تحلیل منطق و پیامدهای موضع رییس‌جمهور درباره ترور شهید فخری‌زاده/ ۶ خطر بزرگ در ایده‌ روحانی

پرویز امینی جامعه‌شناس سیاسی طی مطلبی به بررسی نحوه واکنش حسن روحانی به ترور شهید محسن فخری‌زاده پرداخته است. او در ۶ بند توضیح می‌دهد که چرا این موضع‌گیری غلط و بسیار خطرناک است.

پرویز امینی استاد دانشگاه و جامعه‌شناسی سیاسی طی یادداشتی برای خبرگزاری تسنیم درباره صحبت‌های آقای روحانی رئیس‌جمهور درباره نحوه مواجهه با ترور شهید محسن فخری‌زاده و همچنان مباحثی که پیرامون این مسئله در جریان است، نوشت:

اعلام موضع جناب روحانی درباره ترور شهید فخری‌زاده مبنی بر این که "پاسخ به این ترور موکول به زمان مناسب است و ما با پاسخ در زمان حاضر در دام صهیونیستها نخواهیم افتاد"، در واقع صورت دیپلماتیک این گزاره است که عملاً به ترور قرار نیست پاسخی داده شود و این مسئله برداشت عمومی در داخل و خارج است.

فرض رئیس‌جمهور در اعلام چنین مواضعی چیست؟ روحانی بر این فرض است که با پیروزی بایدن، بازگشت دولت آمریکا به برجام قریب‌الوقوع است و با بازگشت آمریکا به برجام نیز به‌شکل اتوماتیک همه مسایل جاری از جمله مسئله اقتصادی حل‌وفصل خواهد شد، بنابراین در این شرایط انجام مقابله به مثل در برابر این ترور، مانع بازگشت بایدن به برجام خواهد شد. آن‌چنان این فرض در روحانی و جریان دولت مانند ظریف، صالحی و کمالوندی قوی است که تلاش کردند تا جایگاه درجه‌اول شهید فخری‌زاده در توانایی هسته‌ای ایران را نیز کتمان و از او در این باره سلب هویت کنند تا راه بازگشت به ژانویه 2017 مسدود نشود، تا آنجا که این جریان، رسانه‌ها را مجبور کرد تا از جایگاه و هویت هسته‌ای شهید برای معرفی او استفاده نکنند!

اگرچه این فرض حتی از سناریوهای مورد استفاده کودکان در خاله‌بازی نیز خیالی‌تر و فانتزی‌تر است اما برعکس، آثار و پیامدهای واقعی بر روی ارزشهای حیاتی کشور یعنی امنیت، اقتدار، عزت و پرستیژ و اعتبار ایران دارد. بیاییم با جناب حسن روحانی همدلی کنیم و فرض او را جدی بگیریم و ببینیم؛ مواضع او چه عواقبی دارد و از چه‌چیزهایی پرده‌برداری می‌کند؟

1) مسئله نخست، ذهنیت جهان سومی و استعمارزده‌ای است که پشت این باور وجود دارد که در هر شرایطی و در هر دادوستد با کسانی که به جهان‌اولی‌ها معروفند، مقصر و پاسخگو ما هستیم! آنها دست به عملیات تروریستی زده‌اند، آنها تهدید امنیتی برای یک کشور و ملت به‌وجود آورده‌اند، آنها حقوق بشر و امنیت جامعه دیگر را هدف قرار داده‌اند، آنها مجرمند، اما مقابله به مثل که حق هر کشوری است، مردود شناخته می‌شود چرا که در پی مقابله به مثل ما ممکن است آمریکای بایدن به برجام برنگردد و یا تنش و درگیری پیش بیاید که در این صورت ما مقصر و متهم این وضعیت هستیم و فرصت‌سوزی کرده‌ایم!

2) مسئله دوم منوط کردن دفاع از ارزشهای حیاتی کشور مثل امنیت، عزت عمومی و اقتدار ملی به جلب رضایت یا عدم ناراحتی دیگران است. ارزشهای حیاتی یک ملت مثل امنیت فی‌نفسه ارزشمندند و دفاع و صیانت از آنها تخلف‌ناپذیر است و نمی‌توان تنها از آنها در جایی دفاع کرد که با نظر دیگر بازیگران بین‌المللی خصوصاً دشمنان ناسازگار نباشد، این یک رویه غیرقابل دفاع است که پیامدهای سنگینی در صیانت از موجودیت کشورها دارد. هیچ کشور توانمند و مقتدری، صیانت از امنیت و موجودیت خود را به این چیزها و بسیار بالاتر از اینها مشروط نمی‌کند.

3) همچنان که مانند حادثه چند ماه قبل نطنز، صبر و بی‌عملی در برابر تهدید امنیت کشور به‌دلایل نیفتادن در تله دشمن تجویز شد، بی‌عملی و چشم‌پوشی از اقدام تلافی‌جویانه در برابر ترور شهید فخری‌زاده نیز تجویز شده است. این چشم‌پوشی مجدد به‌معنای چراغ سبزی به آمران و عاملان تروریست خواهد بود که ترورهای بعدی نیز به همین دلایل بی‌پاسخ خواهد ماند و این مسئله، اراده سیاسی ترورکنندگان را تقویت خواهد کرد و سطح تهدیدات امنیتی ممکن است افزایش و یا گسترش یابد. اگر این منطق که مقابله به مثل در برابر تهدیدات امنیتی، موجب تنش در منطقه خواهد شد، پایه استدلال بی‌عملی و صرف‌نظر کردن تلافی باشد، این نتیجه را به بار خواهد آورد که تا قیامت ما باید در برابر این تهدیدات امنیتی عقب بنشینیم چرا که اقدام و پاسخ ما زمانی موجه است که به تنش منجر نشود و چون احتمال تنش دائمی است، این چشم‌پوشی از حقوق امنیتی ما نیز باید دائمی باشد. باید توجه داشت که سطح اول و اصلی تأمین امنیت، از کار انداختن اراده سیاسی ناامن‌کنندگان کشورهاست چرا که با همه تمهیدات و همه احتیاط‌ها و ملاحظات حفاظتی و امنیتی، در شرایطی که اراده سیاسی ترورکنندگان کنترل و خنثی نشده باشد پیشگیری کامل از تهدیدات امنیتی به‌شکل ترور، بمب‌گذاری یا خرابکاری در تأسیسات و مسایل زیربنایی یک جامعه ناممکن خواهد بود.

4) مسئله دیگر این است که اگر ما به‌خاطر رؤیای بازگشت بی‌شرط‌وشروط آمریکا به برجام، حاضر به چشم‌پوشی از تهدیدات امنیتی خود باشیم، آنگاه که این رؤیا بر فرض مثال محقق شد، آیا به‌دلیل جلب نظر بایدن‌ها برای جلوگیری از خروج از برجام به چشم‌پوشی بیشتر درباره تهدیدات امنیتی او و متحدانش تن نخواهیم داد؟ آیا به‌راستی این ظرفیت و این اراده در نزد ما وجود خواهد داشت که اینک که به‌امید بازگشت آمریکا به برجام، انفعال و بی‌عملی را تجویز کرده‌ایم، در آن زمان پاسخ قاطعی به تهدیدات امنیتی بدهیم؟ آیا ملاحظات امروز برای پاسخ ندادن به این تهدید امنیتی، در آینده چند برابر نخواهد شد؟

5) نکته مهم دیگر این است که جایگاه قوای نظامی و نیروهای مسلح که پیش از این و همزمان و بعد از این ترور از انتقام و برخورد سخت صحبت کرده‌اند و اینک مطالبات مردمی نیز متوجه آنهاست و به‌لحاظ توانایی نظامی نیز آمادگی دارند به این تهدید امنیتی پاسخ مؤثر بدهند، هم نزد خودشان و هم نزد جامعه تضعیف و آسیب‌پذیر خواهد شد و این به‌معنای اقتدارزدایی از نظم و نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران و جامعه ایران است.

6) مسئله دیگر باور و ذهنیت اجتماعی است که در پی این ترور و بی‌عملی در پاسخ به آن، احساس ناامنی و احساس تحقیر می‌کند و بر فرض بخواهد با استدلال و توجیه جناب حسن روحانی نیز همراهی کند، این جامعه به‌تدریج ناخواسته تحت تأثیر این فضا یاد می‌گیرد که باید از حقوقش در برابر دشمنانش کوتاه بیاید، احساس بی‌اعتمادی در احقاق حقش و احساس بی‌اطمینانی در توانایی پاسخ دادن به تضییع‌کنندگان حقوقش را پیدا می‌کند و اساساً اراده جمعی ایرانیان درباره حقوق و منافع ملی آنها آسیب می‌بیند و این هزینه هنگفتی است که چیزی جایگزین آن نخواهد شد. این رویه و این سنخ توجیهات دولت روحانی در این هشت سال به‌شکل‌های مختلف بر سر افکار عمومی آوار شده است و اینک در حال تشدید است. این رویه در چشم‌انداز و افق جامعه نسبت به خود و توانایی‌هایش و متناسب با آن خواسته‌هایش و نیز دشمنانش تحول ایجاد می‌کند به‌شکلی که بعدها حاکمیت نیز اگر بخواهد اقتداری از خود نشان بدهد، با سد مقاومت ملت از درون روبه‌رو خواهد شد.

 

انتهای پیام/+