ساختار، مفهوم و حقیقت واژه «جمهوری اسلامی» چیست؟


امیر فرشباف محقق و دانشجوی دکتری فلسفه در یادداشتی به جستاری منطقی- فلسفی پیرامون ساختار، مفهوم و حقیقت واژه «جمهوری اسلامی» پرداخت.

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، امیر فرشباف محقق و دانشجوی دکتری فلسفه در یادداشتی به جستاری منطقی- فلسفی پیرامون ساختار، مفهوم و حقیقت واژه «جمهوری اسلامی» پرداخت.

 تمهید

پژوهش پیرامون هر موضوعی می‌تواند به دو طریق صورت بگیرد؛ سیر از ظاهر به باطن و سیر از باطن به ظاهر. سیر از آفاق به انفس و برعکس، یا حرکت از لفظ به معنا و برعکس، و یا سیر از مفهوم به مصداق و برعکس، همگی طرق معتبر معرفت و مستلزم صیرورت جوهری نفس انسان هستند.

در این نوشتار سعی بر این است که ابتدا از طریق تحلیل زبانی به واکاوی و بررسی ساخت نحوی مفهوم «جمهوری اسلامی» پرداخته شود و سپس از طریق تحلیل منطقی، ماهیت و ذات آن باز تعریف شود و در نهایت، از طریق تحلیل فلسفی، به بن‌لایه‌های وجودشناختی آن نزدیک شد. به تعبیر دیگر، دو طریق نخست، یعنی طریق تحلیل زبانی و منطقی، سیر از ظاهر به باطن است؛ زیرا سیر تفکر از ساخت نحوی و ساختار منطقی یک مفهوم به سوی ذات و ماهیت آن است و طریق آخر یعنی تحلیل هستی شناختی، برخلاف طرق قبلی، رجوع از بطون به ظهور است؛ چراکه مسیر حرکت فکر در آن، از یک حقیقت معقول - یعنی تحلیل نسبت‌های وجودشناسانه - به‌سوی تشخیص یک واقعیت محصل و متعین است. این دو طریق را نباید دو راه مستقل، با دو مبدأ و منتهای متمایز تلقی کرد؛ بلکه در حقیقت، آن، یک راه است که دو قوس در دو جهت دارد و مبدأ یکی، منتهای دیگری است و بالعکس.

تحلیل زبانی

در مدخل بحث نحوی و زبان‌شناسانه بهتر است درباره معنای یک پرسش رایج در مورد مفهوم «جمهوری اسلامی» بررسی مختصری صورت بگیرد. آن پرسش مشهور این است که «جمهوری اسلامی یک ترکیب وصفی است یا یک ترکیب اضافی؟» به بیان دیگر، آیا رابطه «جمهوری» و «اسلامی»، رابطه  موصوف و صفت است یا رابطه مضاف و مضافٌ‌الیه؟ این پرسش نیاز به یک توضیح تکمیلی دارد و آن اینکه باید توجه داشت رابطه ترکیب اضافی و ترکیب وصفی -به اصطلاح اهل منطق- نسبت تباین نیست؛ بلکه عموم و خصوص مطلق است؛ به تعبیر دیگر، ترکیب وصفی خودش نوعی اضافه و از اقسام اضافه حقیقی است. بنابراین باید توجه داشت که طرح این پرسش به صورتی که نقل شد، دقیق نیست و نیاز به متمم دارد و دقیق‌تر این است که بپرسیم «ترکیب جمهوری اسلامی کدام یک از اقسام اضافه است؟»

پیش از پاسخ به این پرسش باید متذکر شد که تعبیر کاملی که مورد واکاوی قرار می‌گیرد عبارت «حکومت جمهوری اسلامی ایران» است که در محاوره و حتی در نوشتار نیز به جهت اختصار و مرور زمان، ابتدا و انتهای آن حذف می‌شود و به «جمهوری اسلامی» بسنده می‌شود. اما در تحلیل زبانی و منطقی باید به تمام مؤلفه‌های آشکار و پنهان مانند دلالت‌های ضمنی کلام نیز توجه کرد تا هم از لغزشگاه‌های زبانی بتوان پرهیز کرد و هم در تحلیل و استنتاج بتوان نتیجه دقیق‌تر و قابل اعتمادتری گرفت.

بازگردیم به پرسش اصلی بخش نخست: «عبارت حکومت جمهوری اسلامی ایران، متضمن کدام یک از اقسام اضافه است؟» باید یادآور شد که زبان‌شناسان، اضافه را به دو بخش اضافه حقیقی و اضافه مجازی تقسیم کرده‌اند که هر کدام نیز مشتمل بر چند قسم دیگر است. ترکیب «حکومت جمهوری اسلامی ایران» از اقسام اضافه حقیقی است و در این بخش، به این سؤال پاسخ داده خواهد شد که جز کدام یک از اقسام اضافه حقیقی است.

