نشست تاریخی| تاریخسازی قومی در ایران با شکلگیری فرقه مساوات در باکو آغاز شد
نشست نقد تاریخسازی قومی در ایران به صورت مجازی و با حضور اساتید دانشگاهها و پژوهشگران تاریخ و زبان و ادبیات فارسی توسط موسسه تاریخ و فرهنگ دیار کهن برگزار شد.
به گزارش گروه تاریخ خبرگزاری تسنیم - پیش نشست «نقد و بررسی تاریخسازی قومی در ایران، بررسی موردی آذربایجان» توسط «موسسه تاریخ و فرهنگ دیار کهن» بهمن ماه 1399 بصورت مجازی برگزار شد.
این همایش در راستای نقد و بررسی تاریخسازی قومی در ایران و توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری در دیدار مجازی مردم تبریز در روز 29 بهمن در خصوص تاریخ آذربایجان و تلاشهایی که برای تحریف میکوشد، برگزار شد. رهبر انقلاب فرمودند: «منطقه تبریز و آذربایجان دو ویژگی هویتی ثابت و همیشگی داشتند. یکی عبارت است از دلبستگی عمیق به اسلام به دیانت اسلامی و دومی غیرت و حمیت شدید نسبت به ایران. این همیشه در دورانهای مختلف در آذربایجان وجود داشته اسلام را و ایران را آنچنان اهمیت دادند و آنچنان دربارهاش حمیت نشان دادند که واقعا یک برجستگی مهمی است که اینها مکرر در برابر توطئههای بیگانگان برای تجزیه ایران، در مقابل این تجزیهطلبیها ایستادند و یکپارچگی کشور را حفظ کردند.»
سخنان مقام معظم رهبری معطوف به شناختی است که ایشان از تاریخ معاصر ایران و آذربایجان دارند. در سالهای گذشته تلاشهای تاریخ سازی قومی و مشروعیت دادن به حرکتهای تجزیهطلبانه در حوزه کتاب و نشر و صفحات مجازی با هدایت عناصر ضد انقلاب به شدت در جریان است. ریشه این تاریخسازیها و تحریف تاریخ آذربایجان به یک قرن قبل به سرزمینهای آن سوی رود ارس باز میگردد که به مرور زمان توسط عناصر وابسته شوروی به ایران راه پیدا کرد و خود را به شکل تاریخنگاری مجازی نشان داد، درحالی که این تلاش نه تاریخنگاری! بلکه تاریخسازی بود. تاریخ محلی بخشی از تاریخنگاری ایران است و مهمترین نمونههای آن تاریخ سیستان و تاریخ رویان و تاریخ یزد و تاریخ بیهق و... هستند. اما تاریخسازی قومی نه بر مبنای شهر و مکان، بلکه بر مبنای زبان و طایفه است و سعی دارد، موجودیتی مبهم را حقیقت جلوه دهد و تاریخی ساختگی برای آن ارائه کند.
در ادامه گزارشی از سخنان میهمانان این نشست آمده است:
در ابتدای این نشست علمی و تخصصی حیمد احمدی استاد علوم سیاسی به بررسی جریانهای بین المللی حامی تاریخ سازی قومی در خاورمیانه به ویژه ایران پرداخت. این استاد علوم سیاسی گفت: آنچه که در این عرصه انجام گرفته است مسبوق به سابقه در تاریخ گذشته ایران ندارد و محصول یک قرن اخیر برای هویتسازی قومی در راستای ملتسازی بوده است.
منصور حقیقتپور نماینده سابق مردم اردبیل و از فرماندهان حاضر در جنگ قرهباغ که نقش مهمی در حفظ موجودیت جمهوری نوپای آذربایجان داشت در زمان حیدر علیاف و در دوره نخست جنگ قره باغ، در خصوص جعلهای تاریخی جمهوری آذربایجان با اشاره اینکه مسائلی جعل میشود که در جامعه وزن و اصالت دارند، گفت: نهضتها و جنبشهایی برای پاک کردن این هویت تاریخی رخ دادهاند، مثلا روسها نهضت کتاب سوزان فارسی را راه انداختند و هر کتاب فارسی را آتش میزدند، چون جاری و ساری بودن زبان فارسی یکی از قطعههای هویتی مردم منطقه قفقاز است.
وی در خصوص مبارزه با این جعلیات عنوان کرد: باید کار جدی و علمی در زمینههای مختلف انجام داد و ادیبان، شاعران، علما و کتبا که از زبان فارسی برای توسعه علم در قفقاز استفاده کردند را معرفی کنیم.
حقیقتپور افزود: در این دوره تغییراتی در اسامی شهرها صورت گرفت. مثلا بادکوبه یک لفظ کاملا فارسی است و نشان دهنده یک موقعیت جغرافیایی است که محل کوبش باد است. و باکو درست نیست. همچنین شبیه جزیرهای که شسته میشده نامش آبشوران بوده را تبدیل به آبشرون کردند و یا منطقهای که برای ما محترم و مبارک است را به نارداران تبدیل کردند که اصلش انارداران بوده یا نرداران به معنی تخته بوده است.
وی ادامه داد: جعل دیگری که در قفقاز انجام دادند در زمینه حروف الفباست. چرا تلاش کردند تا الفبای مرسوم منطقه را بردارند و فقط سیریلیک و لاتین را جایگزین کنند؟ چون تلاشی برای تاریخ فرهنگ تمدن بود و از همین روی است که امروز یک آذربایجانی نمیتواند با ادبیات و الفبای سنتی خود بنویسد و بخواند و نمیتواند کتیبههای فارسی و عربی مساجد را بخواند.
داوود دشتبانی، مدیر مسئول نشریه وطنیولی و دانشجوی دکتری تاریخ روشنفکری نیز در این نشست مسلمانان قفقاز را به دو دوره تقسیم کرد و گفت: در دوره اول همچنان هویت ایرانی بر جامعه مسلمانان قفقاز غلبه داشت. عباس قلیآقا باکیخانوف، فتحعلی آخوندزاده و در درجه بعدی میرزا شفیع واضح و سید عظیم شیروانی نماینده اصلی جریان روشنفکری این عصر بودند که در عین حفظ برخی ویژگیهای فرهنگی ایرانی و حفظ برخی تعلقات جهت گسترش فرهنگ تجدد و مبارزه با مظاهر عقب ماندگی با سیاست روسها همراه شدند. این قشر روشنفکران با آنکه همچنان صراحتاً یا تلویحاً ایرانی قلمداد میشدند اما نقش مهمی را در سست شدن پیوندهای عاطفی ایران و جامعه مسلمانان قفقاز ایفا کردند. از سال 1875 میلادی دور دوم حیات جامعه مسلمانان قفقاز آغاز گردید که انتشار نشریه اکینچی توسط حسن بیگ زرداوی و آغاز سلطنت سلطان عبدالحمید دوم در 1876 و جنگ 1878 تا 1879 نقطه عطف این عصر هستند.
وی ادامه داد: نشریه ترجمان نیز که توسط اسماعیل بیگ گاسپرینسکی و تحت تاثیر اکینچی و کشکول کار خود را در باغچه سرای آغاز کرد، منادی ترکگرایی در میان مسلمانان روسیه شد که در سالهای بعد دست کم در قفقاز پژواک بلندی یافت. سیاست اتحاد اسلام که در دوران عبدالحمید دوم به سیاست رسمی امپراتوری عثمانی بدل شد توسط این نشریهها با جدیت معرفی تبلیغ و حمایت گردید. این سیاست کم کم با رنگ و بوی ترکگرایی نیز آمیخته شد و روشنفکران غیر مذهبی یا کمتر مذهبی را نظیر حسن بیگ زرداوی و اسماعیل بیگ کاسپرینسکی نیز کم کم به همراهی با آن پرداختند. روشنفکران سنی مذهب همچون زرداوی و برداران انسیزاده پیشقرولان ترکگرایی در قفقاز بودند و بر خلاف سنت تاریخی، شیعیان نیز آرام آرام دشمنی با عثمانی سنی مذهب را کنار گذاشته و رهبری معنوی این امپراتوری بر همه مسلمانان را پذیرفته و مبلغ آن شدند.
در ادامه نشست عطاءالله عبدی عضو هئیت علمی دانشگاه خوارزمیبه سخنرانی پرداخت. وی در سخنرانی خود با اشاره به وضعیت و موقعیت ژئوپلیتیکی ایران در بازی بزرگ برای قدرتهای استعمارگر در دو قرن پرداخت و با اشاره به جدایی مناطق قفقازیه جنوبی و افغانستان و بلوچستان از ایران به معرفی ایران فرهنگی و ایران سیاسی پرداخت که بعد از جدایی این مناطق از ایران تلاش برای جداکردن و تجزیه فرهنگی آنها از ایران فرهنگی هم آغاز شده است تا علاقه و ارتباط با مام میهن از میان برود. در تاریخسازیهای صورت گرفته در مورد مناطق جدا شده از ایران چنان سخن گفته می شود که گویا هیچ گاه بخشی از ایران نبوده و همواره با ایران و ایرانیان جنگیدهاند.
سپس ابراهیم اقبالی، دانشیار دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی دانشگاه تبریز در خصوص جایگاه حکیم نظامی گنجوری در هویت ایرانی این منطقه گفت: اولین نکتهای که در مورد حکیم نظامی گنجوی به ذهن خطور میکند در مورد جایگاه ادبی و رفیع وی در طول تاریخ ادبیات غنی ایران ابتکارات این شاعر بزرگ است. در جایگاه حکیم نظامی در شعر فارسی و شعر ایران نکتههای فراوانی میشود گفت. یکی از این موارد علاقه شدید نظامی به ایران و ایرانی بودن است. خودش در منظومه بلند هفت پیکر میگوید:
همه عالم تن است و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
اقبالی خاطرنشان کرد: در منظومههای دیگر غیرمستقیم میبینیم از سراپای منظومه دوستی ایران و میل به احیای ایران و ایرانی دیده میشود گویی که نظامی فردوسی دیگریست. اگر فردوسی زبان فارسی را حفظ کرد نظامی ادبیات فارسی را حفظ کرد. در خسرو و شیرین میبینید که نظامی در آرزوی احیای شاهنشاهی ساسانی است. نظامی جابهجا با تصویر کاخهای بلند و عدالت پادشاهان ساسانی به این موضوع اشاره میکند.
محمدجعفر محمدزاده نویسنده و پژوهشگر تاریخ زبان فارسی نیز در این نشست ماجرای دو عهدنامه گلستان و ترکمانچای را دارای دو بعد سیاسی و فرهنگی دانست و در این خصوص گفت: منظور از نگاه فرهنگی این است که فرهنگ جداشدنی نیست. ولو اینکه یک سرزمین از سرزمین و فرهنگی جدا شود. یکی از عواملی که باعث شده که این تصور غلط ایجاد شود و این جدایی به یک موضوع غیرواقعی تبدیل شود مسئله زبان است. بعضی چنین تبلیغ میکنند که چون مردم آن سوی رود ارس امروز با مردم ایران متفاوت و یا بخشی از مردم ایران اشتراک دارند، لذا حتما یکی هستند و باید به هم متصل شوند. در حالی که چنین نیست. اولا اینکه ریشه و سابقه تاریخی زبان در آذربایجان ایران و در آن سوی ارس که ما در گذشته به آن اران میگفتیم یک ریشه مشخص و از زبانهای ایرانی و پهلوی در این منطقه حاکم بوده چه در این سوی ارس که زبان آذری که از زبانهای پهلوی حاکم بوده و چه آن سوی ارس که ارانی بوده که از زبانها و گویشهای پهلوی و ایرانی بوده و این دو قوم از اقوام اصیل ایرانی هستند و نکته دوم اینکه زبان تفکیک و قومیت ایجاد نمیکند. اگر اینگونه باشد مردم آفریقا که عموما اروپایی زبان شدند را اروپایی به حساب بیاوریم در حالی که این مردم اروپایی نیستند و فقط زبانشان به زبان اروپایی تغییر کرده است.
او در پایان به معرفی کتاب نزهت المجالس نوشته جمال خلیل شروانی پرداخت که 300 شاعر پارسیسرای دو سوی ارس معرفی میکند.
حسین نوین استاد دانشگاه محقق اردبیلی نیز به نقش و جایگاه فرهنگ و ادبیات ایرانی در زبان و ادبیات ترکی پرداخت و گفت: از زمانی که اقوام آلتایی در سرزمین ایران و از جمله آذربایجان سرازیر و حاکم شدهاند در فرهنگ و تمدن و ادبیات غنی ایرانی مستحیل شده و کاملاً رنگ و بوی هویت ایرانی به خود گرفتند. اما در حوزه ادبیات ترکی باید گفت که ترکان ابتدا ادبیات قابل توجهی نداشتند در کشورهایی که بر آنها غالب شدند، ادبیات برساخته ترکان در چارچوب ادبیات ایرانی شکل گرفته است. سرآغاز شعر ترکی در ایران از قرن چهارم پنجم هجری شروع میشود آثاری مانند دیوان لغات الترک کاشغری که خود متاثر از خلیل بن احمد ایرانی نوشته شده و وزن هجایی آن نیز ایرانی و اسلامی است.
او سپس به شعر ترکی در دوره صفوی و تاثیر ادبیات ایران بر آن و همچنین شرایط زبانی آذربایجان تا دوران صفویه پرداخت.
اکبر تهرانیمحقق و استاد دانشگاه نیز به معرفی کتاب تألیفی خود در مورد زندگی و نقش عباس میرزا قاجار و جایگاه او در تاریخ ایران پرداخت و در این خصوص گفت: عباس میرزا در سال 12 3 قمری در قصبه نوا در لاریجان متولد شد. ایشان از همان کودکی مورد لطف آقامحمدخان قاجار و همچنین پدرش فتحعلی شاه قاجار بوده است. ازدواج او در سال 121٧ قبل از رفتن به مرکز حکومت تبریز بوده و مدت 28 سال از سال 1218 تا 1246 خدمت شایانی را به این سرزمین نموده است. او در عصر سیاستهای سهمگین ناپلئون الکساندر اول و استعمار کامل انگلیس در هندوستان میزیست و در این باره تلاشهای وافر مینمود و پنجه در پنجه امپریالیستهای زمان خود انداخت.
در ادامه نشست محمد بهمنی قاجار از نوادگان جوادخان گنجهای مدافع مرزهای ایران در قفقاز، مقاله علمی خود در خصوص نقش و جایگاه گنجه در تاریخ و ادبیات ایران را ارائه داد. وی در سخنان خود به وجود دهها شاعر و سخنور و ادیب گنجهای اشاره کرد که هر یک در تاریخ ادبیات ایران و زبان فارسی آثار و سرودههای ارزشمندی خلق کردهاند. بازمانده جواد خان گنجهای در ادامه سخنان خود جایگاه گنجه در دوره صفویه و شاه عباس صفوی را معرفی و تشریح کرد. ایستادگی شجاعانه جوادخان گنجهای در برابر قوای متجاوز تزاری و شهادت وی پایان بخش سخنرانی وی بود.
سپس مسعود عرفانیان در حوزه تاریخنگاری جعلی در آذربایجان اظهار داشت: سالها شاهد نوعی از تاریخ نگاری که بهترین اسم آن وارونه نگاری تاریخ است هستیم که در کشور جمهوری آذربایجان وسیعا صورت میگیرد و روز به روز دامنه آن گستردهتر میشود. در سال 191٨ فرقه مساوات با کمک و پشتیبانی عثمانی روی کار آمد و اسم آذربایجان را برای این منطقه انتخاب میکند که کاملا جعلی و بیمسما بود و اعتراضهایی در جراید ایران شد ولی ابتدا میگفتند که ما هیچ قصد و نیت و چشمداشتی نسبت به آذربایجان ایران نداریم.
وی افزود: کار تحریف تاریخ در جمهوری آذربایجان به طور رسمی بعد از فروپاشی شوروی گستردهتر شد و آنان پیشینه خود را تا پنج هزار سال پیش میرسانند و کتابها را آشکارا تحریف میکنند و نسبت به ایران به ویژه در کتابهای درسی ادعای ارضی دارند و سعی میکنند آذربایجان را جدا از ایران نشان دهند.
گودرز رشتیانی عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران نیز در سخنرانی خود به مسئله تحریف تاریخ و تاریخنگاری روسی در حوزه قفقاز پرداخت و به بررسی موضوع لشکرکشی آقامحمد خان قاجار به تفلیس اشاره کرد و سوالاتی پیرامون تعداد و وضعیت و سرانجام اسرای گرجی که منابع روسی مدعی هستند مطرح کرد و در آخر نتیجه گرفت در تاریخ نگاری تزاری برای تجزیه کامل قفقاز از ایران، تلاش کردهاند با تحریف تاریخ ایران هراسی و دشمنی با ایران را نهادینه کنند.
احمد کاظمی دانش آموخته دکترای روابط بین الملل نیز در سخنان خود به پیشینه جعل و تحریف در حوزه تاریخ ایران پرداخت و عنوان کرد: نخستین جعل صورت گرفت جعل مفاهیم بود و آن هم با اغراض مطرح شد. این جعل مفاهیم نخست در اطلاق نام آذربایجان برای منطقه جنوبی قفقاز آغاز شد و رفته رفته دامنه آن گسترده شد.
این کارشناس حوزه قفقاز در سخنان خود به کانونهای حامی وهدایت جعل تاریخ اشاره کرد و افزود: در کشورهای همسایه به شدت به دنبال وارونهنویسی تاریخ با اغراض سیاسی هستند و در این تلاش محافل صهیونیستی نقش اصلی را بازی میکنند.
در ادامه محمدعلی بهمنی قاجار در خصوص تاریخسازی جعلی و خاندان قاجار اظهار داشت: در تاریخنگاری پانترکی سعی میشود دوران قاجاریه به عنوان یک دوره غیر ایرانی معرفی شود و میگویند نام ایران نام ممالک محروسه قاجار بوده است و قاجاریه با توجه به تبار ترکی که داشتند، هم خاندانی غیر ایرانی معرفی میشوند و کشور را با هویت ترکی و مغولی معرفی میکنند.
وی ادامه داد: اما واقعیت تاریخی 180 درجه خلاف این روایت است و قاجاریه از زمان اسماعیل صفوی یکی از هفت ایل قزلباش بودند و رئیس ایل قاجار در زمان شاه اسماعیل صفوی یکی از مدیرانی بوده که شاه اسماعیل را پرورش داده و از بدو تشکیل صفویه در مصدر امور بودند.
بهمنی قاجار گفت: قاجارها هویت ایرانی و آگاهی تاریخی نسبت به ایران قلمرو ایران ثغور جغرافیایی و پیشینه تاریخی ایران داشتند. اگر چه ما به شیوه حکمرانی آنها هم انتقاد داریم با این حال برای نمونه در زمان آقا محمدخان میبینیم که تا زمانی که تمام خاک ایران را نمیگیرد سلطنت ایران را قبول نمیکند و زمانی که به او میگویند فتح نامه بنویسد، میگوید: من جایی را نگرفتم و هرجا گرفتم خاک ایران بوده است. در زمان فتحعلی شاه هویت ایرانی بسیار بیشتر از گذشته برکشیده میشود و در نامهها و... سخن از تمامیت ارضی ایران و حدود و ثغور جغرافیایی ایران است.
وی خاطرنشان کرد: فتحعلیشاه در نامه نگاری با پسرش شجاع السلطنه میگوید: به مصلحت خودت نگاه نکن. ببین مصلحت ایران چیست. او همچنین در نامهایی که برای فرزندانش انتخاب میکند در کنار نام ائمه و مقدسات شیعه، نامهای تاریخی ایرانی مثل کیکاووس، بهرام، قباد، و بهمن و غیر را انتخاب میکند. عباس میرزا نیز همینطور نامهای را برای فرزندان خودش انتخاب کند.
بهمنی قاجار بیان کرد: محمدشاه را میبینیم در دستورالعملی به میرزا حسینخان اجودان باشی مینویسد: برای اروپاییها روشن کن که ما هم دولتی هستیم به نام دولت ایران همانطور که انگلیس هست، پروس هست، فرانس هست، ایران هم هست و باید به ایران احترام بگذارند.
رجب ایزدی استادیار دانشکده حقوق و علوم اجتماعی نیز در این نشست به معرفی کتاب بستانالسیاحه نوشته حاج زینالعابدین شروانی پرداخت و در این باره اظهار داشت: اگر به اسناد مراجعه کنیم با حقایقی روبرو میشویم که این اسناد مقارن با جنگهای ایران و روس نوشته شده است. حاج زینالعابدین شروانی حدود صد و نود سال پیش کتاب بستان و السیاحه را نوشته است که دایره المعارف و فرهنگنامهای است که مدخلهایی را مانند نام محلهها و عناوین مطرح میکند و درباره حدود ایران در این منطقه با صراحت میگوید حدود ایران در این منطقه دربند و باب الابواب هست، ایران سرزمینی است از فرات تا جیحون طول و عرضش از دربند باب الابواب تا دریای فارس.
وی تاکید کرد: فکر میکنم که همین بیان و گفته شیخ عبدالطیف شیروانی از فرزانگان برخواسته از منطقه شیروان که مقارن با جنگهای ایران و روس کتاب خود را نوشته است و به صراحت حدود ارضی ایران را در این منطقه بیان کرده است و او در جای دیگر از بستان السیاحه به نواحی و ایالتهایی اشاره میکند که جزو ایران است و ایالتها اکنون در پایین کوههای قفقاز قرار دارد و امروز در روزگار ما جزو ایران نیست و با عهدنامههای گلستان و ترکمانچای از ایران جدا شده است این ایالت ها مرحوم شروانی جزو ایران میداند.
مجتبی برزویی از دیگر سخنرانان در این نشست علمی بود که سخنان وی حول سه محور ایراد شد. موضوع نخست مورد توجه وی تاریخ سازی باستانی و مصادره سومرها توسط جریان پان ترکیستی بود. وی در سخنان خود دلایل علمی بی اساس بودن ادعای مطرح شده در مورد سومرها را بیان کرد. محور دیگر سخنان برزویی معرفی کانونهای اصلی و حامی تاریخنگاری پان ترکیستی بود. وی در این قسمت به نقش کشورهای استعمارگر اروپایی برای استفاده از حربه اقوام علیه روسیه تزاری پرداخت. آخرین بخش سخنرانی وی معرفی شیوه تاریخسازی اینترنتی قومگرایی بود. او گفت محافل صیهونیستی با آگاهی از وضعیت مطالعه سرانه در چند سال اخیر برای نیل به اهداف خود به تاریخ سازی در دنیای مجازی روی آوردهاند که در ورای آن شخصیت علمی و متعهدی قرار ندارد و با طرح مباحث احساسی و جعل تاریخ به گمراه ساختن جوانان بپردازند.
در پایان بهزاد محمدخانی از بازماندگان خاندان غیور محمدخانی که در دوره فرقه علیه این فرقه قیام کرده بودند در ارتباط با نهضت میهن پرستان ارسباران گفت که از نهضتهای میهنپرستی بوده که از بطن مردم آذربایجان برخاسته است، گفت: سران نهضت به وظیفه ملی و دینی عرق ملی که داشتند علیه متجاوزینی که به ایران حمله کرده بودند قیام کردند. آنان پشت قرآن کریم عهدنامهای مینویسند و در آن عهدنامه قید میکنند که تا آخرین قطره خون علیه متجاوزین فرقه دموکرات قیام خواهند کرد و همین کار را هم کردند و تا آخرین قطره خون مبارزه کردند و خود سران و عوامل فرقه در سرکوب و دستگیری آنها عاجز ماندند و از نیروهای دوره دیده ارتش سرخ کمک گرفتند. مبارزان به دلیل سرمازدگی و تمام مهمات در اوایل اسفند 1324 دستگیر شدند. آنان در دادگاه به اعدام محکوم شدند اما رضا قلی خان محمدخانی به نحوه اعدام و حکمی که اینها قدار کردهاند اعتراض میکند و میگوید من به اندازه موهای سرم از عوامل شما از بین بردهام و آنها را در حین مبارزه و از روبرو از بین بردهام و شما مرا مانند آنها اعدام کنید و فرقویها نیز همان کار را انجام میدهند و تیربارانشان میکنند.
داریوش افروز اردبیلی از محققان و نویسندگان آذربایجانی نیز در سخنرانی خود راهکار مناسب برای جلوگیری از تحریف و تاریخ سازی قومی در آذربایجان را ارائه داد و افزود برای مقابله با جنگ طلبی باید طرفدار صلح باشیم و برای مقابله با فعالیت های ضد ایرانی باید با تحقیق و کوشش به تاریخ، ادبیات و فرهنگ اصیل ایرانی آذربایجان بپردازیم.
این نویسنده اردبیلی ادامه داد: راهی را که نخبگان آذربایجانی در دوره بعد از مشروطه برای پاسخ به ادعاهای پان ترکیستهای عثمانی برگزیده بودند را ادامه دهیم و با نوشتن و انتشار آثار علمی هویت ایرانی هویت آذربایجانی را اثبات کنیم. راهی که امثال دکتر منوچهر مرتضوی مرحوم کارنگ و... چهرههای شاخص آن هستند.
انتهای پیام/