صباغزاده: تنگنظریهای مسئولین به سینما فکر ساخت قهرمان را از سرمان بیرون کرده است/ حاج قاسم برای سینما بهترین قهرمان است
کارگردان سناتور و کلوپ همسران معتقد است که ریلگذاریهای وزارت ارشاد به این سمت رفت که قهرمان را از سینما حذف و نگاه انتقادی اجتماعی را حاکم کند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سینما بدون قهرمان معنا ندارد و بدون شک یکی از بهترین محلهای مناسب برای ترسیم قهرمان سینما است. تاریخ سینمای جهان سرشار از قهرمانانی است که در قاب سینما نقش آفرینی کردند و در ذهن مخاطبین خود قاب بستند.
البته منظور از قهرمان الزماً شخصیتی که کارهای بزرگی که از عهده آدمهای معمولی خارج باشد نیست بلکه حتی شخصیتهای اول فیلمهایی که در آن محور داستان است و با طی کردن فراز و فرودهایی الگوی مخاطب میشود و شخصیتی موجه و برتر نسبت به قبل پیدا میکند نیز در حقیقت قهرمان است.
اما قهرمانان همیشه شخصیتهای خیالی نیستند بلکه همواره قهرمانان بزرگی در قلب تاریخ ملتهای بزرگ وجود دارد که میتواند در آینه سینما بازنمایی داشته باشد.
میهن عزیز ما نیز دارای قهرمانان بسیاری است که در طول تاریخ آنان را شناختهایم اما یکی از قهرمانان جدی ما که باید او را بشناسیم و در سینما تصویرش را برای همیشه داشته باشیم بدون شک سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی است. شاید نتوان مانند او در تاریخ ایران معاصر به عنوان قهرمان شناخت. تشییع پیکر ایشان بعد از تشییع پیکر امام خمینی (ره) تاریخیترین تشییع پیکر بود که سیل جماعت را راهی خیابانهای شهر کرد و خود نشانه توجه ملت به قهرمانشان و عشق و علاقه آنان به او بود.
اما سینمای ما مدتی است که آشیانهای برای قهرمان ندارد و مردان بزرگ ملت در سینما کمتر دیده میشوند. کارگردانانی در سالهای اوایل انقلاب فیلمهایی با این مضمون مهم در سینما ساختند اما رفته رفته فیلمهای ما دچار فقر قهرمان شد تا جایی که این جای خالی توسط ضدقهرمان پر شود.
اما چرا این کارگردانها و فیلمسازان از جریان فیلمهای قهرمانی دور شدند و سینمای آپارتمانی جایگزین آن شد؟
در این مصاحبه با مهدی صباغزاده کارگردان آفتاب نشینها، سناتور و پرونده گفتوگو کردیم و درباره فاصله نسل او از سینمای قهرمان و فیلمهای حادثهای و اکشن که گونه مناسبی برای خلق و ظهور قهرمان است حرف زدیم.
اجازه نمیدهند ضدقهرمان را از میان مسئولین و آقازادهها انتخاب کنیم
* آقای صباغزاده سالهای ده 1360 و 1370 سینمای ایران فیلمهای جریانسازی را با قهرمانهای متعدد داشت. چرا این سینما با چنین توانایی رفته رفته از این سبک فاصله گرفت و قهرمان در آن فراموش شد؟
این مسأله علل مختلفی میتواند داشته باشد اما به نظر من یکی از علل مهم آن که جنبه کاملاً سینمایی دارد این است که برای داشتن قهرمان باید ضدقهرمان داشت. با در نظر گرفتن ضدقهرمان و اتفاقاتی که میان این دو رخ میدهد فیلم قهرمانی قوی شکل میگیرد.
یکی از مشکلات ما این است که اگر بخواهیم ضدقهرمان داشته باشیم خصوصاً در فیلمهای سیاسی-حادثهای این است که ضدقهرمان عموماً باید از میان بدنه مسئولین باشد که این خود کاملاً منتفی است و دست ما برای اینکه یک شخصیت بد را درون ارگانها و نهادها طراحی کنیم که توسط قهرمان نابود میشود به شدت بسته است.
من در فیلم سناتور اشرار را طراحی کردم امروز اگر بخواهم همان اشرار را دوباره بسازم که فایده و جذابیتی ندارد و باید زاویه جدیدی را خلق کنم. ببینید در دوران پهلوی روشن بود که دربار و طرافیان خود شاه در وارد کردن مواد مخدر و ایجاد فساد نقش دارند من هم این را در فیلمم ساختم و آن را نشان دادم. اما اگر امروز دستهای پشت پرده را برای اینکه بگویم فساد در میان برخی از آقازادهها و مسئولین رواج دارد با کوهی از مشکل روبرو میشوم که حتی دیگر فکر ساخت فیلم را هم از سرم بیرون میکنم.
یا اگر قهرمان ضدجاسوسی و امنیتی را بخواهم طراحی کنم باید باورپذیر باشد. در حال حاضر برای خلق قهرمان پلیس نیز صدجور مشکل سر راه ما قرار میدهند. باید قهرمان را برای سینما آماده کرد صرف اینکه یک قهرمان را همانطور که در عالم خارج هست را در سینما بگنجانیم باور پذیر نخواهد شد و مخاطب را جذب نخواهد کرد. این تغییر و تحولاتی که باید روی یک شخصیت قهرمانی انجام شود عموماً مدنظر پلیس یا نیروهای نظامی ما نمیشود و در نهایت فیلمساز را از ساخت آن منصرف میکند.
ریلگذاریهای وزارت فرهنگ نگاه انتقادی را جای نگاه قهرمانی گذاشت
اما از این مهمتر اینکه از همان دهه 1360 وزارت ارشاد و مسئولینی که فارابی را بنیان نهادند با این رویکرد که سینما قهرمان داشته باشد مخالف بودند. قبل از انقلاب فیلمهای قهرمانی زیادی ساخته شده بود اما بعد از انقلاب سیاستگذاری ارشاد این نبود و بعد از مدتی فیلمهای قهرمانی از سینما جمع شد و به جای آن نگاه انتقادی و اجتماعی جای گرفت. به هر تقدیر سینما به سمتی رفت که قصهگویی و قهرمان پروری خیلی کم شد و سبک خانوادگی و درام بیشتر شد و قهرمان نابود شد. ریلگذاریهای مسئولین سینمایی و فارابی باعث شد تا سینما قهرمانش را از دست بدهد.
به هر حال مردم با قهرمان آشنا بودند و آن را دوست داشند. شاید سبک فیلمهای قهرمانی آقای کیمیایی با سینمای امروز و ذائقه مردم تفاوت داشته باشند اما مردم همچنان قهرمان را دوست دارند. البته الان اینگونه نیست که هیچ قهرمانی وجود نداشته باشد اما خلق قهرمان به همان صورت ابتدایی و قدیمی آن هم مخاطب را جذب نمیکند.
فیلمنامه نویسان و کارگردانان ما همگی در خلق قهرمان توانمندند اما جمع این مشکلات باعث شده است که قهرمان به نیمه قهرمان تبدیل شود تا فردا روزی به کسی برنخورد و جمعی مدعی العموم نباشند که سنگی بر سر راه فیلم قرار بگیرد و مجبور بشود تمام زحمتی را کشیده است از پرده سینما پایین بیاورد.
درباره قهرمانان جنگ ما نیز همین ماجرا به شکل دیگری برقرار است. اولاً همانطور که گفتم قهرمان باید باورپذیر باشد و برای این باورپذیری باید ویژگیهای قهرمان را در رزمندگان ما چه شهدا و یا جانبازان ایجاد کرد. تمام بچههای جنگ قهرماناند اما برای اینکه در سینما و یک فیلم بتوان آنان را قهرمان داشت باید آنان را از نظر فنی و هنری آماده کرد.
روشنفکران و منتقدین به فیلمهای قهرمانی تجاری گفتند و آن را کوبیدند
* آقای صباغ زاده شما تقریباً علل اینکه در این سال ها نشده است تا فیلم قهرمانی داشته باشیم را به موارد سیاستگذاری و تنگ نظریها و سختگیری ها ربط داده اید اما در همان سال های دهه 1360 شما و نسل شما فیلمهای قهرمانی زیادی ساختید و در عین حال به نظر میرسد که در آن دوران نیز این مسائل وجود داشته است.
اول اینکه آن موقع هنوز سیاستهای فرهنگی کشور انقدر تغییر نکرده بود و جریانات فرهنگی و اجتماعی متحول نشده بود.
علاوه بر این برای همان فیلمهای آفتاب نشین و پرونده مشکل درست کردند و حسابی منتقدین روشنفکر کوبیدند که وای شما دارید فیلم تجاری درست میکنید و این فیلمها چیست و از این حرفها. همین منتقدین با این رویه فیلم سناتور را هم کوبیدند.
روشنکفران ما در چه انقلاب و جنگ واقعیتهای آن روزها نگاه نکردند و دنبال حواشی بودند. دوست داشتند که این فیلمها را بکوبند تا فیلمهای مورد نظرشان روی پرده بیاید. برای همین سینماها نیز تحت تأثیر آنها اکران محدود دادند و فیلمها در فروش دچار مشکل شدند. این شد که سازندگان هم از ساخت این فیلمها دلزده شدند و در نتیجه فیلمهای بیخاصیتی که از نظر آنان مشکلی نداشته باشد و درجه الف بگیرد در سینماها اکران شود.
سر فیلم آفتاب نشینها مشکل داشتیم گفتند شماها چپی یا کمونیستید. درحالی که داشتیم فساد شاه را نشان میدادیم که چگونه روستاییان بیچاره شدند و فئودالهای وابسته و منسوب به دربار را تبدیل به فیلم کردیم.
مجلس خود ما یک روز وقت گذاشت روی این ماجرا که جلوی این فیلم را بگیرد. آقای مهدی کلهر معاونت سازمان سینمایی نجاتمان داد و رفت به مجلس و از ما دفاع کرد که اینها بچههای انقلابند و کمونیست نیستند. اینها از قبل انقلاب بودند حالا تغییر نگاه و زاویه دید دادهاند.
فیلم دیگری ساختم با عنوان راه بهشت که درباره پرچمدار پیامبر در جنگ احد بود که از خانه قریشیان فاسد و بتپرست به سمت پیامبر جذب میشود و تبدیل به قهرمانی میشود که در جنگ همراه پیامبر است و در نهایت شهید میشود و حتی پیامبر عبای خودش را روی جنازه او میاندازد.
این فیلم و فیلمهای دیگری که با این محوریت ساخته شده بود جواب نداد و در سینما به خوبی دیده نشد چرا که فضای فرهنگی و اجتماعی تغییر کرده بود و مردم به سمت تجملات رفته بودند و در کنار آن هم همان مواردی که گفتم یعنی منتقدین و سنگاندازیهایی که بر سر راه اکران داشتند نیز دخیل بود.
طرح ساخت فیلم درباره شهید سلیمانی را با من مطرح کردند
* حالا با این حساب تکلیف قهرمان در سینمای ما چه میشود؟ امروز اگر سینمای ما بخواهد درباره سردار سلیمانی فیلم بسازد میتواند بسازد اما به نظر شما مشکلاتی که بر سر راه فیلمساز قرار میگیرد مسیر آن را سخت میکند.
ایشان شخصیت خیلی شناخته شدهای برای خود من نبود و من بعد از شهادتش متوجه شدم مردم چقدر ایشان را دوست دارند. حتی همین اواخر گروهی با من صحبت کردند که درباره شهید سلیمانی فیلم بسازیم و من هم گفتم با کمال میل حاضرم بسازم اما بودجه و تحقیق میخواهد.
بدون شک ایشان میتواند قهرمان سینما باشد اما در سینما دخل و تصرف لازم است. برای خلق قهرمان از افراد نامدار خیلی نمیتوان واقعگرای صرف بود و نیاز به تغییر و تحولاتی است که هر کدام از این موراد ممکن است مشکل ایجاد کند. مگر اینکه دولت یا یک نهادی این مسئولیت را بر عهده بگیرد. اگر تغییرات باشد دست ما باز است و میتوانیم فیلم بسازیم چون مقداری غلو و بزرگنمایی برای ساخت قهرمان لازم است.
هر فیلمسازی فیلم بد دارد من هم دارم
* شما کارنامه خوبی در ساخت فیلمهای جدی دارید چرا بعد از این همه سال فیلم کلوپ همسران را ساختید؟ به نظر شما این فیلم در قد و قامت کارنامه آقای صباغزاده بود؟
همه فیملسازان دنیا فیلم خوب ساختهاند و فیلم بد هم دارند. البته فیلم کلوپ همسران فیلم خانوادگی سالمی بود و هجو احمقانه و اشارات بد جنسی نسبت به فیلمهای دیگر نداشت.
علاوه بر آن از نظر اقتصادی و مشکلات و گرفتاریهایی که مردم دارند مجبور بودم که کاری کنم که مردم به سینما بیایند و فیلم تماشا کنند تا سود هم داشته باشم و خودم هم برای بهبود وضعیت اقتصادی به فیلم بفروش نیاز داشتم زیرا که من در بیشتر فیلمهایی که از آن حرف زدم ضرر و زیان دادم.
امروز وضعیت اقتصادی و تولیدی سینمای ما به هم ریخته است. دیگر حتی سینمادار درباره فیلم نظر میدهد و نه تهیه کننده و کارگردان. باید سرمایهگذار و حتی اسپانسر همه درباره آن نظر بدهند.
مردم هم به هر فیلمی روی خوش نشان نمیدهند مگر اینکه داستان خیلی خوبی داشته باشد. سینمای ما به همین دلیل به سمت فیلمهای کمدی کشیده شد زیرا تنها دنبال جنبههای اقتصادی و سودآوری شد و اینکه بتواند سرگرم کند. تلویزیون هم برنامههای شاخصی که مردم را بتواند پای خود نگه دارد کم دارد و اتفاقاً قهرمانها و قصههای جذاب چندان زیادی ندارد.
انتهای پیام/