مشهورترین و رایج‌ترین اقسام اضافه حقیقی این موارد هستند:

١. اضافه اختصاصی؛ که کارکرد تخصیصی دارد و بیان‌گر رابطه تملیک و تخصیص است، مانند کتاب احمد.

٢. اضافه اقترانی؛ که مقارنت و همراهی مضاف و مضافٌ‌الیه را بازنمایی می‌کند، مانند اشک شوق.

3. اضافه بیانی یا تبیینی؛ که کارکرد توضیحی و تعریفی دارد و در آن مضافٌ‌الیه بیان‌گر جنس مضاف است، مانند انگشتر نقره.

4. اضافه توضیحی؛ که در آن، مضافٌ‌الیه، اسم خاص است برای مضاف که اسم عام است، مانند کشور ایران.

 5. و اضافه وصفی یا توصیفی؛ که در آن مضاف، موصوف است و مضافٌ‌الیه، صفت است، مانند شمشیر بران.

برحسب ظاهر، دو نوع اضافه از انواع مذکور در نحو عبارت «حکومت جمهوری اسلامی ایران» مندرج است: اضافه توصیفی و اضافه توضیحی. واژه «ایران» که اسم خاص و مضافٌ‌الیه توضیحی است و واژگان «جمهوری» و «اسلامی» که به نظر می‌رسد از اقسام اضافه توصیفی هستند. اما یکی از هشدارهایی که در تشخیص اقسام اضافه می‌دهند این است که به صرف ساختار نحوی نباید اکتفا کرد و معنا را نیز در تشخیص باید لحاظ کرد.

درنتیجه، اگر معنا و کارکرد را هم در تعیین آن ملاک قرار دهیم، باید بگوییم که «جمهوری» و «اسلامی» جنبه تبیینی و تعریفی دارند و جنس و نوع حکومت را مشخص می‌کنند، بنابراین از اقسام اضافه بیانی( تبیینی) هستند نه توصیفی.

لازم به یادآوری است که برای بحث صفت نیز اقسامی ذکر شده است؛ از جمله صفت ساده یا مطلق، صفت فاعلی، صفت مفعولی و صفت نسبی که همگی از اقسام «صفت بیانی» هستند، اما اگر صفت را به معنای اخص آن لحاظ کنیم، غیر از صفت ساده یا مطلق، بقیه صفات را بهتر است «شبه‌صفت» بدانیم و پس از تشخیص این کژکارکردی اجتناب‌ناپذیر زبانی و نیز تشخیص کارکرد مشترک میان اضافه توصیفی و اضافه تبیینی، با سهولت بیشتری می‌توان مرز میان آنها را برداشت.

 تحلیل منطقی

کارکرد اصلی مفاهیمی همچون «جنس و فصل» در منطق کلاسیک نیز همین تعیین حدود و تبیین و تعریف ماهیت است. تحلیل امور به جنس و فصل و تعریف آنها به حد و رسم، مستلزم وجود یک نوع است. پرسش اصلی این بخش این است که درباره تحلیل منطقی مفهوم جمهوری اسلامی ایران در این زمینه چه می‌توان گفت و نوشت؟

قبل از هرچیز باید گفت که این تفسیر مبتنی بر یک پیش‌فرض هستی‌شناسانه است؛ این مفروض بنیادی، «ایده ایران» به مثابه یک نوع مثالی منحصر در فرد و یک امر کلی منفرد و انضمامی است که دارای ذات است؛ ذاتی سیال و تاریخمند. بنابراین در اینجا ایده ایران است که مورد تحلیل منطقی قرار می‌گیرد. این ایده انضمامی، منحصر به یک منطقه جغرافیایی و صرفاً متشکل از چند نژاد و قومیت نیست؛ بلکه تمدنی است فارغ از زمان و مکان جزئی و باید وجه برجسته مقوم آن را در مفهوم «دولت ایرانی» جست و سایر امور مانند زمان و مکان و زبان را اموری عرضی برای آن درنظر گرفت؛ موضوعی که هگل در آثارش به آن اشاره کرده و آغاز تاریخ را با ایرانیانی دانسته که جزو نخستین تمدن‌های دارای دولت بودند و چین و هند را به دلیل فقدان چنین دولتی خارج از تاریخ قلمداد می‌کند.

ایرانی که در ادوار تاریخ، اشکال گوناگونی از حکومت را پشت سر گذاشته است؛ از سلطنت مطلقه و مشروطه و انحای دیگر تا امروز که «جمهوری اسلامی» را تجربه می‌کند.

ایرانی که دولتمندی، جوهر اعلای آن، «جمهوریت»، جنس قریب آن و «اسلامیت»، فصل ممیز آن است. این صیرورت و حرکت جوهری تاریخی، شبیه تحول تعریف ذات انسان است که بر حسب فلسفه‌های متقدم به «حیوان ناطق» تحلیل و تعریف می‌شد و پس از تحولات بنیانی و انقلابی ملاصدرا در وجودشناسی، تعریف انسان نیز از حیوان ناطق به «حی متأله» تغییر کرد. برحسب این نگاه، هیچ ذاتی ثابت نیست و همواره در سیلان است و همان‌طور که تعریف ذات انسان دچار تحول و تطور و تکامل شد، تعریف ذات ایران نیز در بستر تاریخ تعریف می‌شود. بنابراین جمهوری اسلامی، ذات ایران را تشکیل می‌دهد و همانطور که گفته شد، «جمهوریت»، جنس مقوّم و مفهوم «اسلامیت»، فصل مخصّص آن را تشکیل می‌دهند و داخل در ماهیت آن هستند. یک قرینه و نشانه زبانی -و نه دلیل- برای تایید این مدعا نیز حذف ابتدا و انتهای مفهوم «حکومت جمهوری اسلامی ایران» و اکتفا به «جمهوری اسلامی» در گفتار و نوشتار است که همچون ذاتیات مقوّم و مخصّص داخل در ماهیت اشیاء، گویی نمی‌توان ذکرشان نکرد.

 تحلیل فلسفی

همان‌طور که جنس و فصل، مقوّم ماهیت تلقی می‌شوند، ماده و صورت نیز به اعتباری دیگر، مقوّم وجود و فعلیت اشیاء هستند، پس در اینجا پرسش فلسفی ما شکل می‌گیرد: «فعلیت ایران را چگونه باید تحلیل کرد؟» به بیان دیگر، این فعلیت وجودی از چه اجزاء و مؤلفه‌هایی تشکیل شده است؟

این پرسش یک پرسش ضمنی و فرعی اما مهم دیگر را هم در دل دارد که سابقه آن به درازای تاریخ تکوین جمهوری اسلامی است و آن اینکه «آیا نسبت جمهوریت با اسلامیت نسبت ظرف و مظروف و فرم و محتوا است یا نسبتی درونی‌تر و عمیق‌تر دارند؟» به عبارت دیگر، نسبت جمهوریت و اسلامیت در این ترکیب، نسبت ماده و صورت به اصطلاح ارسطو است یا کانت؟

قبل از پاسخ به این سوالات می‌توان به یک مسئله تاریخی درباره مقوله نسبت اشاره کرد و آن تقارن زمانی دیدگاه دو فیلسوف هم‌عصر در این باره است؛ یکی در سنت متأخر فلسفه اسلامی و دیگری در فلسفه جدید غرب. یکی ملاصدرای شیرازی که عالم را «اضافه اشراقیه» و «عین الربط و التعلق» به حق تعالی می‌دانست و دیگری اسپینوزای هلندی که در نامه‌ای فلسفی به یکی از مخاطبانش نوشت «هر تعینی نفی (سلب) است» که این گزاره، بیانگر حدود وجودی اشیا و نسبت فنایی حالات در جوهر واحد بود و هگل آن را به عکس مستوی برگرداند و گفت «هر نفیی تعین است» که ترجمان معاصر آن در فلسفه معاصر غربی را، هم در سنت تحلیلی می‌توان رصد کرد؛ مانند آنجایی که ویتگنشتاین در «تراکتاتوس» می‌نویسد: «عالم متشکل از امور واقع است»، و هم در سنت قاره‌ای آنجا که هایدگر صراحتاً گفت: «عالم، نسبت‌داشتن است.»

پس در این عالمی که ذاتش «نسبت‌داشتن» است، درمورد نسبت «جمهوریت و اسلامیت» برحسب وجود و واقع چه می‌توان گفت؟ آیا این نسبت، انضمامی و عارضی است یا اتحادی و ذاتی؟ و وقتی از دوگانه ترکیب انضمامی و اتحادی سخن به میان می‌آید، مشخص است که مفروض نگارنده از نسبت جمهوریت و اسلامیت، نسبت ماده و صورت است؛ آن‌هم نه به معنای کانتی و نوکانتی یعنی نسبت فرم و محتوا؛ بلکه به معنای ارسطویی.

بنابراین نمی‌توان یک جمهوریت مستقل فرض کرد و اسلامیت را بر آن بار کرد؛ بلکه این تعبیر «جمهوری اسلامی» صرف نظر از تجزیه و تحلیل ذهنی، در عالم واقع، یک فعلیت است که جمهوریت آن در دل خود اسلامیت نهفته است. از این جهت باید گفت فعلیت و واقعیت «جمهوریت» در ترکیب «جمهوری اسلامی» امری منفک از اسلام نیست؛ اما نه اسلام عافیت‌طلبی و ظاهر گرایی؛ بلکه اسلام اجتهادی، انتقادی و انقلابی، که ذات جمهوری اسلامی نیز در بستر آن شناور و در سیلان و جریان است و به سوی غایت قصوای خود پیش می‌رود.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط