پادکست|ماجرای نادر شاه و عنایت امام علی (ع)
«کهکشان نیستی» نام رمانی است که بر اساس حیات ۸۱ ساله آیت الله سید علی قاضی توسط محمد هادی اصفهانی در شهر نجف اشرف به رشته تحریر آمده است.در برشی از این کتاب ماجرای نادر شاه و کرامات امام علی علیه السلام را میشنوید.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «کهکشان نیستی» نام رمانی است که بر اساس حیات 81 ساله آیت الحق سید علی قاضی طباطبایی توسط محمد هادی اصفهانی در شهر نجف اشرف به رشته تحریر آمده است، نویسنده در آن سعی نموده که زندگی آیت الله سیدعلی قاضی را از بدو ورود به نجف و آشنایی ایشان با اساتیدشان و همچنین نحوه تربیت و سیر و سلوک و تربیت شاگردان ایشان را به طور مستند داستانی به رشته تحریر درآورده و به تصویر کشد.در برشی از این کتاب ماجرای نادر شاه و کرامات امام علی علیه السلام را میشنوید.
در برشی از کتاب میخوانیم:
«نادرشاه افشار، 155 سال پیش از این، در سال 1156 قمری به نجف آمد و برای ارادتی که به ساحت امیرالمؤمنین (ع) پیدا کرده بود، دستور به تغییر و طلایی کردن گنبد حرم داد. نادرشاه آدم خشن و سرسختی بوده و اطرافیانش به شدت از او واهمه داشتهاند. او روزی همراه نوچهها و اطرافیانش به سوی حرم میآید و میبیند که فقیر نابینایی روی زمین نشسته و کاسهای جلوی پایش گذاشته است.»
نادرشاه توقف میکند و به سمت نابینا میآید و به او میگوید: چه مدت است که اینجا مشغول این کار هستی؟ فقیر پاسخ میدهد که بیست سال است کار من این است و اینجا مشغولم.
نادرشاه با عصبانیت میگوید: بیست سال است که اینجا در کنار این حرم نشستهای و شفای چشمانت را از شاه مردان نگرفتهای؟ نابینا با شنیدن صدای نادرشاه و سرسختی و ابهت کلامش، به لرزه میافتد. نادرشاه ادامه میدهد: برای زیارت به حرم میروم و برمیگردم، اگر در این فاصله شفای چشمت را نگرفته باشی، همین جا گردنت را میزنم.
نادرشاه میرود و ترس به جان این نابینا میافتد و از اعماق وجود، شروع به صحبت با امیرالمؤمنین (ع) میکند. چون چارهای نداشته و راه به جایی نمیبرده است، دلش به لرزه میافتد و خواهشش را به تمام معنا از حضرت طلب میکند.
به استیصال میافتد و در لحظهای، باورش میشود که کسی را جز مولایش ندارد و چون طلب حقیقی کرده بود، در همان جا پس از این همه سال، شفای چشمانش را از امیرالمؤمنین علی میگیرد.»
در ادامه پادکست صوتی این روایت را میشنوید:
انتهای پیام/