بامروتنژاد: مدیران سینمایی ما نوجوان را هویتیابی نکردهاند/ شکیبراد: نوجوان ما در کنار عکس خواننده عکس حاج قاسم را در اتاق دارد!
همان نوجوانی که عکس خواننده کرهای را در اتاقش گذاشته است، دو متر آن طرفتر عکس سردار قاسم سلیمانی را هم دارد که اتفاقاً دومی را با اعتقادات گذاشته است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، آغاز جشنواره سیوسوم فیلمهای کودکان و نوجوانان بهانهای شد تا به بررسی مسأله مهم سینمای نوجوان به عنوان بخش مهجور سینمای ایران بپردازیم. سینمایی که میتواند امیدآفرینی و آیندهسازی را برای جوانان فردای میهن اسلامی و ایرانی ما به ارمغان آورد اما جزو کمرنگترین بخش سینمای ایران به حساب میرود.
از همین رو در میزگردی با حضور «حامد بامروتنژاد» تهیهکننده فیلم «منطقه پرواز ممنوع» و «حسین شکیبراد» مدیر خانه قلم نوجوانان و مدیر مدرسه هنر ورسانه بسیج صداوسیما به بررسی وضعیت سینمای نوجوان پرداختیم.
تعریفی از سینمای نوجوان نداریم
* تسنیم: ضمن تشکر از دوستان عزیز، فکر میکنم برای تبیین مسأله، خوب است که به وضعیتشناسی از سینمای نوجوان برسیم. اینگونه میتوانیم به یک نظام منسجمی درباره سینمای نوجوان برسیم تا بعد از آن برای بهتر شدن وضعیت سینمای نوجوان به راهکارهایی برسیم.
آقای «شکیب راد» شما به عنوان کارشناس حوزه نوجوان فکر میکنم بهتر باشد آغاز کنید تا ما هم وارد گفت و گو شویم.
شکیبراد: شاید بهترین حرفی که میتوانم الان بگویم این است که اول ببنیم اصلاً سینمای نوجوان را چه تعریف میکنیم؟ چون به نظرم در کشور ما تعریف درستی درباره سینمای نوجوان نشده است و این موضوع هم به اختلاف بحث میان کودک و نوجوان برمیگردد؛ یعنی آنقدر در سالهای قبل و در نهادهای مرتبط با کودکان و نوجوانان و چه در حوزههای مختلف دیگر، این کودک و نوجوان را به هم چسباندهایم که تعریفی از آن پیدا نکردیم. یعنی ما اصلاً نمیتوانیم به جز در محافل خصوصی، انتظار داشته باشیم که از سینمای نوجوان به صورت تخصصی حرف زده شود. به همین خاطر به نظر من اگر اغراق نکنم، سینمای نوجوان در کشور وجود ندارد سینمایی که در جهان، شاید بشود گفت پرفروشترین و پررونقترین گونه، حداقل در هالیوود است. انگار دقیقتر از ما رصد کردند و رسیدند به اینکه مخاطب اصلی سینمایشان را امروز تینیجرها (نوجوانان) تشکیل میدهند و آنها را پیشران میدانند.
حسین شکیبراد
وقتی این سینما رونق پیدا میکند کل سینمای کشور هم رونق پیدا میکند زیرا نوجوان همراه خود نیز دوستانش و یا والدینش را به سینما میآورد. در جواب سؤال میخواهم بگویم سینمای نوجوان در ایران شکل نگرفته است تا بخواهم بگویم وضعش و حالش چگونه است هر از چندگاهی آدم دغدغهمندی پیدا میشود و یک فیلم برای نوجوانان میسازد. گاهی اوقات هم دغدغه میرود به سمتی که درباره نوجوان باشد مثلاً فیلم «پدر آن دیگری» که در آن مخاطب خود نوجوان نیست.
* تسنیم: یعنی یک سری فیلم هست که شاید شخصیتش نوجوان باشد اما مخاطبش نوجوان نیست.
شکیبراد: بله بعضی فیلمها موضوعش نوجوان است اما اصلاً دیدنش توسط نوجوانها سخت و پیچیده است. بحث من پس این است که سینمای نوجوان شکل نگرفته است که دلایل زیادی هم دارد که قطعاً راجع به آن صحبت میکنیم.
در جشنواره فیلم کودک و نوجوان برنامهریزی مناسبی برای نوجوانان نیست
* تسنیم: آقای «بامروتنژاد» شما با توجه به اینکه تهیهکنندهاید شاید بهتر باشد درباره این مسئله از منظر حوزه تولید صحبت کنید و بگویید که گره این مشکل در بخش تولید کجا است؟
بامروت نژاد: من این موضوع را اینطور ادامه میدهم که یک مسئله ما همین مسئلهای است که گفته شد: اختلاف بین سینمای کودک و نوجوان. من یکی از طرفداران جداسازی سینما و جشنواره کودک از نوجوانم، به خاطر اینکه سینمای نوجوان ما مثل قصه «پادشاهِ لخت» است. جشنواره کودک و نوجوان ما باعث میشود که این پادشاه لخت دیده نشود، اما شما که سینمای نوجوان را از جشنواره جدا کنید لخت بودن این پادشاه خودش را نشان میدهد به این معنا که شما چیزی به اسم سینمای نوجوان ندارید که جشنواره نوجوان داشته باشید.
اگر بخواهیم نسبت به قضیه نگاه هوایی داشته باشیم، ما یک سینمای کودک و یک سینمایی درباره نوجوان داریم. به تازگی داشتم فهرست آثاری که تحت عنوان سینمای نوجوان مشهور شده بودند را نگاه میکردم؛ تعداد زیادی آثار بودند که «درباره نوجوان» بودند، یعنی همان نکتهای که آقای شکیبراد گفت: سوژه یک نوجوان است اما مخاطب کاملاً بزرگسال است و لحن و ادبیاتشان هیچ ربطی به نوجوان نداشت. این نکته اول من بود.
حامد بامروت نژاد
نکته دوم اینکه سینمای کودک و نوجوان تنها شباهتشان با هم به افتراقشان با سینمای بزرگسال بازمیگردد و این که هر دو در چیزی به نام سینما مشترکاند، غیر از این هیچ شباهتی دیگری با هم ندارند، یعنی حتی عوامل هم متفاوت است.
اگر شما در جشنواره کودک و نوجوان شرکت کرده باشید علناً مثل جشنهای کودکانه است و در صحنه برنامه جشنواره، خاله و عمو میآید و آهنگ میگذارند و میرقصند؛ یعنی خود برگزاری، فضای کودکانه است. ما به جشنواره کودک و نوجوان سال قبل که رفته بودیم، یک برنامه نداشتند که تیم و عوامل ما بتوانند آنجا بروند بلکه باید میرفتند کنار خاله شادونه مینشستند. برای همین بازیگران ما سختشان بود و خجالت میکشیدند و التماس میکردند که نرویم، چون که نوجوان ما 16 سالش بود.
نوجوان پرمصرفترین قشر و در عین حال بیدفاعترین است
* تسنیم: بسیار خب، پس با این حساب سینمای نوجوان تقریباً در کشور ما وجود خارجی جدی و پررنگی ندارد. باتوجه به اهمیت بحث نمیتوان از علتیابی و بررسی نقصان ریشه این مسأله چشمپوشی کرد. بهتر است درباره لایههای عمیقتر بحث کنیم، اینکه چرا سینمای نوجوان اصلاً وجود ندارد.
بامروت نژاد: اگر بخواهیم علتیابی کنیم که علت این مسئله چیست، به نظر مهمترین مشکلی که وجود دارد به رسمیت نشناختن نوجوان است. در واقع مشکل از اینجا شروع میشود که متولی فرهنگی که تولیدکننده ما در فضای فرهنگی جمهوری اسلامی است، منحصراً در سینما نیست بلکه در عموم حوزه تولیت فرهنگیِ این حوزه، قشری به نام نوجوان هویتیابی نشده است. در عین حال قسمت عجیبترش اینجا است که نوجوان پُرمصرفترین قشر است، هم از بزرگسال و هم از کودک بیشتر مصرف دارد. نوجوان به شدت مصرفکننده است، چه در فیلم، کتاب و موسیقی و در چه در مدیومهای مختلف.
نکته مهمتر این است که در عین حال بیدفاعترین مخاطب است. بیدفاع یعنی اینکه هنوز به طور کامل به مرز تمییز دادن نرسیده است و از طرف دیگر هم مثل کودک نیست که ناظر داشته باشد. کودک نمیتواند به تنهایی سینما برود معمولاً همیشه یک ناظر بزرگسال همراهش هست اما نوجوان این ناظر را ندارد و خودش هم به مرز کامل تمییز دادن نرسیده است؛ پس به شدت بیدفاع است و هیچکس هم بالا سرش نیست تا ببیند چه مصرف میکند و چه چیزی مناسبش است. در این وضعیت که نظارت نظاممند هم نداریم، خانوادهها اکتفا میکنند به شبکه پویا، نهال و امید و به آنجاها اعتماد دارند.
پس ما درباره موضوعی حرف میزنیم که پر مصرفترین بازار را دارد اما در عین حال تعریفی در بازار و تولید مصرفش نداریم.
در همین جشنواره کودک و نوجوان اصفهان چند فیلم دیگر هم بود که درباره نوجوان بود اما برای اینکه هویت نوجوان قبل از آن به درستی شناخته نشده بود، در جشنواره به خوبی دیده نشد.
یکی از مسائلی که داریم این است که ما با مخاطبی حرف میزنیم که رقبای آن شامل غولهای سینمای دنیا است و آنها را دیده و حالا ما باید با آنها در کیفیت و قصه رقابت کنیم. این پس نقطه پایانی بحث اول من است: مشکل اساسی هویت است که تعریف نشده و وجه تشخیص پیدا نکرده است.
با تفکیک شبکههای کودک از نوجوان اتفاق خاصی نیفتاده است
شکیبراد: دقیقاً همین رقیب یکی از عوامل مهمی است که از آن ضربه میخوریم، اصلاً توجه نمیکنیم که آن رقیب چه چیزی ارائه میدهد. نکته بدتر این است که شناخت دهه هشتادیها که نوجوانان امروز ما را تشکیل میدهند خیلی سختتر است؛ ممکن است ما به یک مفاهیمی برسیم که نوجوانی یعنی چه اما اگر کسی که تازه وارد سینما میشود و میخواهد محتوا تولید کند تازه بفهمد که ویژگیهای نوجوانها مهم است، 20 سال عقب است.
به خاطر اینکه نوجوان دهه هشتادی اساساً خوراک متفاوتتری را میطلبد، نوجوان دهه هشتادی از یک جهت میخواهد هویت خودش را پنهان کند و به هویتهای مجازی خودش بیشتر اهمیت بدهد. از سوی دیگر آنقدر تفاوتها نسبت به دهه گذشته بیشتر شده است که اگر افرادی که سالها است از فهم و شناخت نسل نوجوان دور بودند، بخواهند در حوزه فرهنگی برای نوجوان کار کنند، نمیتوانند چون دنیای آنان را نشناختهاند.
اینطور نیست که بگوییم خب، موضوع نوجوان را در نظر بگیریم و بریم فیلم بسازیم؛ همه آمادهایم فقط اهمیتش را درک نکرده بودیم. الان دقیقاً اتفاقی که برای شبکه امید افتاد چیست؟ میخواستم بگویم مشکل ما این است که اهمیتی به نسل نوجوان نمیدهیم و تفکیک نمیکنیم؟ خب تفکیک هم کردیم چرا آن اتفاق مطلوب نیفتاد؟ 24 ساعت هم برنامه دادیم پس چرا آن اتفاق نیفتاد؟ در واقع مشکل اینجا است که شناختی وجود ندارد. یعنی آن آدمیکه تا الان داشته برای کودک و بزرگسال تولید میکرده است، چطوری باید جنس نوجوان، آن هم دهه هشتادی را بشناسد؟
باید رنسانسی در نسل جدید اتفاق بیفتد، آن موقع میگوییم به یک سری از پارامترها و اطلاعات دست پیدا کردیم.
نوجوان جوکر و زامبی را به علت متفاوت بودنش دوست دارد
* تسنیم: در کنار تمام این مطالبی که گفتید، باید فضای رقیب را در نظر بگیریم که هرچقدر هم که موفق باشیم آن طرف نیز در حال تولید فیلم و برنامهسازی به صورت جدی است.
شکیبراد: باید بگوییم که اصلاً نباید اینطور نگاه کنیم که اگر این طرف خیلی به قدرت رسید آن طرف فراموش میشود. آن طرف هنوز جاذبه خودش را دارد و فضای مجازی نیز به جهت حجم بالای اطلاعات در حال توسعه لحظه به لحظه است. حالا ما دهه شصتیها یک تلویزیون داشتیم با دو تا هم شبکه و دکمهاش را هم باید میرفتیم از آنجا میزدیم و اصلاً حال اینکه شبکه جدیدی دنبال کنیم وجود نداشت.
حسین شکیبراد
اساساً نسل دهه هشتادی چرا میرود سمت فضای مجازی و گوش دادن به خوانندههای زیرزمینی؟ یک دلیل بزرگ دارد آن هم این است که چیزی که دوست دارد متفاوت است! ما آنقدر در نظام آموزشی، صداوسیما و سینما، یک فضای تکراری را نشان دادیم و مدام یک چیز را گفتیم، که خسته شدند.
همه نوجوانها به خصوص نوجوانهای الان دنبال متفاوت بودناند. میبینی همه از «جوکر» خوششان میآید، آیا از بد بودنش خشوشان میآید؟ نه از متفاوت بودن خوششان میآید. یا میبینیم از «زامبی» خوششان میآید؛ چیزهایی که عقلاً قابل پذیرش نیست. چرا باید از قهرمان خوشت بیاید؟ چون متفاوت است ازش خوششان میآید. مشکل این است که ما این را نمیپذیریم، جدا از اینکه نمیرویم به سمتش، جرأتش و شناختش را نداریم.
قطعاً آقای «بامروتنژاد» بهتر میتواند توضیح دهد که تازه محدودیت و فشار هم داریم. مثلاً میخواهی این بچه تخس را قهرمان داستانت کنی، باید بچه ناز و خوبی باشد. در حالی که نوجوان شخصیت جسورِ بلندپرواز و زبل دوست دارد.
دنیای نوجوان اگر خیلی تخیلی باشد دیگر کودکانه است. این همان مرز است که نمیشناسیم یعنی ما اگر بخواهیم تخیلی بگوییم باید یک طوری تخیلی بگوییم که ژانر کودک بشود و در این صورت خودمان، خودمان را مسخره میکنیم. در صورتی که «هری پاتر» در عین تخیلی بودن کاملاً باورپذیر است. در این داستان تمام آنچه که تخیلی است در عین حال قواعد و قوانینی دارد که مانند واقعیت است و از اصول خودش تخطی نمیکند.
سینمای ما همهچیز را تبلیغ میکند از بیحجابی گرفته تا بددهنی
* تسنیم: آقای «بامروتنژاد»، آقای «شکیبراد» بحث را به این نقطه رساند که جالب شد و آن هم این که باید نوجوان را مانند دنیای خودش فهمید و با او ارتباط برقرار کرد و بعد هم اینکه تا میخواهیم از این زوایه فیلم بسازیم و نوجوان امروزی را آنطور که هست نشان دهیم، با سانسور و مخالفت روبرو میشویم.
بامروت نژاد: ما فیلم «منطقه پرواز ممنوع» را بعضی جاها که پخش میکردیم، برخی از خانوادهها اعتراضهایی داشتند که این فیلم چیزهای بدی به بچههای ما یاد میدهد، گفتیم چی؟ گفتند: این روی حرف مادرش حرف میزند اینکه شب تنهایی بیرون میرود چطوری تو به بچه یاد میدهی شب تنهایی بیرون برو کار خطرناک کن و دنبال سوژه خطرناک برو!
حامد بامروتنژاد
میخواهم بگویم چون این مسیر باز نشده است، حتی در حالت خیرخواهانه هم ممکن است موانعی وجود داشته باشد، پس باید بروی و تجربه کنی. آنجا گفتیم فیلم برای نوجوان است نه برای بزرگسالان. اگر به نوجوان هیجان تزریق نکنی دیگه فیلم برای نوجوان نیست برای پدر و مادرشان است.
شکیبراد: آیا ما در هنگام ساخت فیلم نوجوان میتوانیم عکس یک خواننده معروف را در اتاقش بگذاریم؟ قطعاً ندارید ولی نوجوان امروز همین است.
* تسنیم: شما میگویید نوجوان را باید عین چیزی که هست نشان بدهیم. اما امکان دارد دچار بدآموزی هم بشود یا یک خواننده نامناسب را تبلیغ کند؟
شکیبراد: سینما، واقعیتها را نشان میدهد اما در کنارش ایدهآلها را هم نشان میدهد. شاید همه واقعیتها را هم نشان ندهد اما دروغ هم تحویل مردم نمیدهد. علاوه بر آن سینما الان همه چیز را تبلیغ میکند، بیحجابی و تیپ بد و بددهنی و... را ترویج میکند. نکته بسیار مهم دیگر اینکه، آن نوجوان با اعتقاد به سراغ آن نرفته است بلکه از روی علاقه و شور نوجوانی رفته است.
در شلوغیهای سال 1396 کلی نوجوان هم بود اما با اعتقاد نرفته بود او تنها شور نوجوانی و خشمش بود که باید جایی خالی میشد و چون که جایی را نداشت به آنجا رفته بود.
