هدف تکفیری ها از جنگ در سوریه چه بود؟/ جولان تروریست ها در ۵۰۰ متری حرم
ایام سومین سالگرد پیروزی بزرگ ابوکمال در جبهه مقاومت اسلامی فرصتی برای مرور روزهای جولان دادن تکفیری ها در سوریه است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نوامبر 2017 در پی پیروزی تاریخساز جبهه مقاومت اسلامی عراق و سوریه بر فتنه تروریسم تکفیری، پایان یافتن سیطره داعش با پایین کشیدن پرچم این گروه آمریکایی ــ صهیونیستی در "ابوکمال" رقم خورد. همان زمان سپهبد شهید قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، در پیامی به محضر مقام معظم رهبری حضرت امام خامنهای(مد ظله العالی) پایان سیطره داعش بر سرزمینهای اسلامی را اعلام کرد. سومین سالگرد این پیروزی بزرگ جبهه مقاومت اسلامی فرصتی برای مرور روزهای جولان دادن تکفیری ها در سوریه است.
شهید محمودرضا بیضائی، متولد 18 آذر 1360 در شهر تبریز است. او با توجه به تحولات میدانی کشور سوریه و هتک حرمتها به حرم حضرت زینب کبری(س) به دست گروههای تکفیری، برای دفاع از این حرمهای شریف و همراهی با یک تیم رسانهای مستندساز به سوریه رفته بود. بیضایی در روز یکشنبه 29 دیماه 92 مصادف با ولادت حضرت رسول(ص) بر اثر انفجار یک تله انفجاری به شهادت رسید. او فقط یکی از شهدایی است که در نخستین سال های دفاع از حرم اهل بیت(ع) در این جبهه مقاومت اسلامی حضور داشت و با نقش مستشاری خود به رزمندگان مقاومت آموزش می داد.
احمدرضا بیضائی سه سال از برادر شهیدش بزرگتر است. او در مقطع دکترای حرفهای رشته دامپزشکی تحصیل کرده و در حال حاضر عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی است. بیضائی خاطرات فراوانی با برادرش دارد. از جمله روایت های او درباره رفتار تکفیری ها در سوریه و هدف آنان از به راه انداختن این جنگ نیابتی در ادامه می آید:
تکفیری ها در 500 متری حرم
شب تاسوعا پیامک زده بود که: «سلام! در بهترین ساعت عمرم به یادت هستم. جایت خالی» ساعتی بعد زنگ زد و حرف زدیم. گفت: «امروز منطقه اطراف حرم حضرت زینب(س) را به طور کامل پاکسازی کردیم و تکفیریها را که قبلا تا 500 متری حرم پیش آمده بودند و حرم را با خمپاره میزدند، تا شعاع چندکیلومتری دور کردیم.» بعد گفت: «امروز از منطقهای که قبلاً دست تکفیریها بود وارد حرم شدیم. از امشب هم چراغ های حرم را شب ها روشن می کنیم.» از اینکه در شب تاسوعا منطقه را آزاد کرده بودند، خیلی خوشحال بود.
***
سوغاتی های جبهه مقاومت چه بود؟
محمودرضا در سفر ماقبل آخر، هنگام برگشت از سوریه چند تا سوغاتی با خودش آورده بود. به او گفته بودم: «این دفعه که می آیی سوغاتی بیاور.» یک کولهپشتی پر از سوغاتی آورده بود. پرچم جبهه جبهه النصره را از مقرشان کنده بود، سربندهای تکفیریها، نامهای که تکفیری ها برای نیروهای مقاومت نوشته بودند و از این چیزها... یادم هست یکی از سوغاتی ها را متبرک کرده بود. پرچم کوچک قرمز آورده بود که رویش در دو سطر نوشته شده بود «کلنا عباسک یا بطلة کربلا» و «لبیک یا زینب(س)».
***
چه کسانی جریان تکفیری را حمایت کردند؟
داشتیم با هم یکی از عکس های خودش را می دیدیم که توی آن با سلاح، بالا سر تعدادی از جنازه های تکفیری ها ایستاده بود. درباره این عکس و درگیری اش با تکفیریها توضیح میداد که پرسیدم: "این جریان تکفیری را چه کسی حمایت میکند؟" گفت: "توی جیبهایشان از ریال سعودی و لیر ترکیه بگیر تا دلار آمریکایی پیدا میشود."
در زمانی که هنوز صحبتی از نقش ترکیه در بحران سوریه و حمایت این کشور از تروریستها در رسانهها بر سر زبانها نبود، محمودرضا ترکیه را دست خائن میدانست. برای اثبات حرفش یک بار عکسی نشانم داد که خودش در یکی از مقرهای جبهه النصره گرفته بود. عکس پنجره ای بود که برای پوشاندنش از پرچم کشور ترکیه استفاده کرده بودند.
***
خوف تکفیر از سپاه خمینی
تعدادی از عکسهایی را که خودش از دیوار نوشته های تکفیری ها و رزمندگان ارتش سوریه گرفته بود، نشانم داد. بین آنها عکس یکی از رزمنده های ایرانی بود که داشت شعاری به زبان عربی روی دیوار می نوشت. به این عکس که رسیدیم، محمودرضا گفت: «این بعد از نوشتن شعار، زیرش نوشت"جیش الخمینی فی سوریا" »
این را که گفت زد زیر خنده گفتم: «به چی می خندی؟» گفت: «تکفیریها از ما و نام امام خمینی(ره) خیلی می ترسند.» و تعریف کرد: «یک روز در یکی از محلاتی که اهالی آنجا را ترک کرده بودند متوجه پیرمردی شدیم که سرگردان به این طرف و آن طرف می رود. رفتیم جلو و پرسیدیم چه شده؟ گفت: پسرش مجروح است و در خانه افتاده ولی کسی نیست که کمک کند. با تعدادی از بچه ها رفتیم داخل خانه و دیدیم پسرش یکی از همین تکفیری هاست.
هیکل درشت، ریش بلند و لباس چریکی به تن داشت. یک گوشه افتاده بود و خون زیادی از پایش رفته بود تا متوجه ما شد، شروع کرد به داد و فریاد کردن و هرچه از دهانش درآمد نثارمان کرد و همینطور که داشت داد می زد و بد و بیراه می گفت، یکی از بچه ها رفت نزدیکش و توی گوشش گفت: می دانی ما کی هستیم؟ ما ایرانی هستیم. این را که گفت صدایی از طرف در نیامد.»
***
موضع دولت سوریه درباره مقاومت
یکبار از محمودرضا پرسیدم: «دولت سوریه موضعش درباره مقاومت چیست؟ اصلاً میشود سوریه را داخل جبهه مقاومت به حساب آورد؟» گفت: «وقتی آزادسازی یکی از مناطق در سوریه علیرغم تلاش ارتش به مشکل برخورده بود، رزمندگان حزب الله وارد شدند و همراهی آنها با نیروهای ارتش سوریه منجر به آزاد شدن منطقه شد.» می گفت خود بشار اسد از این رزمنده ها دعوت کرده بود که بروند پیش او.
***
تکفیر علیه مدل مقاومت شیعی
همیشه وقتی از او سوال می کردم هدف تکفیری ها از جنگ در سوریه چیست؟ می گفت: «هدف این است که مدل مقاومت ضد صهیونیستی در منطقه را که شیعی است عوض کنند. این همه سلاح، تروریست، امکانات و پول که ریخته اند آنجا برای همین است که میخواهند مدل مقاومت شیعی در برابر اسرائیل را با مقاومت تکفیری سلفی جایگزین کنند» یک بار گفتم: «خب بعدش چطور می شود؟ مقاومت سلفی می خواهد با اسرائیل چه کند؟» گفت: «نمیدانم اما کشورهایی که از تکفیری ها حمایت می کنند، نمی خواهند چیزی به نام مقاومت شیعی در برابر اسرائیل وجود داشته باشد.»
انتهای پیام/