یادداشت| افشای هویت جاسوس MI۶ در جشنواره حقیقت/ درس «کودتای ۵۳» برای مستندسازان تاریخی

مستند «کودتای ۵۳» که در جشنواره حقیقت امسال به نمایش درآمد، به واکاوی اسناد تازه‌ای از ۲۸ مرداد و افشای نقش جاسوس و عامل انگلیسی کودتای آن سال می‌پردازد.

به گزارش گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم، جشنواره حقیقت امسال شاهد رونمایی از یک مستند جنجالی بود. "کودتای 53" (COUP 53) ساخته تقی امیرانی، یک ایرانی تبار ساکن ایالات متحده است که در جستجوی اسنادی از 28 مرداد به کشورهای انگلستان، آلمان، سوئیس و فرانسه و البته ایران سفر می‌کند. 

جدیدترین خبرها و تحلیل‌های ایران و جهان را در کانال تلگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)

جدیدترین خبرها و تحلیل‌های ایران و جهان را در کانال اینستاگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)

ساخت مستند همانطور که در ابتدای آن گفته می‌شود چند سال زمان برده و حتی برخی افرادی که با آنها گفت‌وگو شده است از دنیا رفتند اما ماحصل آن چه به لحاظ تکنیک و چه به لحاظ پژوهش درخور توجه و تحسین است. این مستند در جشنواره حقیقت که امسال به‌دلیل شرایط کرونا بصورت آنلاین برگزار شد، جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را کسب کرد و در رتبه دوم فروش قرار گرفت. 

تمرکز این روایت پرده برداشتن از نقش انگلستان در انجام کودتای 28 مرداد است. گره‌‌ی فیلم پیدا کردن عامل اصلی کودتا در ایران، یک افسر MI6 به نام "نورمن داربی شیر" است که حرف‌های او برای اولین‌بار در این مستند پخش می‌شود و به نقش انگلستان در کودتا و همچنین قتل رئیس وقت شهربانی تهران که از حامیان مصدق بود اعتراف می‌کند.

مهم‌ترین نکته قابل توجه در مستند، فرم آن است. سازنده بدون بیانیه‌خوانی یا قضاوت، با نشان دادن تلاش خود برای دستیابی به اسناد و روایت‌های جدید، در پایان حس ضداستعماری را برای مخاطب ایرانی بیدار می‌کند و بدون قضاوتی نشان می‌دهد که تا چه حد دولت‌هایی مانند آمریکا و انگلستان در ایران جنایت کرده‌اند.

البته نقدهایی به مستند به لحاظ پژوهش وارد است. از جمله اینکه به اشتباهات دولت مصدق در انحلال مجلس هفدهم و خوش‌بینی به آمریکا اشاره‌ای نشده است یا به نقش آیت‌الله کاشانی در قیام 30 تیر اشاره نشده، اما می‌تواند درس مهمی برای مستندسازان ایرانی باشد. تاکنون مستندهای زیادی درباره کودتای 28 مرداد ساخته شده اما هیچ‌کدام تلاشی به اندازه امیرانی برای دستیابی به اسناد از خود نشان نداده و صرفا به چند مصاحبه اکتفا کرده‌اند و بهمین خاطر است که هیچکدام به این اندازه دیده نشده‌اند چون نه جذابیتی بصری را رعایت کرده‌اند و نه ناگفته‌ای را به نمایش می‌گذارند.

سید امیر مکی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و از نزدیکان سید حسین مکی از رهبران ملی شدن صنعت نفت نیز در یادداشتی که برای تسنیم نوشته است، به بررسی مستند "کودتای 53" پرداخته که در ادامه می‌خوانید:

پس از مدت‌ها پنهانکاری و سرپوش گذاشتن بر جریان نفوذ در تاریخ معاصر کشورمان، سرانجام صفحات مصور ارزشمندی گردآوری گردید که مسلما نمی‌توان منکر زحمات دست اندرکاران و تهیه کنندگان آن شد .

 

آنچه که در این فیلم بوضوح دیده شد، برجسته ساختن نقش بی بدیل دولت وقت انگلستان در این حادثه و در مقابل، فرمانپذیری دولت و عوامل آمریکائی به عنوان مرئوس رئیس بزرگ که همان استعمار پیر بوده ، به کرات و هدفمند دیده و بصورت بخش‌های پیاپی به صفحه نمایش دوخته شده است.

در این داستان، فعالیت نظام  آمریکا بعنوان ریسمان مشترک اطلاعاتی بین ایران و انگلیس تعریف گردیده که خود ناشی از کم فکری و نادیده پنداری دولت ملی ایران بود که با اطمینان بی‌جا و نیز به دور از واقعیت‌گرایی در مقابل خدعه و فریب امپریالیست جهانی به وادادگی سیاسی و اقتصادی تن دادند و منتظر مرحمتی از جانب او بودند که در اقدامی حساب شده و با دورنمای مطالعاتی خود، دولت پسا ترومن که همان آیزنهاور بود با نگاهی فریبکارانه در پی خریدن وقت و  معطلی دولت ملی ایران و حصول زمان مقتضی برای ضربه نهایی به جهت کسب منافع از پیش تعیین شده خود بودند. متاسفانه آنچه نمی‌بایست حاصل شد و فعل کودتا در دومرحله انجام و در آخر در روز چهارشنبه 28 مرداد 1332 و یا به تعبیری "کودتای 53" رقم خورد و پاسخ  اطمینان دولت ملی مصدق به آمریکا به روشنی و در نهایت خباثت و منفعت طلبی  داده شد، آنچنانکه آمریکا در دوران پس از کودتا بر سر سفره نفت ایران جلوس کرده و 40 درصد از عایدی این کشور را به یغما برده و هضم نمود و جای پای خود را محکم و محکمتر از گذشته ساخت و در حقیقت عمل کودتا،  شروعی بر روش دخالت مستقیم و طرح نفوذ نوین آمریکایی‌ها شد.

شاید بیشتر هدف این تصویر، تکیه بر جایگاه از دست رفته انگلیس در واقعه شوم کودتا و خیره شدن نگاه جهانی و به خصوص مردم بزرگوار ایران  به قدرت  بلامنازع آمریکا پس از جنگ جهانی دوم باشد که در حقیقت و با توجه به حوادث پیش آمده در 50 تا 60 سال گذشته که عینا از قول " برنی سندرز "  در این فیلم نیز آورده شده است، دیده می‌شود. آنجا که می‌گوید: "آمریکا در پنجاه شصت سال گذشته در براندازی حکومت ها نقش اساسی داشته است."

ولی با عنایت به جوان بودن ساختارسیاسی کشور آمریکا می‌توان بنا به خوی استعماری دولتین انگلیس و آمریکا، به عینه آنها را دو روی یک سکه دانست که قطعا بدون حمایت یکدیگر از هم امکان اجرای اهداف شوم خود را نداشته، آنچنانکه دو عامل اصلی "پول و قدرت"  در کنار هم منجر به اجرای هدف غائی خواهد شد.

اما شاید عدم اشاره به نقش آمریکا در وقایع 30 تیر 1331 یکی از نقاط ضعف این فیلم بود. اینکه پس از شکست مذاکرات ایران و بانک جهانی و روی برگرداندن ایشان در پرداخت و ارائه وام درخواستی، آمریکایی‌ها به تدریج به این اعتقاد انگلیسی‌ها که تا دکتر مصدق بر مسند قدرت است دستیابی به هیچ گونه راه حلی برای نفت ممکن نیست مهر تائید زدند و در طلب برسر کارآوردن دولت انتخابی خود(قوام السلطنه) بر آمدند. به هرحال حکومت قوام که ثمره یک توطئه داخلی و بین المللی علیه نهضت ملی ایران بود، در 30 تیرماه 1331 / 21 ژوئیه 1952 سقوط کرد و شاه بالاجبار و تحت شرایط سخت و تحمیلی، شرایط دکتر مصدق را پذیرفت و او را مجددا به نخست وزیری منصوب کرد.

لوئی هندرسن در 30 ژوئیه 1952 و پس از آنکه با میدلتون کاردار سفارت انگلیس در ایران مشورت‌های لازم را بعمل آورد، به واشنگتن گزارش داد که :

" ...  ما هردو براین عقیده بودیم که در حال حاضر جانشین‌های دیگری که احتمالا در مقابل دکتر مصدق بتوانند به دولت دست یابند وجود ندارد، مگر احتمالا از طریق دست زدن به یک کودتای نظامی .... بهترین و مناسب‌ترین افراد ارتش که به نظر می‌رسید آچنانکه در بهترین وضعیت مناسب  برای انجام کودتا باشند عبارت بودند از ژنرال زاهدی و ژنرال حجازی ....."

آنطور که  در این اثر نیز آمده: " نورمن داربی شایر"  نقش خود را در حفاظت فیزیکی از زاهدی اعلام و فرار خانه به خانه او را بر خلاف گفته‌های اردشیر زاهدی (پسر فضل الله زاهدی) متذکر و تصدیق می‌نماید و رصد عملیاتی کودتا را لحظه به لحظه از طریق عوامل داخلی و نیز شخص خودش جریان سازی می‌‌کند.

جاسوس جوان این قصه همچنین تاکید موکد بر دو عامل اصلی پیروزی کودتا را "رازداری مطلق در خصوص  اطلاعات برنامه کودتا" و "انجام به موقع و بدون اتلاف وقت اهداف تعیین شده" اعلام می‌کند.

اما بپردازیم به همزمانی این جریان با انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که در همان سال انجام گرفت! گروه آیزنهاور – دالس از حزب جمهوری خواه روی کار آمد که در تاریخ معاصر آمریکا به کابینه " 17 میلیونر" مشهور است و زمام امور را بیش از پیش در دست گرفتند.

اهداف اصلی دولت آیزنهاور به پیروی از نظریه "مک کارتیسم" در سیاست خارجی، تشدید جنگ سرد، تقویت سازمان اطلاعات مرکزی سیا و رهائی از شر کمونیسم و اتخاذ روش تهاجمی در برابر آن و نیز هر حرکتی که از دید آنها وابسته بدان یا مرتبط با آن تلقی می‌شد، بود.

به نظر می‌رسید که این دیدگاه با خواست دولت محافظه کار انگلستان  همخوانی بیشتری داشت چرا که اتخاذ سیاست مشترک در قبال بحران نفتی و حکومت ملی دکتر مصدق آسان تر شد.

"جان فاستر دالس" وزیر امور خارجه آمریکا بعدها اعتراف می‌کند که " بطور عمدی در باره خطرهای کمونیسم اغراق گوئی می‌کردند و پذیرفت که برافروختن این آتش در خدمت مقاصد مهمی قرار می‌گرفت."

اشاره فوق العاده و قابل توجهی که در فیلم نیز دیده شد، نقش اجرائی سرویس اطلاعاتی انگلیس در ربودن رئیس شهربانی دولت دکتر مصدق یعنی سرتیپ افشار طوس بود که بنا به اطلاعات شنیده شده، گفته‌های افشار طوس در تاریخ 31 فروردین 1332 خطاب به افسران شهربانی که عنوان شده بود:  فهرستی از اسامی جاسوسان فعال آمریکائی را بدست آورده و وعده از بین بردن آنها را داده است، بدین جهت بنا به حضور عوامل نفوذی سرویس‌های خارجی حتی نتوانست روز بعد در شهربانی حضور یابد چرا که همان شب او را ربودند و سرانجام به قتل رساندند.

آری؛ آنچه که بوضوح در این فیلم دیده می‌شود، وقوع و ایجاد جریان نفوذ در تار و پود همه ابعاد سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و رسانه‌ای و بدست گرفتن زیر ساخت‌های حکومتی و اجرای تمام و کمال منویات نوشته شده حادثه مذکور می‌باشد، آنجا که جاسوسان 24 تا 30 ساله جوان عوامل اجرایی کودتا، تصمیم به براندازی دولت ملی کشور بزرگی در غرب آسیا می‌گیرند  که حضور نخست وزیر 70 ساله دولت ملی مانعی بر انجام آن واقعه نمی‌گردد، خود نکته‌ای بسیار قابل توجه بوده که در حقیقت با حیله‌گری و خدعه در دست گرفته از طرف نهاد اطلاعاتی سازمان سیا و نیز هدایت افکار سیاسی عموم مردم به سمت رابطه با غرب و به خصوص با آمریکا صحنه سیاسی را طور دیگر رقم زدند تا جایی‌که نخست وزیر مجرب و ریشه‌دار ما را هم فریب داده و نگاه او را به سمت خود معطوف  و منتظر الطاف خود داشتند.

تا آنجا که خرده جاسوس جوان انگلیسی یا به تعبیری جاسوسک انگلیسی – " نورمن داربی شایر "- در مکتوبات خود ، اجازه جسارتی خاص را به خود داده و گفته است که: " ایرانیان هرچه اقتصادشان بدتر شود ، برای ما بهتر است!" که در پی آن علاوه بر محاصره اقتصادی ایران بر آن شدند تا تحریم نفتی را نیز توامان بکار بندند تا بتوانند به زانو درآوردن ساختار اجتماعی ایران و مردم بزرگوار این سرزمین را به عین ببینند. آنچنانکه وکیل شرکت نفت ایران و انگلیس در این اثر اذعان می‌دارد که  "... ما آگهی دادیم که هرکسی نفت ایران را بخرد باید مجازات را هم به جان بخرد ، البته شاید کار دموکراتیکی به نظر نیاید ..."

اما باز جای بسی تشکر دارد تا با تدوین و ساخت این گونه فیلم‌ها در به تصویر کشیدن نفوذ ریشه‌های ساختاری  قدرت‌های بزرگ در بدست گرفتن منافع ملی و طبیعی ملتها، ما را هرچه بیشتر در آگاهی توام با بصیرت و هشیاری کمک حالمان باشد و تجربه تلخ و مضر گذشته را دیگر نه تکرار نمائیم و نه به ذهن بیاوریم.

و در پایان این مقال ، آنچنانکه در فیلم نیز اشاره شد، ذکر این نکته حائز اهمیت بوده که نام عملیات آژاکس نیز چه دقیق انتخاب و از چه واژه ای اقتباس شده است! "آژاکس" نام تجاری و برند یک ماده پاک کننده و شوینده شرکت Colgate Palmolive  است که در آمریکا و اروپا استفاده می‌شود و بنا بر این برند، در پی واقعه کودتای ننگین و منحوس 1953، دول متخاصم بهمراه ایادی و دستیاران داخلی خود ،  پاک کننده دولت ملی وقت از صحنه سیاسی کشور شدند و رسالت بر دوش خود را بوضوح به سرانجام رساندند تا خود را مشروع معرفی کرده و زمینه  شروع اپیزود دوم ربع قرن از سلطنت محمد رضا پهلوی را مهیا نمایند.

انتهای پیام/  

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط