دو سریال صدرنشین نوروز زیر ذرهبین نقد| راه رفتن سعید آقاخانی روی لبه تیغ؛ "گاندوی خوشساخت اما بینظم
تلویزیون در کنار انتقاداتی که به سریالهایش وارد است اما توانست همه سلایق و حتی مدعیانی که میگفتند تلویزیون نمیبینند را پای جعبه جادو بکشاند.
خبرگزاری تسنیم- مجتبی برزگر: امسال تلویزیون برای نوروز 1400 هم میهمان ناخوانده داشت و هم میهمان آشنا؛ هم ملودرام و هم پای قومیت جدیدی (مشهدی) را به تلویزیون باز کرد. هم تکرار ایدههای قبلی دیدیم و هم ایدهپردازی؛ سریالسازان هم با زبانِ کمدی جامعه را نقد کردند و هم با سریالی امنیتی. شاید بیش از آنکه به دنبال برگِ برنده در شبکهها و میانِ سریالهای پخش شده و در حال پخش باشیم، به این نکته توجه کنیم که برخی از واکنشها و اظهارنظرها نشان میدهد آن روشنفکرنماها و مدعیانی که میگفتند تلویزیون ایران تماشاگر ندارد و یک عده خاص میبینند، این فرضیه در جریان پخش سریالهای نوروزی شکسته شد.
فرضیهای که باطل شد
فرضیهای که برخی مدتها است فریادش میکنند مخاطب با تلویزیون قهر کرده اما توجه به سلایق مختلف در آنتن، عوام و خواص را با هم پای تلویزیون نشاند. بیشتر توده مردم بیننده "نونخ" بودند و خواص و سیاسیون، "گاندو" را میدیدند. در این میان شاید به مراتب فضایمجازی طعنههای اهالی روستای نورالدین خانزاده را وایرال کرد. وقتی به اتفاقات در بورس، پولشویی، به دنیا آمدن فرزندان در کانادا و در برخی از بخشها هم بحثهای فرهنگسازی همچون پسماندها و معدن، میپرداخت.
همه تلاش کردند خوب باشند
اگرچه به دو سریال نوروزی شبکههای یک و سه که بیشترین مخاطب را نسبت به دو کار دیگر شبکه دو و پنج سیما داشتند اما انتقاداتی وارد است که در ادامه به آنها اشاره میشود اما تلاش هرکدام از گروههای سازنده، جای تقدیر دارد که در شرایط کرونایی وارد میدانِ تصویربرداری سریال شدند و هرکدام به نحوی کوشیدند تا مورد پسندِ مخاطب باشند. شبکه یک با ساخت فصل سوم سریال کمدی "نونخ"، شبکه سه برخلاف آنچه پیشتر اعلام شده بود که سریال کمدی "بوتیمار" با بازی مرجانه گلچین و حمید لولایی را روی آنتن میبرد، در دقیقه 90 و غیرمنتظره، فصل دوم سریال "گاندو" که یک سریال جاسوسی ـ امنیتی است را پخش کرد.
سریالهای نوروزی به دنبال فصلهای جدید
با این پیش زمینه به سراغ بررسی سریالهای نوروزی شبکههای یک و سه سیما میرویم. یکی از نکاتی که قبل از شروع نقد به تفکیک سریالها، لازم به یادآوری است ساخت دنباله برخی از سریالهای تلویزیونی است. در کنار ادامه "نونخ" در فصلهای بعدی که تهیهکنندهاش چندی پیش در گفتوگو با تسنیم اعلام کرد یا حتی "گاندو" به تناوب موضوعهای جدید و حتی ادامه پخش قسمتهایی که به دلیل توقف یک باره، در زمانِ دیگری پخش خواهد شد، به نوعی ادامه دارد.
اول: فصل سوم "نونخ"
سریال "نونخ" مانند دو فصل قبلی توانست عنوانِ پرمخاطبترین مجموعه سیما در نوروز 1400 را به خودش اختصاص دهد. شاید اولین امتیازِ این مجموعه، حضور با ثبات در فضای روستایی و توجه به قومیتها و گویشها و لهجهها است. مثل برخی از کارها همچون "پایتخت" به یک باره از آن بافتِ بومی خودش بیرون نیامد. در این فصل نورالدین و اطرافیانش با اتفاقات جالبی مثل واریز یک مبلغ کلان به حساب آقا نوری و کشف یک معدن طلا و داستانکهای زیادی روبرو شدند. آن چیزی که این سریال را سرِپا و موفقتر از برخی رقبایش قرار داد کمدی موقعیت و طنز کلامی به دور از ترفندهای مبتذل بود و توجه به نوآوری و در هر شرایطی، حرکت بر مدار طنز؛ یعنی در واقع فضا و حال و هوای کلی این سریال، هیچگاه به ورطه غم و اندوه نمیافتد.
شخصیتسازی و همذاتپنداری مخاطب
یکی از اتفاقاتی که برخی سریالها به آن توجه نمیکنند و معمولاً سعید آقاخانی در بسیاری از کارهای قبلی خودش هم به آن توجه داشته، شخصیتسازی است. یعنی بازآفرینی کاراکترهایی که هرکدام برای مخاطب ویژگیهایی داشته باشند و بتوانند با هرکدام از آن شخصیتها ارتباط برقرار کنند. اتفاقی که در "نونخ" افتاد به سبکِ برخی از کارگردانها فقط به صرفِ حضور خودش در نقش اصلی، این شخصیت را بسط و گسترش نداد، بلکه امروز بسیاری از مخاطبین، کارکترهایی مثل سلمان، کیوان، کاووس، روناک، روژان، شیرین، فریبرز و بهادرخان میشناسند. چرا که این شخصیتها جان گرفتهاند و قوت دراماتیک بالایی دارند و در نتیجه مخاطب با آنها همذاتپنداری میکند.
راه رفتن بر لبه تیغ!
میدانید پرداختن به قومیتها و استفاده از لهجه آنها، راه رفتن بر لبه تیغ است. چنین اتفاقی ممکن است به نتیجه منفی هم ختم بشود و سوءتفاهمهایی را مبنی بر تمسخر آن قومیت برانگیزد. اما درباره "نونخ" این قضیه کاملاً برعکس بوده و به دلیل طراحی درست و دقیق و حسن استفاده از ظرفیتهای فرهنگی قوم کُرد، باعث شده تا این سریال با استقبال خیرهکنندهای در مناطق کردنشن ایران همراه شود. یکی از دلایل این نتیجه مثبت، حضور سعید آقاخانی در جایگاه کارگردان این سریال است. چون آقاخانی علاوه بر سابقه و تجربه بالای تولید سریال کمدی، خودش متعلق به قومی است که در این مجموعه تلویزیونی، محور قرار گرفتهاند. شناخت روحیات و ظرایف گفتاری و رفتاری و بسیاری از جزئیات فرهنگی و اجتماعی کُردها از سوی کارگردان، نقش مؤثری در قوام یافتن شکل و فضای این سریال در هر سه فصل داشته است.
پوشش، گویش و موسیقی کُردی
در این مجموعه تلویزیونی، جلوههایی زیبا از فرهنگ و آداب و رسوم کُردی به نمایش درآمده است. پوشش، گویش و موسیقی کُردی، در تمام لحظات این سریال دیده و شنیده میشود. اتفاقی که برخی از کارشناسان از آن به عنوان یک اقدام راهبردی در جهت تحکیم وحدت و همبستگی ملّی در کشور، یاد میکنند. هر چقدر مردم کشورمان نسبت به زیباییهای اقوام این سرزمین آگاهی پیدا کنند به طور مستقیم موجب همدلی و پیوند مردم با یکدیگر میشود. همچنین نسل جدید در استانهای کُردنشین، از طریق این سریال میتوانند با اقلیم و فرهنگ قومی خودشان بیش از پیش آشنا شوند. خانواده، همبستگی با همسایگان و اهالی محل یا روستا از دیگر رویکردهای مهمی است که این سریال به آن توجه کرد. در موقعیتهایی که نورالدین از همهچیز ناامید شده و احساس میکند که به بنبست رسیده، علاقه به فرزندانش است که او را به تلاش بیشتر برای حل مشکلات فرا میخواند. همچنان که همه گرهها در این سریال، با در کنار هم قرار گرفتن اهالی روستا و همکاری و همفکری آنها باز میشود.
توجه به توریسم با حضورچینیها/ فرهنگسازی با پسماند و مراقبت از معدن
"نونخ" مثل دو فصل قبلی خودش از موضوعات اجتماعی و اقتصادی غافل نشد. مثل اهمیت صنعت توریسم برای کارآفرینی و رونق اقتصادی روستاها و مناطق مختلف که دستمایه این سریال هم قرار گرفته است. در فصل سوم نونخ، گروههایی از چین به عنوان گردشگر در روستا حضور دارند و لحظاتی به آنها اختصاص داده شد. همچنین کارآفرینی از مسائلی است که در این فصل به آن پرداخته شد و نورالدین خانزاده به عنوان شخصیت اصلی داستان، کماکان کارآفرین باقی ماند، در این فصل به جمعآوری و تولید گیاهان دارویی مشغول بود و از این طریق برای گروهی از همولایتیهایش نیز شغل فراهم کرد. فرهنگسازی مدیریت پسماندها و زبالهها به عنوان یکی از راههای حفظ محیط زیست و بقای طبیعت نیز در دستور کار این سریال قرار گرفت و تقریباً در هر قسمت، به آن پرداخته شد. همچنین اهمیت مراقبت از معادن و منابع طبیعی نیز در قالب ماجرای کشف معدن طلا، هدف دیگر فرهنگسازی و آموزشی این سریال بود.
اما نقاط ضعف؛ در وهله اول ماسک
شهرام خرازیها کارشناس ارشد مدیریت رسانه و عضو انجمن منتقدان و نویسندگان، اولین نقد به سریال "نونخ" را به نوع ماسکزدن وارد کرد. به گونهای که اگر در این سریال کاراکترها ماسک نداشته باشند هم اتفاق خاصی نمیافتد. تهیهکننده سریال البته نسبت به این انتقاد چنین واکنشی داشته است: "خواستیم به مردم بگوییم کرونا هست و مراعات کنید. سکانس و یا موقعیت و صحنهای کات داده میشد هنرمند و بازیگر ما بتوانند ماسکشان را بزنند تا کسی خدایی نکرده به این بیماری مبتلا نشود. 5 ماه و نیم فیلمبرداری داشتیم و خوشبختانه یک نفر هم کرونا نگرفت. به این دلیل بود که پروتکلها به جدّ پیگیری میشد و بچهها هم رعایت میکردند.
همه تلاش و هدفگذاری ما این بود که به مردم این مراقبتها و مواظبتها را یادآوری کنیم که فاصله اجتماعی را رعایت کنند و جای جای داستان این موضوع گفته شود. به نظرمن این اشکال وارد نیست، چون برای همه این اتفاقات توجیه داشتیم و کاملاً هوشمندانه آقای آقاخانی طراحی کردند."
حفرههای زیاد در فیلمنامه
خرازیها با اشاره به ضعف فیلمنامهای در فصل سوم، تأکید کرد: فصل اول "نونخ" بهتر از فصل دوم و فصل دوم بهتر از فصل سوم بود. چرا که در فصل سوم حفرهها و سوراخهای زیادی در فیلمنامه میبینیم. اتفاقاتی که قابل حذفند و ربطی به داستان اصلی ندارند. نمونه بارز آن برخورد فریبرز با یک چوپان است که میبینیم چوپان از او میخواهد کیسههای نایلونی را جمع کند. این سکانس از سریال کاملاً قابل حذف است و ارزش دراماتیک ندارد؛ مثل این سکانس باز هم داریم. بنابراین خیلی از اتفاقات "نونخ3" برای پُرکردن آنتن و آب بستن به سریال است.
** همانطور که برخی از کارشناسان به خطّ داستانی سریال انتقاد داشتند که چطور از بحث تخمه فصل اول به گیاهان دارویی رسیدند و محل پرسش است تخمه کاشتن روستاییها به کجا رفت؟ حضور کاراکترهای اضافی مثل سیروس که جزو بدترین و یا ضعیفترین کاراکترهای این سریال به شمار میرود. خرده داستانها، خطّ اصلی داستان را نجات داده؛ مسائلی مثل پسماندها، پولشویی، بورس، به دنیا آوردن فرزندان در کانادا، رأی الکترال آمریکا و خیلی از مسائل دیگر؛ و از این جهت به غیبت حمیدرضا آذرنگ و فقدان کاراکتری مثل "مهلقا خانم" با بازی خوب فریده سپاه منصور کماکان انتقاد دارند.
غیبتی طولانی و غیبتی موقت
این منتقد سینما و تلویزیون اعتقاد دارد که: فصل سوم "نونخ" شخصیتهای خوب و نسبتاً جاافتادهای دارد کاراکتری مثل "مه لقا خانم" با بازی فریده سپاهمنصور در فصلهای دو و سه نباید حذف میشد. کاراکتر حمیدرضا آذرنگ در فصل سوم نباید حذف میشد. این حذفها لطمه زده است، زیرا این دو جزو قویترین کاراکترها بودند. کاراکترهای جدید در "نونخ3" سه نواقص زیادی دارند. آوردن کاراکتر جدید به مجموعهای آشنا که سریهای قبلیاش هم ساخته شده و در ذهن بینندگان مسبوق به سابقه است، یکطور خطر کردن است و باید خیلی ظریف این کاراکترها را کنار بقیه کاراکترها نشاند. مثلاً به عنوان مثال کاراکتر بهادرخان (بابای روناک) کاراکتر خوبی است که به اندازه کاراکترهای ثابت سریال از بیننده پاسخ مثبت میگیرد اما در مقابل کاراکتر سیروس در دلِ مجموعه جا نمیگیرد و فضای روستایی مجموعه را به واسطه خاستگاه شهریاش در هم میریزد.
حضورِ اضافی علی صادقی
خرازیها اعتقاد دارد کاراکتر شیاد و شارلاتان سیروس با فضای روستا عجین نیست و به اتکای شیرین کاریهای بداهه خودش کار را جلو میبرد اما به هر حال، به لحاظ شخصیتپردازی کاراکتر ضعیفی است. علی صادقی خودش نقش را بالا میکشد و مانع حذف این نقش از مجموعه میشود اما در کل شخصیت سیروس در کل مجموعه لَق می زند. ضمن اینکه مسئله ابتلای دروغین و کاذبش به کرونا به مرور در مجموعه لوث میشود؛ اگرچه میتوانست این ابتلا گره دراماتیک در مجموعه باشد اما از این گره بالقوه درست استفاده نمیشود و به فراموشی سپرده میشود.
توریستهایی که جای کار داشتند
خرازیها تأکید کرد: توریستهای چینی که خیلی جای کار داشتند و میتوانستند فضای مجموعه را به سمت سرگرمکنندگی و شادی بیشتری ببرند و حال و هوای مجموعه را متحول کنند اما متأسفانه در حد یک ماده خام و شخصیتهای ناپرورده در مجموعه باقی میمانند و عملاً از تضاد فرهنگی آنها با روستائیان ایران استفاده نمیشود.
موضوع کرونا در "نونخ"
کارشناس رسانه و منتقد تلویزیون به ورود سریال نوروزی شبکه یک به مسئله کرونا اشاره کرد و گفت: همین قدر که فصل سوم "نونخ" موضوع کرونا را مطرح میکند خیلی امتیاز بزرگی است؛ در "پایتخت" هم این طور بود. کرونا در سریالهای "پایتخت" و "نونخ" به عنوان موضوع روز و بخشی از داستان مجموعه است که این نکته جای تقدیر دارد اما طرح موضوع مهارت و ظرافت میخواهد. بدیهیترین کاری که عوامل دو مجموعه باید انجام میدادند، این بود که از یک نفر در حوزه پزشکی مشورت میگرفتند، شاید این مشورت صورت گرفته باشد اما در نهایت فیلمنامهنویس و کارگردان خودشان کاری که دلشان میخواسته کردهاند به همین خاطر هم کرونا دراماتیزه نمیشود و در سطح و در حاشیه داستان باقی میماند. بینندگان سیما پیامهای پیشگیری از کرونا را از طریق سریالهای تلویزیونی بیشتر میپذیرند تا از طریق برنامههای غیرنمایشی و غیرداستانی.
بازیگران موفقتر و کار سختِ سعید آقاخانی
خرازیها اعتقاد دارد که هدیه بازوند، سیروس میمنت و پاشا جمالی (نقش مهیار) و نسرین مرادی بسیار خوب از پَسِ نقشهایشان برآمدند؛ بازیهای پخته و مسلطی دارند و در ادای دیالوگ و لهجه و گویشهایشان موفقند. نورالدین تقریباً در بیشتر سکانسهای سریال حضور دارد و پایش به تمام ماجراهای سریال باز میشود و حجم دیالوگهایش خیلی زیاد است. با لهجههای مختلف و کردی و انگلیسی و ترکی صحبت میکند و چند جور تکیه کلام مختلف دارد. کنترل این همه موقعیت، برای یک هنرپیشه کار سختی است آن هم برای بازیگری مثل سعید آقاخانی که در عین حال مسئولیت کارگردانی سریال را هم برعهده داشته است.
اتفاقاتی که باید در فصل چهارم بیفتد
او افزود: در سری چهارم "نونخ" باید به مسئله توریستهای کره جنوبی و مسئله لهجه و قومیتها و تنوع قومیتها، بیشتر توجه شود اکثر شخصیتها با لهجه کُردی صحبت میکنند و میبینیم که نورالدین با فریده گهگاهی ترکی صحبت میکند بهتر است تنوع لهجه در سری چهارم بیشتر شود. فامیل و آشنایان فریبزر، گنبدی صحبت میکنند به آنها هم بهتر است مجال بیشتری داده شود. تلفظ خندهدار کلمات فارسی از سوی کرهایها نکته مثبتی است که بهتر است در سری چهارم گسترده تر شود. چرا که مردم از این تنوع لهجهها و زبانها استقبال میکنند.
"گاندو" خوشساخت اما بینظم
مناسبتی نبود تا آخرین لحظه هم قرار نبود به آنتن برسد و به یک باره این تصمیم گرفته شد فصل دوم "گاندو" را با اتفاقاتی جدید روانه آنتن کنند. بینظمی که از همان ابتدا رخ داد؛ نام سریال "لوتی" اعلام شد اما تهیهکننده تصمیم گرفت در اولین اطلاعرسانی نام "گاندو2" را بیاورد. نامی که از همان روز نخست رسانهها بعد از اعلام رسمی پخش سریال "لوتی" در ایام نوروز، منتشر میکردند اما هیچکدام از مسئولین مربوطه آن را نمیپذیرفتند و حتی ساختِ ادامه این سریال را هم منکر میشدند.
شاید حاشیههای فصل اول "گاندو" باعث شده باشد مسئولین امر، سکوت و ساخت و تولید بیسر و صدا را به هیاهوهای فصل اول ترجیح بدهند. البته اگر برخی از حاشیهها و هیاهوهای غیراصولی و غیرحرفهایاش را کنار بگذاریم، جذابیتش غیرقابل کتمانی است. علاوه بر اینکه به ظنّ بسیاری از کارشناسان میتوانست در زمان بهتری روی آنتن برود و شاهد این همه شتابزدگی حتی در صحنهپردازی و موقعیتپردازی نباشیم. گافهایی که امروز درباره برخی از تعقیب و گریزها و شخصیتها بیرون میآید شاید این زمان را برای عوامل سازنده قائل میشدند کار به مراتب بینقصتری را شاهد بودیم.
در کنار پخش غیرمنتظره "گاندو"، توقف یک باره و حتی بینظمیهای پخشِ آن در طول زمان، مزید بر علت شد که بسیاری از مخاطبان پروپاقُرصِ سریال هم به این نکته انتقاد کنند. زیرا امکان دارد مخاطب برای تماشای آن سریال برنامهریزی داشته باشد یا بخواهد بیننده سریال شبکه دیگر تلویزیون هم باشد. اما در هر صورت مخاطب را درگیر خودش کرد؛ تعلیقهایی که در بطن سریال وجود داشت و بخی اطلاعات درباره نیروهای امنیتی و نوع ارتباطات با فضاهای شهری برای مخاطبان بِکر و قابل توجه بود. حتی برخی از دیالوگها و اتفاقاتی که شاید کمتر سریالی جرأت نمایش و بیانِ آن را داشته باشند.
سیاسیون بیننده "گاندو"
ساخت چنین فیلمهایی همیشه توصیه شده و باید تلویزیون کارهای پلیسی، امنیتی و سیاسی را در دستور کارهایش قرار دهد. اما ویژگی که اینگونه فیلمها دارد به صورت طبیعی میتواند مورد اعتراص واقع شود. زیرا به رویدادهایی میپردازد که شاهدان آن زندهاند و بلافاصله میتوانند واکنش نشان دهند. به همین خاطر باید سازندگان چنین سریالهایی همه همّ و غمّ خودشان را روی قسمتِ پژوهش و تحقیق و درآوردن شخصیتها و سوژهها بگذارند. این اتفاق تا حدود زیادی در "گاندو" افتاد و هوشمندی جواد افشار به عنوان کارگردان قدیمی تلویزیون را هم شاهد بودیم اما برخی از گافها و ضعفها را هم باید به حسابِ شتابزدگی بگذاریم.
سریالی که بسیاری از تماشاگران را کنجکاو کرد که قسمت به قسمت پیش بروند و سیاسیونی که از هر وعده این فیلم برای واکنش، تعریف و اعتراض خود استفاده میکردند. شاید از این جهت پخش این سریال، برگِ برندهای برای تلویزیون محسوب شود که توجه سیاسیون، روشنفکرنماها و گروه زیادی از مدعیانی که میگفتند ما تلویزیون ایران را نمیبینیم، را به خودش جلب کرد اما در عین حال بسیاری از کارشناسان هم اعتقاد دارند ای کاش در زمانی بهتر روی آنتن میرفت که بهتر دیده میشد و بهتر گروهها میتوانستند درباره موضوعات آن به بحث و گفتوگو بپردازند.
اگر نگاه و چارچوب ملی باشد سوء برداشت نمیشود
جبار آذین از منتقدان تلویزیون اعتقاد دارد: "آنچه گاندو را از سایر آثار مشابه داخلی، متمایز میکند، مضمون و محتوای ملی و ساختار حرفهای آن است. مختصات نوشتاری و تصویری این نوع فیلمها و سریالها در آن لحاظ شده؛ لازم و ضروری است که در تولید آثاری مانند گاندو، با سمتگیریهای سیاسی و امپریالیستی، تمام جوانب و حساسیتهای اجتماعی و سیاسی مورد دقت و توجه قرار گیرد تا موضوعها و دستمایههای ملی و اجتماعی آنها در چارچوبهای ملی و مردمی، بدون نمایش تعلقات و گرایشهای جناحی و سیاسی ارائه شده و به نمایش درآید تا امکان سوء تفاهم، سوء برداشت و برخوردهای سیاسی نالازم فراهم نیاید. اصطلاحاً نگویند این سریال سفارشی ساخته شده و یا عوامل آن قصد انتقامجویی از جناح سیاسی مخالف را دارند.
کارگردانی موفق بود چون...
"گاندو"، در کل به عنوان اثری اکشن، پلیسی، امنیتی، ملی و ضدامپریالیستی، سریالی قابل توجه، تأمل و تأثیرگذاراست که هنرمندانه، نوشته،کارگردانی، بازی و اجرا شده است. اما چرا جواد افشار را به عنوان کارگردان موفقتر میدانم؟ چون در فصل نخست گاندو به دلیل برجستگیهای موضوعی در نوشته و فیلمنامه، موضوع و فیلمنامه بیشتر به چشم آمد اما در فصل دوم با تسلط بیشتر و دانش افزونتر "جواد افشار" از ژانرهای امنیتی و پلیسی، فصل دوم درخشانتر از فصل اول بود. تکرار میکنم اگر نگاه ملی قرار گرفته باشد گاندو همچنان در تولید فصلهای دیگر موفق خواهد بود."
تصویربرداری خوبِ سریال
البته در کنارِ اشاره به موفقیت کارگردانی و سوژه و مضمون، نباید از تصویربرداری کمنظیر سریال هم چشمپوشی کرد که امیر معقولی مدیریت این کار را برعهده داشت. تصویربرداری که او را با "نونخ" و خیلی از کارهای تلویزیونی دیگر میشناسیم و بسیاری این نکته "گاندو" را هم در فصل دوم بسیار موردنظر قرار دادند که تصویربرداری هم بسیار به کمکِ جذابیت داستان آمد.
انتهای پیام/