اگر شبکۀ ملی اطلاعات به صورت حقیقی شکل بگیرد "کاربران ایرانی با میل خود" به آن مهاجرت می‌کنند


سال‌ها از طرح این مسئله در افکار عمومی ایرانیان می‌گذرد که کرۀ جنوبی پر سرعت ترین اینترنت را دارد اما هیچ کس پاسخگوی این پرسش نیست که اگر شبکۀ ملی اطلاعات مطالبۀ صحیحی نیست، علت موفقیت آن در کشورهای کرۀ جنوبی، چین و روسیه چیست؟!

به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری تسنیم؛ توجیه برخی از  افراد که در رسانه‌ها، شبکۀ ملی اطلاعات را برابر با پیام رسان‌ها و شبکه‌های اجتماعی معرفی می‌کنند، برای عدم فراهم شدن زیرساخت‌های اجرایی این شبکه‌ها بسیار سطحی و غیر قابل پذیرش است.

آن‌ها در مغلطه‌ای آشکار ادعا می‌کنند؛ «مگر امروز پیام‌رسان‌های داخلی در کشور فعال نیستند؟ آیا می‌توانید ادعا کنید که در پیام رسان‌های داخلی محتوای نامناسب وجود ندارد! بنابراین شبکۀ ملی اطلاعات نمی‌تواند رافع مشکل ما باشد!»

این بیان برخی از صاحبنظران فضای مجازی در کشور 2 فرضیه را برابر ذهن تداعی می‌کند. نخستین فرضیه این است که این گروه از صاحب نظران فضای مجازی از ارکان فضای مجازی و شبکۀ ملی اطلاعات آگاهی ندارند که این سوال برای ما پیش می‌آید اگر اطلاعی از مفاهیم فضای مجازی ندارند، علت اظهار نظرهای مداوم آن‌ها چیست؟ چرا مسندی را که در اختیار دارند به کارشناسان این فضا واگذار نمی‌کنند؟

فرض دوم این است که این صاحب نظران به درستی از مفاهیم فضای مجازی آگاهی دارند اما منافع دیگری مانع از بیان آن‌ها می‌شود، سوال واضح ما از این متولیان فضای مجازی در کشور که شبکۀ ملی اطلاعات را محدود به پیام رسان‌ها و عاملی برای قطع ارتباط با جامعه جهانی می‌دانند، چرایی عدم قطع ارتباط کشورهایی مانند کرۀ جنوبی، چین، روسیه و امثال آن‌ها از فضای مجازی جهانی علیرغم تحقق شبکۀ ملی اطلاعات در این کشورها است؟

سال‌ها از طرح این مسئله در افکار عمومی ایرانیان می‌گذرد که کرۀ جنوبی پر سرعت ترین اینترنت را دارد اما هیچ کس پاسخگوی این پرسش نیست که اگر شبکۀ ملی اطلاعات مطالبۀ صحیحی نیست، علت موفقیت آن در کشورهای فوق چیست؟! به همین جهت  در خلال سیصد و چهارمین نشست تخصصی کارشناسی اندیشکدۀ فضای مجازی مرکز مطالعات ژرفا و جبهۀ انقلاب اسلامی در فضای مجازی که با مشارکت دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه امام حسین (ع)، خبرگزاری‌های میزان، آنا، فارس، تسنیم، پایگاه خبری جهان نیوز و موسسۀ خبری «خبرفوری» با موضوع «تقابل رویکردهای دوفضایی و امتدادی در مدیریت فضای سایبر» که در محل مرکز مطالعات ژرفابرگزار شد از آقای دکتر کاظم فولادی، «عضو هیئت‌علمی دانشگاه تهران و سرپرست آزمایشگاه پژوهشی فضای سایبر» کارشناس این برنامه، پرسیدیم؛

رویکردها و دیدگاه‌های موجود در مواجهه با فضای سایبر چیست؟

دربارۀ نسبت حاکمیت با فضای سایبر 5 دیدگاه کلی وجود دارد. نخستین گروه از اندیشمندان معتقدند که اصالت در فضای سایبر با تکنولوژی است؛ برخی دیگر اعتقاد دارند که حاکمیت صرفاً عهده‌دار وظیفۀ فراهم کردن زیرساخت‌های فضای سایبر است و نباید در اموری چون نظارت بر این فضا و رگولاتوری دخالت کند؛ عده‌ای نیز بر این عقیده هستند که حاکمیت باید بر تمام ابعاد فضای سایبر تسلط داشته باشد.

گروه چهارم معتقدند که دولت‌ها علاوه بر نظارتی که بر فضای سایبر دارند، باید حداکثر استفاده را از فضای سایبر برای امور حکمرانی انجام دهند. این دیدگاه چهارم مورد پسند دستگاه اجرایی کشور است و پشتیبان آن نظریه‌ی دوفضایی بودن جهان است. کلیات این نظریۀ بر پایۀ وجود مفهومی متناظر با یک پدیده که در فضای واقعی وجود دارد، در فضای سایبر است؛ برای مثال، آن‌ها معتقدند متناظر با پدیده‌ی دولت که وظیفۀ اجرای امور جاری کشور را بر عهده دارد، باید دولت الکترونیکی راه‌اندازی شود تا امور اجرایی را در فضای سایبر و از طریق آن هدایت کند. دیدگاه پنجم برای نسبت سایبر و حاکمیت که مد نظر ما نیز هست، معنای سایبر را متناظر با واژۀ حاکمیت ‌می‌داند، در حقیقت سایبر ابزاری برای اعمال حاکمیت نیست، بلکه مفهومی است که دقیقاً منطبق با مفهوم حاکمیت است.

 پذیریش سایبر به عنوان مفهومی متناظر با حاکمیت، با پذیرش نگاه دو فضایی سازگاری ندارد و تناقض‌های متعددی به‌وجود می‌آورد. دیدگاه دوفضایی نوعی از آنارشیسم (Anarchism) یا نفی حاکمیت مطلق را به دنبال دارد که ذات آن به «هرج و مرج» منتهی می‌شود. ترویج کنندگان دیدگاه دوفضایی (Dual-Space) به مدیریت فضای سایبر، دنیایی را معرفی می‌کنند که می‌توان با ابزار تکنولوژیک وارد آن شد و از خدماتی که در آن ارائه می‌شود، مانند «تاکسی‌های اینترنتی» استفاده کرد که در آن کاربر به‌راحتی می‌تواند مبدأ و مقصد سفر خود را مشخص کند، سپس با فشردن یک دکمه به‌سادگی نیازش را رفع کند. این نگاه دوفضایی با استفاده از ابزار جذاب، برای کاربران ترویج می‌شود و مردم بدون آگاهی از واقعیت‌ها و معضلات فضای سایبر، برای تسهیل امور زندگی خود، جذب این فضا می‌شوند.

آنچه اشاره کردید، مدلی اغراق شده از فضای سایبر توسط پیروان دیدگاه «دوفضایی» است. حقیقت فضای سایبر چیست؟

حقیقت این است که کاربران و شرکت‌های ارائه‌دهنده‌ی خدمات تنها موجودیت‌های حاضر در تعاملات شکل گرفته در فضای سایبر نیستند؛ بلکه چندین بازیگر مهم دیگر در این تعاملات حضور دارند که از نگاه عموم مردم پنهان هستند. یکی از آنها خود حاکمیتی است که این فضا را ایجاد کرده است و بر آن اشراف کامل دارد. دیگری، مالکان سرویس‌های ارائه شده است. برای مثال، تاکسی‌های اینترنتی نیز در سطح خود قابلیت اعمال حاکمیت دارند، برای مثال مالکان این شرکت‌ها می‌توانند از طریق داده‌کاوی روی کلان‌داده‌ها (Big Data) الگوی رفتاری کاربران خود را ترسیم کنند، سپس با استفاده از این تحلیل‌ها به اعمال حاکمیت بر کاربران خود بپردازند.

ویژگی‌های خاص فضای سایبر حکم می‌کند همانند فضای واقعی (actual space) برای فضای سایبر (cyberspace) نیز قوانین جدی و چه‌بسا سخت‌گیرانه‌تری داشته باشیم. افتخار به رها بودن این فضا عاری از عقلانیت است؛ مانند کسی که اتوبانی عریض بسازد اما علائم «راهنمایی و رانندگی» در آن نصب نکند و هیچ پلیسی در آن مستقر نکند و فقط رانندگان را به بهره‌برداری از آن با حداکثر سرعت تشویق کند. در این حالت واضح است که چه فاجعه‌ای رخ می‌دهد.

آیا می‌توان گفت که علت پذیرش دیدگاه دوفضایی از سوی کاربران، پنهان ماندن مضرات این «تز» از دید آن‌ها توسط دستگاه اجرایی است؟

شیوۀ تعامل و اعتماد کاربران به فضای سایبر بر اساس نوع شناخت آن‌ها از این فضا بر می‌گردد. حدود دو دهه است که گروهی در کشور رویکرد دوفضایی را ترویج می‌کنند. از همین جهت ذهنیت کاربران نیز متأثر از این رویکرد شکل گرفته است. به‌نوعی می‌توان گفت که تعدادی اسطورۀ غیرواقعی نسبت به فضای مجازی در ذهن کاربران نقش بسته است. یک اسطوره این است که فضای مجازی به ما خدمات می‌دهد و این خدمات رایگان است.

اسطورۀ دیگر باور به این است که ارائه‌دهنده‌ی خدمت محرم ماست و به حریم داده‌های ما تجاوز نمی‌کند. یک اسطورۀ دیگر این است فضای مجازی همه‌جا در دسترس ماست. اسطورۀ دیگر این است که هر اشتباهی در فضای مجازی قابل جبران است بدون اینکه لازم باشد غرامت سنگینی پرداخت شود. اسطورۀ دیگر، تصور این است که تغییر یا پاک کردن هویت در فضای مجازی بسیار ساده است. یک اسطوره‌ی خطرناک دیگر که بسیار رایج است این است که مردم تصور می‌کنند اطلاعات آنها مهم نیست و ارزش خاصی ندارد. اسطورۀ دیگر هم این است که فعالیت در فضای مجازی آسیبی به محیط زیست نمی‌زند و اصصلاحاً بسیار پاک و تمیز است.

باید تاکید کرد که شکل‌گیری این اسطوره‌ها مولود ترویج نگاه دو فضایی به مدیریت فضای مجازی است.

دربارۀ اسطورۀ ارائه خدمات در فضای مجازی باید گفت اگر ما از خدمات این فضا استفاده می‌کنیم، در عین حال، به این فضا خدمات هم می‌دهیم. اگر به پلتفرم‌های شکل گرفته در وب 2 نگاه کنید، می‌بینید که ارزش عموم آنها اساساً ناشی از فعالیت کاربران در آنهاست و زیرساخت‌های نرم افزاری و سخت‌افزاری در رده‌های بعدی قرار می‌گیرد. برای مثال شبکۀ اجتماعی فیس‌بوک را در نظر بگیرید که جمعیت آن بیش از جمعیت بزرگترین کشور کره‌ی زمین است. تصور «رایگان بودن این خدمات» نیز کاملاً اشتباه است. این خطای راهبردی برگرفته از عدم آگاهی کاربران نسبت به ارزش واقعی اطلاعاتی است که در اختیار یک برنامه قرار می‌دهند. واقعیت این است که ارزش اطلاعات کاربران بسیار بیشتر از آن چیزی است که تصور می‌‌کنند.

اسطوره‌ی دوم، در مورد عدم تجاوز ارائه‌دهندگان خدمت به حریم کاربر، امروزه به‌وضوح شکسته شده است. بسیاری از شرکت‌‍‌های بزرگ ارائه‌دهندۀ خدمات مانندGoogle  و Facebook به‌صراحت اعلام کرده‌اند که از اطلاعات شخصی کاربران استفاده می‌کنند و آنها را می‌فروشند، هر کاربری هم که مشکلی با این مسئله دارد، امکان خروج از پلتفرم‌های این شرکت‌ها برای آن‌ها فراهم است!

اسطوره‌ی دیگر این بود که تصور می‌شود اشتباهات در فضای مجازی به راحتی قابل اصلاح هستند! برای مثال کاربری به اشتباه، پیامی در یک گروه در پیام‌رسان ارسال می‌کند و بعد از اینکه متوجه اشتباه خود می‌شود، این پیام را پاک می‌کند و تصور می‌کند که اثری از آن باقی نمی‌ماند. در صورتی که ممکن است آن پیام به‌طور گسترده بازنشر شده باشد.

در خصوص اسطورۀ هویت، نکته‌ای که باید به آن اذعان کرد این است که رصد فضای سایبر توسط سطوح مختلف مدیریت کشورها امکان‌پذیر است و امکان پنهان کردن کامل این هویت برای کاربر وجود ندارد.

گزاره‌ی «اطلاعات یک کاربر ساده به درد کسی نمی‌خورد» باور اشتباه بعدی است که بسیاری از کاربران فضای سایبر دچار آن می‌شوند. نکتۀ اول این است که اطلاعات هر کاربری برای ارائه‌دهندگان خدمات فضای سایبر کاربرد دارد و استفاده می‌شود؛ اما در وهلۀ بعد باید به این نکته توجه کرد که جمع‌آوری اطلاعات هر کاربر زمانی ارزش بیشتری پیدا می‌کند که کنار اطلاعات سایرین قرار می‌گیرد و به دنبال آن امکان تحلیل داده‌های کلان برای ارائه‌دهندۀ خدمات فراهم می‌شود تا هر شخصیت حقیقی یا حقوقی با توجه به نیاز خود از آن‌ها بهره ببرد. بنگاه‌های اقتصادی برای فروش بیشتر، رسانه‌ها برای افزایش اثرگذاری فکری، سیاست‌مداران برای جلب رای مردم و هنرمندان برای جذب دنبال‌کنندگان بیشتر با مقاصد مختلف می‌توانند از مشتریان اطلاعات ما باشند و آن‌ها را خریداری کنند. اگر در گذشته قدرت برتر در اختیار مالکان انرژی بود، امروز حاکم مطلق جهان کسی است که بر فضای سایبر حاکم باشد و داده‌های کلان را در اختیار بگیرد.

اسطوره‌ی اشتباع دیگر فاقد ضرر دانستن فعالیت در فضای سایبر برای محیط زیست است. دانشگاه هاروارد در سال 1387 «ه‍.ش» پژوهشی انجام داد که نتایج آن مدتی بعد منتشر شد. یافته‌های این پژوهش حاکی از این است که به ازای هر جستجوی کاربران در جستجوگر گوگل معادل 7 گرم CO2(دی اکسید کربن) وارد هوا می‌شود! بر اساس این محاسبات حجم آلودگی که سوخت‌های فسیلی، دود اتومبیل‌ها و گازهای حاصل از سوخت نیروگاه‌ها وارد جو می‌کند، قابل قیاس با آلایندگی حاصل از تکنولوژی‌های فضای سایبر نیست!‌ بنابراین، این دیدگاه که فضای سایبر آسیبی به محیط زیست نمی‌رساند، اساساً یک توهم و ساده‌اندیشی است! در حقیقت تمام ارکان فضای سایبر، به طور خاص رکن محاسبات مقدار زیادی انرژی مصرف می‌کند که حاصل آن آلودگی بیش از پیش فضای حقیقی زیست بشر است.

واقعیت این است که حاکمانی که نظم نوین جهانی ایده‌آل آن‌ها برای حکمرانی است، صرفاً به منافع اقتصادی خود می‌اندیشند، به همین جهت در مسائلی مانند بیماری کرونا پیش از دریافت تأییدیه‌ها و مشخص شدن قطعی نتایج بالینی (مانند عوارض و اثربخشی)، واکسن‌های خود مانند آسترازنکا و فایرز را برای کسب منافع سیاسی، فرهنگی و اقتصادی به کشورهای دیگر صادر می‌کنند. همین‌ها در مسائل فضای سایبر هم هیچگاه اجازۀ شنیده شدن هشدارهای پژوهشگران مستقلی که نسبت به خطرات امواج الکترومغناطیس در جهان هشدار داده‌اند را به جامعه جهانی نداده است. هرگاه موضوعی علمی در مواجهه با خواسته‌های برتری جویانۀ آن‌ها مطرح شده است، تلاش کرده‌اند تا مسئلۀ دیگری را مطرح کنند و صحبت علمی دانشمندان را به حاشیه هدایت کنند؛ بنابراین، این یک اشتباه است که تصور کنیم دیدگاه حاکم بر جهان علمی و مستدل است!

کشور ما هم عاری از این مسئله نیست. یکی از مسئولین کشور اعلام کرده است که کسی حق اظهار نظر در خصوص مصوبات ستاد کرونا را ندارد! کشور ما بر پایۀ مردم‌سالاری دینی استوار است که هر شهروند ایرانی در آن مجاز به اظهار نظر مستند است، کارشناسان که جای خود دارند. در شرایطی که کمیته علمی ستاد کرونا بارها نظراتی می‌دهد ولی خود پس از مدتی به نفی آن می‌پردازد، چطور از کارشناسان امر انتظار دارند که انتقادی به عملکرد آن‌ها نداشته باشند! پزشکان سوگند خورده‌اند که مانع ضرر به جان مردم شوند. برای مثال، اگر آنها متوجه آسیب سفرهای نوروزی بودند، چرا سکوت اختیار کردند؟ وظیفۀ آنها حکم می‌کرد که با برقراری ارتباط با افکار عمومی، مردم را از غلط بودن تصمیم ستاد کرونا مطلع کنند. نه اینکه شرایطی فراهم کنند که مدتی بعد آدرس غلط به مردم ارائه شود و عراقی که مرزهای آن مدت‌ها بسته است، عامل شیوع موج چهارم کرونا بیان شود. چرا اعضای کمیتۀ علمی ستاد کرونابه رسالت خود عمل نمی‌کنند؟ دلیل اینکه خطر تصمیمات اشتباه مجریان را به گوش مردم نمی‌رسانند، چیست؟

اعتقاد داریم تا زمانی که این اسطوره‌ها اصلاح نشوند و رویکرد درستی جایگزین نشود، حتی تغییرات گسترده در دستگاه اجرایی کشور نیز مشکل مدیریت فضای مجازی ما را حل نخواهد کرد. البته منظور ما از مدیریت به‌هیچ وجه اعمال فیلترینگ (به‌معنای قطع دسترسی) نیست. حتی معتقدم این مسئله به روند مدیریت فضای مجازی کمکی نخواهد کرد. قطع دسترسی راهکار پیشنهادی ما نیست، بلکه مهاجرت داوطلبانه چارۀ کار است.

این مهاجرت با معرفی یک اپلیکیشن ایرانی برای جایگزینی با نمونۀ خارجی محقق نمی‌شود. مهاجرت نیازمند یک پلن و پروسه است. در داستان حضرت موسی (ع) که یکی از مأموریت‌های ایشان خروج قوم بنی‌اسرائیل از مصر بود، مراحلی طی شد که آن‌ها آمادۀ مهاجرت شدند؛ بنابراین ما هم باید مراحل مهاجرت را در نظر بگیریم. در ابتدا برای اینکه افکار عمومی آمادۀ مهاجرت شود، ابتدا باید اسطوره‌های ذهنی کاربران را اصلاح کنیم و واقعیت‌ها را بیان کنیم. نخستین اقدام راهبردی برای اقناع کاربران، خروج رسمی تمام مسئولین کشور از پلت‌فرم‌های خارجی خواهد بود. مردم نمی‌پذیرند دسترسی عمومی به یک پلت‌فرم قطع باشد اما اغلب مسئولین کشور فارغ از جناح بندی‌های سیاسی در آن‌ها فعالیت کنند!

هنگامی که جامعه از مجموعه حاکمیت فارغ از هرگونه مرزبندی، صداقت نمی‌بیند، راضی به مهاجرت از این فضا نخواهد شد. در این شرایط عدم صداقت، تلقی جامعه بر این پایه شکل می‌گیرد که ابزارهای خارجی مزیت‌هایی دارد که مسئولان قصد محروم کردن مردم از آن‌ها را دارند ولی خودشان استفاده می‌کنند!

قاطعانه عرض می‌کنم که اگر شبکۀ ملی اطلاعات به صورت حقیقی شکل بگیرد، غالب کاربران ایرانی با میل خود به آن مهاجرت خواهند کرد. هنگامی که شبکۀ ملی اطلاعات امکان درآمدزایی برای کاربر خود دارد حتی آن فردی که فعالیت اقتصادی دارد نیز با اشتیاق استفاده از این شبکه را خواهد پذیرفت.

جالب است که بدانید فیلترینگ با روش قطع دسترسی ابداع دولت اصلاحات بود و اسناد متقن آن نیز وجود دارد. همان زمان هم تلاش شد که قشر انقلابی ابداع کنندۀ این مدل از مدیریت در فضای سایبر معرفی شوند. این جریان غرب‌گرا فقط به دنبال کسب منفعت خود است و به دنبال رفع مشکل مردم نیست؛ فضای مجازی را برای فرزند خود مسدود می‌کنند ولی کودکان ایرانی را در این فضای «ول» بدون مراقبت رها می‌کنند! هیأت اجرایی کشور ده‌ها کار نیمه تمام در عرصۀ مدیریت کشور دارد؛ این که جلسه بگذارند تا برای اختلال یک برنامۀ آمریکایی، اپراتورها را جریمه کنند، در حالی که این برنامه حتی مجوز بهره‌برداری در ایران را هم نداشته است، باید ما را حساس کند و جامعه نیز متعجب از این رفتار دوگانه باشد!

 

انتهای پیام/

 
 
واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط