یادداشت محمدعلی صمدی| آرامشِ روحِ مارس
امروز حاج قاسم سلیمانی، سردارِ متولد «مارس»، روحی است سبز و سرخ در تمامی آسیای غربی که به زودی تصاویرش در «سرزمین مقدس» نصب خواهد شد و سرنوشت نبردِ آخرالزمان، توسط شاگردان و همرزمان او رقم خواهد خورد.
گروه دفاعی خبرگزاری تسنیم- محمدعلی صمدی پژوهشگر حوزه مقاومت در یادداشتی به تبیین شخصیت و عملکرد سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در اولین سالگرد شهادت ایشان پرداخته است که متن آن را د رادامه میخوانید:
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال تلگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در صفحه اینستاگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
«صرف نظر از اینکه ژنرال قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران در کجا ظاهر شود و چه تصاویری از او چه در کنار رهبران ارشد ایران و چه در میان جنگجویان مردمی منتشر شود، وی همچنان کابوسی برای سیاستگذاران آمریکایی است؛ یک چهره مبهم اما ظاهرا همه جا حاضر. با توجه به حضور وسیع و گاهی اسطورهایاش در فضای مجازی و گزارشهای بی وقفه مطبوعات بینالمللی، میتوان گفت که وی بطور همزمان در چند میدان جنگ حضور دارد.
برخی به این فرمانده اسرارآمیز تهران لقب «سوپرمن»ی دادهاند که ماموریتش خنثی کردن مداوم اهداف واشنگتن و متحدان آن ضمن تقویت شکوه انقلابی جمهوری اسلامی ایران است.
میزان تاثیرگذاری واقعی این مامور اساطیری تهران ممکن است جای سوال داشته باشد. اما در فضای مجازی، سلیمانی، با محاسن خاکستری، چهره باصلابت و شباهتی به «جالبترین مرد در جهان» به یک چهره تاثیرگذار مهم، تبدیل شده است.
حضور وی در میادین جنگ، طبق روایتهای فزاینده به منزله پیروزی برای جنگجویانی است که شانس بهرهمندی از حضور او را دارند. ناظران حوادث خاورمیانه با حساسیت خاصی تحرکات سلیمانی (مشهور به «حاج قاسم» در خاورمیانه) را در سراسر سوریه و عراق و دیگر مناطق جنگی ردیابی میکنند و هر تصویر جدیدی از روباه نقرهای (چهره ارزشمند) سپاه پاسداران ایران به هنگام بازدید از نیروهای خط مقدم،گفتگو با مقامات رده بالا و حتی دلجویی کردن از یک کودک کانون توجه قرار میگیرد.»
آن چه خواندید، توصیف روزنامه آمریکایی «لس آنجلس تایمز» بود از حاج قاسم سلیمانی در اواسط دومین دهه از قرن بیست و یکم. در پایان همین دهه، «حاج قاسم» در حالیکه به عنوان میهمانی رسمی وارد سرزمین عراق شده بود، توسط پهپادهای ارتش تروریستی ایالات متحده، هدف قرار گرفت و به شهادت رسید. قاتلینش بلافاصله به این جنایت اعتراف و حتی مباهات کردند و او را جنگ طلبی بیرحم که عامل قتل صدها سرباز آمریکایی بوده معرفی نمودند اما در گوشه و کنار، بودند تیزهوشان و اهل تدبیری که مطرح کنند، مهمترین عامل تعدیل کننده قوا در آسیای غربی و ایجاد ثبات در منطقه، از میان رفته است و باید منتظر درهم ریختگی در اوضاع باشیم.
چنین تحلیل و دریافتی از تاثیرات شگرف حاج قاسم سلیمانی در پرآشوبترین منطقه جهان طی قرن گذشته را باید دقیقترین برداشت از عملکرد 20 ساله او در منطقه دانست.
گرچه غالبا حاج قاسم را یک نظامی تمام عیار میشناسند اما وی با مدیریت خارقالعاده همزمان جنگ و مذاکره، توانست معجزاتی خیره کننده را در آسیای غربی محقق کند.
تقریبا تمامی آرایش فعلی صحنههای نبرد در آسیای غربی را باید نتیجه طراحیهای او دانست. این درحالی بود که ایالات متحده با در پیش گرفتن استراتژی «هرج و مرج سازنده» بنا داشت با وقتکشی و اسکیتبازی روی دریایی از خون، داستان را تا پیدا شدن متحدی جدید و قابل اعتماد (عنصری که آمریکاییها از نبودش حقیقتا عذاب میکشند)، کش بدهد. اما «قاسم سلیمانی» معادلات را تنها بر اساس منافع بومیان منطقه تعریف کرده و با پیشبرد پیروزمندانهشان در میادین مختلف، حریف را به شدت کلافه میکرد و سرانجام کار به جایی رسید که صاحبان مغزهای فندقی از قماش «ترامپ» و «پومپئو» و «بن سلمان»، راه دیگری جز ترور و حذف ناجوانمردانه را پیش روی خود ندیدند.
مجموعهی پیش رو درحالی منتشر میشود که حدود یک سال از فقدان «قاسم سلیمانی» میگذرد و هنوز برای ارزیابی نتایج حذف چنین وزنه تعادلی از صحنه معادلات منطقهای کمی زود است اما اندیشمندان و صاحب نظران، ایام سخت و پرتلاطمی را پیش بینی میکنند. به نظر میآید طوفانی در راه باشد که با حضور استراتژیست کهنهکار و جنگ آزمودهای چون «حاج قاسم» عبور از آن با هزینه هایی بسیار کمتر از آن چه خواهد بود، میسر میشد اما جنگ سالاران و زنگیان تیغ به دستِ عالم، تقدیر دیگری را رقم زدند.
****
قاسم سلیمانی، متولد ماه فروردین است و فروردین مقارن است با مارس. مارس را، هم روحِ «جنگ» دانستهاند، هم روحِ «محافظ صلح». او یکی از ارواح سه گانه اصلی مسلط بر الهیات دوران باستان بوده است. نام او را بر همان ماهی گذاشتند که اوضاع بری و بحری، برای اردوکشی و سپاهسازی مناسب میشد، یعنی آغاز فصل اعتدال؛ ماهی که در آن برف و یخ، به نور آفتاب از پهنه دشتها محو میشد و «خاک» چهره نشان میداد. به همین دلیل مارس را ماهِ خاکی هم گفتهاند و شاید ما بتوانیم رنگ سبز را هم به نام این ماه بزنیم. کسانی که سرخی «مریخ» را به نشانه جنگ، بر قامت «مارس» دیدهاند، کمتر به سبزی زمین در بهار عنایت داشتهاند.
«مارس» نماینده همه باورهای آدمیانِ کهن بود درباره «جنگ و صلح». گرچه با غلبه جنگها و کشورگشاییهای طولانی، اصحاب قدرت توانستند آن را به عنوان «الهه جنگ» در اذهان تثبیت کنند اما در نهایت، محبوبترین و نامآورترین نظامیان و سپهمندان تاریخ (و نه جنگاوران و جنگجویان) آنانی بودند که برای «صلح» شمشیر میزدند و همواره مردم و سربازان خود را به صلحی طولانی و پایدار وعده میدادند.
ماندگارترین تصاویر شخصیتهای اسطورهای که شمشیر و سپری داشتند، از آنانی به یادگار ماند که جنگافزارشان در کنج خانههایی روستایی زنگار میگرفت و عمرشان به فلاحت و صناعت میگذشت و تنها زمانی سراغ از تیغ و خود میگرفتند که دیوانگان قدرت، صلح و آرامش را برهم میزدند. مارس هم آغاز بهار بود و کشت و زرع و زایندگی و بالنگی، هم آغاز لشکرکشی بود و نبرد و مردانگی.
و حاج قاسم سلیمانی، در ماه «مارس» متولد شد؛ ماه سرخ و سبز! و چه زیباست اینکه پرچم سرزمین حاج قاسم، سفیدی صلحی است که با سرخی نبرد و سبزی زمین محافظت میشود.
او در نهایت، پیچیده در همان، بر روی اقیانوسی از دستها، به سوی جایگاه ابدیاش رهسپار شد. تشییع حاج قاسم را بدون اغراق و با اطمینان میتوان بزرگترین بدرقه انسانی برای یک ژنرال عالیرتبه در طول تاریخ نظامیگری دانست.
طی چند روز، بین 15 تا 20 میلیون نفر از مردمانِ آسیای غربی، بر گرد بقایای پیکر او چرخیدند و تجلیلش کردند؛ مردی که 40 سال مجال آن را پیدا نکرد که رزمجامه از تن درآورد و پای زراعت و صناعت پدریاش برگردد. مردی که میلیونها مسلمان در اقصی نقاط جهان، او را نقطه امیدی میدانستند برای دستیابی به صلحی که از بهار 1327 شمسی، از آن محروم شده بودند و همین تعداد صهیونیست مسیحی و یهودی در چهارگوشه عالم، او را تهدیدی به شمار میآوردند برای تحقق نبردِ «هارمجدون» (آرماگدون).
او که مردانه، چهل و پنجمین رییس جمهور ایالات متحده را به مبارزه طلبیده بود، در نهایت، ناجوانمردانه و به شیوه مرمان پست و فرمایه از پشت خنجر خورد و با آتش آرماگدونیستها قطعه قطعه شد اما بدون شک این پایان ماجرای محبوبترین ژنرال مسلمان نخواهد بود.
ذهن خوانندگان را ارجاع میدهم به فراز پایانی فیلم سینمایی «زنده باد زاپاتا»، هنگامی که مبارز افسانهای مکزیکی، زیر بارانِ آتش دشمنانش به خاک افتاد و اسبش از معرکه گریخت. یکی از خائنین فریاد زد: «اسبش رو بزنید! اسبش رو بزنید!» اما اسب به تاخت دور شد و افسانه زاپاتا، سوار بر اسب، در کوهها و دشتهای سرزمینش جاودانه شد.
امروز حاج قاسم سلیمانی، سردارِ متولد «مارس»، روحی است سبز و سرخ در تمامی آسیای غربی که به زودی تصاویرش در «سرزمین مقدس» نصب خواهد شد و سرنوشت نبردِ آخرالزمان، توسط شاگردان و همرزمان او رقم خواهد خورد. انشاءالله.
انتهای پیام/