همان نوجوانی که عکس خواننده کرهای را در اتاقش گذاشته است، دو متر آن طرفتر عکس حاج قاسم سلیمانی را هم دارد که اتفاقاً دومی را با اعتقادات گذاشته است. این واقعیت را هم نشان بدهیم که در عین حال که با رفقایش شب گردی کرده، محرم به محرم تکیه میرود.
مشکل دیگری که برای نوجوان ما در سینما وجود دارد این است که جدای از اینکه فیلمهای نوجوان بسیار کم است اصلاً فیلمی که نوجوان بتواند با خانواده برود و تماشا کند وجود ندارد. هرچه فیلم است منفی 18 خورده است.
* تسنیم: ما یک خبر زدیم ورود خانواده به سینما ممنوع!
وجه رویاسازی در سینما برای نوجوان است
بامروتنژاد: یکی از تیزرهای تبلیغاتی که ما ساختیم همین بود که ایام اکران فیلم، بچهها رفتند پای سینما با یک خانم و بچه نوجوانش که میخواستند بروند سینما و از آنها پرسیدند که چه فیلمی تماشا میکنید؟ آنها هم نمیدانستند که باید چه جواب بدهند هرکدام از فیلمها منفی 18 خورده بود.
تازه بعد از اینکه قبول کردید که برای مخاطب ایرانی باید فیلم بسازیم، حالا وارد این بحث میشویم که فضای نوجوان هم وجود دارد و باید برای آن فیلم بسازیم. متأسفانه فعلاً در مرحله اثبات اصل قضیهایم و میخواهیم مخاطب نوجوان را به رسمیت بشناسیم.
باید قبول کنیم این مخاطب وجود دارد و لحن متفاوتی دارد. باید بدانیم که کودک و بزرگسال نیست. آقای «شکیبراد» هم معتقد است که نوجوانان زبان مشترک و تفاوت را دوست دارد. کلاً آنارشی را دوست دارد، دوست دارد مخالف جمعیت باشد، از هر چیز هیجاندار خوشش میآید.
ما یکی از شانسهایی که آوردیم حضور آقای «زرینکوب» در فیلم بود که اصلًا او به ما طرح داد، چون خودش هم مربی است و خیلی شاگرد دهه شصتی داشت. برای آمدن یوزپلنگ در فیلم یادم هست که آمد و گفت: هر چه فکر میکنم، نوجوان باید یوزپلنگ را ببیند.
داستان فیلم در واقع درباره نوجوانی بود که پدرش به سوریه رفته است و حالا او تنها است. دیدیم که داستان غمناک میشود برای همین به هیجان نیاز دارد پس باید هواپیما و یوزپلنگ در داستان باشد تا جذاب شود.
آن وجه رویاسازی که برای سینما میگویند کاملاً منطبق با دوره نوجوانی است. کارکرد سینما برای نوجوان رویاسازی است، حالا در این رویاسازی چقدر میتوانیم با استدلالهای سینمای رئالیست بزرگسال ما که همه چیز را میخواهد با عینک واقعبینی ببیند، فیلم بسازیم؟
حتماً المانهای این جنس از نوجوان در فیلم همان بود که دیدید. یعنی من اگر اتاق ایشان را چیزی غیر از یک سنگر نظامی میساختم و لباسهایشان را اگر چیزی غیر از آن حالت می ساختم، دیگر فایدهای نداشت. اینها همه با استدلالهای نوجوانان ساخته میشود. این تفاوت و هیجان باید در اتاقش هم بیاید.
یکی از کارگردانان کودک ما میگفت که میخواهم برای کودکی که در خانهاش سگ نگه میدارد فیلمی بسازم که در آن اسم خدا بیاید. زمانی که مخاطبت را این گونه تعریف کردی دیگر مجبوری بقیهاش را هم به آن ذائقهبسازی. به او گفتم این تجربه شکست خوردهای است که مدام میخواهد از آن طرف جذب کند. آن آدمی که آن طرفی است را بیاوریم این طرف.
اگر می خواهی خاکستری هم بیاری و سفید کنی، سفید را جذاب نشان بده. الان نوجوان انتخابهایش انتخابهای کاملاً عقلانی نیست، کاملاً حسی است. غرب توانسته برای این سبک زندگی جذابیت ایجاد کند و همه این کارهای فانتزی برای همین ایجاد جذابیت است.
ادامه دارد...
انتهای پیام/