دیدگاه| تاملاتی درباره تاجزاده و رفقا


«درباب واکنش‌ها به نامزدی تاجزاده، عکس العمل افراد رادیکال اصلاح طلب بیش از دیگران حائز اهمیت است؛ کسانی که به خوبی می‌دانند تاجزاده امکان تایید صلاحیت در انتخابات را نداشته و از کاندیداتوری مقصودی دیگر دارد.»

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- فضای انتخابات ریاست جمهوری امسال ویژگی های خاص خود و بلکه منحصر به فردی دارد؛ از گمانه زنی ها در مورد کاندیداهای احتمالی تا اظهار نظرهای برخی از این نامزدها در فضای رسانه ای. در این میان،  نامزدی تاجزاده و اظهارات و حواشی به وجود آمده در باب آن، مقصود نوشتار حاضر است.

نامزدی تاجزاده را از دو جنبه میتوان بررسی کرد:

در درجه  اول بررسی نفس این کنش سیاسی و در درجه دوم واکنش ها نسبت به آن. در بررسی جنبه اول نیز از دو وجه میتوان به موضوع پرداخت؛ در وجه اول بررسی اظهارات تاجزاده در سالیان اخیر و نسبت شان با اقدام به نامزدی و در وجه دوم اظهارات و ایده های انتخاباتی او.

در سالیان اخیر تاجزاده سعی کرده تا با نقدها و هجمه های فراوان به ساختار و راس نظام چهره ای منحصر به فرد به خود ببخشد. این اقدامات تاجزاده نمودی از رادیکالیسم اصلاح طلبی است. رادیکالیسمی که با هجمه های خود سعی بر خدشه در اصول نظام و بعضا تحریک مردم به منظور اعلان نارضایتی و یا حتی جنبش  اجتماعی را داشته و یا دست کم رویای به وقوع پیوستن این آخری را در سر می پرورانده است.

حال تاجزاده با این پیشینه و جایگاه، قصد کنش سیاسی دیگری نموده و خود را در قامت رئیس جمهور بالقوه فرض کرده است؛ اما رئیس جمهوری که به زعم او فاقد اختیارات است!

یک ناظر بیرونی، با اندک خرد سیاسی و  فارغ ازقیل و قال های سیاسی، درک میکند که فردی با چنین پیشینه ای بلحاظ قانونی امکان عبور از ساز و کار نظارتی نظام را ندارد.

خود او نیز این  را می‌داند که به دلیل قبول نداشتن قانون اساسی و عدم التزام به آن، قرار گرفتنش در فهرست نامزدها امکان وقوعی ندارد.

با این اوصاف  سوال اصلی این است که  هدف غائی وی از حضور در کار زار انتخاباتی چیست؟ حضوری که با تناقضات گفتاری و کرداری تاجزاده و امثال اوسر سازگاری ندارد.

تاجزاده خود، پاسخ هایی به این پرسش داده که کوچکترین تناسبی با سطح این کنش در بستر انتخابات نداشته و تکرار همان ادعاهای سابق این فرد در مقام به اصطلاح منتقد است.

می توان گفت که «دیده شدن» و «رادیکال کرن» فضای انتخاباتی از جمله اغراض نهفته در این اقدام است. برخی از افراد نزدیک به محافل اصلاح طلب نیز برای اقدام او   اهدافی همچون  «دعوا راه انداختن» و «تشدید حملات علیه نظام» را ذکر کرده اند:

علاوه بر این، تاجزاده گویا ناراضی از دیده نشدن در مقام یک منتقدِ بدور از قدرت، برآن شده تا با حضور در تحرکات پیشا انتخاباتی بستری به منظور دیده شدنِ بیشتر فراهم سازد.

رجوع به اظهارات افراد  نزدیک و همدل تاجزاده در فضای مجازی  و انواع مطالب باربط و بی ربط درباب اقدام انتخاباتی او از این خبر میدهد که پروژه "بیشتر دیده شدن" چندی است که از جانب شخص او و اعوان و انصارش پیش گرفته شده است.

اما بررسی وجه دوم از این بخش، یعنی رجوع به سخنان انتخاباتی تاجزاده وخامت اوضاع  و البته ابتذال بیشتری را نشان می‌دهد: عدم ایده  درباب حکمرانی ولو به نحو خام و اجمالی، تکرار شعارها و ادعاهای سابق بدون ارائه حداقلی از برنامه های مرسوم اقتصادی و سیاسی، سیاست زدگی مفرط و رادیکال کردن فضا با ابداع انواع دو قطبی های کاذب، درک ساده انگارانه از نظام روابط بین الملل و سیاست خاجی، شلوغ بازی با ژست کاذب مردم گرایی و مواردی از این دست در سخنان امروز تاجزاده به چشم می‌خورد.

از این منظر، نفس حضور تاجزاده به خودی خود تحلیلی بیش از این نمی طلبد، اما میتواند زنگ خطری برای نظام باشد با این توضیح که معضلات و مشکلاتی در زمینه حکمرانی سبب شده تا بستری برای جلوه و بروز چنین پدیدارهای مبتذلی  فراهم شود. مگر اینکه این انگاره را بپذیریم که پدیدار تاجزاده به عنوان سوپاپ اطمینان از سوی نهادهای امنیتی نظام حمایت شده و یا اینکه برساخته خود همین نهادهاست! بماند که عدم برخورد با او نیز این انگاره را تقویت میکند.

اما درباب واکنش ها به نامزدی تاجزاده، عکس العمل افراد رادیکال اصلاح طلب بیش از دیگران حائز اهمیت است؛ کسانی که به خوبی می‌دانند تاجزاده امکان تایید صلاحیت در انتخابات را نداشته و از کاندیداتوری مقصودی دیگر دارد.

این افراد بی توجه به توانایی، سوابق اجرایی، برنامه اقتصادی و به طور کلی چارچوب ارزیابی استاندارد درباره هر نامزد انتخابات، با تکرار ادعاها و شعارهای ساختار شکنانه و رادیکال به استقبال نامزدی تاجزاده رفته  و البته در میان سخنان خود  نکات مهمی را روشن می‌سازند.

به عنوان مثال آقای سعید حجاریان در مصاحبه ای ضمن استقبال از حضور تاجزاده، گفته است: «برنامه‌های تاج‌زاده از سقف مطالبات احزاب اصلاح‌طلب فعلی بالاتر است.

بنابراین ایشان یک‌تنه به میدان آمده است تا این مطالبات را مطرح کند و طبعاً رد صلاحیت خواهد شد.»

در قسمت پایانی این مصاحبه حجاریان در مواجهه با این پرسش که » شما احتمال رد صلاحیت تاج‌زاده را قوی‌ می‌دانید. گفتار و کنش او بعد از رد صلاحیت می‌بایست چه سمت‌و‌سویی داشته باشد؟» پاسخ داده است: «جامعه ایران در شرایط فعلی، برخلاف اظهارات برخی جامعه‌شناسان، وضعیت جنبشی ندارد و اگر هم جنبشی وجود داشته باشد، هسته آن سیاسی نخواهد بود. بنابراین، لازم نیست درباره کاندیداتوری تاج‌زاده تخیل کنیم و تحلیل تخیلی‌مان را به‌عنوان تحلیل بازدارنده به سیستم بفروشیم چرا که تصمیمات بالادست به نحوی متفاوت اتخاذ می‌شود! اما از باب ایجاب؛ تاج‌زاده اکنون مانیفستی منتشر کرده و در توییتر نوشته است بنا دارد برنامه خود را هم ارائه کند. او بعد از رد صلاحیت می‌تواند افرادی را در تراز برنامه‌اش ذیل یک حزب سیاسی جدید سامان دهد. در آینده، ممکن است این حزب در جذب نیرو و اثرگذاری بر فضای سیاسی اثرگذار باشد یا نباشد.» این عبارات قابل تامل اند.

حجاریان در مقام نظریه پرداز طیف رادیکال اصلاح طلب، سودایی برآمده از ناخودآگاه این طیف را لو میدهد: جنبش! در سوال، سخنی از جنبش نیست و تنها از کنش سیاسی احتمالی تاجزاده پرسیده شده، اما در پاسخ ناگفته ای مبنایی بر زبان آورده می‌شود؛ اما گویی آنکه سودای جنبش فی الحال همچون آرزویی محال جلوه کرده و فعلا می‌توان با حضور در صحنه انتخابات و رد شدن، به تاسیس حزبی(!) اندیشید و طرح جنبش را به زمان آینده موکول کرد.

علاوه بر  تمنای جنبش، می‌توان این گونه نیز گفت که قطب نمای رادیکالیسم  اصلاح طلبی در فضای سیاسی کشور همواره به سمت قدرت طلبی بوده و حیات و مماتش در نسبت با قدرت  تعریف می‌شود.

این قدرت طلبی، چنان اهمیت داشته که با اعمال متناقضی همچون حضور در انتخاباتی که ساز و کارش را قبول ندارند، توام شده است! بر خلاف داعیه مردمداری، در این نگرش مردم در حکم ابزاری به منظور رسیدن به قدرت اند و یا آنکه دست کم، از قله قدرت و ازبالا به پایین به آنها  نگریسته می‌شود.

در منطق رادیکالیسم حتی تاسیس حزب نیز منوط به حضور در عرصه انتخابات (میدان قدرت) است که با توفیق و یا عدم توفیق در آن میتوان قبیله ای از کنشگران سیاسی را از بالا تشکیل داده و خود را بر مردم تحمیل کرد.

کنش سیاسی این طیف نیز منوط به داشتن و یا نداشتن قدرت است؛ آنجا که تمامی قدرت را در دست دارند، از مشروعیت آن سخن می‌گویند اما زمانی که از قدرت دور افتند کنش ساختارشکنانه در پیش گرفته، مشروعیت انتخاباتی که خودشان در آن حضور یافته را زیر سوال برده و در نهایت  ابایی از تحقیر مردم به عنوان عاملان اصلی قدرت بخشی ندارند؛ تجربه انتخابات سال 88 این نکته را بخوبی بیان می‌کند.

بد نیست که عقلای جریان موسوم به اصلاح طلب نسبت خود با رادیکالیسم را ازاین منظر به تامل بنشینند.

انتهای پیام/