گزارش| نگرانی از افزایش خشونت و دوقطبی سازی در جامعه ترکیه

ما با گذر زمان همه مسائل خود را امنیتی کرده‌ایم. برخی می‌گویند که حزب عدالت و توسعه از روزی که وارد قدرت شد، چنین بود. بعضی هم می‌گویند با گذشت زمان تغییر کرده است.

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، حمله به چند فعال سیاسی و روزنامه نگار در ترکیه و ضرب و شتم آنها توسط افراد ناشناس، یک بار دیگر رسانه ها و افکار عمومی را نگران کرد.

جدیدترین خبرها و تحلیل‌های ایران و جهان را در کانال تلگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)

تاثیرگذاری برخی از چهره های مافیایی و سران شبکه های جرایم سازمان یافته این خطر را دوچندان کرده است و ظاهراً، ملی گرایان گروه عمده و مرجع برای ورود به تنش ها و نزاع های کوچک و بزرگ هستند.

در فضای سیاسی و اجتماعی ترکیه، مواجه شدن با اَشکال و مصادیقی از تفکر ملی گرایی رادیکال، سخت نیست. این تفکر در برخی اوقات تنه به نژادپرستی و پان ترکیسم می زند و موجب آن می شود که بین هواداران اندیشه ها و احزاب مختلف، دوقطبی خطرناک شکل بگیرد.

حزب عدالت و توسعه در دو دهه اخیر با تکیه بر گونه ای از اندیشه محافظه کارانه دموکراتیک، تلاش کرد تا ترکیه را از دامن ملی گرایی راست افراطی برهاند. اما رفته رفته آرای حزب عدالت و توسعه چنان کاهشی پیدا کرد که به تنهایی نمی تواند دولت تشکیل دهد و به همین دلیل، چند سالی است که با برجسته ترین جریان رادیکال و راست افراطی ملی گرایی یعنی با «حزب حرکت ملی»، شریک و همراه شده است.

در نتیجه، یک بار دیگر فضا برای نشو و نمای ملی گرایی رادیکال و دردسرساز، فراهم شده است. خطرات و تبعات این وضعیت به گونه ای است که حالا، دانشگاهیان نیز برای تحلیل این وضعیت، وارد میدان شده اند.

پروفسور امره اردوغان عضو هیات علمی دانشگاه بیلگه، همراه با تیمی از دیگر دانشمندان حوزه های جامعه شناسی سیاسی تحقیقی انجام داده تحت عنوان «ابعاد دوقطبی شدن فضای سیاسی و اجتماعی در ترکیه».

این استاد دانشگاه، امروز در گفتگو با روزنامه جمهوریت، پرده از واقعیت هایی برداشته که نشان می دهد فضای رقابت حزبی در ترکیه، آبستن تنش ها و اختلافات جدی تری است که اگر این اختلافات بر بسترهای صحیح حزبی، گفتمانی و سازمانی بروز و ظهور پیدا نکنند و دست های پنهان نیز برای هدایت افکار و عواطف به کار بیفتند، ترکیه با خطرات بزرگی مواجه خواهد شد.

آیا اوضاع تحت کنترل است؟

در هفته ای که گذشت، شاهد حمله فیزیکی به دو روزنامه نگار و یک سیاستمدار بودیم. البته بار اول نبوده و ظاهراً بار آخر نیست و این زخم، گویی به زودی التیام نمی یابد. چرا این وضعیت روی داده است؟ اساساً فکر می کنید همه چیز تحت کنترل است و مشکل حل شده یا اوضاع از کنترل خارج شده است؟

البته، کاری مفیدی است که بررسی کنیم ببینیم آیا اوضاع خارج از کنترل است یا تحت کنترل است. باید پرسید: چرا چنین حملاتی صورت می گیرد؟

فکر می کنم پیش از هر چیز، این رفتارها مربوط به دوقطبی موجود در فضای سیاسی و اجتماعی ترکیه است. به طرزی آشکار، جبهه ها در برابر هم ایستاده و صف آرایی کرده اند. پس این حملات نتیجه دو قطبی شدن است یا آن را دوقطبی می کنند.

در گذشته نیز چنین بوده است. به ویژه در دهه های 1970 و 1990 این گونه بود. از سوی دیگر، تجارب دیگران را هم داریم. مثلاً در دهه 1960 در آمریکا، دوره ای وجود داشت که سیاستمداران و روحانیونی که پس از جنبش حقوق مدنی در میانه میدان ایستاده بودند، مورد تهدید قرار گرفتند. وقتی به شخصی از قبیله دیگر حمله می کنید، حتماً شخصی از شما حمایت می کند و پشت سر شما ایستاده است و این را می دانید. ممکن است چنین چیزی خارج از اراده یکی از کمپ ها باشد، اما می دانید کسانی هستند که تشویق خواهند کرد یا دست کم به پاس این حمله، با شما مدارا می کنند.

دیگری را به حاشیه بران

آیا خشونت در نتیجه دو قطبی شدن اجتناب ناپذیر است؟

بله. اساساً قطب بندی نوعی دیگری سازی و به حاشیه راندن است و به شما می گوید:  دیگری را به حاشیه بران. این دیدگاه برای کسانی که سعی در دو قطبی شدن آن دارند چیز جدیدی نیست. مشکل اصلی ما دیگری سازی است. ما آنچه را که برای خود درست می دانیم به عنوان حقی برای دیگری نمی بینیم.

یک سوال بسیار ساده وجود دارد که ما در تحقیقات میدانی خوداز شهروندان پرسیدیم: آیا از نظر شما  طرفداران دیگر احزاب سیاسی، حق دارند یک کنفرانس مطبوعاتی برگزار کنند؟ 40 درصد می گویند خیر. چنین حقی ندارند!

حتی عدم تحمل یک کنفرانس مطبوعاتی ...؟

بله. بله. حتی یک کنفرانس مطبوعاتی ساده. طرفداران یک حزب سیاسی کنش سیاسی دارند و این یک حق طبیعی است. اما در چهارچوب این قطب بندی ها، کار به جایی می رسد که می بینیم در پس این رفتارهایی که تحمل «دیگری» را ندارد، نوعی «انسانیت زدایی» وجود دارد.

اگر طرف مقابل را به عنوان یک انسان نبینید، حتی او را خواهید کشت. وقتی به تمام مطالعات مربوط به نازی ها نگاه می کنید، می بینید که «غیرانسانی سازی» چقدر مهم بوده است. به هر حال، دلیل این که گروهی از دانشمندان علوم اجتماعی مداوماً هشدار و زنهار می دهند و می گویند مراقب باشید، همین است که قطب بندی شدید، نهایتاً منجر به اقدامات غیرانسانی می شود.

آیا عدم تحمل برگزاری کنفرانس مطبوعاتی، مثالی از خشونت نیست؟

چرا. همین طور است. خشونت، درجات و سطوحی دارد. وقتی که شما نمی گذارید طرف مقابل به راحتی رای دهد، یا نمی گذارید حرف بزند یا به اجتماع آنها حمله می کنید، این ها همه مصداق خشونت است.

مافیا و فاشیسم

ضاربین را می گیرند و به راحتی آزادشان می کنند. در مورد اخیر و زمانی که به معاون رهبر حزب آینده حمله شد، داود اوغلو رهبر این حزب گفت: ظاهراً ماموریت های خودتان را به مافیایی ها داده اید. نوبت بعدی کیست؟ قرار است ضاربین این دفعه کدام سیاستمدار را بزنند؟ سوالات داود اوغلو را تا چه اندازه به جا می دانید؟

به بار من، باید مراقب تشبیه و استعارات باشیم و به راحتی با این کلمات همه را نزنیم. مثلاً دیده ایم که خیلی وقت ها تمام این آدم ها را فاشیست می خوانند. چنین نیست.

کاری نکنیم این کلمات سنگین هم عادی و معنی زدایی شوند. شما وقتی اقدامات موسولینی را به خاطر بیاورید خواهید پذیرفت که فاشیسم بسیار واژه سنگینی است. 

وقتی می گویید مافیا ... در واقع وقتی به دولت نگاه می کنید، بر اساس همان تعریف کلاسیک وبر، گاهی دولت نیز نوعی مافیا است. این تعریف فقط از این نظر درست است که  ما دولتی را در نظر می گیریم که انحصار استفاده از خشونت را در اختیار دارد. مافیا در واقع  فضای خالی و خاکستری را با حضور خود پر می کند.

این یک گزینه برای دولت نیست، بلکه با دولت در هم آمیخته است. مثال جنوب ایتالیا واضح است. به هر حال مجرمان در همه جا با دولت تماس می گیرند. به همین دلیل است که ما برای کنترل نیروهای امنیتی چنین اهمیتی قائل هستیم. زیرا باید استفاده از خشونت و قوه قهریه، تحت کنترل درآید.

آنها می توانند در یک جنایت روزمره همکاری کنند یا برعکس به جرایم کوچک اجازه می دهند، با جرایم بزرگی مانند قاچاق مواد مخدر، مبارزه با تروریسم مقابله می کنند. بنابراین کار در این میان بر اساس نوعی معامله و همزیستی است.

این رابطه همزیستی فقط از کلانتری شروع نمی شود، بلکه تا آخر ادامه دارد. بیایید به اشغال کنگره در ایالات متحده آمریکا نگاهی بیندازیم.آنها نمی توانند وارد شوند مگر این که هماهنگی با بخشی از فرماندهی پلیس در جریان باشد.

از سیاست تمیز و پایان درگیری تا نزاع های جدید

در سال 2002 میلادی حزب عدالت و توسعه با این شعار آمد: اکنون دوران سیاست کثیف در ترکیه به پایان رسیده است. دوران سیاست تمیز آغاز شده است. همین طور حزب حرکت ملی هم در  سال 2005 اعلام کرد:جوانان ملی گرا- آرمان گرا، تحت هیچ شرایطی نباید در خیابان با کسی درگیر و وارد نزاع شوند. امروز چه چیزی تغییر کرده است؟

دغدغه امنیتی در میان است. ما با گذر زمان همه مسائل خود را امنیتی کرده ایم. برخی می گویند که حزب عدالت و توسعه از روزی که وارد قدرت شد، چنین بود.  

بعضی هم می گویند با گذشت زمان تغییر کرده است. من یکی از کسانی هستم که فکر می کنم این حزب با گذشت زمان تغییر کرده است. من فکر می کنم روند تغییر از سال 2007 شروع شد. یعنی از همان زمانی که بقای حزب با تهدید تعطیل کردن از سوی دادگاه، به خطر افتاد. از آن زمان، آکپارتی در این ورطه افتاد و بقای خود را بر هر چیزی ترجیح داد. از آن زمان، مشکل امنیتی حزب عدالت و توسعه به مشکل امنیتی کشور تبدیل شده است. انتخاب و ترجیح بین دموکراسی و امنیت، چنین شد که ترجیح اصلی حزب حاکم، حفظ بقا و امنیت خودش است. بنابراین، این ابزارهای خشن قانونی شدند.

بگذارید به این نکته مهم هم اشاره کنم. نباید فکر کنیم که همه آرمان گرایان ملی گرا، در این امر دخیل هستند یا آن را تأیید می کنند. این تصور غلط، به معنای درک نکردن این جنبش حرکت ایده آلیستی است.

آرمانگرایان ملی گرا، همگی در این جریانات خشن دست ندارند. ممکن است گاهی آلت عمل شوند اما افراد و جریانات دیگری پشت ماجرا هستند و نباید تصور کنیم با مقصر دانستن چند جوان ملی گرا، کل معادله را حل کرده ایم. در ماجرای هرانت دینک، فاعل یک جوان ملی گرا بود، اما جریان هدایت کننده و دست های پشت پرده، مارک و نشان دیگری داشتند.

ادامه دارد...

منبع روزنامه جمهوریت ترکیه

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط