انتشار کتاب خاطرات شهید مدافع حرم که آدرس مزارش را قبل از شهادت داد


کتاب "شهید نوید" مجموعه روایت‌هایی از زندگی شهید مدافع‌حرم نوید صفری از زبان خانواده، دوستان و همسر شهید است که به تازگی توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار شده است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، این کتاب روایت زندگی پر از خیر و برکتی است که 16 تیرماه سال 1365 در محله‌ تهرانپارس تهران، آغاز می‌شود و صحنه‌ آخرش، در دل صحرای بوکمال سوریه رقم می‌خورد. همان طور که خود شهید نوید آرزو کرده بود. همان طور بی‌سر، همان طور بی‌سامان...

"شهید نوید" مجموعه روایت‌های جذاب و خواندنی از زبان خانواده، دوستان و همسر شهید است که در هر روایت بخشی از خصوصیات بارز اخلاقی شهید نوید را مطرح می‌کند. قرار گرفتن عین متن دست‌نوشته‌های شهید نوید در لا به لای روایت‌های کتاب از خصوصیات ویژه‌ این کتاب است که مخاطب را با فکر و اعتقاد شهید نوید به خوبی آشنا می‌کند.

براساس این گزارش، پدر شهید نوید صفری در گفت‌وگویی پیش از این به ماجرای وصیت‌نامه پسرش اشاره کرده و گفته بود: 

«علاقه‌اش به شهدا و شهادت آن قدر بود که همیشه در گلزار شهدا سراغش را می‌گرفتیم. حتی با یکی از شهدای مدافع حرم در همین گلزار شهدا و سر مزار او دوست شده بود. می‌گفت یک بار رفته سر مزار شهید رسول خلیلی. نوشته‌های روی سنگ مزار را خوانده و دیده بود از او کوچک‌تر است. بعد رو به شهید رسول خلیلی کرده و گفته بود شما چهارماه از من کوچک‌ترید. من اینجا زنده باشم و شما نه!... از همان جا با این شهید دوست شده بود و همیشه سر مزارش می‌رفت. علاقه‌اش آن‌قدر زیاد بود که کنار مزار شهید خلیلی یک جای خالی بود. نوید آنجا را به عنوان مزار خودش انتخاب کرده و کروکی‌اش را کشیده و وصیت کرده بود اگر من شهید شدم من را اینجا دفن کنید.»

در برشی از کتاب می‌خوانیم:

‎تا بقیه  برسند همین جا روی این سکو بنشینم و نفسی تازه کنم. اگر نوید الان این جا بود می‌نشست کنارم و شروع می‌کرد به خواندن. یادش بخیر. وقتی توی خانه با هم تنها می‌شدیم، می‌آمد می‌نشست لبه‌ اپن آشپزخانه، پاهایش را آویزان می‌کرد و تکان‌تکان می‌داد. بعد هم شروع می‌کردن به خواندن. من هم که مشغول کارهای خودم بودم. ناهار را آماده می‌کردم، ظرف‌های شسته‌شده را خشک می‌کردم و می‌گذاشتم توی کابینت. ادویه‌ غذا را می‌چشیدم و نمکش را پنهان از چشم نوید بیشتر می‌کردم ولی فکر و حواسم پیش نوید بود.

‎خلوت مادر پسری‌مان همیشه برکت داشت. برکتش مقتل‌هایی بود که نویدم می‌خواند. من هم می‌نشستم روی صندلی آشپزخانه و دل می‌دادم به مقتل‌خوانی‌هایش. نور و عطر روضه‌ها و اشک‌هایی که سر می‌خوردند روی صورت ماهش، می‌پیچید توی آشپزخانه‌ کوچک‌مان، می‌رفت لا‌به‌لای طعم خورشت‌ها و همراه برنج‌ها قد می‌کشید و مثل پیچک‌، همه‌ خانه را می‌گرفت. مادر خوشبختی بودم که خورشتم با آهنگ روضه‌های پسرم جا می‌افتاد، نه؟

کتاب "شهید نوید" در قطع رقعی و 208 صفحه، به قلم توانای مرضیه اعتمادی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.

علاقه‌مندان جهت تهیه کتاب می‌توانند از طریق سایت رسمی انتشارات شهیدکاظمی (https://nashreshahidkazemi.ir) و یا از طریق ارسال نام کتاب به سامانه پیام کوتاه 3000141441 کتاب را تهیه با تخفیف تهیه کنند.

انتهای پیام/ 

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط