روایت کارگردان "پایگاه جهنمی" از نقش یک مدیر در تضعیف دفاع مقدس و تقویت ابتذال در سینمای ایران +فیلم

یکی از مدیران سینمایی وقت آمد و گفت که می‌خواهم سینمای مریض ایران را شفا بدهم و هرچه بی‌بندو باری و آزادی و بی‌احترامی و دختر فراری بود وارد سینمای ما شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگیخبرگزاری تسنیم، در گزارشی که با عنوان سرنوشت کارگردانان سینمای دفاع مقدس منتشر کرده بودیم، درباره بخشی از کارگردانان این ژانر گفتیم که بعد از دوره‌ای به علل گوناگونی از سینمای دفاع مقدس کنار کشیدند و دیگر شاهد کار در این زمینه توسط آنان نبودیم.

یکی از این کارگردانان که در سینمای خود آثار متعددی در زمینه‌های مختلف سینمایی دارد، «اکبر صادقی» کارگردان پایگاه جهنمی است. او این فیلم را با بازی «فرامرز قریبیان» و «جمشید هاشم‌پور» ساخت و تبدیل به یکی از فیلم‌های مطرح اکشن سینمای دفاع مقدس شد.

البته وی تنها این فیلم را در کارنامه دفاع مقدس ندارد بلکه فیلم‌هایی مانند «سرحد» نیز در این بخش از کارنامه سینمای اوست و فیلم‌های حادثه‌ای انقلابی نیز در کارنامه او دیده می‌شود. فیلم‌هایی مانند بالاش، بازرس ویژه و...

اکبر صادقی از میانه دهه 1370 به بعد کمتر دیده شده است و بیشتر در سِمَت تهیه‌کننده، چند فیلم اجتماعی ساخت که کمتر شناخته شد. او در این سال‌های اخیر در نوشهر استان مازندران با بیماری قلبی دست و پنجه نرم می‌کند و به تازگی عمل جراحی کرده است.

پرسان پرسان شماره تماس او را پیدا کردیم و زمانی که تماس گرفتیم از تماس ما برای مصاحبه بسیار خوشحال شد و گفت مدت‌ها است که کسی از سینمای ایران سراغ او را نمی‌گیرد. قرار اول ما برای مصاحبه حضوری بود که میسر نشد برای همین مجبور به مصاحبه به صورت آنلاین شدیم.

ویدئویی که در این گزارش می‌بینید با محوریت سینمای دفاع مقدس، در دو بخش خاطرات ساخت فیلم پایگاه جهنمی و بررسی کمرنگی سینمای دفاع مقدس از دهه 1370 به بعد است که در ادامه خواهید دید. اما صحبت‌های دیگر وی به صورت مکتوب آماده خواندن است که ملاحظه می‌کنید.

عاشق سینما هستم/ برای فیلم دیدن از پدرم کتک خوردم

من عاشق سینما بودم و دوست داشتم که مرتب به سینما بروم. وقتی پدرم فهمید که پنهانی به سینما می‌روم دعوایم کرد و به یک مأموری سپرد که با 5 ریال من را از مدرسه مستقیم به خانه بیاورد. من هم که باید به سینما می‌‌رفتم و برای همین به همان مأمور گفتم که من هم به تو 5 ریال می‌دهم تا بگذاری بروم به سینما. این شکلی این آقا در روز صاحب 1 قران پول می‌شد. خلاصه که برای این سینما رفتن، حسابی از پدرم کتک خوردم.

اینگونه علاقه من به سینما دوچندان شد و تلاش کردم تا در زمنیه تولید سینمایی وارد شوم. تا جایی که با مرحوم آقای دکتر «کاووسی» آشنا شدم. ایشان در حال ساخت فیلم «خانه کنار دریا» بود. آنجا پاتوق خیلی از روشنفکران و موج نویی‌های سینما بود. من هم در حین کار مشغول فیلمنامه نوشتن شدم؛ خیلی نوشتم اما رد می‌شد.

تا اینکه آقای «شباویز» مشغول ساخت فیلم «همای سعادت» با همکاری هندی‌ها بود. به او گفتند جوانی هست که دوست دارد وارد کار سینما بشود. برای همین من را به عنوان دستیار کارگردان انتخاب کردند. از اینجا به بعد من وارد سینمای حرفه‌ای شدم و در واقع از بخش سینمای روشنفکری و موج نو آمدم به سمت سینمای حرفه‌ای  آن روز.

با فیلم قیصر سینما تغییر اساسی کرد

همزمان با دستیاری مشغول سناریو نوشتن شدم. البته فکر و روش کار آن روزها با امروز فرق داشت. در آن روزها شیوه کار خیلی ساده‌تر بود یعنی به تخصصی امروز نبود اما امروز هرچیزی در سینما تخصصی شده است. اما آن موقع تمام زمینه‌های اصلی سینما دست کارگردان بود. فیلم‌ها شبیه هم بود و روش ساخت پیچیده‌ای مانند امروز نداشت اما با فیلم «قیصر» آقای «کیمیایی» در واقع سینما دچار یک تغییر اساسی شد.

بعد از این به سراغ مدیریت استودیو «پارس فیلم» رفتم. این استودیو در واقع بزرگ‌ترین استودیو سینمایی روز بود و مالکش مرحوم دکتر «اسماعیل کوشان» بود. یک درش به سمت جاده تهران کرج باز بود و در بالایی‌اش به اتوبان تهران کرج باز می‌شد. تمام امکانات سینمایی در آن فراهم بود و واقعاً یک کمپانی سینمایی بزرگ بود. اگر بعد از انقلاب علاقه‌مندان هنر و بچه‌های سینمایی پای کار می‌ماندند این استودیو نابود نمی‌شد. در آنجا می‌ماندیم و یک فیلم را کاملاً می‌ساختیم و برمی‌گشتیم.

صادقی در جوانی

اما از اینکه صرفاً مدیر آنجا باشم راضی نبودم و دوست داشتم که در تولید کار کنم. این را هم بگویم که این شرکت سینمایی متأسفانه در نهایت تجزیه شد و برای مصارف دیگر صنعتی مورد استفاده قرار گرفت.

اولین فیلمم درباره شهید اندرزگو بود

اولین فیلم سینمایی خودم را به عنوان «افطار خونین» با موضوع شهید اندرزگو ساختم. برای این فیلم به مشهد رفتم و با تلفن زدن و مطالعه پرونده در سه شب این فیلم را ساختم. بعد از این با من تماس گرفتند که فردا صبح فلان جا باید بیایی و کارت داریم.

خب آن موقع اول انقلاب بود و من کمی ترسیدم که با من چه کار دارند؟ اما وقتی رفتم دیدم که خیر برخی از شخصیت‌های مهم کشور مانند آقای کلاهدوز بودند و گفتند که می‌خواهیم فیلم بسازی. این شد که اولین فیلم جدی نظام با عنوان «در محاصره» و با فضای انقلاب ساخته شد.

در این فیلم برای اولین بار آقای «مجید انتظامی» موسیقی فیلم کار کرد و آقای «اسماعیل محرابی» بازی کرد.

پوستر فیلم «در محاصره»

دشواری در تولید «پایگاه جهنمی»

بعد از این فیلم، «پایگاه جهنمی» ساخته شد که در آن «فرامرز قریبیان» و «جمشید هاشم‌پور» بازی کردند. فیلمی که با تکیه بر شخصیت «ناخدا بای» ساخته شد. در این فیلم با توجه به کمبود محدودیت‌ها بسیار ساخت مشکل بود. ما در باتلاق‌ها فیلمبرداری می‌کردیم و بعد از اینکه بیرون می‌آمدیم تمام بدن ما تاول می‌زد که باید دکتر آنها را ضدعفونی می‌کرد. تا دشمن فاصله زیادی نداشتیم حتی یکبار تیر دشمن به سمت ما شلیک شد که پایه دوربین فیلمبردار را گرفتم و خواباندم که تیر نخورد.

 

 

آقای قریبیان ورزشکار نبود و کمی خسته می‌شد اما آقای هاشم‌پور چون بدن قوی‌تری داشت توانست مقاومت کند. برای ساخت این فیلم ماکت و دکور ساختیم اما یکبار گاومیش‌ها آمدند و تمام دکور ما را خراب کردند و بردند. شب‌ها که نور پروژکتور را روشن می‌کردیم یکباره صفحه از حجم مگس‌ها سیاه می‌شد.

نمایی از فیلم «پایگاه جهنمی»

خلاصه که برای ساخت این فیلم واقعا رنج کشیدیم اما واقعاً چیزی جز عشق و توکل بر خدا نتوانست به ما کمک کند. این فیلم مورد توجه مردم قرار گرفت و توانست در گیشه هم موفق شود.

مدیری که به جای شفا دادن سینما حالش را بدتر کرد

صادقی در ادامه درباره اینکه چرا سینمای دفاع مقدس کمرنگ شد و نسل او دیگر نتوانستند به فیلمسازی در سبک دفاع مقدس ادامه دهند، بیان کرد: یکی از مدیران سینمایی وقت آمد و گفت که می‌خواهم سینمای مریض ایران را شفا بدهم. برای من این حرف عجیب بود. مگر سینمای ایران چقدر بیمار بود که باید شفا داده می‌شد؟ نهایتاً مانند مریضی بود که کمی بدنش درد می‌گرفت و می‌شد با مداوای ساده‌ای شرایطش را بهتر کرد.

از طرف دیگر نسخه آنان چه بود؟ هرچه بی‌بندو باری و آزادی و بی‌احترامی و دختر فراری بود وارد سینمای ما شد. این نسخه علاج ما بود که هرکس هرچه می‌خواهد بسازد. در آن زمان من فیلم «یک قدم تا مرگ» را که با نام «خط‌ها و سایه‌ها» معروف بود برای اکران داشتم. یک سینمادار به من گفت: چه کار می‌کنی؟ در موقعی که فیلم‌های عاشقانه و رقص و طرب مد شده است می‌خواهی تیر هوایی در کنی؟!

نمایی از «خط‌ها و سایه‌ها»

مدیر سینمایی دیگری به من گفت تو که فیلم خوب می‌سازی چرا فیلم‌های روزی که سینماها اکران می‌کنند را تولید نمی‌کنی؟ به او جواب دادم که اگر بلد بودم می‌ساختم من فیلمساز جنگم و این فرم را دوست دارم.

 

 

این روند و البته عدم حمایت باعث شد که سینمای دفاع مقدس به این روز برسد. زمانی که میدان به من برای فیلم ساختن داده نشود و بگویند که در مسیر دیگری فیلم بساز طبیعتاً شکل کار و جریان فیلمسازی مانند من عوض می‌شود.

من مخالف سینمای اجتماعی و یا عاشقانه نبودم و نیستم و می‌گویم که همه سبک و ژانری باید وجود داشته باشد اما نه به این هزینه که سینمای دفاع مقدس که اصل است حذف شود.

سوزنبانی که سینمای دفاع مقدس را از مسیر خارج کرد

در حقیقت اتفاقی که افتاد این بود که سوزنبانی ریل سینمای دفاع مقدس را از مسیر خارج کرد تا حذف شود. ریل سینماهای دیگر پابرجا ماند اما ریل دفاع مقدس به بیراهه رفت و آن‌قدر دور شد که از دید محو شد. باید مدیران و دلسوزان فرهنگ و هنر انقلاب بار دیگر این ریل را به مسیر اول خود بازگردانند.

لشکری قوچانی: هنرمندان نگذارند پول‌های کثیف به زندگی‌شان وارد شود/ با پول‌های کثیف در سینما به جریان‌های سیاسی اثر می‌گذارند

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط