یادداشت| «آیتالله طالقانی» در حصار تحریف و مصادره
یک پژوهشگر تاریخ در یادداشتی به دو تحریف صورت گرفته در خصوص دیدگاه آیتالله طالقانی در مورد اصل ولایت فقیه و رابطه ایشان با امام خمینی (ره) پرداخت.
گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم - حجتالاسلام سعید سالاری پژوهشگر علوم سیاسی، در یادداشتی به دو تحریف صورت گرفته در خصوص دیدگاه آیتالله طالقانی در مورد اصل ولایت فقیه و رابطه ایشان با امام خمینی (ره) پرداخت که در ادامه میخوانید:
بدون شک آیتالله سید محمود طالقانی از جمله چهرههای تأثیرگذار و مهم دهه 50 و 60 ایران است که منشأ تحولات و آراء بسیار زیادی است که بررسی ابعاد سیاسی و علمی این شخصیت را در اهمیت قرار میدهد. اقدامات، فعالیتها و نظرات ایشان در عرصههای قرآنی، سیاسی و اجتماعی و همچنین مخاطبان بسیاری تحت تأثیر او قرار داشتند نیز بر اهمیت و تأثیرگذاری این شخصیت افزوده است. تعابیر حضرت امام خمینی (ره) درباره این شخصیت نیز گویای اهمیت و تأثیرگذاری چهره او در دوران ابتدایی انقلاب اسلامی است. نگاه ویژه امام (ره) به این شخصیت و نامیدن او به ابوذر زمان و مالک اشتر انقلاب نیز گواه از تأثرات عمیق این شخصیت بر انقلاب اسلامی و اهمیت نقش سیاسی و علمی اوست.
در طول تاریخ انقلاب اسلامی ایران جریانها و گروههای مختلفی سعی بر مصادره کردن شخصیت و جایگاه عظیم علمی، اجتماعی و سیاسی طالقانی نمودهاند. این پدیده را میتوان به علت مقام و منزلت بالای مرحوم طالقانی و البته جامعیت آراء و نظرات او دانست. لذا هر گروه و جریان سیاسی و اجتماعی سعی بر آن دارد تا با تأکید بر بخشی از اندیشه و نظرات او با تحریفی ملموس، شخصیت و پشتوانه بزرگ اجتماعی و علمی طالقانی را به نام خود مصادره کند.
** مصادره طالقانی؛ از لیبرالها تا مارکسیستها
همانطور که بیان شد شخصیت مرحوم آیتالله طالقانی به قدری رفیع و اثرگذار است که گروهها و جریانهای سیاسی و اجتماعی در تلاش هستند با اقتباسی ناقص از شخصیت و آثار او به نفع خود استفاده کرده و بر آبروی نداشته خود بیافزایند. در این زمینه با اندک بررسی مشخص میشود اکثر جریانها و طیفهای سیاسی و اجتماعی درصدد هستند تا با ارائه بخشی از آثار و بیانات مرحوم طالقانی، این شخصیت را به گروه و جریان خود نسبت دهند. مارکسیستهای دوران ابتدایی انقلاب اسلامی به نحوی و لیبرالهای کنونی به نحوی به دنبال مصادره شخصیت مرحوم آیتالله طالقانی هستند.
آیتالله طالقانی به واسطه اسلامشناس بودن، مردمدار بودن و دغدغهمندی نسبت به مشکلات عامه جامعه و همچنین اعتماد امام خمینی (ره) به ایشان چه قبل از انقلاب و چه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مرحوم طالقانی را در اعلی درجه خود قرار داده است. به گفته حضرت امام خمینی (ره) مرحوم طالقانی یک چهره علمی و سیاسی مستقیم است که برخی سعی دارند تا او را یک بعدی جلوه دهند و به بخشی از اندیشه و نظرات او توجه میکنند؛ اما طالقانی انحراف به چپ و راست نداشت، نه غربزده بود و نه شرقزده؛ اسلامگرا بود. او به دنبال تعلیمات اسلام بود و برای یک ملت مفید بود. (1)
لذا به تعبیر حضرت امام خمینی (ره) مرحوم طالقانی یک اسلامشناس بود که با دغدغهمندی به عرصه سیاست وارد شد و در این زمینه هدفگذاری داشت و توانست تأثیر فراگیری بر عامه مردم بگذارد و آنها را به طریق صحیح راهنمایی بکند. لذا چنین شخصیتی با چنین جایگاهی در مظان تحریف و مصادره به مطلوبهای جریانها و گروههای سیاسی و اجتماعی قرار میگیرد.
از جمله مهمترین تحریفهایی که نسبت به مرحوم آیتالله طالقانی انجام شده است، موضوع ولایت فقیه است. برخی از جریانهای لیبرال و حتی مارکسیستها درصدد این بوده و هستند تا طالقانی را عالمی مخالف ولایت فقیه نشان دهند که در این زمینه از هیچ تلاش نیز مضایقه نکردهاند. همچنین برخی پا را از این نیز فراتر گذشته و مدعی هستند طالقانی با حضور دین و علمای دین در عرصه سیاست مخالف است و معتقد است باید سیاست را به اهلش واگذاشت؛ چراکه این کار در تخصص خودشان است.
همچنین برخی دیگر نیز برای پیشبرد اهداف گروهی، جناحی و گاهاً حزبی خود سعی میکنند تا مرحوم آیتالله طالقانی را عالمی مخالف امام خمینی (ره) نشان دهند و بگویند طالقانی از همان ابتدا با امام خمینی مشکل داشت. برخی دیگر نیز به بهانه ارتباط آیتالله طالقانی با سران سازمان مجاهدین خلق مدعی هستند ایشان یک مارکسیست اسلامی است که در پیشبرد اهداف سازمان نقش جدی داشته است. البته در این زمینه شبهات و تحریفهای بسیاری قابل بیان است.
لذا به نظر میرسد در طول تاریخ انقلاب اسلامی فردی تا این حد مورد تحریف و مصادره به مطلوب واقع نشده؛ چراکه با بررسی جراید و روزنامهها و فضای مجازی، از جریانهای چپ تا راست سیاسی سعی بر مصادره شخصیت مرحوم طالقانی را دارند. لذا به نظر میرسد در این زمینه باید به برخی از شبهات اساسی که به هیچ نحوی انتساب آنها به مرحوم طالقانی پذیرفته نیست پاسخ گفته شود.
جریانها و طیفهای سیاسی و اجتماعی درصدد هستند تا با ارائه بخشی از آثار و بیانات مرحوم طالقانی، این شخصیت را به گروه و جریان خود نسبت دهند. مارکسیستهای دوران ابتدایی انقلاب اسلامی به نحوی و لیبرالهای کنونی به نحوی دیگر به دنبال مصادره شخصیت طالقانی هستند.
** آیا طالقانی مخالف اصل ولایتفقیه بود؟
در سال 1395 رسانه حکومتی بریتانیا، بیبیسی در اظهارنظری جنجالی آیتالله طالقانی را فردی مخالف با اصل ولایت فقیه دانست و نویسنده مقاله که خود فردی معلوم الحال است نسبت ضد ولایت فقیه به مرحوم طالقانی داد. همچنین در بحبوحه شورشها و ناآرامیهای سال 88 برخی ادعا کردند که آیتالله طالقانی با ولایت فقیه و تصدی امور به دست فقیه عادل مخالفت کرده است.
در این زمینه بایستی فارغ از گرایشات سیاسی، با رویکردی علمی به آثار مرحوم آیتالله طالقانی مراجعه و این مسأله را در آنجا جستجو کرد. در ابتدا باید گفت مرحوم طالقانی در هیچ کدام از آثار و سخنرانیهای خود مطلبی در خصوص ضدیت و قبول نداشتن اصل ولایت فقیه بیان نداشته است. بلکه با مطالعه آثار مرحوم طالقانی این نکته مشخص میشود که مقوله ولایت در اندیشه آیتالله طالقانی مفهومی اساسی و مهم است که ایشان در تفسیر خود به آن پرداخته است.
آیتالله طالقانی موضوع ولایت فقیه را از توحید آغاز میکند و معتقد است شاهکلیدی که امروزه مفقود بشر است، توحید و وحدانیت خداوند متعال و جریان یافتن آن در زندگی روزمره افراد است. ایشان توحید را شالوده اصلی و بنیان اساسی نظریات اسلامی از جمله ولایت فقیه میداند. از نظر ایشان زندگی موحدانه زیستی است که در همه ابعاد آن نگاه توحیدی متجلی شود. در عرصه سیاست و حکومت نیز همین مطلب صدق میکند، لذا ایشان معتقد است که حکومت در اصل متعلق به خداوند متعال است. ایشان در این زمینه ذیل تفسیر آیه شریفه «قُلْ إِنِّی عَلَى بیِّنةٍ منْ رَبّی و كَذَّبْتمْ به، ما عِنْدِی مَا تَسْتَعْجِلُونَ به، إِنِ الْحُكْمُ إلّا للَّه، یَقُصُّ الْحَقَّ و هو خیر الْفَاصلین» (2) به این موضوع اشاره میکند که حکومت از آن خداست.
خداوند متعال نیز با توجه به آیات و روایات مختلف این حکومت را به اهل بیت (ع) واگذار کرده است. این مطلب از آیات و روایات مختلف قابل استنباط است من جمله این منابع میتوان به آیه شریفه «یا أَیّها الَّذِین آمَنُوا أَطیعوا اللَّهَ و أَطیعُوا الرَّسُول و أولی الْأَمْرِ منْكُم فَإنْ تَنَازَعْتم فی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ و الرَّسُولِ، إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ و الْیَوْمِ الْآخِر، ذلكَ خَیْرٌ و أَحْسَنُ تَأْوِیلًا». (3)
در زمان غیبت معصومین (ع) نیز به دلایل موثق و محکم حکومت را به فقهای عادل و عدول مؤمنین واگذار کرده است. در این زمینه لازم است تا نظر آیت الله طالقانی بیان شود. ایشان در مقدمهای که بر کتاب تنبیهالامه و تنزیه المله مرحوم میرازی نائینی نگاشته است، اینگونه عنوان میکند: «چنانکه اراده خداوند در سراسر جهان حکومت دارد، در اختیار و اراده و اجتماع انسانی هم که جزء ناچیزی از جهان است همان باید حاکم باشد و حکومت تنها برای خداوند است، ان الحکم الا لله و این اراده برای بشر به صورت قانون و نظامات درآمده و در مرتبه بعد کسانی حاکم به حق و ولی مطلقند که اراده و فکر و قوای درونی آنان یکسره تسلیم این قوانین باشند که پیامبران و امامان هستند و در مرتبه بعد از آن ما شیعیان معتقدیم که کار اجتماع به دست علمای عادل و عدول مؤمنین است که هم عالم به اصول و فروع دین هستند و هم خود محکوم ملکه عدالتند و اینجا نوبت به انتخاب و تعیین مردم می رسد.» (4)
لذا از همین دیدگاه قرابت نظر مرحوم طالقانی با نظریه امام خمینی در ولایت فقیه مشخص میشود. مرحوم طالقانی نیز مانند امام خمینی (ره) و برخلاف برخی دیدگاهها بر نقش مردم در حکومت اسلامی و ولایت فقیه تأکید میکند. ایشان ضمن مقدمهای که بر کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله مرحوم نائینی مینویسد به شرایط و ویژگیهای ولی فقیه در دوران غیبت اشاره میکند و معتقد است در دوران غیبت امام معصوم (ع) امور مردم بایستی به دست فقیه عادل باشد. این دو ویژگی ملاک اصلی ولایت فقیه است که هم آگاه به علوم و اصول اسلامی است و هم خوف ظلم از او بعید است، چراکه مستلزم عدالت نیست.
لذا با بررسی آثار و تفاسیر مرحوم طالقانی میتوان به دیدگاه جامع ایشان نسبت به موضوع ولایت دست یافت. به نظر میرسد آیتالله طالقانی در تفسیر قرآن خود، ولایت را متعلق به خداوند متعال می داند. در مرتبه بعدی پیامبران و ائمه معصومین ولایت امر مسلمین هستند. ایشان در ادامه و دوران غیبت، فقها و علمای اسلامی را ولی امر مسلمین می داند. (5)
لذا این بیان که مرحوم طالقانی با اصل ولایت فقیه مخالف بوده از اساس بیریشه است و افرادی که چنین تفکرات ناروایی را به مرحوم طالقانی نسبت میدهند، خوب است تا آثار ایشان را نیز مطالعه کنند و با نگاهی علمی و واقعی و البته به دور از تعصبات جناحی و حزبی به موضوع بپردازند؛ چراکه چنین اظهارنظرهایی جز قلت اطلاعات علمی و فقهی نشانگر چیزی نیست.
همچنین برخی با این ادعا که مرحوم طالقانی در مجلس خبرگان قانون اساسی با اصل ولایت فقیه در قانون اساسی مخالفت نموده درصدد مخالف نشان دادن ایشان با بنیان ولایت فقیه در جمهوری اسلامی ایران بودند. اول بار روزنامه اطلاعات به سرپرستی ابراهیم یزدی که از اعضای برجسته نهضت آزادی بود، این موضع را به آیت الله طالقانی نسبت داد. این روزنامه یادداشتی با عنوان «پدر طالقانی دیشب در مجلس چه گفت و چه رای داد» منتشر کرد و در آن اینگونه نوشت: «جلسه حدود ساعت 8 بعدازظهر تمام شد. من با عجله از محل روزنامهنگاران پایین آمدم ... در یک فرصت کوتاه به او نزدیک شدم و گفتم: آیتالله شما به اصل 5 رأی کبود دادید در حالی که که درباره این اصل هیچ نظری ندادید، هیچ صحبتی نکردید. آیا در مورد 4 اصل دیگر هم رأی شما چنین بوده؟ از پشت عینک نگاهی به من انداخت و گفت: «مگر شما فضولید؟!» گفتم: خیر، خبرنگارم، میخواهم بدانم شما چرا نظر اصلاحی ندادید؟ جواب نداد و با یک لبخند از درِ شیشهای خارج شد...» (6)
در این باره زمانی که به مشروح مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی مراجعه میشود تا با نگاهی کاملاً علمی و تاریخی این موضوع بررسی شود نکات قابل تأملی به دست میآید. نکته آنجاست که مرحوم طالقانی در 19 شهریور 58 فوت کرد؛ در حالیکه اصل 5 قانون اساسی (ولایت فقیه) با اکثریت آرا در جلسه پانزدهم مجلس در تاریخ 21 شهریور سال 58 به تصویب رسید. لذا عقل سلیم حکم میکند فردی که از قبل وفات یافته نمیتواند پس از مرگ خود در مجلسی اظهارنظر کرده و یا رأی بدهد.
این اقدام روزنامه اطلاعات در سال 58 را میتوان نمونه عینی و عملی تحریف آیتالله طالقانی و مصادره به مطلوب جریان لیبرال آن دوران دانست. البته باید در کنار این استدلال تاریخی، نظرات مرحوم طالقانی را همانطور که ذکر شد در باب ولایت فقیه مورد بررسی قرار داد.
برخی با اهداف سیاسی و حزبی درصدد ایجاد اختلاف ساختگی میان طالقانی و امام خمینی هستند. بعضی هم چون با فضای حوزوی آشنا نیستند، به محض رؤیت اختلاف نظر میان دو عالم، آن را نشان از مخالفت مطلق آن دو قلمداد میکنند؛ اما اختلاف نظر در مسائل فقهی بسیار عادی است که از دیرباز در میان علما و فقها وجود داشته و دارد.
** اختلافات فقهی یا اختلافات مطلق؟
در زمینه نحوه و کیفیت رابطه مرحوم طالقانی با امام خمینی (ره) نیز تحریفها و شبهاتی مطرح میشود که مرحوم طالقانی رابطه خوبی با امام (ره) و نهضت ایشان نداشت. همچنین برخی معتقدند امام خمینی بعضی از نظرات آیتالله طالقانی را قبول نداشت و با آنها مخالف بود. در اینباره باید گفت لازم به نظر میرسد تا تعاملات شخصی امام خمینی و مرحوم طالقانی مورد بررسی تاریخی قرار گیرد. این تعاملات را میتوان از نامهها، ابلاغها و سخنرانیهای حضرت امام خمینی و مرحوم طالقانی دریافت کرد.
در اینجا خوب است ذکر شود که مرحوم طالقانی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و زمانی که امام خمینی (ره) در تبعید به سر میبرد به عنوان یکی از افراد مورد اعتماد امام خمینی (ره) در ایران عمل و وجوهات را دریافت و تقسیم میکرد. امام خمینی (ره) در پاسخ به نامه حجتالاسلام محمد کیائی نژاد اینگونه مینویسد: راجع به وجوهی که حضرت حجتالاسلام آقای طالقانی میدهند که تقسیم شود، خوب است به خودشان مراجعه کنید و مشورت نمایید؛ هرچه صلاح دیدند عمل کنید. راجع به ایصال وجه به معظم له مانع ندارد و مجازند. (7)
همچنین امام خمینی در پیامی به خانواده مرحوم طالقانی (ره) که به مناسبت درگذشت ایشان ابلاغ شده بود، فرمود: نمیدانم که باید به شما تسلیت بدهم یا شما باید به من یا هردو به هم؟ من به شما تسلیت بدهم که یک پدربزرگی را از دست دادهاید و شما به من که یک برادر عزیزی را از دست دادیم و همه به ملت که یک خدمتگزاری را ملت از دست داده و همه به اسلام که یک مجاهدی را از دست داده است. (8)
همچنین امام خمینی (ره) در جایی دیگر شخصیت مرحوم طالقانی را اینگونه توصیف میکنند: طالقانی مجاهد عظیم الشأنی است که براى اسلام به منزله حضرت ابوذر بود؛ زبان گویاى او چون شمشیر مالک اشتر بود، ایشان یک عمر در جهاد و روشنگرى و ارشاد گذراند. او یک شخصیتى بود که از حبسى به حبس و از رنجى به رنج دیگر در رفت و آمد بود؛ و هیچ گاه در جهاد بزرگ خود سستى و سردى نداشت. (9)
لذا از این بیانات امام خمینی (ره) و توصیفات عمیقی که از شخصیت مرحوم آیتالله طالقانی داشته و همچنین اعتماد به او چه قبل از انقلاب و چه پس از انقلاب که او را به عنوان اولین امام جمعه تهران منصوب میکند، رابطه خوبی و برادرانهای میان امام خمینی و مرحوم طالقانی برقرار بوده است.
با بررسی بیانات امام خمینی (ره) و همچنین آیتالله طالقانی رابطه تضاد و عنادی بین این دو شخصیت دیده نمیشود. مرحوم طالقانی نیز در سخنانی امام را مراد خود معرفی میکند و نسبت به ایشان خود را شاگرد قلمداد میکند: این مخلص همیشه سعی کردهام که مشی من از مشی این شخصیت بزرگ و افتخار قرن و اسلام خارج نباشد. (10)
همچنین ایشان در مصاحبهای که روزنامه اطلاعات آن را در تاریخ اول اردیبهشت سال 58 منتشر کرد، معتقد است که اطاعت از فرمایشات و دستورات امام خمینی (ره) عین اسلام است و مخالفت با ایشان مخالفت با اسلام خواهد بود: مخالفت با رهبری و شخص ایشان مخالفت با دین اسلام است. (11)
لذا از این کلمات و توصیفات مرحوم آیتالله طالقانی و امام خمینی (ره) هیچگونه برداشتی نسبت به خراب بودن رابطه امام و مرحوم طالقانی قابل برداشت نیست؛ اما کماکان برخی با اهداف سیاسی و حزبی درصدد ایجاد اختلاف ساختگی میان طالقانی و امام خمینی هستند که لازم است این دوستان را به رعایت امانت و نگاه علمی و تاریخی دعوت کرد.
در اینباره بایستی به نکتهای مهم که گاهی مغفول نیز واقع میشود اشاره کرد. برخی از نویسندگان و تحلیلگران سیاسی، اجتماعی و ژورنال با فضای حوزوی آشنا نیستند و محض رؤیت اختلاف نظر میان دو عالم را نشان از مخالفت مطلق آن دو قلمداد میکنند؛ اما بایستی به این نکته اشاره کرد که اختلاف نظر در مسائل فقهی در حوزههای علمیه امری بسیار عادی است که در میان علما و فقها از دیرباز وجود داشته و دارد.
این اختلاف نظر در مسائل جزئی به معنا رد کلیه نظرات و چارچوب فقهی و علمی فقیهی نبوده و نیست. در تاریخ بسیارند از فقهایی که خود را مدیون استاد خویش میدانند و در مکتب فقهی او سیر میکنند؛ اما در بخشی از نظرات با استاد خود به مخالفت میپردازند. برای نمونه میتوان به اشکالات و نظرات شهید صدر (ره) به استاد خویش مرحوم آیتالله خویی اشاره کرد. همچنین انتقادات مرحوم آیتالله هاشمی شاهرودی بر نظرات استاد خود مرحوم آیتالله شهید صدر نیز قابل بررسی است. لذا این اختلاف نظر هیچگاه به معنای ضدیت به کلیت نظریه فقیهی نبوده و نیست؛ اما برخی به علت کمبود اطلاعات و یا عنادورزی شخصی سعی بر نشان دادن اختلاف بین امام خمینی (ره) و مرحوم طالقانی هستند.
مرحوم آیتالله طالقانی، روحانی مبارز، عالم و انقلابی بود که از همان دوران ابتدایی شروع نهضت امام خمینی (ره) مورد وثوق حضرت امام (ره) قرار داشته و پس از انقلاب اسلامی نیز مسئولیتها و نقشهای مهم و خطیری را ایفا کرده است. عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی و اولین امام جمعه تهران از جمله مهمترین این موارد است. مرحوم طالقانی از آن جهت که شخصیتی مردمی و دغدغهمند نسبت به مشکلات و مسائل مردم بود، محبوبیت زیادی نزد مردم داشت. لذا همین جایگاه رفیع ایشان در رده حکومتی و البته در میان مردم باعث شد تا گروهها و جریانهای مختلف در کشور تلاش کنند تا با تمسک به بخشی از بیانات و اندیشه او، شخصیت این عالم مبارز را به نام خود مصادره کنند.
در این زمینه تحریفهای مختلفی در خصوص شخصیت مرحوم طالقانی از جانب گروههای چپ و راست اول انقلاب صورت گرفت که دو نمونه از مهمترین آنها را میتوان تحریف در رابطه امام و طالقانی و همچنین موضوع ولایت فقیه ارزیابی کرد. لذا این نوشتار سعی کرد تا با معرفی تحریفهای شکل گرفته حول شخصیت مرحوم آیتالله طالقانی، پاسخی درخور، علمی و مستند به آنها بدهد. باشد تا شخصیتهای علمی و مردمی و مبارز دستخوش تحریفها و مصادره به مطلوبهای جریانهای سیاسی نشوند و شخصیت اصلی آنها به مردم نشان داده شود.
منابع:
1. برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به: صحیفه امام، جلد 9، ص 520.
2. آیه شریفه 57، سوره مبارکه انعام
3. آیه شریفه 59، سوره مبارکه نساء
4. طالقانی، سید محمود، مقدمه تنبیه الامه آیت اله نائینی، سهامی انتشار، ص 14و 15.
5. برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به: طالقانی، سید محمود. (1358) توحید از نظر اسلام، تهران: پیام آزادی، ص29.
6. روزنامه اطلاعات، 19 شهریور 1358
7. صحیفه امام، جلد 3، ص 60
8. صحیفه امام، جد 9، ص 513.
9. صحیفه امام، جلد 9، ص 486.
10. ملائی توانی، علیرضا. (1388) زندگینامه سیاسی آیتالله طالقانی، نشر نی، 149 .
11. روزنامه اطلاعات، 1 اردیبهشت 58، ص 4 و 7.
انتهای پیام/