گفتگو| تیمسار کبریتی: بدون اطلاع شاه فانتوم‌های ایران را به ویتنام می‌بردند/ سیاستگذاری ارتش در جهت وابستگی کامل بود

امیر سرتیپ کبریتی از فرماندهان میانی دفاع مقدس و افسر دوره دیده در زمان شاه، در گفتگو با تسنیم به بررسی نقش ارتش در ساختار حکومت پهلوی و همچنین نفوذ مستشاران در آن دوران پرداخت.

گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم- «جدا شدن بخش مهمی از ارتش و پیوستن آنها به امام و مردم شبیه معجزه بود زیرا تکیه اصلی رژیم طاغوت به ارتش و ساواک بود و در نهایت از آنجایی ضربه خوردند که هیچ‌گاه تصور نمی‌کردند.» این بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار روز 19 بهمن‌ماه با فرماندهان نیروی هوایی ارتش در سالروز بیعت همافران با امام خمینی بود. 

جدیدترین خبرها و تحلیل‌های ایران و جهان را در کانال تلگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)

ارتش شاهنشاهی یکی از آخرین امیدهای محمدرضا شاه برای جلوگیری از سقوط رژیم پهلوی بود. او بعد از ترک ایران در 26 دی ماه امید داشت تا با کودتای ارتش و رودررویی نظامیان با مردم درگیری خونینی به راه بیفتد و نهضت اسلامی از بین برود اما آنچه موجب می‌شد تا این خیال شاه رنگ تحقق نبیند، همراهی بخش عظیمی از بدنه ارتش و افسران با انقلاب و نهضت بود. 

بجز سران بلند پایه ارتش و فرماندهان، پرسنل ارتش که عمدتاً باورهای مذهبی داشتند با طرح کودتا همراهی نمی‌کردند و در روزهای منتهی به انقلاب به صف مردم پیوستند. روز 22 بهمن فتوایی از امام خمینی(ره) منتشر شد که به تردید برخی پرسنل ارتش در پیوستن یا نپیوستن به صفوف انقلاب خاتمه داد و آن هم لزوم شکستن سوگند حفظ تاج‌وتخت بود. 

امام خمینی در پاسخ به استفتای جمعی از پرسنل ارتش فرمودند: "بسمه تعالی! قسم برای حفظ قدرت طاغوتی صحیح نیست و مخالفت با آن واجب است؛ و کسانی که این نحو قسم خورده‌اند باید بر خلاف آن عمل کنند. والسلام علیکم و رحمة‌اللّه‌ و برکاته."

برای بررسی وضعیت ارتش در روزهای اخیر رژیم پهلوی، با امیر سرتیپ محمد کبریتی از افسران ارتش شاه در دوران پیش از انقلاب که جزو یاران شهید نامجو و شهید صیاد شیرازی در ارتش آن زمان بود و بعد از پیروزی انقلاب نیز جزو فرماندهان دفاع مقدس بود گفتگویی داشتیم که در ادامه می‌خوانید: 

تسنیم: از اینکه دعوت ما را برای گفت‌وگو پذیرفتید ممنونم. در آستانه 42امین سالگرد پیروزی انقلاب هستیم. ارتش یکی از تکیه‌گاه‌های رژیم سابق برای حفظ خودش بود اما خیلی زود این تکیه‌گاه را از دست داد و نتوانست رژیم را از سرنگونی نجات دهد. جایگاه ارتش در رژیم شاه چه جایگاه بود و چه رابطه‌ای میان ارتش و منافع ملی برقرار بود؟

کبریتی: اگر بخواهیم در مورد فضای ارتش و سازماندهی ارتش صحبت کنیم باید به قسمتی از تاریخ معاصر نگاه کنیم. تا سال 57 دو امپراطوری در کره زمین وجود داشت که با آن سابقه تاریخی روی کار آمدن سلطنت پهلوی ایران در اردوگاه غرب قرار گرفته بود. طبیعی است که وقتی تسلط بیگانه بر یک کشوری است نه تنها امور سیاسی، اقتصادی، فرهنگی آن مملکت در جهت اهداف استعماری آنها سازماندهی می‌شود، بالطبع ارتش هم که نشانه اقتدار یک کشور بود نیز برای منافع آنها سازماندهی می‌شد و از ارتش نیز به عنوان اینکه یک نظام غربی به ویژه آمریکایی را حفظ کند، استفاده می‌شد. 

** ادعای غربی‌ها برای آگاه‌‌سازی در ارتش مصرف داخلی داشت

ادعاهای غربی‌ها هم که تحت عنوان آگاه‌سازی در ارتش انجام می‌گرفت همان حرف‌هایی بود که غربی برای مصرف داخلی خودشان استفاده می‌کنند یعنی اینکه مدعی بودند که جلوی نفوذ کمونیسم را به اردوگاه غرب در مرزهای ایران و شوروی می‌گیرند. در این شرایط که نهضت انقلاب اسلامی از سوی مردم آغاز شد طبیعی بود که تمامی سازمان‌ها و نهادها به ویژه ارتش که کارویژه او حفظ رژیم حاکم بود، موضع‌گیری‌هایش نسبت به انقلاب اسلامی مورد ارزیابی قرار می‌گرفت. 

در اواخر حکومت شاهنشاهی که نهضت انقلاب آغاز شد با اعلام حکومت نظامی در 13 شهر ایران و پس از آنکه نیروی‌های امنیتی مثل ساواک و شهربانی احساس کردند که نمی‌توانند اعتراضات مردمی را کنترل کنند، با اعلام حکومت نظامی عملاً ارتش وارد میدان شد. آن زمان محل خدمت بنده اصفهان بود و این شهر نیز از اولین‌ شهرهایی بود که در آن اعلام حکومت نظامی شد. در فضای ارتش دائم به عنوان آگاه‌سازی این گفته می‌شد که اینهایی که در خیابان‌ها راه افتاده‌اند کمونیست و مارکسیست می‌خواهند. یعنی آگاه‌سازی‌ها در این جهت بود که به پرسنل ارتش القا کنند که یک حرکتی در حال شکل‌گیری است که کمونیست را در کشور حاکم کند و کشور کمونیستی شود.

** به ارتش القا می‌کردند تمام افرادی که در خیابان هستند کمونیست‌اند

تسنیم: یعنی به عینه به شما می‌گفتند که اینها افرادی هستند که از سوی کمونیست‌ها تحریک شده‌اند. 

کبریتی: نه فقط اینکه بگویند از سوی کمونیست‌‌ها تحریک شده‌اند بلکه ژنرال‌هایی که برای پادگان‌ها می‌فرستادند خمیرمایه سخنان آنها این بود که می‌گفتند تمامی افرادی که در خیابان‌ها تظاهرات می‌کنند از حامیان کمونیست‌ها هستند.

تسنیم: یعنی حتی می‌گفتند امام خمینی هم عامل کمونیست‌ها است؟

کبریتی‌: به این صراحت نمی‌گفتند چراکه به هر حال از علایق مذهبی مردم آگاه بودند. ارتشی‌ها هم که به هر حال از بدنه مردم بودند و تفکرات مذهبی داشتند حتی ژنرال‌های آن زمان می‌گفتند که نظامی‌ها مقلد آیت‌الله خمینی هستند. به همین جهت برای اینکه نظامیان را علیه مردم تظاهرکننده بشورانند،‌ به آنها القا می‌کردند که تظاهرکنندگان حامیان کمونیست‌های بی‌خدا هستند. 

در فضای ارتش دائم به عنوان آگاه‌سازی این گفته می‌شد که اینهایی که در خیابان‌ها راه افتاده‌اند کمونیست و مارکسیست می‌خواهند. یعنی آگاه‌سازی‌ها در این جهت بود که به پرسنل ارتش القا کنند که یک حرکتی در حال شکل‌گیری است که کمونیست را در کشور حاکم کند...

 

تسنیم: یعنی با ابزار مذهب به جنگ مذهب رفته بودند.

کبریتی: بله در همین راستا بود که شاه در یکی از آخرین سخنرانی‌های خود اینگونه به مردم هشدار داد که اگر از ایران برود، کشور، ایرانستان می‌شود. از آنجا که سابقه ذهنی در مردم وجود داشت که ارمنستان، ازبکستان، قرقیزستان، تاجیکستان تحت سلطه شوروی بود و از سوی دیگر نیز در وصیت پتر کبیر هم این مسئله وجود داشت که گفته بود هر طور که شده به آبهای آزاد دنیا راه پیدا کنید و اینها نیز بهترین راه را مسیر ایران می‌دانستند و اساسا ایجاد حزب توده و دیگر گروه‌های کمونیستی نیز در این راستا بود. البته در نهایت نیز باور برای پرسنل ارتش این نبود که بگویند مشتی کمونیست در خیابان هستند بویژه بعد از آن راهپیمایی عظیم عاشورا و تاسوعا که به طور کلی عیان شد که تمامی مردم به رهبری امام خمینی، نظام شاهنشاهی را نمی‌خواهند ولی به هر حال این تهدید وجود داشت که  ایران کمونیست می‌شود. 

** دسته‌بندی ارتش در ماه‌های پایانی حکومت شاه

به دنبال حرکت انقلابی مردم، تحرکاتی نیز در ارتش به وجود آمده بود به صورتی که تقریبا افسران و درجه داران سه طیف شده بودند، یک گروه ساکت و موضع‌گیری خاصی نداشتند، یک گروه طرفدار انقلاب بودند و گروهی دیگر نیز طرفداران رژیم حاکم بودند. در این فضا بعد از اینکه محمدرضای پهلوی با حمایت آمریکا و انگلیس روی کار آمد بالاخره در آخرین ماه‌های رژیم سابق تعداد مستشاران آمریکایی به 50 الی 60 هزار نفر رسیده بود و این مستندات است که در روزهای منتهی به انقلاب اسلامی حدود 40 هزار نفر از آنها از کشور خارج شده بودند. 

تسنیم: این مستشاران که شما فرمودید چه اقداماتی در ارتش انجام می‌دادند؟ 

کبریتی: مستشار ابتدا ماموریش برای مقابله با مردم نیست ولی پیامد آن تاثیرگذاری در فرهنگ و اخلاق مردم بود. مستشار ظاهرش این است که چون ادوات نظامی ما به ویژه چون در امپراطوری غرب بودیم ادوات عمده آمریکایی بود، اینها برای آموزش نحوه استفاده از این ادوات به ایران می‌آمدند. حتی اواخر حکومت شاه مستشاران روسی نیز حضور پیدا کردند به این دلیل که اکثر ادوات نیروی زمینی از شرق تهیه شد از جمله برخی سلاح‌های پدافندی و خودروهای نظامی از شرق خریداری شد. در این رابطه ادبیاتی در میان مردم راجع شده بود که می‌گفتند نفت را به غرب می‌دهیم و ادوات نظامی می‌گیریم و گاز را به شرق می‌دهیم و از آنها ادوات و خودرو نظامی می‌گیریم. 

درباره اینکه مستشاران روسی برای آموزش ادوات به ایران آمده بودند، یک خاطره تعریف می‌کنم که فضا بهتر دست‌تان بیاید. ما باید از روس‌ها دوره توپ‌های شیلکای ضدهوایی می‌دیدیم(می‌خواهم بگویم که مستشاران ابتدا منافع استعماری خود را دنبال می‌کنند) ما به عنوان یک افسر که آموزش فرماندهی توپ‌های شیلکا را می‌دیدیم، 20 دقیقه فرصت داشتیم که پرواز فانتوم بیاید و شیرجه برود و ما بتوانیم با ضدهوایی تعقیب کنیم و هدف فرعی او را به عنوان تمرین بزنیم. 

از 20 دقیقه‌ای که برای هر نفر در نظر گرفته شده بود، 18 دقیقه آن را سرباز روسی تمرین می‌کرد. علت این بود که هر دو ابرقدرت به دنبال این بودند که با نفوذ در کشورها پی به ادوات نظامی مقابل خود ببرند. بنده از توپ به نشانه اعتراض به بیرون آمدم و به همین دلیل این افسر روس گزارش کرد که فلان افسر ایرانی خرابکار است. بعد ما را احضار کردند و گفتند که چرا تو را به عنوان خرابکار گزارش کردند. من هم گفتم اینها عادت دارند که هرکس خلاف فکری آنها باشد به او خرابکار می‌گویند. همانند کشور خودشان که مخالف نظر خود را به عنوان دیوانه به سیبری می‌فرستادند. 

به من گفت حالا مشکل چی بوده، گفتم مشکل این بوده که 20 دقیقه من باید تمرین کنم و این دو هواپیمای جنگی را روی تلسکوپ رهگیری کنم ولی خود افسر روسی به جای من می‌نشست. 

بیشتر بخوانید

 

اینطور نبود که ما فکر کنیم که مستشار آن فناوری و یا مثلا علم استفاده و ساخت این ابزار را برای ما می‌آورند بلکه غالبا یک آزمایش سطحی بود و استفاده بهینه از این نیروهای مستشاری بستگی به روحیه و غیرت نیروهای ایرانی داشت. 

حالا اثرات فرهنگی آن این بود که ما یک روز مراسم صبحگاهی بود که سرلشکر ناجی که یکی از ژنرال‌های نظامی شاهنشاهی بود که فرماندار نظامی استان اصفهان بود داشت در صبحگاه سخنرانی می‌کرد که آجودان او ادای احترام کرد و گفت که تیمسار، سروان جونز (مستشار آمریکایی) وارد شد. تا این را گفت، سخنرانی پرطمطراق تیمسار ما به پته پته افتاد.

** نسل جوان ارتش شاه احساس خفت و خواری داشت

تسنیم: برای یک سروان آمریکایی...؟

کبریتی: بله، یک سروان آمریکایی که مامور مستشار نظامی پادگان ما بود. تجزیه و تحلیل این خاطره‌ها بماند ولی مخاطب خودش با شنیدن این خاطرات به خوبی می‌توان جو حاکم در آن دوران را تجزیه و تحلیل کند. البته نمی‌خواهم عرض کنم که همه اینگونه بودند. قشر جوان نظامی‌ها با احساس خفت و خواری از خودمان می‌پرسیدیم که چرا باید یک سرلشکر نظامی ایران در برابر یک سروان آمریکایی اینگونه دست و پای خود را گم کند. البته باز هم عرض می‌کنم که همه نظامیان ایرانی اینگونه نبودند. حتی مثلا شما شنیدید در تاریخ انقلاب که روزهای آخر آمریکا ژنرال هایزر می‌خواهد برای رودرویی ارتش را در برابر مردم قرار دهد.

نقل است که این آخری‌ها ژنرال‌ هایزر گفته بود که چرا مثل 42 مردم را سرکوب نمی‌کنید یکی از ژنرال‌های ایرانی به او گفته بود که اگر می‌خواهی سرکوب کنی برو در سرزمین خودت سرکوب کن. چراکه  الان دختر و خانم من  هم در راهپیمایی هستند. یعنی این طور نبود که فکر کنید همه مرعوب و طرفدار غرب بودند ولی بالاخره سردمداران ارتش و دولت طرفدار نظام شاهنشاهی بودند و برخی‌های آنها نیز دست به جنایت و خیانت نیز زدند و برخی دیگر نیز واقعاً باورشان این بود که اگر نظام شاهنشاهی در ایران از بین برود جای آن را کمونیسم خواهد گرفت ولی خب به حکم عقل دست به جنایت نزدند و عاقلانه رفتار کردند. 

تسنیم: حالا سر این موضوع برمی‌گردیم و صحبت می‌کنیم. شما بفرمایید که چه سالی وارد ارتش شدید و اینکه متولد چه سالی هستید. 

کبریتی: بنده متولد اراک هستم. در سال 51 دیپلم گرفتم و هنوز 18 سالم تمام نشده بود که مثل هر جوان دیگری به دنبال شغل بودیم. حالا یا دانشگاه یا سربازی. فکر کردم که به ارتش بروم و افسر شوم. خیلی‌ها در خانواده می‌گفتند که اگر استخدام ارتش دربیای چنین می‌شود و چنان می‌شود. به همین خاطر بود که تصمیم گرفتم برای استخدام در ارتش از نماینده امام در شهر اراک کسب اجازه کنم. 

تسنیم: مگر آن زمان امام خمینی نماینده در شهرها داشتند؟

کبریتی: بله، نماینده مراجع در تمامی شهرها بود و در اراک روحانی‌ای بود به نام حاج آقا امامی. رفتم از او سوال کردم و او گفت که برو و 48 ساعت دیگر بیا. 48 ساعت بعد رفتم و سوال کردم و او گفت که اجازه دادند که به ارتش بروید. 

تسنیم: گفته می‌شود که از بین بچه‌های مومن، آن‌هایی که روستایی و معتقدتر بودند برای گارد شاهنشاهی انتخاب می‌شدند.

کبریتی: بله درست است اما بیشتر مربوط به سربازان و نگهبانان است. برخی از سربازها پیمانی و برخی به حفاظت از کاخ‌ها می‌پرداختند. افسران جذب در ارتش به روستاها می‌رفتند و با معرفی کدخدا افرادی را جذب می‌کردند. این امر طبیعی است، چرا که هر ارتشی برای جذب سرباز و ارتش صلاحیت‌هایی مدنظرش است. بالاخره برای واگذاری این امور باید از افراد مطمئن استفاده کرد. این کار برای افسران با شدت بسیار بیشتری انجام می‌گرفت.

** افسران انقلابی در گارد شاهنشاهی چه کسانی بودند؟

اما با این وجود افسرانی در گارد شاهنشاهی بودند که فعالیت‌های انقلابی داشتند و دل‌بسته به نهضت اسلامی و امام خمینی بودند. آن‌ها اقدامات خود را با رعایت احتیاط‌های لازم انجام می‌دادند. از جمله آن افسران، شهیدان اقارب‌پرست و کلاهدوز و جناب آقای توتیایی بودند. هم ساواک و هم ضداطلاعات بر تحرکات افسران ارتش به خصوص افسران گارد شاهنشاهی نظارت داشتند.

من سال 51 وارد دانشگاه افسری شدم. شهید نامجو در این دانشگاه به تشکیل گروه‌های مختلف، آشنا کردن دانشجویان انقلابی به یکدیگر و برگزاری کلاس‌های قرآنی کرد. در این جلسات مباحث قرآنی طرح می‌شد که بی‌ارتباط با موضوعات سیاسی هم نبود. ایشان دانشجویانی را که مذهبی و مستعد شرکت در این کلاس‌ها بودند را شناسایی و به حضور در این جلسات دعوت می‌کردند. 

تسنیم: مسئولیت شهید نامجو در دانشگاه افسری ارتش چه بود؟

کبریتی: ایشان استاد نقشه‌خوانی آن دانشگاه بودند و بین افسران به خصوص افسران مومن و انقلابی محبوبیت‌ زیادی داشتند. کلاس‌های قرآن ما عصرهای پنج‌شنبه و با حضور تیمسار رحیمی که چند وقتی سرپرست وزارت دفاع بودند، برگزار می‌شد. هدایت اصلی این کلاس‌ها با شهید نامجو بود. 

به گفته‌ی آقای کبریتی شهید موسی نامجو استاد نقشه‌خوانی دانشگاه افسری بودند و بین افسران به خصوص افسران مومن و انقلابی محبوبیت‌ زیادی داشتند

تسنیم: آیا استاد دیگری هم بودند که در هدایت دانشجویان انقلابی نقش داشته باشند؟ و اینکه از هم‌دوره‌‌ای‌های شما چه کسانی بودند که در کلاس‌ها شرکت می‌کردند؟

کبریتی: مرحوم شکرریز نیز با شهید نامجوی ارتباط داشت. ایشان چند سال پیش فوت کردند. از هم‌دوره‌ای‌های بنده نیز افراد بسیاری در جلسات قرآن شرکت داشتند که همه آن‌ها بازنشسته شدند تا زمان پیروزی انقلاب بین ما افسران ارتباط تشکیلاتی وجود داشت.

زمانی که امام دستور به فرار سربازها از پادگان‌ها دادند، بنده به عنوان افسر در اصفهان بودم. ما افسرها هم از نامجوی، اقارب‌پرستی و رحیمی کسب تکلیف کردیم که چه کنیم. آن‌ها از طریق شهید مطهری و آیت‌الله طالقانی از حضرت امام این موضوع را پرسیدند که امام فرمودند: افسران و آن کسانی که می‌توانند برای انقلاب کاری بکنند، در ارتش بمانند. سربازها هم که فرار کردند، برای اینکه شناخته نشوند، جوانان مومن و انقلابی نیز سرهای خود را تراشیدند تا همه یک دست شوند.

سرلشکر غفاری که پس از سرلشکر ناجی فرماندار نظامی اصفهان شد، یک روز در جمع ما افسران اقدام به سخنرانی کرد. او در صحبت‌هایش انقلابی‌ها را کمونیست خواند و گفت: آن‌ها نظم و امنیت شهر را به هم ریخته‌اند. یکی دو نفر از افسرها بلند شدند تا جواب غفاری را بدهند، اما صیاد برخواست و به آن‌ها گفت بنشینید و خودم جوابش را می‌دهم. او گفت: حرف‌های شما بی‌اساس است و مردم با رهبری مرجعیت دینی حرکت کرده‌اند. بعد از این صحبت‌ها او را بازداشت کردند تا اینکه صبح روز بیست و یکم بهمن به همراه دو سه نفر از افسرها، صیادشیرازی را از بازداشتگاه بیرون آوردیم.

البته ایشان از مدت‌ها پیش زیرنظر بود. حدود دو سه ماه قبل از پیروزی انقلاب، منزل او را در اصفهان تغییر دادیم و خانواده‌اش به درگز رفتند. یکی از فعالیت‌های انقلابی شهیدصیاد تکثیر اعلامیه‌ها بود. او این کار را در منزلش انجام می‌داد و ما آن اعلامیه‌ها را صبح زود در پادگان‌ها توزیع می‌کردیم. 

یک روز در حالی که مشغول انتقال اعلامیه‌ها به پادگان بودم و لباس نظامی نیز به تن داشتم، در منطقه چهارباغ درب ژیان باز شد و اعلامیه‌ها در خیابان پخش شد. یکی دو نفر در خیابان بودند و صحنه را دیدند. به سرعت به کمکم آمدند، اعلامیه‌ها را جمع کردند و در ماشین گذاشتند. افسران گردان ما که در وضعیت آماده‌باش بودند، دست به اعتصاب غذا زدند. اعتصاب غذا توسط نظامیان، آن هم در داخل پادگان عواقب بسیاری بدی دارد، اما بچه‌های ما این کار را انجام دادند.

دی ماه سال 57 به تمامی نیروهای نظامی در اصفهان آماده‌باش دادند. شب سوم که نزدیکی‌های سیم‌خاردارهای حاشیه پادگان مشغول قدم زدن بودیم یکی از سربازها به ما گفت:  به افسرها بگویید، نگران خانه‌های نظامی‌شان نباشند. ما حواس‌مان به آن‌هاست. من این موضوع را به شهید صیادشیرازی انتقال دادم. ایشان با علما و عناصر انقلابی شهر اصفهان ارتباط داشتند. آن‌ها به ما اطلاع دادند که ساواک برنامه دارد همراه با چماق‌داران با عنوان انقلابی‌ها به خانه‌های سازمانی ارتش حمله، خانواده‌هایشان را مورد تعرض قرار بدهند و انقلابی‌ها را بدنام کنند که با آگاهی افسران، پادگان را ترک نکردیم و اتفاقی نیافتاد.

صبح آماده باش را لغو اعلام کردند و بعد از سه روز وارد شهر شدند. آن زمان مردم در تظاهرات "خدا قرآن خمینی" می گفتند که بعد از راهپیمایی عاشورا و تاسوعا ساواکی ها این شعار را به راه انداختند که "خدا، قرآن، محمد!"

این شعار را با طرفداری از قانون اساسی به راه انداختند. آن جریان های فاسد و هرزه و جریانهایی مثل شعبان بی مخ ها که ساواک قصد به راه انداختن آنها را داشت ما به عینه دیدیم که از صبح تا شب روی ماشین ها زدند و رقصیدند و گفتند "جاوید شاه جاوید شاه" و جلوی ماشین ها را می گرفتند و عکس شاه باید پشت شیشه ماشین می‌بود و اگر هم عکس شاه را نداشتند باید یک اسکناس با عکس شاه را زیر برف پاک کن بزنی تا اعلام کنی که  مثلا شاهنشاهی هستی. بنابراین چنین جوی حاکم بود.

تسنیم: شما برای درگیری هایی که در منطقه رخ می‌داد از جمله شورش ظفار که به جنگ ظفار معروف بود، به آنجا نیز اعزام شدید یا به طور کلی ماموریت‌های برون مرزی که ایران در راستای سیاست های آمریکا انجام می‌داد و ژاندارم منطقه شده بود، در راستای منافع ملی بود؟

کبریتی: ما اعزام نشدیم ولی در همان اوضاع و احوال چون هنوز دانشجو بودیم تشکیل گردان های تحت عنوان حافظ صلح از ایران نیز برای انجام عملیات مشترک با انگلیسی ها به جولان و ظفار اعزام می شدند.

** اعزام ارتشی‌ها به ظفار و جولان برای حفظ منافع استعمار

تسنیم: این گردان هایی که فرمودید چه تعداد بود؟

کبریتی: در قالب یک گردان 800 نفره تحت عنوان حافظ صلح به جولان اعزام شده بودند.  حالا جالب بود که همان موقع ما اینها را در ارتش می‌شنیدیم که فرمانده این گردان فردی بهایی بود. افرادی که انتخاب می‌کردند مشخصا باید غیر مذهبی می بودند. مخصوصا کسانی که به جولان اعزام می شدند. حالا نیروهای اعزامی به زفار قبل از ما بودند و ما فقط می شنیدیم که یک گردان نیز به عمان اعزام شده بودند. ولی خوب یک خاطره‌ای داشتیم از یک افسر خوبی که آذربایجانی بود. انگلیسی‌ها دو دوزه بازی می‌کردند و در همان جا هم نیروهای ایرانی را برای ماموریت با چریکها می فرستند و از آن طرف نیز به چریک‌ها اطلاعات می‌دادند.

 یک شب به فرمانده تیپ اعلام می‌کنند که فلان تپه که دست چریک‌ها است را تصرف کنید که این فرمانده از دستور انگلیسی ها تمرد می‌کند و لغو دستور می‌کند. به همین جهت از رکن دو به ستاد ارتش اطلاع می‌دهند که این فرمانده را احضار کنند. این فرمانده البته بعد از این که در ظاهر از دستور انگلیسی‌ها تمرد می کند شبانه به همان تپه حمله می کند و آن تپه را بدون هیچ گونه درگیری با چریک های ظفار تصرف می‌کند. صبح که بلند می شوند و می گویند چرا لغو دستور کردی به آنها می‌گوید که من الان بر روی همان تپه هستم و لغو دستوری صورت نگرفته است.

بیشتر بخوانید

 

این ذکاوت و هوش شخصی بود که اگر برای ایران هم رفته آنجا بی جهت کشته ندهد به این دلیل که دقیقا از سیاست انگلیسی‌ها مبنی بر استفاده از نیروهای نظامی ایرانی مثل زمان‌های قبل که ما در تاریخ می خواندیم که آنها هم در مردم نفوذ داشتند و در دربار، مطلع بود.

گرچه برخی ها ظاهرا می دیدند که نماد طاغوت ارتش است ولی نظام شاهنشاهی و طاغوت جدای از ارتش بود. به هر حال هر نظام و حکومتی برای پابرجا ماندن نیاز به ارتش دارد چه این حکومت باطل باشد و چه حق باشد ولی خوب به هر حال آن زمان کلیت ارتش ما در راستای مرتفع کردن اهداف استعمار خارجی حرکت می‌کرد. به همین دلیل بود که در ابتدای انقلاب برخی‌ها شعار انحلال ارتش را سر می‌دادند.

همین پادگان و اسلحه خانه‌ها را در ابتدای انقلاب افسرها و درجه دارها بودند که حفظ کردند چون که اکثر سربازان از پادگان ها فرار کرده بودند و اگر افسران و کادری های ارتش نبودند سلاح های موجود در پادگان ها به دست گروه های مسلح و تجزیه طلبان می‌افتاد. برای نمونه تیپ مهاباد ارتش را غارت کردند البته ما که می‌دانیم مردم بلوچ، کرد و ترکمن نبودند ولی این همه گروه مسلح که اعلام جنگ مسلحانه با انقلاب کرده بودند به هر حال به دنبال سلاح های موجود در پادگان‌ها بودند. ما شب تا صبح در حال جمع آوری شبنامه‌هایی بودیم که به شکل گسترده پخش می‌شد.

** ابتدای انقلاب منافقین و فداییان خلق شعار انحلال ارتش می‌دادند

ارتش به هر حال نیرویی بود که مال خود مردم بود و نظام استکباری نمی‌خواستند که ارتش به دست مردم بیفتد. به همین خاطر بخشی از شعارهای انحلال ارتش جهت دار بود، یعنی از جمله این سازمان منافقین و گروه های چریک فدایی که دانشگاه تهران را اشغال کرده بودند و در حدفاصل دانشگاه تا چهارراه ولیعصر کتاب ها و مطالب مارکسیستی پخش می کردند و با ساماندهی جوانان و به تن کردن لباس های پیشاهنگی شعارهایی می دادند مبنی بر اینکه ما ارتش شاهنشاهی را منحل می کنیم و ارتش خلقی به پا می کنیم، اینها دقیقا برای انحلال ارتش جهت دار بود.

هدف اصلی آنها که دیگر الان برای همه به وضوح روشن شده که پشت همه آنها آمریکا و سازمان سیا بوده، شعار "ارتش طاغوت فنا می‌کنیم " یعنی چه؟ شما الان در مستندات بگردید می بینید که طرح و توطئه بود که در دولت موقت فانتوم های ما به اردن برده شود. خب نفوذ داشتند. شما حساب کنید 37 سال یک کشوری در کشور دیگر حکومت کند ولی این انتظار را داشته باشید که در سازمان های مختلف آن کشور به ویژه سازمان های امنیتی رسوخ نکرده باشد!؟ البته در آن دوران هنوز دفاتر مستشاری تعطیل نشده بود. کسانی که از انقلاب درک داشتند و کشورشان را دوست داشتند به این نتیجه رسیدند که تسلیحات موجود در نیروهای مختلف از جمله نیروی زمینی، دریایی و هوایی را حفظ کنند.

تسنیم: موضوع اصلی بحث استقلالی بود که گفتیم در ارتش قبل انقلاب وجود داشت یا نداشت که به سیاست های اتخاذی برای ارتش در آن دوره بازمی گردد که در چه حوزه هایی فعالیت داشته باشند. حتی اینکه سنگربندی به چه سمتی باشد. در همین راستا این سوال پیش می‌آید که تسلیحاتی که خریداری می‌شد تا چه میزان به درد کشور می‌خورد و چه میزان برای خودشان بود یعنی انگار ما پول می‌دهیم سلاح می‌خریم ولی خود آنها از این سلاح ها استفاده می‌کردند. در واقع سلاح‌هایی را به آنها هدیه می‌دادیم. در ارتباط با برخورد مستشاران نظامی خارجی بفرمایید که آیا واقعا هدف آنها آموزش نظامی به نیروهای داخلی بود یا اینکه یک نگاه از بالا به پایین داشتید؟ نگاه شما به آنها چگونه بود؟ آیا نگاه به مستشار نظامی یک کشور دوست و برادر بود یا نگاه ارباب رعیتی بود؟

کبریتی: همان موقع هم برای نسل جوان آن زمان سیاست گذاری های کشورهای استعمار واضح و روشن بود. در خاطرات تاریخی می‌بینید که مظفرالدین شاه می‌نویسد که مرده شور این کشور را ببرد که جنوب آن می‌خواهی بروی باید از انگلیس ها اجازه بگیری و شمال آن می‌خواهی بروی باید از روس ها اجازه بگیری. حتی خود محمدرضا شاه می‌گوید که این چه حکومتی است که بدون اطلاع من جنگنده‌های فانتوم را به ویتنام می‌برند. اینکه ساخته و پرداخته ما نیست و کاملا مستند است.

بنابراین این از منظر سیاستگذاری که شما به موضوع استقلال در نظام شاهنشاهی اشاره کردید. به هر حال بر کسی پوشیده نبود که کشور در آن دوران در یک وابستگی کامل و تسلیم قرار داشت. اما در داخل ارتش مثل مردم که استقلال وجود داشت، همانطور بود. اینکه بگوییم ادوات نظامی که برای پیشرفت تکنولوژی و علم بشر است حالا سلاح‌هایی که ما می‌گرفتیم بالاخره در نظامی‌گری به کار می‌آید. چه دفاعی باشد و چه تهاجمی اما اینکه اختیار استفاده از اینها را در جهت ملیت و استقلال خودمان داشته باشیم، اینطور نبود که نمونه های آن را عرض کردم.

** هیچ فردی در ارتش حق حرف زدن درباره اسرائیل را نداشت

در ارتباط با مسائل سیاسی نیز به هر حال هیچ فردی حق صحبت کردن درباره اسرائیل را نداشت که همه شنیدیم و می‌دانیم. بنابراین استفاده از نیروهای نظامی یا سازمان دهی در جهت حفظ منافع غرب بود ولی داخلی ارتش مثل داخل مردم بود. اکثریت ارتشی‌ها به کشورشان فکر می‌کردند. حتی بسیاری از افسران ما برای اینکه بتوانند اعمال مذهبی و عبادی خود را در پادگان ها انجام دهند و مشوق باشند، نظامی که مدعی ضدکمونیست و ضد بی دینی است نبایدبه دین کار داشته باشد و بناید به یک افسری که نماز می خواند و در جهت مذهب است با او کاری داشته باشند.

تسنیم: رفتار مستشاران با شما چگونه بود؟

کبریتی: ما مستقیم با مستشاران برخوردی نداشتیم و فقط ارتباط ما با آنها در قالب کلاس های آموزشی بود و به هر حال آنها به عنوان استاد با ما ارتباط داشتند. خوب احترام شاگرد به استاد باید حفظ می شد. ما با روس ها بیشتر کار می کردیم و با توجه به اینکه اینها اکثرا از نظر درجات نظامی بالاتر از ما بودند با توجه به قوانین بین المللی  امری پذیرفته شده بود که باید به آنها بر اساس درجه نظامی هم احترام می گذاشتیم ولی این رفتار را که  جرئت بکنند کار ناشایست فرهنگی و اخلاقی کنند را نداشتند.

تسنیم: بعد حقوق این مستشاران را ما می دادیم؟ و مصونیت هم داشتند و خودشان و خانواده آنها نیز هزینه های زندگی و اسکان و مصونیت قضایی نیز داشتند؟

کبریتی: بله، همه این امکانات در اختیار آنها بود. در اصفهان یک محله برای مستشاران آمریکا مهیا شده بود. برای اینکه این مطلب برای شما محسوس باشد خاطره ای تعریف می کنم. یک بار از چارباغ استفاده در حال آمادن بودیم که دیدیم که یک خانم آمریکایی که سوار بر یک خودروی ژیان بود، تخلف رانندگی داشت و به همین دلیل یک افسر راهنمایی و رانندگی ما  در حال جریمه او بود. در همین حین خانم آمریکایی از ماشین پیاده شد و با پشت دست به زیر برگه جریمه ای زد که افسر در حال پر کردن آن بود و با یک کلمه توهین آمیزی که لایق خودش بود این افسر راهنمایی را مورد خطاب قرار داد.

ما که چند افسر ارتش بودیم برای کمک به آن افسر به سمت او رفتیم. به او گفتیم ما افسر ارتش هستیم و تو هیچ نگرانی نداشته باش و ماشین این خانم را نگه دار. در نهایت زن آمریکایی نتوانست ماشینش را تکان دهد و افسر ماشین را توقیف کرد. بنابراین این حضور بیگانه به صورت حاکمیتی اینگونه بود.

تسنیم: بعدا برای شما دردسر نشد؟

کبریتی: نه آن زمان آمریکا رفت و دیگر مشخص نشد که چه اتفاقی افتاد ولی به هر حال نفوذ اینها در کشور این عواقب را هم داشت.

** سطح راه مستشاران با زندگی نظامی‌ها قابل مقایسه نبود

تسنیم: سطح رفاه مستشاران و خانواده‌های آنها به نسبت سطح رفاه شما چگونه بود؟

کبریتی: بسیار متفاوت بود. در شاهین شهر اصفهان که هنوز هم وجود دارد، این محله ها به طوری بود که وقتی انقلاب اوج گرفت و اینها مجبور به ترک ایران شدند، بهترین وسایل زندگی شان را مجبور شدند که بفروشند و مردم بومی همان منطقه اقدام به خرید به وسایل کردند. مردم ما و طبقات ارتش به هیچ وجه این لوازم و امکانات خانه را نداشتند. حتی در خود ارتش که 6 میلیون بشکه پول نفت صرف ارتش می‌شد سطح زندگی نظامی ها همانند مستشاران نظامی نبود.

تسنیم: حتی فرماندهان گردان ها نیز امکانات رفاهی خوبی نداشتند؟

کبریتی: بله حتی آنها نیز اکثرا مستاجر بودند و خانه از خودشان نداشتند و امکانات رفاهی بالا مختص فرماندهان نظامی بلندپایه بود. مثلا من سال 55 ستوان بودم و 2هزار و 100 تومان حقوق می‌گرفتم و همان زمان آموزش و پرورشی ما هزار و 100 تومان می‌گرفت. به نظر من آن زمان چون سطح زندگی ها خیلی پایین به نظر می رسید که سطح زندگی این مستشاران خیلی ایده آل و بالا است. البته وضعیت شان خوب بود ولی فقر در مملکت بیداد می کرد.

تسنیم: اینکه می‌گفتند شاه به نظامی ها و فرهنگی ها می رسد، در واقع به آنها خوب نمی رسید بلکه وضع مردم خیلی خراب بود.

کبریتی: بله دقیقا همین طور است.

تسنیم: یک مستشار چقدر حقوق دریافت می کرد؟

کبریتی: آنها اولا به دلار حقوق می گرفتند. در ثانی فوق العاده جنگی یا خارج از کشور می‌گرفتند که همه این حقوق از پول ما بود. دقیقا جدولی در فیش آنها بود تحت عنوان حق توحش. حتی برخی از آنها با ما درگیر می شدند به صراحت می‌گفتند که ما باید حق توحش بگیریم.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط