اندیشکده روسی|دست و پا زدن آمریکا برای رهبری نظم لیبرال


واشنگتن در دو دهه قبل نتوانست الگوی مورد نظر خود مبنی بر نظم لیبرال را حتی در سراسر اروپا پیاده سازی کند، در شرایط کنونی تلاش برای احیای رهبری خود با بن بست بزرگی مواجه شده است.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده آمریکا به قدرت تقریباً بی‌رقیب در جهان تبدیل شده بود که تلاش می‌کرد در سراسر دنیا الگوی مورد نظر خود یعنی نظم لیبرال و موارد برآمده از آن را تثبیت کند. با گذشت بیش از دو دهه، تلاش‌های واشنگتن به بن بست رسیده و این کشور دیگر از ظرفیت پیشین خود برای رهبری نظم لیبرال برخوردار نیست. در این شرایط کشورهایی مانند چین به یک چالش جدی و البته رقیب قدرتمند در برابر آمریکا تبدیل شده‌اند. در این رابطه اندیشکده باشگاه مباحثه والدای (والدای کلوب) مقاله‌ای را به قلم توماس گراهام، کارشناس آمریکایی روابط بین‌الملل و مشاور جرج بوش، رئیس جمهور سابق آمریکا در امور روسیه منتشر کرده است.

گراهام در این مقاله می‌نویسد: جهان در حال نزدیک شدن به یک نقطه عطف تاریخی است، سیستم حاکمیت جهانی که پس از جنگ جهانی دوم ایجاد شده بود، تحت فشار تغییر توازن قدرت، بحران مشروعیت و پیشرفت سریع تکنولوژی در حال فروپاشی است.

وی اضافه می‌کند: ایالات متحده آمریکا نقش اصلی در ایجاد این سیستم را بازی می‌کرد، این نظم معمولاً به عنوان نظم جهانی لیبرال شناخته می‌شود، زیرا در پایه و اساس آن، مجموعه‌ای از هنجارها، قوانین و نهادهایی قرار دارند که اصول لیبرال را منعکس می‌کنند. این مجموعه شامل اقتصاد بازار آزاد، جوامع دموکراتیک، امنیت جمعی و حاکمیت مشترک است. این موارد مطمئناً طی فرایند جنگ سرد، فقط در قسمت کوچکی از کره خاکی که غرب آن را جهان آزاد می‌نامید، فعالیت می‌کرد. اما با پایان جنگ سرد و فروپاشی مارکسیسم-لنینیسم به عنوان یکی از ایدئولوژی‌های جهان، ایالات متحده آمریکا پروژه جهانی‌سازی نظم لیبرال را آغاز کرد.

*آمریکا در اوج قدرت خود نیز نتوانست نظم لیبرال را به صورت یکپارچه، پیاده سازی کند

کارشناس مسائل بین‌الملل معتقد است که واشنگتن برای آنکه بتواند روسیه را در جامعه یورو-آتلانتیک ادغام کند، تلاش کرد تا انتقال آن به دموکراسی در بازار را تسهیل کند و از سوی دیگر چین را متقاعد کند تا به عنوان یک مشارکت‌کننده مسئول در سیستم باشد. در کشورهای دیگر نیز آمریکا دموکراسی و بازارهای آزاد را ترویج کرده است. با روسیه و چین هیچ اتفاق خاصی نیفتاد. در جاهای دیگر نتایج یکسانی پدید نیامد، حتی در بخش‌های از اروپا مانند بالکان نیز آمریکا و متحدهای اروپایی آن نتوانستند نظم پایدار یا دولت‌های دموکراتیک ثابت را ایجاد کنند.

به نظر نویسنده آمریکایی، دلایل زیادی برای عدم موفقیت وجود داشت و آخرین آنها مربوط به رویدادهای خود ایالات متحده آمریکا نبود. وقتی که آمریکا درگیر جنگ‌های ناامیدانه در افغانستان و عراق شد، بسیاری از ناظران شروع به زیر سؤال بردن یادگارهای آمریکایی و منطق رهبران این کشور کردند. بحران مالی جهانی طی سال‌های 2008-2009 که از وال استریت شروع شد، تردیدهایی را درباره پابرجا ماندن سرمایه‌داری بازار به سبک آمریکایی ایجاد کرد. اخیراً نیز دو قطبی عمیق و عملکرد نامناسب سیاسی اعتبار دموکراسی آمریکا را به شدت تضعیف کرده است. اتفاقات مربوط به کنگره آمریکا در 6 ژانویه 2021 نیز به خوبی این موضوع را تأیید می‌کند.

*اروپایی‌ها نمی‌خواهند کورکورانه دنبال‌ کننده اهداف رهبری آمریکایی‌ها باشند

در این مقاله آمده است: جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا به صراحت از تلاش خود برای بازگرداندن این نظم صحبت کرده است، با این وجود، در حالی که انتخاب بایدن مورد استقبال متحدهای آمریکایی نیز قرار گرفت، اما این موضوع مشخص نیست که آیا آنها آماده پذیرش رهبری آمریکا هستند یا خیر. در هر صورت آنها قصد ندارند که کورکورانه اهداف آمریکا را دنبال کنند. در واقع از نظر آنها اگر قرار است رهبری وجود داشته باشد، بایستی همکاری نیز در کنار آن نیز قرار بگیرد. در مورد اجلاس دموکراسی‌ها (به عنوان یکی از برنامه‌های بایدن) باید گفت که آمریکا اگر خواستار جمع کردن ملت‌های دیگر در یک برنامه مشترک است، ابتدا باید خود را درمان و التیام بخشد.

*هیچ راهی برای احیای نظم بین‌المللی به رهبری آمریکا وجود ندارد

گراهام با توجه به اهمیت وجود نظم مشخص و پایدار برای جلوگیری از بی‌نظمی، توضیح می‌دهد: به طور خلاصه بایستی تأکید کرد که در حال حاضر هیچ راه مستقیمی برای احیای نظم بین‌المللی لیبرال به رهبری ایالات متحده آمریکا اصلاً وجود ندارد یا ممکن است وجود نداشته باشد. اما برای جلوگیری از رشد بی‌نظمی جهانی و ایجاد نظم پایدار جدید در ابتدا باید اصلاح یا جایگزینی ساختار جهانی در 3 حوزه مهم و حیاتی را اعمال کرد. این 3 حوزه شامل امنیت، اقصاد و ثبات استراتژیک می‌شود.  

وی ادامه می‌دهد: در حوزه اقتصادی، تنظیم و تعدیل آراء در بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و بانک‌های توسعه ادامه خواهد یافت و از نفوذ قدرت‌های غربی به نفع قدرت‌های نوظهور، به ویژه قدرت‌های آسیای شرقی کاسته خواهد شد. افزون بر آن، سه مرکز تجاری و سرمایه‌گذاری منطقه‌ای با اهمیت بین‌المللی در آسیای شرقی، اروپا و آمریکای شمالی، به ادغام نهادهای خود ادامه خواهند داد. به طور همزمان، احیای مجدد فعالیت‌های سازمان جهانی تجارت برای جلوگیری از تبدیل این مراکز نامبرده به بلوک‌های رقابتی و حمایت‌گرایه نیز ضروری است.

کارشناس مسائل بین‌المللی در پایان تأکید می‌کند: آخرین مسئله نه تنها به ساختارهای نهادی بلکه به عدم تمایل به سازش مربوط می‌شود، در جهانی که قدرت‌های بزرگ توسط سیستم‌های ارزشی متفاوتی هدایت می‌شوند، سؤال اصلی این است که چگونه می‌توان چنین دنیای متنوع و متفاوت را امن و مطئمن کرد؟ این امر مستلزم آن است که چین، روسیه، ایالات متحده آمریکا و همچنین تعدادی دیگر از کشورها، جهان‌بینی‌های گوناگون خود را به مرحله آشتی‌پذیر برسانند و حداقل یک دیدگاه تقریباً مشترک از یک نظم قانونی جهانی را ایجاد کنند. این مسئله آسان نخواهد بود، زیرا جهان بینی در هسته اصلی هویت و اهداف ملی قرار دارد. با این وجود بدون تمایل به مذاکره و گفت‌وگو‌یی که به مصالحه در مورد آنچه کشورهای پیشرو از آن به عنوان ارزش‌ها و اصولی اساسی یاد می‌کنند، منجر نشود، جهان با آشفتگی فزاینده‌ای روبرو خواهد شد.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط