از «مجلس» اردوزبانها تا «ماتم» هندوها بر عزای امام حسین(ع)/ «بندی از ترکیببند محتشم هستیم ما»
نشست مجازی بررسی مرثیهسرایی در شبهقاره با حضور جمعی از پژوهشگران و شاعران فارسیزبان برگزار شد. در انتهای این جلسه نیز سرودههایی از شاعران هندوستان در رثای اباعبدالله الحسین(ع) خوانده شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نشست بررسی «مرثیههای شبه قاره» همزمان با ایام عزاداری ماه محرم، با حضور جمعی از شاعران و پژوهشگران فارسیزبان از کشورهای مختلف به صورت مجازی برگزار شد.
سیدنقی عابدی، پژوهشگر هندوستانی، در ابتدای این مراسم به سابقه مرثیهسرایی در شبهقاره اشاره کرد و گفت: مراثی از فارسی وارد شبه قاره شد و تحت تأثیر آن به کار خود ادامه داد. از اولین کتابی که راجع به مراثی امام حسین(ع) نوشته شده است، حدود 500 سال میگذرد. اشرف بیابانی، شاعر، در کتاب «نوسرهار» که جزو اولین آثاری است که در رثای امام حسین(ع) سروده شده، هزار و 800 بیت در این اثر به شهدای کربلا تقدیم کرده است.
وی ادامه داد: بعد از مراثی دکنی، مراثی قدیم و مراثی کلاسیک عرضه شدند که در آن شاعرانی چون انیس، دبیر، دلگیر و ... فعالیت کردند. حدود شش تا هفت هزار اثر در حوزه مرثیه در شبه قاره موجود است.
این پژوهشگر به تأثیر ترکیببند عاشورایی محتشم کاشانی بر مراثی شبهقاره اشاره و اضافه کرد: مرثیه محتشم کاشانی در هند شهرت بسیار دارد: «باز این چه شورش است که در خلق عالم است/ باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است...». وقتی که این مرثیه به شبه قاره و هند رسید، خدای سخن میرتقی میر بود. او نیز به استقبال این مرثیه رفت و سرودهای را در همین رابطه و با در نظر گرفتن بیت به بیت ترکیببند محتشم، سرود و به اهل بیت(ع) تقدیم کرد.
عابدی افزود: روضهخوانی بر مصائب اهل بیت(ع) در اردو، «مجلس» نامیده میشود. هم این مراسم و هم عزاداریهایی که در هند برای امام حسین(ع) برگزار میشود، با شعر آغاز میشود. به این معنی که ابتدا سلام خوانده میشود، و پس از آن مرثیه و روضهخوانی است که براساس روایات صورت میگیرد. ادامه مراسم هم عزاداری یا «ماتم» است که پس از آن علمی برپا میشود.
وی با بیان اینکه تأثیر اندیشه و سرودههای فارسیزبانها در مراثی اردوزبانها واضح و روشن است، یادآور شد: مسلمان، غیر مسلمان، هندو و سیک بر عزای امام حسین(ع) مراثی سرودهاند. یکی از شاعران نامدار در این حوزه که سرودههایی در رثای امام حسین(ع) دارد، علامه اقبال لاهوری است که سرود:
تیر و سنان و خنجر و شمشیرم آرزوست
با من میا که مسلک شبیرم آرزوست
از بهر آشیانه خس اندوزیم نگر
باز این نگر که شعلهٔ در گیرم آرزوست
گفتند لب ببند و ز اسرار ما مگو
گفتم که خیر نعرهٔ تکبیرم آرزوست...
علیرضا قزوه، شاعر و وابسته فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی در دهلینو، نیز در ادامه این نشست مجازی به «گوبی نات»، از شاعران و سیاستمداران هندوستان به عنوان ارادتمندان به خاندان رسول خدا(ص) اشاره کرد و گفت: گوبی نات که گوپی نات هم درج کردهاند، از لکنوهای هندو هستند و ارادت خاصی به امام حسین(ع) دارند.
وی ادامه داد: گوبی نات در زمان استعمار انگلستان مبارزه کرد و یک پایش را از دست داد. او وزیر توسعه دولت جواهر لعل نهرو بود. گوبی نات همان کسی است که وقتی درگذشت، تنها 19 روپیه از او باقی مانده بود، وزیر بود اما از خرید خانه و ... امتناع میکرد و همواره میگفت من به مولا علی(ع) اقتدا میکنم. شیوه زندگی او میتواند درسی باشد برای مسئولان ما که در خانههای چند میلیاردی زندگی میکنند. او سعی داشت که مانند امام علی(ع) زندگی کند. گوبی نات پدر دهرمندرنات است که چند سال پیش به محضر مقام معظم رهبری مشرف شد و ابیاتی از پدرش را در آن مراسم خواند.
بخشی از این مراسم به شعرخوانی شاعران در رثای اباعبدالله الحسین(ع) اختصاص داشت. در این مراسم سرودههایی از شاعران هندوستان و ایران به محضر مقدس حضرت سیدالشهدا(ع) تقدیم شد که در ادامه میخوانید:
سرویش تریپاتی از هند
هندو ی هندیم و محبوبِ عجم هستیم ما
در حرم هستیم و در بیت الصنم هستیم ما
غرق شد هستی من در شیرِ قندِ پارسی
مست "بوی مولیان" هر صبحدم هستیم ما
در نگاهم یارِ من بیند جهانِ عشق را
باده نوشان قدیم جامِ جم هستیم ما
از برای خواهشِ کُشتن جنونِ ما مپرس
زیر تیغش با شهیدان هم قسم هستیم ما
کلکِ ما کی از خیالِ ابروی جانان جداست
بندی از ترکیببند محتشم هستیم ما
هوش این سرمستِ کم از عاشق فرزانه نیست
گرچه هندوییم زیر این علم هستیم ما
***
علی اصغر الحیدری از هند
در عزاخانهی دل رنگ شهادت دارم
زندگی نذر نظر های ولایت دارم
بهر پابوسی من خیل ملایک آمد
چون شنیدند که من قصد زیارت دارم
جانب کرب و بلا می روم از شوق وصال
عشق می بارد و من شوق ارادت دارم
کوفهی دل که پر از مهر جهان فانی است
من در این کوفه دلی، حسّ حقارت دارم
هندو و گبر و مسیحی سوی تو آمدهاند
از مسلمانیم امروز خجالت دارم
تشنه باید به سوی کرب و بلا راهی شد
من به این تشنگی عمری است که عادت دارم
***
سارا جلوداریان
در دل تاریک شبها، باز میپیچد دعایت
میتراود ذکر حق، از سینه دردآشنایت
هیچ نوری نیست، نوری نیست... اما تا میآیی
ناگهان خورشید، سربر میکشد از جای پایت
نقطه عطف تمام عابدان، معنا گرفته-
در قنوت دستهایت، در شکوه ربنایت
کربلا یعنی همان جایی که بیمارش تو باشی
میرسد از خیمهها و از نیستانها نوایت
خلق در خواب خوشاند و زاهدان غرق تظاهر!
کِی خبر دارد کسی از سجدههای بیریایت؟
این جهان، در بار شام است و پر از بیحرمتیها
میشود آیا دوباره گل کند زنگ صدایت؟
میشود آیا دوباره گل کند در این زمانه
پا به پای زینب کبری، طنین خطبههایت؟
من " فرزدق " نیستم اما دلم میخواست آقا
شعرهایم را فقط یکبار میخواندم برایت
تا تو را دارم ، چه غم دارم عزیز آسمانی!
ای خوشا بیبال و بیپَر، پرکشیدن در هوایت ...
***
احسانالله شکراللهی
به شوق بوسه نشاندن به خاکِ پایِ حسین
قلم گرفتم و قَصدم غزل برای حسین
غزل؟ نه! کوزه کوچک چه جای اقیانوس!
چگونه اش بنشانم در اِستِوای حسین؟
«نه من برآن گُلِ عارض غزلسرایم و بس»
قصیده قصد نمایم پیِ ولایِ حسین
قصیده نیز تکافو نمیکند، حتی ...
به مثنوی نتوان گفت کبریای حسین
تمامِ حرفِ دلم کی به شعر میگنجید؟
مدد گرفتهام اول من از خدای حسین
سپس ز حافظ شیرینسخن مَدد جُستم
برای سِیر به حالِ خوش و هوای حسین
پس از خدا و بجز حافظ، عشق شد یاور
مگر شود سخنم درخور رَثای حسین
زبعدِ حضرتِ یزدان، سوای حافظ وعشق
کمک گرفتهام از مخزن سخای حسین
«خدای رامددی ای دلیل راه که من»
قدم نهادهام اینسو به اِتّکای حسین
تمام همّت من جمع شد به شوق و امید
به هر طریق شوم تا سخنسرای حسین
مفاعِلُن فَعَلاتُن، مَفاعِلُن فَعَلات
به بحر ِمُجتَثِ مَخبون بکف حنای حسین
غزلقصیده ای آمد، تمام خیس از اشک
اشاره ای است ولیکن ز ماجرای حسین
«بکن معاملهای وین دل شکسته بخر»
که بهتر است ز هر فرش بوریای حسین
«صبا بلطف بگو آن غزال رعنا را»
که سر بکوه مَنِهْ جز پی لقای حسین
شکرفروش چه میداند از حلاوتِ عشق
شکر مجوی زِ نِی، جو ز نینوای حسین
«به خُلق و لَُطف توان کرد صیدْ اهلِ نظر»
ببین به سیرت و سیمای پارسای حسین
«سَهی قدانِ سیهچشمِ ماه سیما»را
ببین چه اوج گرفتند از اقتدای حسین
«سرودِ زهره به رقص آورد مسیحا را»
اگر زند ز غلامی دَم از وفای حسین
«گشادِ کارِ من اندر کرشمه های که بست؟
خدا، «به صورت و ابروی دلگشایِ حسین
«مرا و سروِ چمن را به خاکِ راه نشاند»
زمانه با قصبِ نرگسِ قبای حسین
«ز کار ما ودلِ غنچه صد گره بگشود»
نسیم گل ز پیِ حُرمت و هوای حسین
«رواقِ منظرِ چشمِ من آشیانه»اوست
بگو صبا به سلیمانِ بادپای حسین
«تو خود وصالِ دگر بودی ای نسیمِ وصال»
به شاخِ دل بنشین خوش، ایا صبای حسین
«دلت به وصل گُل ای بلبل صبا خوش باد»
شنو ز مأذنه گلبانگِ آشنای حسین
«خیالِ روی تو در هرطریق همرهِ ماست»
که گنبدِ فلکی پُرشد از صدای حسین
«به رَغمِ مدعیانی که منعِ عشق کنند»
هزار مرتبه ایمان به ربّنای حسین
«تو را ز کنگره ی عرش می زنند صفیر»
اگر دَمی بزنی گام در رضای حسین
«سروش عالم غیبم چه مژده ها دادست»
به قطرهْ اشکی و شوقی پی ثنای حسین
«نصیحتی کنمت یادگیر و در عمل آر»
برای شاه شدن، شو گدا، گدای حسین
«غمِ جهان مخور و پند من مبَر از یاد»
چو کاه جاذبهای جو، به کهربای حسین
«رضا به داده بده وَز جبین گره بگشای»
برو مقایسه کن غُصّه با قضای حسین
«چو بر من و تو در اختیار نگشاده است»
به درد چاره مجو جز درِ شفای حسین
«مجو درستی عهد از جهان سُست نهاد»
از ابتدا بنگر تا به منتهای حسین
«به دُردو صاف تو را حکم نیست دَم دَرکش»
ببین به زخم عزیزان و اَقربای حسین
«غلامِ همّت آنم که زیر چرخ کبود»
گذشت از همه هستی، چنانکه پای حسین
سؤال کرد ز مردانِ مرد و غیر از حرّ
نداشت پاسخِ مردانه این صلای حسین
«شکفته شدگل حمرا و گشت بلبل مست»
علیِّ اصغر و یک تیر و وای وایِ حسین
چو نیستی است سرانجامِ هرکمال که هست
علیِّ اکبر و میدان، سپس عزای حسین
ازین مصیبت عُظما شکست قامتِ سرو
که بود شبهِ رسولالله و عصای حسین
«سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت»
چو دید قامت خمگشته و دوتای حسین
«چو لافِ عشق زدی سَر بباز چابک و چُست»
چنان که قاسم و عبّاس در وفای حسین
«نشانِ عهدو وفا نیست در تبسُّمِ گل»
ببین چه کرد فلک با قدِ رسای حسین
«مجوی عیشِ خوش از دورِ باژگون سپهر»
ببین چه ساخت ز سروِ سپهرسای حسین
«ز فرق تا قدمش هرکجا که می نگرم»
شدست چشمه خون، گویم از کجای حسین؟
بیا به مجمع طفلانِ نور سربزنیم
کجاست خیمه ی طفلان؟ به کربلای حسین
«بنال بلبل بیدل که جای فریاد است»
از آتشی که فروسوخت خیمه های حسین
«چو بشنوی سخنِ اهل دل مگو که خطاست»
به خواب دیده رقیّه چه؟ لای لای حسین
چگونه خنجرِ کین حنجرِ امام بـُرید
که بوسه گاه نبی بود حلق و نای حسین
حسینُ مِنّیِ آن مهربان چه معنی داشت
حسین مصطفوی بود مصطفای حسین
چو «با شکستگی ارزد به صدهزار درُست»
خوشا دلی که شود نرم از بُکای حسین
برای آن که گشاید تو را هرآن مشکل
بده تو دست به دستِ گرهگشای حسین
میان خلق تو یکتایی و یک استثناست
کسی بجوید اگر در زمانه تای حسین
فقط شبیه تو زینب! که با بیان رساش
خبر رساند به آفاق و ماسوای حسین
هنوز از پس این قرنها بگوش رسد
به سرفرازی و آزادگی ندای حسین
تمامِ سروقدانِ حماسه در تاریخ
فدای سروِ سرافراز و دلربای حسین
فسوس بر دل هرکس ز داغ او خون نیست
خوشا کسی که ضمیرش شد آشنای حسین
«شدم ز دستِ تو شیدای کوه و دشت و هنوز»
نیافتم به دل آرامشی وَرای حسین
«علاجِ ضعفِ دلِ ما به لب حوالت کن»
شفاست ذکر مُهنّا و جانفزای حسین
بلی«خلاصهی جان خاکِ آستانهی اوست»
چنانکه صیقل روحست خود صفای حسین
«من آن نی ام که دهم نقدِدل به هر شوخی»
از ابتدا شده ام مست و مبتلای حسین
«درِ خزانه به مهر وی و نشانهی اوست»
خصوص بسته ی آن زلفِ مشکسای حسین
«سرود ِمجلست اکنون فلک به رقص آرد»
به مجمع شهدا ساز ِغمزدای حسین
«بیار باده که در بارگاهِ استغنا»
نداشت ساقی غم می به اشتهای حسین
مرابه بندگی خواجه جهان انداخت
غزلقصیده ناقابلم برای حسین
چه غبطه میخوری ای اهل ذوق بر شاعر
تو نیز تکیه کن اکنون به متکای حسین
در انتهای سخن لال میشود احسان
که بغض کرده گلویش از ابتلای حسین
انتهای پیام/