گزارش تاریخ|چرا ایران صلح و مذاکره با صدام را فریب دانست و نپذیرفت؟
طرح موضوع آتشبس، صلح و مذاکره طرح فریبی از سوی صدام بود تا بتواند به تثبیت مواضع اشغال شده و تقویت قوای خود بپردازد. ضمن اینکه پیشبینی ایران این بود که صدام پس از تجدید قوا، به توسعه اشغال مناطق ایران خواهد پرداخت.
گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم – مستند "در لباس سربازی" طی شبهای گذشته از شبکه یک سیما و khamenei.ir منتشر شد. در قسمت سوم و پایانی این مستند به موضوع حضور هیاتهای صلح در تهران و سخنرانی آیتالله خامنهای در این خصوص در خطبههای نمازجمعه روز 15 اسفند 59 پرداخته شد.
+ مجموعه مستند "در لباس سربازی" را میتوانید از اینجا دریافت و مشاهده کنید.
در گزارش زیر به بازخوانی چرایی عدم پذیرش آتشبس و مذاکره از سوی ایران در ماههای نخست جنگ تحمیلی پرداختهایم:
صدام بنا بر اطلاعاتی که از ایران دریافت کرده بود و تحلیلی که از وضعیت کشورمان داشت، برآورد میکرد طی یک هفته میتواند به اهداف خود یعنی تسلط بر اروندرود، جدایی خوزستان و فراهم ساختن زمینه براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران دست خواهد یافت.
اما با آغاز جنگ و گذشت مدت زمانی، صدام متوجه شد دستیابی به اهداف پیشبینی شده آسان نیست. ارتش بعث عراق در هفته اول و ماه اول جنگ نه تنها خوزستان را از ایران جدا نکرد، بلکه در مسیر پیشروی به سوی خرمشهر و آبادان با مقاومتهای شدید مردمی و نیروهای مسلح اعم از ارتش و سپاه روبرو شد.
صدام که تداوم پیشروی را سخت و دشوار میدید، برای خروج از بنبست، راه حل سیاسی برگزید. او در این راستا از درخواستهای میانجیگری سران کشورها و سازمانهای منطقهای استقبال و بلکه خود آنان را تشویق به میانجگری کرد. صدام این اقدام را با هدف تثبیت مواضع به دست آمده (سرزمینهای اشغالی) و تجدید قوای ارتش بعثی پیگیری کرد. به همین منظور هم درخواست آتشبس سازمان ملل را در 6 مهر 1359 پذیرفت.
صدام یک هفته پس از اینکه جنگ را علیه ایران آغاز کرد و نتوانست به اهدافش دست یابد، آتشبس و قطعنامه شورای امنیت را در ظاهر پذیرفت، اما در عمل به حملات خود در خاک ایران ادامه داد.
** دشمن در خاک ایران و تلاش برای مذاکره
هشتم مهر ماه سال 1359 اولین هیئت از سوی سازمان کنفرانس اسلامی به ایران آمد. در این هیئت علاوه بر حبیب شطی دبیرکل سازمان، یاسر عرفات رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین و ژنرال ضیاءالحق رئیسجمهور پاکستان نیز حضور داشتند. درخواست آنان برقراری آتشبس فوری بود.دو روز پیش از آن، اولین قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد در خصوص جنگ ایران و عراق (قطعنامه 479) منتشر شد. در این قطعنامه علیرغم اینکه شهرهایی از ایران به اشغال عراق درآمده بود،به وقوع تجاوز و نقض تمامیت ارضی ایران اشاره نشده بود و صرفاً خودداری از توسل بیشتر به زور را از دو طرف خواستار شده بود.
عراق برای اینکه بتواند مواضع اشغالی را تثبیت کند و قوایش تجدید روحیه شوند، به میانجیگری سران کشورها و نهادهای منطقهای متوسل شد.
امام خمینی در پیامی در 12 مهر 1359 عنوان فرمود: «صدام پس از آن همه شرارت و خونریزی و حمله به شهرهای بیگناه و مسلمین بیپناه، اکنون تقاضای آتشبس کرده است. البته هر جنایتکار و غارتگری پس از جنایت مایل است، حریف ساکت باشد تا او با کمکگیری از اشرار و دیگر همجنسان خود و تجدید قوا، به شرارت و خونریزی خود ادامه دهد.»
در اواسط مهر ماه هیئت دیگری با عنوان "هیئتحسننیت جنبش عدم تعهد به ایران" سفر کرد. حبیب شطی دبیر کل سازمان کنفرانس اسلامی اواخر مهر ماه بار دیگر به ایران آمد و با مسئولان کشور از جمله امام خمینی دیدار کرد. امام خمینی در صبح روز 28 مهر 1359 خطاب به او مطالبی بیان کردند که میتوان آنها را شرایط ایران برای پایان جنگ تلقی کرد: «الان جنگ در ایران است و این خود دلیل بر تهاجم آنها بر ما است و اگر ما مهاجم بودیم، در عراق بودیم. بدون هیچ سابقه و بدون هیچ دلیلی با پایمال کردن تمام مواضع بینالمللی، صدام اقدام به هجوم به ایران کرد. ... البته هرکس این چنین جنایاتی بکند و شهرها و روستاهای ما را بگیرد، آرزو میکند آتشبس برقرار باشد. او خورده است و برده است و ظلم کرده است و ما خسارات بدون جهت دیدهایم. این امری است که اینطور امکان ندارد. دولتها اگر میخواهند عملی بکنند و صلح و صفا باشد، باید با آن کسی که مهاجم بوده است و هجوم کرده است به یک مملکت اسلامی ... با او قتال کنند تا اینکه برگردد به امر خدا. برگشتن به امر خدا، مجرد این نیست که از کشور ما بیرون برود؛ خسارات ایران را، خسارات مالی ایران را _ خسارات جانی قایل جبران نیست – باید جبران کند و قوای خودش را بیرون بکشد.»
در پایان این دیدار، دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی از امام خمینی پرسید: آیا اجازه میدهید عدهای از روسای دولتهای اسلامی در راس هیئتی جهت بررسی به ایران بیایند و با شما دیدار کنند؟ امام در پاسخ فرمودند: «برای رسیدگی به جنایات صدام، آمدن به ایران مانع ندارد.»
امام با درخواست آتشبس هیاتهای صلح و میانجیگر مخالفت کرد؛ چرا که عراق همچنان در خاک ایران بود و حاضر به عقبنشینی نبود. ضمن اینکه میانجیگران صدام را به عنوان متجاوز نمیشناختند.
اولویت نخست سیاست ایران در چنین شرایطی و در برابر درخواست آتشبس دولت عراق، عقبنشینی ارتش متجاوز به مرزهای بینالمللی براساس مفاد معاهده 1975 الجزایر بود. ایران معتقد بود که صدام و رژیم بعث عراق ابتدا باید سرزمینهای اشغالی را ترک کند. سازمانهای جهانی و منطقهای عراق را به عنوان متجاوزگر معرفی کنند و خساراتهای وارد شده به ایران را بپردازند و سپس دو کشور در خصوص اختلافات مرزی گفتگو و مذاکره کنند؛ در واقع طرح موضوع آتشبس، صلح و مذاکره طرح فریبی از سوی صدام بود تا بتواند به تثبیت مواضع اشغال شده و تقویت قوای خود بپردازد. ضمن اینکه پیشبینی ایران این بود که صدام پس از تجدید قوا، به توسعه اشغال مناطق ایران خواهد پرداخت.
هیئتهای میانجی که به ایران میآمدند، خروج ارتش عراق از خاک ایران را نمیپذیرفتند. بحث غرامت را هم مطرح نمیکردند. آنها میگفتند اول مذاکره کنید تا نتیجه آن بیرون رفتن عراق از خاک شما شود. آنها میگفتند اول آتشبس شود و بعداً مذاکره کنید. ایران میدانست که قبول آتشبس به معنی ماندن همیشگی ارتش عراق در سرزمین ایران خواهد بود و به آسانی نمیشود سرزمینهای اشغالی را از دست عراق بیرون آورد. ایران با توجه به تجارب جنگ رژیم صهیونیستی با اعراب و اشغال ماندن برخی سرزمینهای عربی مانند جولان پس از 40 سال، نمیتوانست اشغال بخشهایی از سرزمین خود مانند خوزستان را بپذیرد و سالیان طولانی به انتظار مذاکره بنشیند. بنابراین ایران تصمیم گرفت با تکیه بر اراده و باور ملی، رزمندگان پرانگیزه و قدرت مقاومت آنها، تامین منابع مالی و امکان پشتیبانی مستمر ارتش متجاوز را از سرزمین خود بیرون براند.
هاشمی رفسنجانی معتقد بود که مذاکره در مورد جنگ به نجات صدام کمک میکند
** پیشنهاد صلح برای نجات صدام
تلاشهای سازمانهای منطقهای و جهانی برای آتشبس متوقف نشد. پس از ناکامیهای اولیه سازمان ملل، دبیرکل آن سازمان، اولاف پالمه را به عنوان نماینده ویژه خود به ایران و عراق فرستاد. وی در سفر 28 دی 1359 به ایران اصولی را به عنوان مبنایی برای صلح مطرح کرد، اما حاضر نشد در مذاکراتش دولت عراق را به دلیل تجاوز به ایران محکوم کند. البته او گفت: "صدام گیر افتاده و برای بیرون رفتن از دام، باید یک بهانهای داشته باشد." سازمان ملل به دنبال آتشبس و سپس مذاکره بین طرفین بود، در حالی که ایران به دنبال خروج نیروهای متجاوز و سپس برقراری آتشبس بود و به همین دلیل تلاشهای نماینده سازمان ملل به جایی نرسید.
پیش از آن اجلاس سران عرب در اردن و کنفرانس سران کشورهای اسلامی در عربستان برگزار شد. کنفرانس سران کشورهای اسلامی برای پایان دادن به جنگ، یک هیئت حسن نیست با حضور روسای کشورهای پاکستان، ترکیه، بنگلادش، گامبیا، سنگال، گینه و نیز یاسر عرفات و حبیب شطی تشکیل داد تا به هر دو کشور مسافرت کنند و با شنیدن سخنان طرفین پیشنهاد خود را ارائه کنند. این هیئت 9 اسفند وارد تهران شد. بعد از ظهر همان روز با اعضای شورای عالی دفاع ایران وارد گفتگو شد. شورای عالی دفاع سه پیشنهاد به عنوان شرایط آتشبس و برقراری صلح به هیئت منتخب کنفرانس اسلامی ارائه کرد: الف. تشخیص متجاوز و تنبیه او؛ ب. قبول آتشبس پس از خروج متجاوز از خاک ایران؛ ج. اعلام پذیرش عملی معاهده 1975 از سوی عراق.
اسفند ماه سال 59 هیات صلحی متشکل از سران کشورها وارد ایران شد. پیشنهادات آنها هیچکدام تامینکننده خواستههای ایران نبود و بیشتر تامین خواستههای صدام بود.
هیئت در 10 اسفند 1359 در جماران با امام خمینی ملاقات کرد. امام خمینی در این دیدار خطاب به آنها فرمودند: «ملت ایران و عراق برادرند و هر دو با هم هستند و هر دو ملت، دشمن این حکومت عراق هستند. ... شما اگر بخواهید به اسلام فکر کنید، باید آیات قرآن را منشا قرار بدهید. همانطوری که دستور داده آیه قرآن که چنانچه یک طایفهای از مسلمین – برفرض اینکهها مسلم باشند – یک طایفهای از مسلمین به طایفهای دیگر هجوم بکند، بر همه مسلمین واجب است که با او قتال کنند. شما به همین یک واجب الهی عمل بکنید. ما بیشتر از شما توقعی نداریم...»
این هیئت سپس به بغداد و عربستان سفر کرد و بار دیگر در 13 اسفند 1359 به ایران بازگشت و پیشنهادهایی مکتوب برای برقراری صلح ارائه داد. این پیشنهادها در جلسه 15 اسفند 1359 در شورای عالی دفاع و در حضور همه اعضا مطرح شد. به دلیل آنکه هیچ اصل و اساس مشخصی برای حل و فصل اختلافات در آنها معین نبود و به اعتبار معاهده 1975 نیز اشارهای نداشت و مسئله رسیدگی به تجاوز عراق و تنبیه متجاوز هم مورد توجه قرار نگرفته بود و تضمینی نیز برای خروج بیقید و شرط نیروهای متجاوز از خاک ایران در کوتاهترین زمان ممکن پیشبینی نشده بود، مورد موافقت قرار نگرفت.
شورای عالی دفاع پیشنهادات هیات صلح را نپذیرفت و بار دیگر شرایط خود را برای صلح اعلام کرد؛ شرایطی که برخلاف میل صدام بود و میانجیگران هم تمایلی به پذیرش آن نداشتند.
آیتالله خامنهای نماینده وقت امام در شورای عالی دفاع و امام جمعه موقت تهران در نماز جمعه روز 15 اسفند که یک روز پس از حادثه 14 اسفند در دانشگاه تهران برگزار شد، در رابطه با سوالی که مردم در مورد سفر هیئت رسیدگی به جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به تهران گفت: «این هیئت آمده بودند تا موافقتنامهای را که به نظر خودشان رسیده بود به ایران بدهند و نظر مسئولان امر را درباره آن بخواهد، ما این موافقتنامه را مورد مطالعه قرار دادیم در شورای عالی دفاع متفقاً مضمون این موافقتنامه رد شد. موافقتنامهای که یک ملت انقلابی را به صلحی دعوت میکند که آن احقاق حق مظلوم نیست. دنیا بداند راه حل تحمیلی هم از نظر ما مثل جنگ تحمیلی است. روی ارزش صلح تکیه میکنند. ما اعلام میکنیم به عنوان کسانی که روی قرآن کار کردیم و قرآن را میفهمیم و میشناسیم که صلح از نظر قرآن یک ارزش مطلق نیست. آن صلحی خوب است که در آن تشویق ظالم و متجاوز نباشد و سرکوب مظلوم و مورد تجاوز وجود نداشته باشد. آن وقتی که کفار قریش و احزاب برای تهدید انقلاب اسلامی به مدینه حمله کردند. خداوند به پیغمبر توصیه نکرد که با اینها صلح کن. آن وقتی که آمریکا با دستیاری همه دستاندرکار حکومتهای ارتجاعی در منطقه و بوسیله ابوجهل عراق به ما حمله میکنند. خدا به ما توصیه نمیکند که ما از حق دو ملت، ملت ایران و عراق اغماض کنیم و با متجاوز سفاک به صورت انسانیت کنار بیائیم. ما اگر بدون مجازات و محاکمه رژیم دستنشانده صدامی پای میز مذاکره بنشینیم جواب پدرها و مادرهای شهید داده را چه بدهیم؟ جواب میلیونها آواره جنگ را چه بدهیم؟ جواب دهها هزار رانده شده عراقی را که در ایران با وضعی رقتبار و گریهآور زندگی میکنند چه گوئیم؟... من درباره این هیئت حرفی نمیزنم. آنها را متهم به بدخواهی نمیکنم اما به عنوان یک عضو شورای عالی دفاع و یک برادر شما به شما اعلام میکنم مطمئن باشد هیچ راه حلی که بخواهد بر ما تحمیل شود از نظر ما مورد قبول نیست و به شما مژده دیگری بدهم و آن مژده این است که در داخل شورای عالی دفاع این نظر همه بود. یعنی وحدت کلمه، یعنی وحدت نظر و شما خیال نکنید که بتوانند تصمیمگیرندگان را تقسیم کنند. در شورای عالی دفاع خوشبختانه در این مسئله مثل بعضی مسائل دیگر وحدت کلمه و نظر بود.»
آیتالله خامنهای در خطبههای نمازجمعه روز 15 اسفند 59 به تبیین دلایل عدم پذیرش پیشنهاد هیات صلح پرداخت و تلاشها برای صلح را در راستای تشویق ظالم و سرکوب مظلوم خواند.
** عدم توان جنبش عدم تعهد برای حل بحران
کشورهای عضو جنبش عدم تعهد هم یک کمیته حسننیت را برای پایان دادن به جنگ تعیین کردند. اولین سفر آنان در مهر ماه 59 بود که بدان اشاره شد. در اجلاس وزرای خارجه این جنبش در بهمن 1359 در دهلینو، گاندی رئیس جنبش عدم تعهد و کورت والدهایم دبیرکل سازمان ملل، نفس جنگ را محکوم کردند.
در پی این اجلاس در روز یکشنبه 20 اردیبهشت 1360 هیئت صلح سازمان کشورهای غیرمتعهد، مرکب از وزیر خارجه کوبا، وزیر خارجه هند، وزیر خارجه زامبیا، رئیس دایره سیاسی سازمان آزادیبخش فلسطین و نماینده این تشکیلات در سازمان ملل وارد تهران شد.
این هیئت با مقامات کشور از جمله رئیسجمهور دیدار کرد و پیشنهاد داد همراه با خروج نیروهای عراقی، یک منطقه غیرنظامی در خاک ایران ایجاد شود. رئیسجمهور و برخی از سران ارتش تمایل داشتند با تعدیلی این طرح را بپذیرند.
هر بار که ایران در طول جنگ پیروزیهای عملیاتی به دست میآورد، سران کشورها و سازمانها برای مذاکره و گفتگو با ایران به تکاپو میافتادند تا صدام را از سقوط نجات بدهند. صدام هم با توسعه جنگ شهرها و جنگ نفتکشها به دنبال بینالمللی کردن جنگ بود تا پای همه را به جنگ باز کند.
این هیئت در سفر به ایران از آثار جنایات رژیم عراق نیز بازدید کرد، ولی عملاً کاری از پیش نبرد. آرام آرام مشخص شد غیرمتعهدها ظرفیت کافی برای ورود به بحرانی مثل جنگ ایران و عراق را ندارد.
در سال 60 و در سالهای پس از آن هم هیئتها و میانجیگران بسیاری به ایران سفر کردند، اما هیچ کدام حاضر به پذیرش و معرفی صدام به عنوان متجاوزگر و قبول خواستههای ایران مبنی بر موضوع پرداخت غرامت و... نشدند. زمانی هم که ایران ابتکار عمل را صحنه نبرد به دست میگرفت و پیروزیهای عملیاتی به دست میآورد، این فشار بیشتر میشد تا صدام را نجات بدهند.
انتهای پیام/