راغفر: اقتصادی که فقط ۱۵ درصد تولیدش از کار است نمیتواند شغل بسازد
عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا گفت: در اقتصادی که ۱۵ درصد تولید ناخالص داخلی از کار حاصل می شود و بقیه حاصل از فعالیت سرمایه های تجاری و مالی است، این اقتصاد قادر به خلق شغل نیست.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، اقتصاد سالهاست اولویت اصلی کشور به شمار می آید .در عین حال اقتصادی در جهان وجود ندارد که بدون تولید محوری بتواند به سطح مطلوبی از توسعه یافتگی برسد.این در حالی است که در اقتصاد ایران به دلیل استیلای بالای بخش های نامولد عملا فضای مناسبی برای تولید فراهم نیست. حسین راغفر اقتصاددان و عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا در این گفت و گو تاثیر متقابل تولید را با لایه های مختلف زندگی اجتماعی و حیات سیاسی جامعه بررسی کرده تا مشخص شود دولتی که نیمی از سال جهش تولید را پشت سر گذارده تا چه اندازه به اهمیت موضوعاتی که به عنوان سرفصل های مهم تاثیر گذار از جریان تولید حاصل می شود بی توجه بوده است.
چرا هر زمان که موضوع تولید به میان کشیده می شود تفاوت کشورهای توسعه یافته و اقتصادهای غیر توسعه ای با این شاخص مشخص می شود؟
در واقع مسئله تولید، محوری ترین نمایشگر تمایز کشورها در توسعه یافتگی از یکدیگر است. اینکه کشورها چه کالایی و چگونه تولید می کنند نمونه روشنی بر تمایز کشورها در مساله تولید است. فقدان یا عدم تولید یا چشمگیر نبودن تولید نشان دهنده عقب ماندگی کشور به شمار می رود لذا تولید نقش بسیار حیاتی در استقلال کشور نه تنها اقتصادی بلکه استقلال سیاسی به جا می گذارد. امروز می بینیم حتی کشورهای کوچکی در شرق آسیا مثل سنگاپور با استفاده درست از ظرفیتهای تولیدی خود به یک قدرت اقتصادی در اندازه های خود تبدیل شده است، در حالی که ایران به عنوان کشوری با قدمت و با این همه عظمت و تنوع زیست محیطی و ظرفیت های طبیعی خدادادی و نیروی انسانی جوان، ماهر و تحصیلکرده و موقعیت جغرافیایی نتوانسته به حداقلهایی برای تولید که از چنین جامعه ای انتظار می رود دست بیابد.
عملا پرسش های اساسی که در اقتصاد وجود دارد عمدتاً حول مساله تولید است که اصلا برای چه کسانی و چگونه تولید کنیم. اصولا در ایران قبل از اینکه پاسخ اقتصادی باشد سیاسی است! به همین دلیل است که مسئله اقتصاد در ایران فقط یک مساله اقتصادی صرف نیست بلکه مولفه های سیاسی و اجتماعی هم در آن تاثیر گذار است، ضمن اینکه تولید هم تثبیت کننده شاخصههای ثبات اقتصادی و به تبع آن ثبات سیاسی در کشور است. بنابراین اگر جامعهای نتواند به تناسب ظرفیتهای نیروی انسانی خود و ظرفیت های منابع طبیعی و اقتصادی خود تولید متناسبی را ایجاد کند قطعاً با عدم تعادل های بسیار گستردهای روبرو می شود. بی تردید می توان گفت مساله تولید، مساله ثبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه است .
در ادبیات اقتصادسیاسی به این نکته اشاره می شود که حفظ ارزش پول ملی با تقویت نرخ ارز مساله ای کلیدی در فرایند توسعه است .نرخ ارز تا چه اندازه بر روی تولید تاثیر گذار است؟
هرگاه ارز با افزایش قیمت مواجه شده شاهد نوعی بیثباتی در حوزههای اجتماعی بوده ایم. تبعات این مسائل خود را در افزایش رشد جرم و جرایم، رشد اعتیاد، فرار مغزها از کشور و پدیده های دیگری نشان می دهد که متاسفانه روز به روز هم تورم و گرانی ها در حال افزایش است. هر بار که ارز گران می شود تولید هم نابود تر می شود و به تبع این بیکاری و نبود درآمد جامعه فقیرتر می شود. با فقیرتر شدن جامعه به این علت که اقتصاد ایران یک اقتصاد وابسته به فروش منابع طبیعی است وقتی اقتصاد با مشکلی مثل تحریم رو به رو می شود عملاً درآمدهای باد آورده که در اختیار مدیران کشور قرار می گرفت و از آن برای پوشش کاستی های خود استفاده میکردند کشور محروم می ماند و لذا بسیاری از مشکلاتی که ناشی از سوء تدبیر و سوء مدیریت هاست خود را نشان می دهند.
دو سال است نامگذاری سال اقتصادی و بر محوریت تولید است چرا تولید در نامگذاری شعار سال تا این اندازه حائز اهمیت است؟
نکته قابل توجهی که بحث تولید را دو صد چندان مهم می کند این است که تولید ایجاد کننده شغل است. اما چون اقتصاد ایران بر یک اقتصاد دلالی، سفته گری و سوداگری پایه ریزی شده و اقتصادی است که این فعالیت ها را تحت پوشش خدمات دسته بندی می کند، این چنین اقتصادی ضمن اینکه رشد نابرابری ها را به صورت گسترده رقم میزند، نابسامانی های گسترده تری چون فساد را که عامل بسیاری از نابسامانی ها در اقتصاد است را به مردم و جامعه تحمیل می کند. پیامد این سیستم اقتصادی سرریز شدن فساد بر حوزه های مختلف اجتماعی است یعنی تبعات آن بر جامعه سرریز می شود ، از این جهت است که تولید به عنوان یک عامل بقای جامعه معرفی می شود.
اگردامنه بی اعتنایی ها به تولید و جهش تولید تداوم بیابد تبعات این موضوع بر حوزه های مختلف اعم از اقتصادی تا سیاسی و اجتماعی چیست؟
متاسفانه با بررسی تاریخ در می یابیم که ایران به صورت سنتی و تاریخی اصولا در زمینه های اقتصادی وابستگی هایی داشته است. فروش منابع طبیعی جای کار را گرفته لذا کار را در مرحله دوم قرار داده در حالی که کار نقش اول را در اقتصاد باید ایفا کند. در واقع کار در این اقتصاد نقش نازلی دارد. در اقتصادی که 15 درصد تولید ناخالص داخلی از کار حاصل می شود و بقیه حاصل از فعالیت سرمایه های تجاری و مالی است، این اقتصاد قادر به خلق شغل نیست در حالی که در همین اقتصاد سالی یک میلیون نفر به بازار کار سرازیر می شوند. بنابراین جامعه از یک سو نمیتواند خلق شغل کند و از سوی دیگرهمزمان هم مرتب تقاضا در بازار کار افزوده میشود.
آیا راهکاری برای گذر از این وضعیت و رسیدن به رونق و سپس جهش تولید وجود دارد؟
اینکه برای رفع این نقیصه ساختاری در اقتصاد چه کارباید کرد را باید اینگونه پاسخ داد که اقتصاد ما به شکل مبرم و ضروری نیازمند اصلاحات ساختاری است به این معنا که نظام مالیاتی کشور مثل همه کشورهای پیشرفته صنعتی دنیا باید نقش فعال و واقعی خود را ایفا کند که متاسفانه در این بخش تا کنون به صورت کاملا منفعل بوده و همواره در خدمت صاحبان سرمایه های تجاری، مالی ،سفته بازی و سوداگری بوده است. اصلاحات در نظام بانکی نیز بسیار مهم است. نظام بانکی ما باید منابع خرد مردم را جمع آوری کند و به سمت تولید به ویژه تولید صنعتی هدایت کند تا از این منظر عملاً ظرفیتها و فرصتهای ایجاد خلق ارزش افزوده و خلق شغل را در جامعه ایجاد کند. نظام مالیاتی هزینههای فعالیتهای سوداگری و سفته بازی را باید به شدت افزایش دهد و دولت هم فرصت های اشتغال و تولید صنعتی را تسهیل کند تا با ایجاد اشتغال رفاه عمومی هم در جامعه رقم بخورد.
انتهای پیام/