آقای اشرف غنی از اشغالگر نسخه جدید یا قدیم چه انتظاری دارید؟
نگاهی گذرا به حضور نیروهای خارجی در افغانستان در پی حوادث ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ مؤید این نکته است که قرار نیست هدیه اشغالگران آبادانی و مسئولیتپذیری باشد. اشغالگر، همیشه اشغالگر است، حالا چه نسخه قدیمی آن باشد و چه نسخه جدید و به روز شده.
به گزارش دفتر منطقهای خبرگزاری تسنیم، 26 دلو/ بهمن 1368 سالروز خروج ارتش سرخ شوروی از افغانستان است؛ بهانه این یادداشت سخنان دکتر «اشرف غنی احمدزی» رئیس جمهور این کشور است که در سالروز این رویداد تاریخی در یک پیام تلویزیونی آن را ایراد کرده است.
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال تلگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
اشرف غنی که در یک پیام تصویری به مناسبت سالروز خروج ارتش سرخ از افغانستان صحبت میکرد، با اشاره به خروج نیروهای ارتش متجاوز شوروی سابق گفت: «خروج این نیروها از افغانستان مسئولانه نبود و هیچ تدبیری نیز برای آینده روی دست گرفته نشده بود، به همین دلیل پس از خروج شوروی از افغانستان، کشور وارد یک جنگ داخلی چند بُعدی شد که در نتیجه آن نهادهای ملی، نظامی و زیربناهای کشور فروپاشیدند».
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در صفحه اینستاگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
آنچه در سخنان رئیس جمهور افغانستان قابل توجه است، نگاه وی به مقوله اشغالگری میباشد. به راستی اشرف غنی چه تصوری از اشغالگری و اشغالگر دارد که خروج نیروهای ارتش متجاوز سرخ را غیرمسئولانه میخواند؟
آغاز اشغال افغانستان توسط شوروی و آوارگی و ویرانی
آغاز اشغالگری افغانستان توسط ارتش متجاوز شوروی روز 24 دسامبر 1979 با فرمان لئونید برژنف، رهبر شوروی و ورود ارتش چهلم این کشور به افغانستان رقم خورد. صبح همین روز، گارد 103 هوایی جماهیر شوروی در میدان هوایی بگرام به زمین نشست و سایر دستههای شوروی نیز در حال پیشروی در خاک افغانستان بودند. مجموعاً، میزان اولیه نیروهای اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان حدود 80,000 نظامی، 1,800 تانک و 2,000 زرهپوش جنگی بود.
سه روز بعد یعنی در روز 27 دسامبر، 700 نفر از ارتش شوروی در افغانستان با یونیفرم نظامیان دولت افغانستان، شامل نیروهای ویژه «ک.ج.ب»، مراکز مهم دولتی، نظامی و ساختمان رادیو و تلویزیون در کابل به همراه هدف اصلیشان کاخ ریاست جمهوری و قصر تاجبیگ را تصرف کردند که به دنبال آن حفیظ الله امین (رئیس جمهور وقت) کشته شد و ببرک کارمل معاون سابق نخست وزیر و رهبر جناح پرچم که در حقیقت دست نشانده مستقیم شوروی بود به عنوان رهبری دولت جدید انتخاب گردید.
این آغاز حضور اشغالگرانه ارتش شوروی سابق در افغانستان بود که 9 سال ادامه یافت و نتیجه بارز آن کشته شدن بیش از یک میلیون نفر و آواره شدن نزدیک به 5 میلیون نفر بود.
این آمار در حالی است که به دلیل خفقان و سرکوب شدید آن دوران، از سرنوشت دهها هزار نفر که به دلایلی واهی توسط رژیم کمونیستی وقت دستگیر شدند، هنوز خبری نیست و حتی جای دفن آنان نیز نامشخص است.
تجاوز و اشغالگری همیشه یک معنا بیشتر نداشته است؛ کشتار، ویرانی، آوارگی و بدبختی. تا هنوز هم کسی از هیچ اشغالگری توقع مسئولیتپذیری نداشته و ندارد! ماهیت و ذات اشغالگری همین است و بعید است رئیس جمهور افغانستان با این معنا آشنا نباشد، مگر اینکه در تنظیم متن سخنانش اشتباهی رخ داده باشد!
هر چند بیش از سه دهه از خروج ارتش متجاوز شوروی از افغانستان میگذرد، با وجود این، شواهد آشکارتر دیگری نیز وجود دارد که مفهوم مسئولیتپذیری نیروهای خارجی را در کشورهای دیگر به ویژه افغانستان برای همگان آشکارتر کرده است.
حضور نظامیان آمریکایی و ناتو، نسخه جدید و بروز شده اشغال افغانستان
نگاهی گذرا به دخالتها یا حضور نیروهای خارجی پس از حوادث یازده سپتامبر 2001 میلادی، در افغانستان مؤید این نکته است که قرار نیست، هدیه اشغالگران آبادانی و مسئولیتپذیری باشد. اشغالگر، همیشه اشغالگر است، حالا چه نسخه قدیمی آن باشد و چه نسخه جدید و به روز شده.
برخی از آمارهای منتشر شده از مسئولیتپذیری نیروهای خارجی در قبال مردم غیرنظامی افغانستان را ملاحظه بفرمایید:
ـ ارتش آمریکا و انگلستان یکشنبه شب 7 اکتبر 2001 برای نخستین بار با استفاده از با بمبافکنهای B-52 و موشکهای کروز اهدافی را در ولایتهای کابل، قندهار، ننگرهار، قندوز، جوزجان، لوگر، تخار، نیمروز، فراه و غزنی مورد حمله قرار دادند. در سه هفته اول این حملات بیش از هزار نفر در این مناطق کشته شدند.
ـ خبرگزاری آسوشیتیدپرس طی گزارشی در 3 دسامبر 2001، تحت عنوان «بمب ایالات متحده روستای زراعی را با خاک یکسان کرد» از کشته شدن 155 تا 300 نفر از ساکنان روستای کامه ادو در ننگرهار خبر داد.
ـ براساس گزارش دولت افغانستان در ماه مه 2007 طی دو روز بمباران جنگندههای آمریکایی به روستایی در نزدیکی هرات، دستکم 42 نفر، از جمله تعدادى از زنان و کودکان قتلعام شدند. در این بمباران 100 خانه ویران و حدود 1600 نفر بیخانمان شدند.
ـ مقامات امنیتی افغانستان 4 می 2009 اعلام کردند که حملات هوایی ناتو به رهبری آمریکا در منطقه گرانای ولایت فراه باعث کشته شدن 145 غیرنظامی از جمله 92 کودک و 22 زن شد. ارتش آمریکا مدعی شد که مشکلات فنی زیادی به وجود آمد که باعث مرگ این افراد شد.
ـ به دنبال کشته شدن 10 دانشآموز افغان توسط نیروهای ویژه ایالات متحده در ولایت کنر، ریاست جمهوری افغانستان هیئتی را به ریاست اسدالله وفا در 30 دسامبر 2009 به منطقه اعزام کرد. این هیئت پس از تحقیقات گزارش داد که این حمله هنگامی اتفاق افتاد که نیروهای ویژه آمریکا از داخل بالگردی فرود آمده و وارد مدرسهای در روستای شهرستان نارنگ ولایت کنر شدند و نوجوانان 12 تا 18 ساله را از سه اتاق مجزا از داخل مدرسهای به یک اتاق جمعآوری کردند، به دانشآموزان دست بند زدند سپس آنها را به رگبار بسته و با اجساد آنها عکس گرفتند. دولت کابل خواستار محاکمه این سربازان شد اما پنتاگون هیچ واکنشی نشان نداد.
ـ حملات هوایی آمریکا در 23 ژوئیه 2010 به منطقه سنگین ولایت ننگرهار باعث کشته شدن بیش از 52 زن و کودک بیگناه شد.
ـ رابرت بلز (نظامی آمریکایی) در دادگاه نظامی "سیاتل" در واشنگتن اعتراف کرد که در عملیات یازدهم مارس 2012 پس از خروج از پایگاه نظامی قندهار در افغانستان به ساکنان دو روستای نزدیک این پایگاه حمله کرده و 16 شهروند که بیشترشان زن و کودک بودند را به قتل رسانده است. در این جنایت بیشتر قربانیان از ناحیه سر هدف قرار گرفتند و این نظامی جنایتکار آمریکایی اجساد برخی قربانیان را سوزاند.
ـ نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا در 3 اکتبر 2015، با جنگنده لاکهید AC-130U بیمارستان قندوز در شمال افغانستان را هدف حمله قرار داد. در این حمله دستکم 42 غیرنظامی کشته و 30 نفر مجروح شدند.
ـ گروهبان «جف کورک» که در سال 2010 میلادی در قالب تیم واکنش سریع ارتش آمریکا در افغانستان حضور داشت در پادکست «انیسیتو مودرن وار» اعتراف کرد که نظامیان آمریکایی برای پاکسازی تلههای انفجاری از کودکان میکردند و برای ترغیب آنها برای پاکسازی کوچهها از شکلات و اسباب بازی و بستههای غذایی استفاده مینمودند.
این نمونه کوچکی از جنایات متعددی است که روزانه در افغانستان توسط نیروهای بیگانه رخ میدهد و آشکار شده است؛ بماند که در سالهای آتی چه آمارهای دیگری که از جنایات غیر انسانی و یا تاراج منابع سرشار این سرزمین فاش شده و یا برای همیشه پنهان میماند.
از اشغالگر واقعاً چه انتظاری میتوان داشت؟! برای پیدا کردن پاسخ این سؤال نیاز نیست راهی دوری برویم. نمونه بسیار نزدیک و ملموس انتظار از نیروی بیگانه و به واقع اشغالگر، پاسخ ندادن به درخواست والی/ استاندار هرات برای کمک به اطفای حریق میلیونها دلار سرمایه تجار افغانستانی در آتشسوزی گمرک اسلامقلعه توسط نیروهای ناتو بود؛ این یعنی ماهیت نیروی بیگانه و به واقع نیروی اشغالگر.
پاسخ منفی طرفهای غربی به درخواست کمک والی هرات، رویداد تلخی است که یادآور استغاثه سران اقلیم کردستان عراق از اینان در برابر هجوم داعش برای براندازی حکومت اقلیم کردستان بود؛ اقلیمی که در دوستی و روابط نامتعارف با اسرائیل شناخته میشود! به نظر شما با دوستان نزدیک که چنین باشند با دوستان دورتر و دیگران چگونه خواهند بود؟!
انتهای پیام/.