پای آمریکاییها چگونه به ایران باز شد؟/ از چشمداشت به نفت تا سلطه بر بازارهای ایران|یادداشت مکی
سیدامیر مکی پژوهشگر تاریخ در یادداشتی به واکاوی چگونگی و چرایی حضور آمریکا در ایران طی دو قرن اخیر پرداخته است.
گروه تاریخ خبرگزاری تسنیم - سیدامیر مکی سندپژوه و پژوهشگر تاریخ معاصر در یادداشتی به بررسی چگونگی حضور و نفوذ آمریکا در ایران پرداخته که در ادامه متن آن را میخوانید:
یکی از مهمترین حرکات نفوذی و استعمارگرایانه در ایران که در صد سال گذشته بسیار پررنگ جلوه کرده است، حرکت خزنده استعماری ایالات متحده آمریکا یا اتازونی بوده است که آنچنان ماهرانه و حساب شده به واقعیت گرائید که از مبلغان مذهبی و گروههای تبشیری شروع و پس از گذشت اندک زمانی به دخالت مستقیم در امور مملکت و عملا به تصمیمگیریهای کلان کشور و نفوذ بیحد و حصر انجامید.
** رابطه ایران با آمریکا از چه زمانی آغاز شد؟
رابطه ایران و آمریکا از سال 1829 آغاز شد و از این زمان به بعد مناسبات بین دو کشور از طریق مبلغین مذهبی پروتستان که به ایران آمدند شروع شد. اعضای این میسیون مذهبی فعالیتهای خود را در ارومیه در بین آسوریهای ساکن آن ناحیه با تبلیغات مذهبی آغاز کردند و سپس با ساختن مدرسه و تعلیم زبان انگلیسی به کودکان فعالیتهای خود را گسترش دادند.
در سال 1856 با توجه به تیرگی روابط ایران و انگلیس که منجر به وقوع جنگی نیز گردید دولت ایران و ناصرالدین شاه به فکر یاری جستن از آمریکا شد و حاجی میرزا احمدخان، مذاکره با کارول اسپینس (CARROL Spence) وزیر مختار آمریکا در عثمانی سرگرفت.
دولت ایران مایل بود کشتیهای بازرگانی ایران در خلیج فارس توسط کشتیهای نیروی دریایی آمریکا حمایت شود و جزایر ایران را از تسلط و تعرض انگلستان و عثمانی حفظ نماید، دولت آمریکا از پذیرفتن این شرایط امتناع ورزید و دولت ایران ناچار از خواسته خود چشم پوشید اما عهدنامه در 13 دسامبر 1856 در استانبول به امضاء رسید و پس از شش ماه مبادله گردید.
مهمترین نکات قرارداد عهدنامه دوستی و کشتیرانی امیرکبیر مشتمل بر یک مقدمه و هشت ماده است که امیرکبیر برای جلب حمایت آمریکا از ایران و تثبیت موقعیت آن دولت در خلیج فارس در ماده 4 قرارداد به آمریکا آزادی کشتیرانی در رودخانههای ایران را داده بود حال آنکه چنین اجازهای به کشورهای دیگر داده نشده بود.
از جمله امتیازات مهم دیگر نیز اجازه تاسیس کنسولگری در بوشهر برای ایالات متحده آمریکا صادر شده بود. اما با توجه به قطع روابط ایران و انگلیس بر اثر ماجراهای هرات عملاً استقبال از عهد نامه ایران با آمریکا قوت خاصی گرفت.
از طرف دیگر جان داوودخان – مترجم اول دولت ایران، مامور شد تا در وین با هنری جکسون وزیر مختار آمریکا در اتریش درباره عهدنامه گفتوگو نماید. جان داوودخان به جکسون گفته بود که شاه، دولت ممالک متحده امریکا را به آزادیخواهی و اقتدار میشناسد. بالاخره عهدنامه دوستی و تجارت ایران و آمریکا در تاریخ 15 ربیع الثانی سال 1273 ه ق در استانبول امضاء و مبادله شد.
سخنی را که وزیر مختار آن روز آمریکا در استانبول به میرزا ملکم خان ناظم الدوله گفت برای شناخت ماهیت توسعه طلبانه آمریکا، از همان زمانهای دور و سوداهای جهانخورانهاش که تا همین چندی پیش در مقیاس ساده پنداریهای بعضی از دولتمردان موجه ما نمیگنجید تکرار شده است. آری وزیر مختار آمریکا میگفت: " سرنوشت آمریکا این است که تجارت آینده جهان را قبضه خواهد کرد."
یکی از وزرای مختار آمریکا در همان زمان به وزارت خارجه این کشور نوشت: «تجارت سالانه ایران از هجده تا بیست میلیون دلار است و پنبه آمریکا را ممکن است بتوان در ایران رواج داد و اما جالبتر آنکه نفت آمریکا اکنون در آن کشور راه یافته است». بنابراین آمریکا نیز از خوان یغمای ایـــران میبایست سهـمی میگرفت لذا سرانجام اس، جی، دبلیو، بنجامین (S.G.W. Benjamin) نخستین سفیر آمریکا در ایران، در اوایل شعبان سال 1330 ه ق در میان استقبال پرشکوه دولت وقت به تهران وارد شد.
گسترش روابط سیاسی ایران و آمریکا، امکان فعالیتهای مسیونهای مذهبی را بیشتر فراهم نمود و مبلغین مذهبی حداکثر استفاده را از موقعیت خود نموده و به گسترش تبلیغات افزودند.
در سال 1872 میلادی مسیونهای مذهبی در شهرهای بزرگ ایران، ساختن مراکز فرهنگی و تبلیغی را آغاز نمودند. تبلیغات آنها در ابتدا محدود به ترویج مذهب پروتستان بین آسوریها و ارامنه بود، ولی بتدریج دامنه تبلیغات آنها وسعت یافت و بین مسلمانانها نیز شروع شد ولی توفیق چندانی نیافـتند، مهمترین وسیله تبلیغ آنها ایجاد مدرسـه و بیمارستان و کارهای خیریه بود که از این طریق میتوانستند با مردم تماس مستقیم برقرار نموده و محبت و نظر مردم را به خود جلب نمایند. و آنچان که دولت آمریکا براساس توافق با دولت انگلستان مناطق شمالی و غربی ایران را تا حد امکان در دست گرفتند.
** چشمداشت آمریکاییها به نفت ایران
در ابتدا رفتار سیاسی و کلی ایالات متحده به هنگام انقلاب مشروطه در ایران بیطرفانه بود ولی در بعضی مواقع به طرفداری از انقلاب و انقلابیون میپرداختند. اخبار مطبوعات آمریکا در مورد انقلاب مشروطه ایران با واقعیات منطبق بود و بر اساس سیاست وقت باسکرویل مدیر مدرسه آمریکائیها در تبریز به طرفداری از انقلابیون پرداخت و در این راه هم کشته میشود. مرگ باسکرویل اثر بسیار خوبی روی مردم ایران گذاشت و نظر مساعدی نسبت به آمریکائیها نمود پیدا کرد.
در سال 1911 میلادی دولت وقت ایران تقاضائی مبنی بر فرستادن کارشناسان امور مالی از آمریکا نمود، آن دولت نیز گروهی متخصص امور مالی را تحت سرپرستی مورگان شوستر به ایران فرستاد. شوستر بعنوان مشاور امور مالی حکومت و رئیس خزانه دولتی منصوب شد.
دولت ایران برای رهائی از سلطه انگلیس و جهت برقراری روابط نزدیکتر با ایالات متحده مجددا در سال 1922 و برای بار دوم از آمریکا تقاضای اعزام یک گروه اقتصادی نمود، بنا به خواسته دولت ایران، ایالات متحده، مسیونی را به ریـاست میلسپو به ایران اعزام نمود. در مدت پنج سال توقف این گروه در ایران خدمات مهمی انجام گرفت، اما گروه اقتصادی مذکور به همان نسبت نیز در امور مختلف دیگر دولت ایران نیز مداخله مینمودند این گروه پس از پایان مدت خدمتش و انقضای قرارداد، بواسطه عدم موافقت مجدد دولت وقت، خاک ایران را ترک کرده و به آمریکا بازگشتند.
و اما سیاست دوگانه آمریکا در قبال ایران چون در پشت پرده مذاکرات پنهانی با دولت انگلیس کماکان به صورت شفاف و یکنواخت انجام نمیپذیرفت تا آنجا بود که بعد از پشت سر گذاشتن جنگ جهانی اول و شروع جنگ جهانی دوم و لزوم نگاه استعماری یکطرفه به کشورهای خاورمیانه و مخصوصاً ایران و وجود موثر کشورمان در برنامههای اســـتعماری و کشورگشاییهای ایالات متحده، جایگاهی خاص را نصیب ایران نمود که بعنوان حیات خلوت منطقهای برای آمریکا در نظر گرفته شود.
چنانچه هسته اصلی سیاست و استراتژی آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم در مورد ایران بدین گونه بود که از ایران به عنوان یک کشور مهم در منطقه خاورمیانه و به عنوان پایگاهی مطمئن و مستحکم استفاده نماید بخصوص در اینگونه موارد که ایران به عنوان صادرکننده نفت که نقش و اهمیت آن در طی جنگ جهانی دوم معلوم بود و یک از علل اشغال ایران استفاده از چاههای نفت و نهایتا دور نگه داشتن دست دشمن از انرژی حاصل از نفت ایران بود. ایران به عنوان پلی که اروپا و آسیا را به هم مرتبط میکند و نقش ارتباطی حمل و نقل بین دوقاره را ممکن میسازد. ایران به عنوان داشتن مرز طولانی و مشترک با اتحاد جماهیرشوروی همیشه مورد توجه بوده است. ایران به واسطه در دست داشتن آبراه مهم خلیج فارس که از آن طریق دستیابی به اقیانوس هند و آبهای آزاد را ممکن میسازد و آنطور که از نظر نظامی و اقتصادی همیشه مورد توجه خاص بوده است. کوشش برای تعیین منطقه نفوذ و تقسیم کشور ما در رویاروئی با دیپلماسی امپریالیستی.
حال با توجه به موارد مطروحه، نگاهی خاص را در دوران انقلاب مشروطه که از طرف دول اروپائی در ایران رخنه کرده بود، خود شروعی بر حرکت استعماری آمریکا در ایران بود. آمریکا در آغاز سده بیستم نسبت به ایران سخت دلبستگی مینمود که کشف منابع سرشار نفت در جنوب کشور ما علت اساسی آن بود لیکن با وجود تاخیر در ابراز این علاقه و امکان اندکی توفیق، دیری نگذشت که بازرگانی آمریکا و ایران گسترش یافت.
کوششهای آمریکا در ایران اندکی پیش از جنگ با مخالفت انگلستان و روسیه مواجه شد و به شکست انجامید. آمریکا نخستین تلاش خود را برای اعمال نظارت بر ایران با راهبرد مقامات واشنگتن از پشتیبانی پنهانی انگلستان که بیمی از اعمال فشار بر شریک خود نداشت برخوردار بودند.
در سالهای تصدی دولت قوام که به منظور ایجاد طرح و ارتباط دوستی با آمریکا زمینهای فراهم شد تا قرارداد مودت سال 1921 با شوروی را بالاخص در موردی که به منافع نفتی آمریکا مربوط میشد بلااثر سازد، وی به خلاف ماده 13 آن امتیاز بهرهبرداری از منابع نفت شمال را در استانهای آذربایجان، خراسان، گیلان و مازندران به شرکت آمریکایی (استاندارد اویل) واگذار کرد که بر اثر اعتراض دولت شوروی به موقع به اجرا گذاشته نشد و قوام در سال 1922 نیز با کمپانی دیگر آمریکائی به نام (سینکلر) وارد معامله مشابهی شد که مجددا با اعتراض شوروی مواجه شد.
** «درهای باز» آمریکا برای سلطه اقتصادی بر کشورها
آمریکا برای اینکه بتواند نیاز و اشتهای بیپایان و سیریناپذیر خود را به مواد اولیه صنایع زیرسرساختی داخلی آمریکا را مرتفع نماید، بین سالهای 1900- 1898 سیاست جدیدی را ابداع نمود که به سیاست «درهای باز» شهرت یافت.
این دولت در کنار دستیابی مستقیم به مواد اولیه، در جستجوی راهی جهت تسلط بر بازارهای سایر کشورها از جمله کشورهای آسیای غرب و شرق بود، تا از این طریق نیز بتواند با دول رقیب خود، رقابت و در بسیاری از مواقع کشمکش کند.
در ادامه این نوشتار باید از نمونههای تاریخی و بی دلیل دیگر نیز کمک گرفت که به ترتیب به شرح ذیل ذکر می شوند و همگی نشان دهنده این است که رهبری ایالات متحده نمی تواند خود را از سیاست تهاجمی اقتصادی جدا سازد و بدون بازارهای خارجی، اقتصاد آمریکا و طبیعتاً جامعه سرمایه داری نمیتواند به بقای خود ادامه دهد و در پایان به چند نمونه از گفتار دولتمردان آمریکا بسنده میکنیم:
پرزیدنت ویلسون (Wilson) رئیس جمهور آمریکا در سال 1912 در این مورد میگوید که "گسترش صنایع ما به حدی رسیده است که اگر راه به بازارهای جهانی نیابد ، متلاشی می شویم و بازارهای داخلی ما دیگر کفایت نمی کند ، ما احتیاج مبرمی به بازارهای خارجی داریم."
فرانکلین روزولت در سال 1935 نیز چنین نظر میدهد: "اگر قرار باشد که تولیدکنندگان آمریکائی در داخل کشور موفقیت و شکوفائی کامل و پایداری را برای ملت خود بنا نمایند، پس لاجرم باید به بازارهای خارجی راه پیدا کرده و آنها را تصاحب نمائیم، برای جلوگیری از نوسانات ناراحتکننده اقتصادی و تحولات اجتماعی و بیکاری، راه دیگری وجود ندارد".
با تمام دگرگونیها و شرایط متفاوت ایجاد شده که تاکنون صورت گرفته، چیزی جزء دکترین یک سیاست خارجی کاملا مستقل نمیباشد که مسلما جهت تامین منافع ملی با محتوای اقتصادی برای تشویق و توسعه تجارت و اقتصاد در تمام دنیا و به نفع خود رقم خورده است.
آمریکا با اتخاذ سیاست «درهای باز» اهداف زیر را دنبال میکرده و کماکان نیز بدنبال آن است که دستیابی به مواد خام، امکانات تجاری و سرمایه گذاری و نیز دستیابی به بازارهای دیگر، جهت فروش کالاها و تولیدات آمریکائی و یا حتی واسطهگری نوین که تنها به عنوان دلالی مدرن، شکل و شمایل بزک کردهای را به نمایش در آورده است. تشدید وابستگی کشورهای در حال توسعه به اقتصاد آمریکا. زمینهسازی برای هجوم اقتصادی، فرهنگی و سیاسی آمریکا به سایر کشورها به اصطلاح "سیاست ایجاد امنیت و کنترل همگانی" و کنترل همهجانبه کشورهای در حال توسعه و سیاست قطره چکانی اقتصادی در قبال ایشان از جمله اهداف است.
آنچنان که چه قبل و چه بعد از جنگ جهانی دوم جهت دستیابی به اهداف فوق، آمریکا کمکهای خارجی فراوانی در اختیار بسیاری از کشورهای اروپائی و همچنین کشورهای جهان سومی قرار داده که شامل موارد متعددی از قبیل کمکهای اقتصادی، نظامی، حمایتهای سیاسی و ایجاد روابط فرهنگی را میتوان ذکر کرد که با توجه به اهداف در نظر گرفته شده در ایران نیز فضای خوب و مساعدی نسبت به سیاست آمریکا و آمریکائیان بوجود آمده بود، آنچانکه در اوایل قرن بیستم بخاطر کمکها و حمایت دولت آمریکا از ایران در مجامع بین المللی و تلاشهای ایشان در راه صلح، آمریکائیها از نظر مردم ایران به عنوان دوست تلقی میشدند.
البته آمریکائیها از ابتدا اهداف معینی را تعقیب میکردند.گسترش نفوذ اقتصادی، نظامی، سیاسی و فرهنگی در ایران و وابسته نمودن ایران به خود جهت دستیابی به صنایع انرژی خام و خالص در ایران و جلوگیری از نفوذ کمونیسیم در ایران و خاورمیانه که آمریکائیها با کمکهای خود، تحت پوشش کمکهای دوستانه و خیرخواهانه، برنامه خود را بطور مستمر و پیوسته پیاده کرده تا به اهداف بلندمدت تعریف شده دست یابند.
جان ، اف، کندی بیان داشت: "کمکهای خارجی وسیلهای است برای اعمال نفوذ و کنترل همه جانبه و این است رسالت ایالات متحده آمریکا در تمام دنیا برای پشتیبانی از بسیاری از کشورها و در غیر اینصورت این کشورها یا نابود میشوند و یا دچار بلای کمونیسیم میگردند." این گفته صریح و آشکار نشان دهنده این واقعیت است که کمکهای خارجی در هر شکلی دخالت در امور داخلی کشورها و کلیه جوامع تحت سلطه میباشد.
انتهای پیام/