ناگفته‌هایی از شهید مدافع حرم ‌دزفول / فرمانده‌ای که ‌از دنیا دل کنده بود ‌

گروه استان‌ها ـ صفا و سادگی ارتباط صمیمی با نوجوانان، اخلاص و بی‌ریایی و بی‌ادعایی و تلاش خستگی‌ناپذیری شهیدابوالقاسمی از جمله رموزی است که او را به عنوان یک نیروی مفید و کار آمد و پر انرژی مطرح می‌کند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از دزفول،  بعضی آدم‌ها معروف هستند و تقریبا همه آنها را می‌شناسند می‌دانند که چه شد تا به این معروفیت رسیدند؛ با راه و رسم زندگی‌شان آشنا هستند و آن را الگوی خود قرار می‌دهند. برخی آدم‌ها آوازه‌شان در همه دنیا می‌پیچد و سبب می‌شود تا افراد بیشتری کنجکاو شوند و برای شناخت آنها دست به مطالعه بزنند.

برخی افراد هم هستند که با وجود معروفیت و محبوبیت باز هم نیاز به شناخت بیشتر دارند، ابعاد زندگی‌شان آنقدر گسترده است که هر بار اقدام به تحقیق می‌کنی چیزهای تازه‌ای دستگیرت می‌شود نمونه بارز این آدم‌ها شهدای مدافع حرم هستند جوانانی که شجاعانه برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) راهی سوریه شدند و تا پای جان مبارزه کردند.

به بهانه فرا رسیدن سالگرد « شهید سید مجتبی ابوالقاسمی از شهدای مدافع حرم شهرستان دزفول » در ادامه بخشی از سجایای اخلاقی، رشادت و بزرگی این شهید و الامقام را از زبان دوستان شهید، همرزم شهید و همچنین حاج‌صادق آهنگران، ویادگارهشت سال دفاع مقدس و نیز دکتر محمدرضا سنگری پژوهشگر و استاد دانشگاه  را ملاحظه می‌کنید.

صفا و سادگی ارتباط صمیمی با نوجوانان، اخلاص و بی‌ریایی و بی‌ادعایی و تلاش خستگی‌ناپذیری شهیدابوالقاسمی از جمله رموزی است که او را به عنوان یک نیروی مفید و کار آمد و پر انرژی مطرح می‌کند، در این باره هادی سعادت‌زاده که از دوستان شهید ابوالقاسمی است می‌گوید: دوره دبیرستان همکلاسی بودیم بارها می‌دیدم که سراغ برخی از همکلاسی‌هایمان می‌رود که نه سر وضع‌شان مثل ما بود و نه دیدگاه‌ها و اعتقادشان! ساعت‌ها وقت می‌گذاشت و برایشان حرف می‌زد و می‌گفت: «تکلیف ما این است که شبهات بچه‌ها را رفع کنیم و تفکرات انحرافی‌شان را از بین ببریم.» از همان دوران نوجوانی‌اش به دنبال امر به معروف و نهی از منکر بود و خود را در مقابل چنین افرادی مسئول می‌دانست.

حضورش امر به معروفی بود برای بچه‌های باشگاه

محمدباقر امین‌راد دیگر دوست این شهید والامقام به مرام، معرفت و امر به معروف شهید ابوالقاسمی به صورت غیرمستقیم اشاره می‌کنید و می‌گوید: سید مجتبی برای حفظ آمادگی جسمانی‌اش به بدنسازی می‌رفت. در باشگاه‌ها هم که معمولا همه جور آهنگی با صدای بلند پخش می‌شد؛ که طبیعتا به ذائقه‌اش نمی‌خورد. اوایل برای اینکه صدای آهنگ آزارش ندهد نوحه گوش می‌داد اما رفتار سید با مسئول باشگاه و ورزشکاران کار را به جایی رساند بود که علاقه شدیدی به او پیدا کردند و احترامش را نگه می‌داشتند به طوری که وقتی سیدمجتبی از پله‌های باشگاه پایین می‌رفت بلافاصله به احترام ورودش آهنگ را خاموش می‌کردند.

احترامی که ورزشکاران باشگاه برای شهیدابوالقاسمی قائل بودند احترام ویژه‌ای بود. رفتار سیدمجتبی چنان جذابیتی داشت که مثل آهنربا هر که را که در شعاع حضورش قرار می‌گرفت به خود جذب می‌کرد.

فرمانده‌ای به تمام عیار بود

امین‌راد در ادامه خاطرات مشترک با رفیق شهیدش، گفت: روی تک تک نیروهای گردانش شناخت شد و مسائل‌شان را مدام پیگیری می‌کرد از درس و مدرسه گرفته تا دانشگاه مسائل مادی و خورد و خوراک و اوضاع زندگی نیروهایش. یک روز مبلغی به من داد و گفت: محمدباقر یکی از بچه‌های گردان توان خرید لباس نظامی را ندارد برو برایش یک دست لباس بخر و به او هدیه بده؛ ولی اسمی از من نیار.

سیدمجتبی برای چندین نفر از نیروهای گردان از جیب خودش لباس تهیه می‌کرد. سید می‌گفت: « نباید اجازه بدیم که بعضی از بچه‌ها فقط به خاطر اینکه پول لباس خریدن را ندارن به بسیج و مسجد نیاییند».

وی در ادامه سجایای اخلاقی، مرام و معرفت این شهیدمدافع حرم دزفولی، اظهار داشت: سیدمجتبی حتی اطلاع داشت که کدام نیروش از کدام پایگاه در چه درسی ضعیف است؛ سیدمجتبی به مسئولین پایگاه‌ها می‌گفت «یا خودتان به بچه‌ها درس بدید یا به خودم بگید یک نفر را پیدا کنم که بچه‌ها را کمک کند». حتی گاهی بود که سید مجتبی می‌گفت « بچه‌هایی که در درس‌شان ضعیف هستند بفرستید کلاس تقویتی خودم هزینه‌اش را می‌دهم».

تا این حد دقیق می‌شد در تک تک نیروهایش و به فکرشان بود و از آنها شناخت داشت. اما همیشه پشت پرده‌ی گمنامی خودش را مخفی می‌کرد و نام و نشانی در کارهای خیرش به جا نمی‌گذاشت این در حالی بود که اغلب افراد سید را یکی نیروی عملیاتی می‌دانستند در حالی که او تنها یک نیروی عملیاتی نبود بلکه به تمام جوانب کار اشراف دانست و حتی صمیمیتش را با نیروهایی که وضع مالی خوبی نداشتند بیشتر بروز می‌داد.

آقای معلم

حسین بصیری که عضو جلسه قرآن است با بیان اینکه آقا سیدمجتبی یک بزرگ‌مرد فراموش نشدنی است، گفت: فرجه‌ی امتحانات که می‌شد سیدمجتبی خودش سراغ بچه‌ها می‌رفت و به مسجد می‌کشاندشان و  نیز کلاس‌های تقویتی و رفع اشکال برگزار می‌کرد بعد از کلاس چنان روحیه‌ای می‌گرفتیم که انگار نه انگار امتحان داریم. اگر هم در مسجد پیدای‌مان نمی‌شد؛ تماس می‌گرفت و یکی یکی پیگیر وضعیت درس و امتحانات و نمرات‌مان می‌شد و می‌گفت «باید بچه‌ها مسجد و بسیج در مدرسه و دانشگاه جزء بهترینا باشند چه علمی و چه اخلاقی، بچه‌های مسجد باید برای سایر دانش آموزان و دانشجویان  باید الگو باشند».

شاعر اهل البیت(ع)

هم اهل شعر و شاعری است و هم اهل روضه و مداحی؛ دلتنگی‌هایش را در فراق مولای موعود در کتاب «سفیرعشق» به چاپ رسیده است و مدح و مرثیه‌ی اهل البیت(ع) را در قالب شهر و نوحه در آورده و در اختیار مداحان شهر قرار می‌دهد اما نمی‌گذارد که نام و نشانی از او وجود داشته باشد کمتر کسی خبر دارد که برخی از نوحه‌های حاج‌صادق آهنگران و برخی از مداحان استان و شهرستان به قلم شهیدسیدمجتبی ابوالقاسمی رقم خورده است.

در این باره حاج صادق آهنگران مداح و یادگار هشت سال دفاع مقدس از چگونگی آشنایی با شهیدابوالقاسمی، می‌گوید: برای مجلس ختم مادر شهیدان علی و محمود دوستانی دزفولی دعوت شده بودم. بعد از مجلس ختم یکی از دوستان دست سیدمجتبی را در دست من گذاشت و گفت: « این آقا سیدمجتبی ما شاعر است و راست کار شما هستم». نگاهی به سیدمجتبی انداختم اولین خصلتی که در وجودش جلوه می‌کرد تواضع فوق العاده‌اش بود. بسیار آرام و متین صبحت می‌کرد. همانجا از او خواستم که برایم چند نمونه از اشعارش را بخواند. با همان آرامش و خضوعی که در شخصیتش بود شروع به خواندن کرد.

آهنگران در ادامه گفت: جالب اینجا بود که اولین اشعاری که برایم خواند شعر یا نوحه نبود اشعاری بود با مفاهیم و معانی سیاسی و انتقادی نسبت به وضعیت اجتماعی موجود و اشرافی‌گری و.... اشعارش پرمحتوا مغزدار و زیبای بود؛ همان جا فهمیدم که سیدمجتبی گروه خونش به گروه خونی من می‌خورد و باید باب آشنایی و اتصال با این جوان را باز کنم.

حاج صادق آهنگران مداح و یادگار هشت سال دفاع مقدس با بیان رسم و سنت من چه در دوران امام راحل و چه در دوره‌ی امام خامنه‌ای این است که با شعرایی ارتباط برقرار کنم که ولایت‌مدارند و با رهبری پیوند مستحکمی دارند، بیان کرد: سیدمجتبی در همان نگاه اول معلوم بود که تمام این ویژگی‌ها را تمام و کمال دارد. سیدمجتبی شعر می‌گفت و تخصص خوبی در سرودن اشعار نوحه داشت همین موضوع و البته جذبه خاص و حجب و اخلاصی که در رفتار و کردارش موج می‌زد باعث شد که ارتباط‌مان بیشتر شود و از اشعار او در برنامه‌های مختلف شهادت و ولادت اهل البیت(ع) در شهرهای مختلف کشور استفاده کنم تا جایی که برخی از اشعار شهیدابوالقاسمی را در برنامه‌های پخش مستقیم و ضبط شده‌ی تلویزیونی نیز اجرا کنم.

بی‌ریا و صادق بود

دکتر محمدرضا سنگری پژوهشگر و استاد دانشگاه درباره شخصیت و استعداد شعر و شاعری شهیدابوالقاسمی، می‌گوید: در پایان مجالس سخنرانی و در اوج شلوغی اطرافم وقتی که مردم دور و برم را می‌گرفتند سیدمجتبی جلو می‌آمد و چند برگه کاغذ دستم می‌داد که معمولا سروده‌هایش بودند و خیلی آرام و متین می‌گفت «می‌خواهم نظرتان را درباره‌ی اشعارم بدانم».

طبعیتا در آن موقعیت امکان مرور سروده‌هایش را نداشتم اما زمانی که خلوت‌هایی که برایم پیش می‌آمد چشم می‌دوختم به واژه‌هایی که بر دل کاغذ رقم زده است؛ استعداد در حال شگفتنی را احساس و ادراک می‌کردم.شور عجیبی بود که در ذکر نام «اباعبدالله» در اشعارش بود.

وی در ادامه به سجایای اخلاقی این شهید والامقام اشاره می‌کند و می‌گوید: صدق صفا و اخلاص از ویژگی‌هایی بود که در ساده‌ترین مراوده با سیدمجتبی به چشم می‌آمد نه اهل ریا بود و نه اهل سمعه؛ ریا این است که کسی بخواهد خودش را به دیگران بشناساند و سمعه اینکه کسی بخواهد خودش را به دیگران بشنواند؛ سیدمجتبی از این دو خصلت فرسنگ‌ها فاصله داشت و خودش را برای دیگران عرضه نمی‌کرد.در بسیاری از خصیصه‌ها به جایگاه‌ها و افق‌های وسیعی رسیده بود اما اصلا به زبان نمی‌آورد و مطرح نمی‌کرد بلکه آن را پنهان هم می‌کرد.

تاکید شهدا بر روی رعایت کردن بیت المال و حق ناس

امین‌راد دوست شهید ابوالقاسمی با بیان اینکه شهیدابوالقاسمی بسیار تاکید بررعایت حق ناس و بیت المال داشته، تشریح کرد: در پایان سال بخشی از حقوق خود را خرج خریدهای دانشگاه می‌کرد سیدمجتبی می‌گفت: « ممکن است در وقت اداری تلفن شخصی جواب داده باشم یا کارهای بسیج را پیگیری کرده باشم ممکن است بخشی از حقوقی که می‌گیرم شبهه داشته باشد خیالم راحت است که دینی بر گردنم نیست».

امین اکبریان دیگر دوست شهیدابوالقاسمی در این باره می‌گوید: سیدمجتبی از من خواسته بود که یک سری از مباحث رایانه را به او آموزش بدهم. مکانی که تعیین کردیم تا همدیگر را ببینیم حوزه بود. به اتاق سیدمجتبی رفتیم لازم بود برخی نکات را یادداشت کند از روی میزش یک برگ کاغذ و خودکار برداشتم گفتم « سید جان نکاتی را که میگم را بنویس». سیدمجتبی نگاهی به برگه و خودکار انداخت و یک نگاهی به من و آرام لبخند زد. به او گفتم «چرا نگاه می‌کنی؟» «سیدجان بنویس دیگه».اما سیدمجتبی همچنان زل زده بود به من و  لبخندی زد «خودکار و کاغذ را از روی میز برداشت و در دستش تکان داد و گفت: «آقا امین بیت الماله، بیت المال، این برای استفاده شخصی نیست برادر».

 از دنیا دل کنده بود

امین‌راد با بیان اینکه سیدمجتبی به تعلقات دنیوی وابسطه نبود در این باره می‌گوید: سیدمجتبی کارمند دانشگاه جندی شاپور دزفول بود و برای رفتن به سوریه باید مرخصی می‌گرفت به اندازه‌ی یک دوره حضور در سوریه هم که مرخصی طلب نداشت، بنابراین باید پیگیر مرخصی بدون حقوق می‌شد به او گفتم: «سید جان تو که مرخصی نداری اوضاع دانشگاه را هم که خودت بهتر می‌دانی» اگر متوجه بشوند که یک الی دو ماهی می‌خواهی به مرخصی بروی بلافاصله اخراجت می‌کنن».

سید مجتبی صورتش را برگرداند و نگاهی به من انداخت و نیز لبخند زد، لبخندی که شیرینی‌اش را با تمام وجود حس کردم گفت: «محمدباقر دنیا خیلی کوچیکتر از این است که آدم پایبندش باشد کل این دانشگاه برای خودشان».

مطیع فرمانده بود

روح الله معالمه‌گری همرزم شهیدابوالقاسمی می‌گوید: سیدمجتبی کوهی از تجربیات نظامی بود فرمانده گردان، مربی نظامی، تخریپچی بود و انواع دوره‌های نظامی را گذرانده بود و از هر انگشتش یک هنر می‌بارید اما در ماموریت سوریه جزء اطاعت و فرمانبرداری از فرمانده‌هان چیزی از او ندیدم.

آخرین و صمیمی‌ترین دوست من شهیدسیدمجتبی ابوالقاسمی است

حاج صادق آهنگران از فراغ و شهادت سیدمجتبی برایمان اینگونه می‌گوید: چندین بار برای اجرای برنامه سوریه رفته‌ام. تعداد زیادی از بچه‌های مدافع حرم از دوستانم بوده‌اند و یا با آنان در مناطق مختلف سوریه آشنا شده و عکس گرفته‌ام و برخی از آنان هم به فیض شهادت نائل آمده‌اند. منتها باید بگویم آخرین صمیمی‌ترین دوست من که به شهادت رسید و داغش تا ابد بر دلم ماند سیدمجتبی ابوالقاسمی بود.کسی که می‌دانم در برزخ و قیامت هم محبتش شامل حال من می‌شود، چون در دنیا بسیار مرا دوست داشت و به من محبت می‌کرد و یقین دارم که از من دستگیری خواهد کرد. کسی تا آخرین روزهای با هم بودنمان نه قدرش را دانستم و نه او را شناختم...

 

معروف است که انسان در طول مسیر زندگی‌اش با اولیای خدا برخورد می‌کند، اما آنان را نمی‌شناسد و سیدمجتبی یکی از همان اولیاءالله بود که همیشه برای من مظلوم و گمنام و ناشناس ماند...

مراسم تشییع سیدمجتبی مراسم بی‌نظیری بود

سیدعیسی آهوقلندری دوست شهیدابوالقاسمی از روز تشییع این شهیدوالامقام اینگونه می‌گوید: مراسم تشییع سیدمجتبی مراسم بی‌نظیری بود جمعیتی که برای تشییع آمده بود را هیچکس و در هیچ تشییع جنازه‌ای در دزفول بیاد ندارد همه جور آدمی را می‌شد دید. از مسجدی‌ها و هیئتی‌ها تا کسانی که حتی به موضوع دفاع از حرم و این مسائل اعتقادی نداشته و ندارند لکن سید مجتبی با رفتار و کردار و مردمی داری‌اش کاری کرده بود که تلخی فراقش کام یک شهر را تلخ کرده بود و آن جمعیت عظیم را در سرمای استخوان سوز زمستان دزفول از خانه به خیابان‌ها کشانده بود.آدم‌هایی در تشییع جنازه سیدمجتبی شرکت کرده بودند که برخی‌هاشان شاید تاکنون پایشان حتی یکبار هم به قطعه شهدا باز نشده بود.

وی در ادامه مردمداری این شهیدوالامقام می‌گوید: سیدمجتبی همه‌ی معادلات را برهم زده بود. نه آدم ثروتمندی بود که به خاطر ثروتش تشییعی بی‌بدلیل داشته باشد و نه وزیر و وکیلی بود و یا پست و مقامی داشت که عده‌ای برای خوش خدمتی و برای عکس گرفتن زیر تابوتش بیایند.زیر تابوت سیدمجتبی را مردم عادی گرفته بودند.

آهوقلندری با بیان اینکه همه اشک می‌ریختند در فراق جوانی که بی‌مزد و بی‌منت فقط به نیت آسایش و آرامش مردمش شبانه روز تلاش کرده بود، در ادامه، گفت:  آن روز حتی دزد و خلافکارهایی دیروزی که به برکت سیدمجتبی متحول شده بودند و آبرومندانه زندگی می‌کردند هم آمده بودند؛ و همچنین جوانانی که سر پا بودنشان را مدیون سیدمجتبی بودند، جوانانی که سیدمجتبی دستشان را گرفته بود و با هزینه‌ی خودش در مراکز ترک اعتیاد، ترک‌شان داده بود.

به گزارش تسنیم، شهیدمدافع حرم شهید سیدمجتبی ابوالقاسمی در سال91  به استخدام دانشگاه صنعتی جندی شاپور دزفول در می‌آید. اما حضور مدام سیدمجتبی در بسیج و فعالیت‌هایش در حوزه حمزه سیدالشهدا این شهرستان کماکان ادامه دارد و بیش از 14سال مسئولیت به عنوان مسئول عملیات حوزه، با برنامه‌ریزی، کنترل و نظارت بر فعالیت‌های پایگاه‌های بسیج امنیت و آرامش کم‌نظیری را در منطقه فراهم می‌کند.

تجربه و تخصص و گذراندن انواع دوره‌های تخصصی و پیشرفته نظامی و تخریب از شهیدسیدمجتبی ابوالقاسمی نیرویی ورزیده و کارآمد می‌سازد که در سال94 به عنوان فرمانده گردان بیت المقدس انتخاب می‌شود  و سرانجام در سحرگاه دوشنبه16 آذرماه 94 به آرزوی دیرینه‌اش می‌رسد و در راه دفاع از حرم حضرت زینب(س) در سوریه دعوت حق ر ا لبیک می‌گوید مزار این شهیدوالامقام در گلزار شهیدآباد دزفول است.

گزارش از فاطمه دقاق نژاد

انتهای پیام/337/ش