چله عزت|داستانی خندهدار از آموزش رزمندگان در دفاع مقدس/ «شستی» که «هفتاد» شده بود!
در چهلمین سالگرد دفاع مقدس، سراغ بخشی از خاطرات رزمندگان میدان حق علیه باطل رفتهایم تا با انتشار آن یاد و نام آنها را گرامی بداریم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در چهلمین سالگرد دفاع مقدس، سراغ بخشی از خاطرات رزمندگان رفتهایم تا با انتشار آن یاد و نام آنها را گرامی بداریم و بتوانیم بخشی از سختیها و مشکلات این عزیزان را برای نسل آینده نقل کنیم.
مسئول آموزش، قطبنما را نشان داد و گفت: «بدنه قطبنما را بذارید روی کف دستتون و انگشت شستتون رو بکنید توی حلقهش» و خودش آنچه گفته بود انجام داد. یهو یکی از رزمندهها گفت: «انگشت من توی حلقه جا نمیشه.» مسئول آموزش اخم کرد و گفت: «یعنی چی نمیشه؟ الکی مزه نریز!» رزمنده صدایش را بالا برد و گفت: «به جون شما راست میگم. خودتون ببینید!» راست میگفت انگشت شستش توی حلقه نمیرفت. شست او اصلاً چیز دیگری بود!
با خنده گفت: «انگشت من اندازهش شصت نیست، هفتاده! فکر کم آنقدر با انگشتم روی بربری پنیر مالیدم که بزرگ شده!» حرفش خیلی با مزه بود و سالن رفت روی هوا. مسئول آموزش ما از زور خنده سرخ شده بود.
منبع: کتاب جنگ به روایت لبخند
انتهای پیام/