گزارش روز سوم سینما حقیقت|افسوس برای «کودتای ۵۳» و هدیههایی از جنس امید/«برادرم نادعلی» مطالبهگر شد
سومین روز از جشنواره سینماحقیقت در حالی برگزار شد که مستندهای به نمایش درآمده در خانه جشنواره از کیفیت بسیار خوبی برخوردار بودند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سومین روز از چهاردهمین جشنواره سینماحقیقت در حالی برگزار شد که مستندهای خوب به نمایش درآمده در خانه جشنواره بسیار بیشتر از روزهای قبل بود. در روز سوم، مستندهای «برانازا»، «باوه»، «حلب دریا ندارد»، «آوای شب دهم»، «چلچلای سفری»، «ف-الف»، «ایساتیس»، «ABCD» و «هجده هزارپا» در بخش ملی، مستندهای «شیفت شب» و «موج اول» در بخش کرونا، مستندهای «چمر سرباز»، «ژنرال»، «گزارش آشوب» و «برادرم نادعلی» در بخش شهید آوینی به نمایش در آمد و البته در بخش نمایش ویژه، مخاطبان، «کودتای 53» را تماشا کردند.
در این گزارش مروری بر بهترین مستندهای روز سوم در خانه جشنواره داریم:
افسوس برای «کودتای 53»!
بعد از تماشای مستند کودتای 53 احتمالاً اولین سوالی که ذهن هر مخاطبی را درگیر میکرد این بود که چرا چنین مستندی نباید در بخش مسابقه جشنواره حضور داشته باشد؟ سوژهای ملی که به راحتی میتوانست در بخش ملی جشنواره قرار گرفته و احتمالاً تمام جایزهها را درو کند. این بزرگترین سوالی است که باید از هیئت انتخاب جشنواره پرسید که چرا خوشساختترین مستند تا روز سوم جشنواره در بخش مسابقه حضور نداشته و به عنوان نمایش ویژه پخش شده است؟!
کودتای 53 را باید بهترین مستند روز سوم جشنواره بدانیم؛ جایی که تماشای 120 دقیقه فیلم مستند نه تنها مخاطب را خسته نمیکند بلکه پس از پایان فیلم تا ساعتها درگیر گرههایی است که در ماجرا قرار دارد و مستند تلاش کرده بخشی از آنها را باز کند. این مستند روایتی بدون پرده و صریح از کودتای 1953 در ایران یا به عبارت شناختهشدهتر کودتای 28 مرداد 1332 است که با رهبری انگلیس و اجرای آمریکا در ایران رخ داد تا شاه جوان و بیتجربه دوباره به مسند قدرت برگردد.
این جمله که «کودتای 28 مرداد را MI6 و CIA در ایران رهبری و اجرا کردند»بارها در کشورمان گفته شده و اسناد متقنی هم برای آن ارائه شده است اما طبیعتاً اثبات این موضوع از زبان اجراکنندگانش با سند و دلیل رنگ و بوی دیگری دارد.
این مستند ماحصل 10 سال تلاش است و باید اذعان کرد که این تلاش بسیار موفق هم خوب بوده است. البته با نگاهی به عوامل کار میتوان به خوبی حرفهای بود تیم تولید را فهمید. برای مثال، تدوینگر آن والتر مرچ، تدوینگر شناختهشده دنیای سینما است که تاکنون سه جایزه اسکار را به نام خود کرده است و البته اسناد دست اولی که در فیلم به نمایش درآمده است، کشش بسیار خوبی برای مخاطب ایجاد کرده است.
دلتنگی هجده هزارپایی!
مهدی شامحمدی، مستندساز و تهیهکننده برجسته سینمای مستند این بار با اثری متفاوت به سینماحقیقت پای گذاشته است. او که پیش از این با تهیهکنندگی دو اثر به نامهای «فصل هرس» و «خانهای برای تو» که سوژهشان بیماری سرطان بود، در جشنواره سینماحقیقت جایزه گرفته، این بار خودش مستندی را کارگردانی کرده است که سوژهاش دست کمی از سرطان ندارد. سرطانی که نه فقط چند هزار نفر بلکه میلیونها آدم در خاورمیانه را درگیر کرده است.
نمونه مستند او را در فیلم «باصبر زندگی» وحید فراهانی دیده بودیم. اثری که به صورت کامل به محاصره چندین ساله فوعه و کفریا، شیوه امدادرسانی به آنان و البته تبادل خونین اسرا پرداخته بود اما «هجده هزار پا» پایش را فراتر گذاشته و همان سوژه را از منظری دیگر نگاه کرده است.
تصور کنید که در لابهلای جیره روزانهای که برای مردم فوعه و کفریا از طریق هواپیماها میرسد، چند عکس یادگاری با خانوادهای که بیرون از محاصرهاند به دستتان برسد، یا عروسکی پارچهای برای نوه از سوی مادربزرگ که رویش نوشته شده است، تقدیم به نوه عزیزم؛ عجب هدایای امیدآفرینی! اینها همه دلخوشیهایی است که مردم در محاصره فوعه و کفریا دارند و همین موضوع سوژه مستند «هجده هزارپا» شده است.
هواپیماها برای پرتاب آذوقه مورد نیاز مردم مجبورند در ارتفاعی بالاتر از هجدههزارپا پرواز کنند چرا که اگر پایینتر بیایند، هدف تیراندازی دشمن قرار میگیرند. احمد الشیخ که راوی این فیلم است و مدتهاست از محاصره خارج شده، در هواپیمای حامل آذوقهها از ارتفاع هجده هزارپایی قربان صدقه شهرش میرود، برای پدر و برادرش ابراز دلتنگی میکند و امیدوار به روزی است که دوباره بتواند در باغهای زیتون فوعه و کفریا قدم بزند.
«برادرم نادعلی»، تریبونی برای مطاله خانواده شهدای مفقودالاثر
تصور اینکه استخوانهای جگرگوشهات کجای این کره خاکی است، تاکنون چشمهای پدر و مادرهای زیادی را ازشان گرفته و خیلیها هنوز هم چراغ سر درخانهشان را روشن میگذارند به این امید که پسر جوانشان دوباره به خانه برگردد. این داستان خانواده شهدای مفقودالاثری است که سالهاست چشم انتظار فرزندانشان هستند و از قضا خانواده دهقانکار نیز در زمره همین خانوادههایند.
«برادرم نادعلی» به کارگردانی علی تکروستا روایت خانواده مفقود الاثر، نادعلی دهقان کار است که بر حسب اتفاق سنگ مزاری به نام این شهید در بهشت زهرا پیدا میکنند و فیلم در ادامه روایتگر تلاشهای برادر شهید برای گرفتن اجازه نبش قبر و آزمایش دی اِن اِی از این شهید را به تصویر میکشد.
این مستند روایت قصه چشمانتظاری هزاران خانواده شهدای گمنامی است که مزار فرزندانشان نامعلوم است و تاکنون تلاشهایشان در این راه به دلیل برخی بیتوجهیها و مصائب اداری بیثمر مانده است.
مستند «ABCD» و ویروسی که شهر را خالی کرد!
مستند ABCD یکی دیگر از مستندهای خوب روز سوم جشنواره بود که در بخش ملی به نمایش درآمد. این مستند با نگاهی متفاوت به بیماری کرونا نظر داشته و از این منظر متفاوت با دیگر مستندهایی است که در این زمینه ساخته شده است.
روزهای پایانی اسفندماه و ابتدایی فروردین به دلیل ترس مردم از بیماری کرونا و محدودیتهای سختگیرانهای که اعمال شد، بسیاری از مکانهای عمومی را خالی از مردم کرد؛ مکانهایی که تا پیش از آن ساعات بسیار شلوغی را میگذراندند، تحت تاثیر ویروس چند میلیگرمی روزهای خلوتی را تجربه میکردند. خانجهانی، کارگردان این مستند با مکانهای عمومی نظیر ایستگاه راهآهن، فرودگاه امام خمینی و ... رفته و با گشتی در شهر این خلوتی را به نمایش درآورده است.
عرض ادب ایرانیان به سردار سلیمانی در مستند «چمر سرباز»
به هر گوشه از ایلام که سر بزنید با آداب و رسوم متفاوت و زیبایی مواجه میشوید که دیدن هرکدام لذت خاص خود را دارد، اما یکی از مهمترین این مراسم، «چمر» است که فقط برای مردها و بزرگان دین یا ایل برگزار میشود. هدف از برگزاری این مراسم نیز پاسداشت اقدامات ارزشمند و یادآوری بزرگی این افراد است.
شهادت سردار رشید اسلام، حاج قاسم سلیمانی، موجی از اندوه و غم برای فقدان این مرد بزرگ را در کشورمان به راه انداخت؛ مردم ایلام نیز با برگزاری مراسم سنتی خود به نام چمر یاد و خاطره شهید سلیمانی را گرامی داشتند.
انتهای پیام/