آمریکا چگونه برای داعش ریل‌گذاری کرد؟/ راز کلیپ‌های «جان جهادی» داعش در سوریه


محمد اموازی که به جان جهادی هم معروف بود، در یکی از فیلم‌ها ایستاده و خطبه مفصلی بیان می‌کند که اولین صلیب امریکایی را در دابق دفن می‌کنیم.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، سومین شب از مجموعه «ضیافت‌های روایت» با موضوع پدیده داعش توسط انتشارات خط مقدم در کلاب هاوس برگزار شد. هادی معصومی زارع، نویسنده و پژوهشگر که از ابتدای بحران سوریه در این کشور حضور داشته و سال های زیادی از عمرش را به تحقیق در مورد داعش پرداخته، در این شب از تجربه‌هایش در این سال ها برای مخاطبان گفت و به سوال‌هایشان پاسخ داد. هادی معصومی زارع دو کتاب با عناوین «بوی انار و انتحاری» روایت نبرد با داعش در حویجه عراق و «از فرانکفورت تا رقه» را که حاوی گفت‌وگو با چند نفر از اعضای گروه داعش است، نوشته که به زودی توسط انتشارات خط مقدم منتشر خواهد شد.

بحث اول که برای همه مخاطبان، سؤال بود و می‌خواستند در مورد آن صحبت کنند، مسئله آخرالزمان در داعش بود. معصومی زارع در ابتدای صحبت‌هایش در پاسخ به سؤالی در مورد اینکه داعش چقدر برای پیشبرد کار خود از گفتمان مهدویت استفاده کرده است، گفت: مسئله مهدویت در داعش یک مسئله‌ای است که همواره پررنگ و محل بحث بوده است، کتابی به نام «رستاخیز داعش» می‌خواندم که عمده بحث آن مهدویت در داعش بود. نمادها و ارجاعاتی به مسئله آخرالزمان دارد.

اگر بنا بر مقایسه باشد، به نظر می‌رسد نمادگرایی داعش در این موضوع خیلی پررنگ‌ است؛ یعنی نگاه آخرالزمانی در داعش در جنگ‌های سال 2013 و 2014 بسیار پررنگ می‌شود. مجله معروف داعش به نام دابق را مطالعه کنید، دابق یک روستایی در شمال شرق حلب است که براساس حدیثی که در روایات اهل سنت وجود دارد، محل یکی از جنگ‌های سخت آخرالزمانی بین امپراطوری روم به عنوان نماد غرب و جهان اسلام است. وقتی فیلم‌ها، بیانیه‌ها و کتاب های داعش را نگاه می‌کنید، می‌بینید که داعش همواره تلاش کرد در ادبیات و گفتمانش فعالیت و کنش‌گری خود را به عنوان یک فعالیت آخرالزمانی به خیر و شر، حق و باطل جلوه دهد. شعار خلافت داعش در واقع شعار آخرالزمانی است که در حدیثی از پیامبر(ص) نقل شده است، انتخاب پرچم نیز در همین راستا است. در روایت شیعی و اهل تسنن داریم که پرچم‌های سیاهی در خراسان بلند می‌شوند که یاری‌رسان موعود هستند و انتخاب پرچم سیاه از سوی داعش یک انتخاب آخرالزمانی است. این نگاه آخرالزمانی برخلاف نگاهی است که در ایران نسبت به داعش وجود داشت و دارد، چون ما با داعش پدرکشتگی داشتیم و درگیر جنگ بودیم و خونی بین ما و آنها ریخته شده است. در رسانه‌های رسمی همواره سعی کردیم از داعش یک چهره سیاه، اهریمنی، پلید، عقب مانده و بدوی که هیچ درکی از جهان پیرامون خود ندارد، نشان دهیم. بخش‌هایی از این حرف‌ها درست است اما متأسفانه همه این حرف‌ها هم درست نیست.

او به تحقیقاتی  که در مورد داعش انجام داده است اشاره و اضافه کرد: من زمانی که روی پدیده داعش پژوهش می‌کردم، به این نتیجه رسیدم که داعش آن طور که ما فکر می‌کنیم عقب مانده نیست، آن طور که ما فکر می‌کنیم بدوی نیست، درست است که با داعش به ویژه در حوزه فقه مسائل و اشکالات متعددی داریم ولی اگر بدانید داعشی‌های عقب مانده در کتاب‌های درسی خود زبان انگلیسی را گنجانده‌اند، شاید نظرتان تغییر کند. نگاه ما به داعش، نگاه صحیحی نیست. یکی از جاهایی که نشان می‌دهد داعش اتفاقاً جریانش را به روز جلو می‌برد، فعالیت و مسائل رسانه‌ای داعش است. این فعالیت‌ها، بسیار دقیق و حساب شده بود.

زارع فعالیت‌‌های داعش را حساب شده و دقیق عنوان کرد و افزود: در شهر دابق داعشی‌ها در یکی از فیلم‌ها برخی از گروگان‌های امریکایی را توسط شهروندان غربی که به داعش پیوستند، ذبح می‌کنند. محمد اموازی که به جان جهادی هم معروف بود، در یکی از فیلم‌ها ایستاده و خطبه مفصلی بیان می‌کند که اولین صلیب امریکایی را در دابق دفن می‌کنیم و منتظر هستیم مابقی ارتش صلیبی شما را هم اینجا ذبح کنیم. این بسیار معنادار بود؛ یعنی ما منتظر شما در دابق برای جنگ آخرالزمان هستیم. سرباز سابق ارتش امریکا را ذبح می‌کند و این بسیار معنادار است و دوباره کلیپ دیگری از همین جا در دابق منتشر می‌کند که سه داعشی غربی که یکی از فرانسه، یکی از بریتانیا و دیگری در تپه مشرف به دابق می‌ایستند و از جنگ آخرالزمان صحبت می‌کنند. شما اگر بخواهید ادبیات آخرالزمانی را در داعش بررسی کنید، اصلاً قابل مقایسه با ادبیات و گفتمان ما نیست. در عراق و سوریه روی مسئله آخرالزمان تمرکز نداشتیم.

معصومی زارع در ادامه به تفاوت‌های بین داعش در رسانه و داعش در حقیقت اشاره کرد و با ذکر خاطره‌ای از دیدار با چند داعشی گفت: اولین باری که پیگیر بودم و به ذهنم رسید که داعشی‌ها را ببینم، زمانی بود که در جنگ عراق از سوریه برگشتم. عملیات فلوجه تمام یا تعطیل شده بود و برای استراحت به پادگانی در شهرک صدر آمده بودند. این پادگان، یک پادگان قدیمی حزب بعث است که در ابتدای شهرک صدر قرار دارد.

در بین کسانی که آنجا بودند، صحبت از داعشی‌های بازداشتی بود، بلافاصله خواستم بدانم اوضاع به چه صورت است و فهمیدم در همان پادگان یک سری از داعشی‌های بازداشتی را نگهداری می‌کنند. ذوق کردم و از آنها خواهش کردم به من اجازه دهند با داعشی‌ها صحبت کنم. تصورم این بود که همانند ایران است و باید نامه‌ای بیاوریم و امضا بگیریم و در انتها موافقت کنند.

ماه رمضان بود و داعشی‌های زندانی در حال خوردن افطار بودند، بعد از افطار خواستم آنها را بیرون بیاورند. اولین نفر یک نوجوان 17 ساله بود به نام سجاد و از اهالی موصل بود. از 15 سالگی به داعش می‌پیوندد و در 16 سالگی اسیر می‌شود و خود را تسلیم می‌کند. بسیار باهوش بود. نکته جالب این بود که مادربزرگ این پسر نوجوان شیعه اهل ناصریه بود. پدربزرگش هم سنی بود. خانواده معمولی‌ای داشت که خیلی اهل نماز نبودند و برخی از آنها نیز اهل رفتن به کاباره هم بودند.

یکی از برادرانش هم بعداً به داعش می‌پیوندد و کشته می‌شود. یک برادر دیگرش به همراه پدرش هم با نفتکش از کردستان عراق نفت به ایران می‌آورند و با ایران رفت و آمد دارند. این برادر می‌رود و شوهر خاله اینها که داعش بود، اینها را قانع می‌کند که توبه کنید و آدم‌های خوبی شوید، خدا گناهان شما را می‌بخشد و به بهشت می‌روید؛ در نتیجه می‌رود و کشته می‌شود. برادر اول و بزرگتر که کشته می‌شوند، این نوجوان هم با هدف انتقام داخل داعش می‌آید. اولین چیزی که در داستان این پسر به من شوک وارد کرد، این بود که همه داعشی‌ها با کینه نسبت به شیعه وارد داعش نمی‌شوند.

ما این نگاه را داریم که همه با انگیزه‌های دینی وارد این جریان می‌شوند اما درست نیست. مثل هر جنبش اجتماعی دیگری افراد می‌توانند با انگیزه‌های مختلف وارد شوند، پس نباید همه افرادی را که به داعش می‌پیوندند، با یک چوب بزنیم. ممکن است هر یک با یک نیت وارد داعش شده باشند. نمونه همین سجاد است که برادر او با نگاه دینی می‌رود و خود او با نگاه انتقام برادر می‌آید و بعد در شرایطی قرار می‌گیرد که خود را تسلیم می‌کند.

این پژوهشگر ادامه داد: داعش متأسفانه تمام توان خود را آورد و عملاً در زمینی بازی کرد که منافع غرب را تأمین می‌کرد، عملاً کاری کرد که امریکایی‌ها می‌خواستند. اعتقاد من این است که در شکل‌گیری این انگیزه و حرکت به این سمت امریکایی‌ها نقش بسیار پررنگی داشتند.

وی افزود: داعش به عنوان پدیده‌ای که به وجود آمده، قابل همکاری نیست چون از یک رحمی متولد شده که پاکی در آن نبوده است. نه قابل مذاکره است، نه قابل تفاهم و نه قابل همکاری. متأسفانه این جنگ ناگزیر بود و باید انجام می‌شد و شد. هزینه‌ها هم باید پرداخت می‌شد و شد. برخی از چیزها ناگزیر است. شرایط سیاسی، اجتماعی منطقه‌ای و بین‌المللی همین اراده را داشتند و این ظرفیت هم وجود داشت و این برخورد اتفاق افتاد. همانند دو ماشینی که ترمز بریده باشند و در جاده باریکی روبروی همدیگر باشند و نهایتاً به همدیگر می‌خورند، اجتناب‌ناپذیر است. 

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط