی نمیکرد اگر هم میدید، موضع او از مدت ها پیش این بوده که شاه فقط یک مقام تشریفاتی است و حق ندارد به مسئولیت خود ، فرمان تغییر دولت را صادر کند ، گفتم به ویژه به این نکته علاقمندم و میخواهم گزارش دقیقی برای دولت ایالات متحده ارسال کنم ، پرسیدم آیا درست فهمیدم که : الف) او اطلاع رسمی ندارد که شاه فرمانی صادر و او را از نخست وزیری معزول کرده است. ب) ولو اینکه اطلاع می یافت که شاه چنین فرمانی را صادر کرده است ، در اوضاع و احوال فعلی این فرمان را بی اعتبار اعلام میکرد؟ و او پاسخ داد: دقیقا همینطور است.
  10. قبل از عزیمت به مصدق گفتم طی 24 ساعت پس از بازگشتم به تهران ، اعضای خانواده های کارمندان آمریکائی مقیم این کشور اشاره ها و کنایه هایی از برخی از مقامات ایرانی شنیده اند که این تصور را در من ایجاد کرده است که مقامات ایرانی گمان میکنند سفارت ما پناهندگان سیاسی ایرانی را در خود جای داده است و من باید بگویم که این موضوع بکلی بی اساس است .........
  11. مصدق از اظهارات من تشکر کرد و گفت که او نیز می‌خواهد نکته‌ای را بر آن بیفزاید و آن این است که اگر کسانی از فراریان سیاسی ایران در سفارت پناه جستند، او مایل است که سفارت آنها را در همانجا نگهدارد. پرسیدم در این صورت آیا دولت ایران پیش بینی پرداخت هزینه های نگهداری و خورد و خوراک این افراد را کرده است؟ یا اینکه او انتظار دارد این هزینه ها را از محل بودجه اصل 4 پرداخت کند؟ پاسخ داد : دولت ایران به رغم بودجه محدود خود با گشاده روئی هزینه این پناهندگان را خواهد پرداخت.
  12. هنگام ترک خانه مصدق، به نظرم رسید که روحیه او بهتر شده است، با این حال با توجه به خویشتنداری غیر عادی او احساس کردم که نسبت به دولت ایالات متحده یا دست کم نسبت به مقامات آمریکایی بدگمان شده است که در تلاش برای عزل او دخالت دارند یا اینکه قبل از این تلاشها آگاه بوده اند و نسبت به آن نظر مساعد داشته‌اند. در جابه جای گفته‌های او طعنه هائی وجود داشت که اگر چه بصورت ظاهری جنبه شوخی داشت ، اما نیشدار بود. این طعنه ها بطور کلی می‌رساند که گویا ایالات متحده در تلاش در برکناری او با انگلیسی‌ها تبانی کرده است. برای نمونه در یک جا تاکید کرد که نهضت ملی مصمم است قدرت را در ایران حفظ کند و تا آخرین نفس به تلاش در این راه ادامه خواهد داد ولو اینکه همه اعضای آن زیر تانک های انگلیسی و آمریکائی له شوند. هنگامیکه من ابروهای خود را با تعجب بالا بردم ، او از ته دل خندید.
  13. امیدوارم توجه ویژه ای برای جلوگیری از درز مطالب این پیام بعمل آورید.

 هندرسن"

متن سند 13 بندی هندرسون

و اما شاید اتفاقی نادر بود که در 26 اسفند 1378 پیش درآمد انتشار اسناد جدید سازمان سیا در روزنامه نیویورک تایمز سخنرانی خانم مادلین آلبرایت وزیر خارجه دولت کلینتون در " کنفرانس شورای آمریکا – ایرانیان " در واشنگتن درباره روابط با ایران توضیح داد که شاید مهمترین نقش دولت وقت آمریکا در سرنگونی حکومت دولت مصدق و بازگرداندن محمد رضا پهلوی بر تخت سلطنت بود.

آلبرایت در آن سخنان به نقش آمریکا در کودتای 28 مرداد  به وضوح اذعان داشت و یادآور شد که این کودتا "یک عقبگرد آشکار در توسعه سیاسی ایران بود و به سادگی می‌توان فهمید که چرا بسیاری از ایرانیان همچنان از مداخله آمریکا در امور داخلی خود خشمگین‌اند."

دکتر مصدق متاسفانه نمی‌دانست و یا شاید نمی‌خواست باور کند که آمریکائیها هم مانند انگلیسیها به جنگ با او برخاسته اند که تا ساعتهایی قبل از کودتا ، کماکان در پی ارتباط و یا جلب نظر ایشان بود و متاسفانه آنچه که نباید پیش می‌آمد‌، حادث گردید و امید ملت ناامید شد.

کودتای ننگین 28 مرداد در ایران پیامدهای گسترده و دامنه داری نه تنها در ایران بلکه در دیگر نقاط جهان ایجاد نمود و سیاستگزاران و دولتمردان آمریکائی را به کنار زدن و سرنگونی دول مخالف خود در سایر کشورها ترغیب و تشویق نمود و بدلیل رعب و وحشت ایجاد شده در عمل فرآیند تفکر ملی سازی در کشورهای خاورمیانه و آفریقای شمالی را تا سالها و یا دهه ها  متوقف و به تعویق انداخت.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط