اشتیاق امام علی (ع) به دیدار اصحاب آخرالزمانی

مردى نزد امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد و به او عرض کرد: اى امیر مؤمنان، ما را از این مهدى خود آگاه کنید.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا،‌ از پر بحث‌ترین مسائل عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و عصر ائمه علیهم‌السلام مربوط به موضوع آخرالزمان و ظهور و در یک عنوان کلی،‌ موضوع مهدویت و امید به منجی بود. حجم روایات صادره از این انوار مقدس به قدری بود که به اصلی‌ترین گفتمان جامعه اسلامیِ آن دوران تبدیل شده بود، به گونه‌ای که افراد به مناسبت‌های مختلف دباره ویژگی‌های منجی اعم از نام،‌ کنیه و حتی شکل و شمایل او و نیز درباره ویژگی‌های دوران آخرالزمان و عصر ظهور از معصومین علیهم‌السلام سؤال می‌کردند.

گستره این بحث تا حدی رسید که در همان دهه‌های اولیه سال اول هجری،‌ مسئله مدعیان دروغین مهدویت یا سناریوی منجی‌سازی شکل گرفت؛ به این ترتیب افراد و یا گروه‌هایی با این ادعا که من همان مهدی موعود هستم و یا مهدی از نسل و طایفه ما است، شروع به فعالیت‌های تبلیغی کردند. فرقه «کیسانیه» نخستین گروهی است که در مورد محمد حنفیه، فرزند امیرالمؤمنین (ع) ادعای مهدویت کرده و نام مهدی بر او گذاشتند. این فرقه اعتقاد داشتند، او مهدی موعود است و پس از مرگش ادعا کردند که او هرگز نمرده‏ است، بلکه در کوه رَضْویٰ که در نزدیکی مدینه است، در میان دو شیر قرار گرفته که حافظ و نگهبان او هستند، این در حالی بود که محمد حنفیه‌ در سال 81 ه.ق از دنیا رفت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. محمد حنفیه، نفس زکیه، محمد فرزند منصور دوانیقی، عمر بن عبدالعزیز و ابومسلم خراسانی از دیگر مدعیانی بودند که در دهه‌ها و سده‌های بعدی ادعای مهدویت کردند. از این جهت برای رفع شبهه هم شده،‌ از ائمه علیهم‌السلام نسبت به شخصیت منجی سؤالات متنوعی داشتند.

به عنوان نمونه سلیمان بن بلال گوید: امام صادق علیه‌السلام از پدر خود و او از پدر خویش و او از حسین بن على علیهم‌السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: مردى نزد امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد و به او عرض کرد: اى امیر مؤمنان، ما را از این مهدى خود آگاه کنید. پس آن حضرت فرمود:

«هنگامى که رفتنى‌‏ها بروند و منقرض شوند و مؤمنان اندک شوند و آشوبگران از میان بروند، پس همان وقت همان وقت؛ إِذَا دَرَجَ الدَّارِجُونَ وَ قَلَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ ذَهَبَ الْمُجْلِبُون‏ فَهُنَاکَ هُنَاکَ.
آن مرد عرض کرد: اى امیر مؤمنان، این مرد از کدام قوم است؟
فرمود: از بنی‌هاشم، از بلندمقام‏‌ترین طوایف عرب است و از دریایى که از هر سو آب‌ها بر آن سرازیر است، امانگاهى که پناهگاه پناه‏جویان است و معدن زلال آن است؛ آن زمان که همه تیره و ناصفا شوند. هنگامى که مرگ شبیخون زند، او را ترسى در دل نباشد و چون مرگ روى آورد، سستى و ناتوانى از خود نشان ندهد و در میدان نبرد و زور آورى، آنجا که دلیران پشتشان به خاک آید، عقب‌‏نشینى نکند، دامن همّت به کمر زده و پر جمعیت و پیروزمند و شیرِ بیشه شجاعت باشد که ریشه‌‏کن‌‏کننده ستمگران، پشتوانه‌‏اى استوار و مردانه و شمشیرى از شمشیرهاى خدا باشد؛ رَأْسٌ قُثَمُ نَشُؤَ رَأْسُهُ فِی بَاذِخِ السُّؤْدَد وَ عَارِزٌ [غَارِزٌ] مَجْدَهُ فِی أَکْرَمِ الْمَحْتِد فَلَا یَصْرِفَنَّکَ عَنْ بَیْعَتِهِ صَارِفٌ عَارِضٌ یَنُوصُ إِلَى الْفِتْنَةِ کُلَّ مَنَاص‏.

سالار و پرخیرى است که بزرگ‏‌شده خاندان جلالت و شرف است و ریشه مجد و بزرگواریش در اصیل‏‌ترین ریشه‌‏ها باشد؛ پس تو را هیچ موجب انصرافى ــ آن کسى که به سوى هر فتنه‌‏اى شتابان بگریزد و آن کس که اگر سخن بگوید، بدترین سخنگو است و اگر خاموش نشیند، خباثت‌‏ها و فسادها در اندرون دارد ــ از بیعتش منصرف نکند.

سپس آن حضرت به توصیف مهدى (عج) بازگشت و فرمود: ساحت و درگاهش از همه شما وسیع‌تر و دانش او از همه شما فزون‌تر است و خویشان و نزدیکان را بیش از همه شما سرکشى و حفظ پیوستگى مى‌‏کند. پروردگارا برانگیخته شدن او را مایه به درآمدن و سر رسیدن دلتنگى و اندوه قرار بده و به واسطه او پراکندگى امّت را جمع کن؛ پس اگر خداوند براى تو خیر خواست، عزم خود استوار کن و اگر در راه رسیدن به خدمت او توفیق یافتى، از او به دیگرى باز نگرد و هرگاه به سویش راه یافتى، از او در نگذر. اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ بَعْثَهُ خُرُوجاً مِنَ الْغُمَّةِ وَ اجْمَعْ بِهِ شَمْلَ الْأُمَّةِ فَإِنْ خَارَ اللَّهُ لَکَ فَاعْزِمْ وَ لَا تَنْثَنِ عَنْهُ إِنْ وُفِّقْتَ لَه‏ وَ لَا تَجُوزَنَّ عَنْه‏ إِنْ هُدِیتَ إِلَیْهِ

(پس از این سخن‌ها) آه برآورد و در این حال با دست خویش به سینه خود اشاره کرد و فرمود: چه بسیار به دیدن او مشتاقم». أَوْسَعُکُمْ کَهْفاً وَ أَکْثَرُکُمْ عِلْماً وَ أَوْصَلُکُمْ رَحِماً؛ هَاهْ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْیَتِهِ. (الغیبة للنعمانی، النص، ص213 و 214)

و در دعای دیگری خطاب به کمیل فرمود «اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ بِحُجَّةٍ ظَاهِرٍ أَوْ خَافٍ مَغْمُورٍ لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ وَ کَمْ وَ أَیْنَ أُولَئِکَ الْأَقَلُّونَ عَدَداً الْأَعْظَمُونَ خَطَراً بِهِمْ یَحْفَظُ اللَّهُ حُجَجَهُ حَتَّى یُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ یَزْرَعُوهَا فِی قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقَائِقِ الْأُمُورِ فَبَاشَرُوا رُوحَ الْیَقِینِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ صَحِبُوا الدُّنْیَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى یَا کُمَیْلُ أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِینِهِ هَایْ هَایْ شَوْقاً إِلَى‏ رُؤْیَتِهِمْ‏ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِی وَ لَکُمْ.»

یعنی بار الها زمین خالى نمى‏‌ماند از حجتى که یا آشکارا به تبلیغ دین قیام کند و یا به پنهان و گمنامى، تا مگر حجت‏‌هاى الهى و راهنمایان حق باطل نمانند، اما آنان چقدر هستند و کجایند؟ آنان اندکند و به قدر و شخصیت بسیار بزرگ؛ خداوند به وسیله آنان دلائل توحید و حق را نگهدارى می‌کند تا به مردانى همانند خود در شایستگى آن دلائل را بسپارند و در زمین دل‌هایى مانند دل‌هاى خود آن تخم‌هاى معرفت را بکارند؛ این مردان حقیقت، به نیروى دانش، تا مغز جهان هستى پیشروى کرده‌‏اند و شاهد مقصود را در آغوش گرفته‏‌اند. آنچه در نظر نازپروردگان سخت و دشوار است در نظر اینان سهل و آسان است و با آنچه نادانان از آن گریزانند، اینان مأنوس و دلخوش هستند؛ جسمشان در دنیا است، اما جانشان به عالم أعلى تعلق دارد. اى کمیل آنان جانشینان خداوندند و مبلغین دین اویند؛‌آه آه که چقدر مشتاقم به دیدارشانم و براى خود و شما از خداوند آمرزش می‌طلبم.

انتهای‌پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط