تلخ و شیرین فروش کتاب در بحبوحه کرونا/ معیشت فرهنگی به بازی گرفته شد
گروه استانها- کتابفروشی در بحبوحه کرونا تلخ و شیرینیهای خاص خود را دارد و البته که شاید کفه تلخی آن در این شرایط بیشتر از کفه شیرینی باشد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهدمقدس ، فروشگاه کتاب دانشکده اولین واحد صنفی است که به طور رسمی با هدف توسعه مطالعه آزاد در فضای دانشگاهی فعالیت میکند اما آسیبهای اقتصادی ناشی از شیوع ویروس کرونا مدتهاست گریبان این کتابفروشیها را گرفته و در جنگ سخت اقتصادی بقای این مکان فرهنگی را به لبه پرتگاه نابودی کشانده است.
تعطیلیهای مداوم کرونایی که پای آغازش در زمستان 1398 به امروز باز شده در رفتن یا ماندنش بذر تردید کاشته سبب شده تا فروشگاه کتاب دانشکده تاکنون و در مجموع به مدت سه ماه فعالیت نیمروز داشته باشد و سایر روزها را به دلیل دانشجو محور بودن نوع فعالیتش به ناچار به تعطیلی بگذراند و در نتیجه 40درصد از ارزش سرمایه اصلی اش یعنی کتاب را در اثر رابطه معکوس بین بهای کتاب با تورم اقتصادی از دست بدهد.
فقدان ارزش افزوده و تعطیلات کرونایی ژانر سختترین قسمت از سرنوشت بقای این کتابفروشی را شکل داده است. متصدی فروشگاه کتاب دانشکده همان ابتدای مصاحبه روی مسئلهای اساسی دست گذاشت و در زمینه ضرر هنگفت ناشی از فقدان ارزش افزوده برای اصلیترین کالای هر کتابفروشی گفت بالغ بر 90 درصد کتابهای چاپی در کشور ایران درج قیمت دارند و تغییر قیمت آن از سوی خرده فروشی تخلف محسوب میشود طولانی شدن تعطیلات کرونایی مانع از گردش مالی شده و این نقص ضرری جبران ناپذیر را وبال دخل کتابفروشی کرده است.
قصه این کتابفروشی آنجایی تلختر میشود که روزهای نیمه تعطیل دانشگاهی پیش از شیوع کرونا را هم به این نبودنهای اجباری بیفزاییم. این در حالی است که به دلیل آماده نبودن زیرساختهای فرهنگی در این دانشکده باز هم آسیبهای بسیاری متوجه حیاتش بوده و به دلایل نادرست برای مدت حدود یکماه از سوی دانشکده پلمپ بوده است.
میان همه این غصه هایی که دامان فعالیت های فرهنگی این فروشگاها را گرفته سئوالهای فراوان دیگری نیاز به پاسخ داشت که تسنیم برای دریافتن آن به سراغ وحیده فرهمند رفته است. وی که اولین عضو فعال رسمی اتحادیه صحاف، کتاب و نوشت افزار در فضای دانشگاهی است به تمام آنچه از آن یاد شد رنجهای دیگر افزود که مشروح آن را در ادامه این گفتوگوی غمانگیز اما شیرین و جذاب می خوانید:
تأسیس یک کتابفروشی در فضای داخلی دانشکدهای که در حالت عادی هم با محدودیتهای تردد همراه است ممکن است در نگاه اول توجیه اقتصادی نداشته باشد.این مسئلهای است که با فرهمند در میان میگذاریم و میگوید: پیش از آن که به سئوال شما پاسخ بدهم اجازه میخواهم تا بخشی از این سئوال را اصلاح کنم. ببینید اگر اینجا یک کافی شاپ یا سوپرمارکت می بود میتوانستم به سئوال شما بدون هیچ تغییری پاسخ بدهم اما اساساً کسی که وارد فعالیتهای فرهنگی از جمله کتاب و کتابخوانی میشود نباید بحث مادی آن را در اولویت قرار دهد از این رو کلمه فرهنگی را جایگزین واژه اقتصادی میکنم و به سئوالتان اینطور پاسخ میدهم که راه اندازی فروشگاه کتاب در دانشکده مهندسی دانشگاه فردوسی درست است که با اتفاقهای حتی عجیب که به ابعاد فرهنگی کار هم ضربه میزد همراه بود اما آنچه سرمایه چند ده میلیونی را چهار سال پای کار فرهنگی نگه داشته؛ تجربههای منِ کتابخوانِ کتابدوست و وسعت علایقم در این زمینه برای به ثمر نشستن یک کار متفاوت فرهنگی است.
مُثبتِ این ادعایم عرضه آثار متنوع با موضوعهای متنوع روانشناسی، فلسفی، ادبیات ایران و جهان، مذهبی، برنامه ریزی و کسب و کار به صورت گزینشی است. در این مجموعه کتابهای درسی نیست تا تمام انرژی و برنامههایم بر هدف اصلی که توسعه و افزایش مطالعه آزاد در قشر دانشگاهی است متمرکز بشود. علاوه بر این خدمات رایگانی که اینجا ارائه میدهم مؤید این ادعاست.
فروشگاه کتاب دانشکده یک مجموعه کامل از کالا و خدمات است که یک کتابدوست مایل است هنگام تهیه کتاب، دریافت کند. البته اگر بخواهم از دیدگاهی دیگر به سئوال شما پاسخ بدهم و جنبه اقتصادی موضوع را هم در نظر بگیرم هر کدام از خدماتی که اینجا ارائه میشود طراحی شده بر بوم کسب و کار است و طبق قاعده برای آن مزدی هست با این وجود برای هر یک از مراجعان به فروشگاه کتاب دانشکده فارغ از سمَت و جایگاهی که دارد بدون دریافت هیچ وجهی حتی ساعتها وقت صرف معرفی کتابهای متنوع به او میشود که گاهی با مراجعان کتابخوان تا ساعتها مباحثه در خصوص موضوعات آن کتابها صورت میگیرد و حتی برای کتابدوستانی که به توضیح بیشتر و به عبارتی راهنمایی پیش از خرید نیاز دارند؛ موضوع کتاب و محوریت مورد بحث در آن را صادقانه و به زبان ساده توضیح داده و در این بین به سئوالهای آنها پاسخ میدهم و این به معنای اجبار و الزام به خرید از این فروشگاه نیست.
اولویت دایر کردن کتابفروشی در فضای داخلی یک دانشکده تأمین منابع مالی نیست. شاید این سئوال ایجاد شود که همین هدف و خرده اهداف را بتوان در خارج از محوطه دانشکده انجام داد اما باید بگویم در آن صورت تمرکز بر هدف اصلی بار مالی بیشتر داشت. در درجه اول ارتباط گرفتن با دانشجو سخت می بود. جنس رفاقت، مخاطب کتابخوان و کتابدوست و به طور کلی قشر فرهیخته دانشگاهی را حتی برای گذران اوقات به داخل کتابفروشی میکشاند و همین ورود خودخواسته به محیطی هدفمند می تواند شروع یک مسیر جدید برای او باشد.
برپایی یک کتابفروشی در محیط دانشکده ممکن است با شک و شبهه برای فروش همراه باشد. ضرورت وجود یک کتابفروشی در محیط داخلی یک دانشکده چیست؛ باید بگویم محتویات واحدهای درسی دانشگاهی به دانشجویان دانش می دهد و مطالعه آزاد، بینش که هر دوی این عناصر فقط در کنار هم می تواند تحولاتی در مسیر زندگی آنان به وجود بیاورد از این رو وجود محیطی برای عرضه کتابهای خوب به روشی نو ضروری است.
سنگ بنای این فروشگاه بر فروش کتابهای غیردرسی و تقویت و توسعه سرانه مطالعه آزاد در قشر دانشگاهی است. این هدف مهم تا زمانی که سرمایه مالی من اینجاست برقرار می ماند و هرگز با اضافه شدن اقلام دیگری که اینجا میبینید مثل چند ماگ و گیفت بگ و کاغذکادویی که با هدف ایجاد جذابیتهای محیطی و به علت مخاطب محور بودن کتابفروشی در این مجموعه هست کمرنگ نخواهد شد زیرا منافاتی با هدف اصلی ندارد.
ناگفته نماند از منظر حرفهای و بنا به تعریف اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی اینجا یک کتابفروشی با رعایت استانداردها محسوب می شود هر چند معضل زیرساخت در این دانشکده متأسفانه در بعضی موارد بر کیفیت ارائه خدمات اثر منفی گذاشته است به عنوان مثال بعد از گذشت چند سال از راهاندازی این کتابفروشی هنوز مشکل روشنایی و گرمایش و سرمایش و حمل و نقل هست.
جابجایی مکان کتابفروشی از سوی دانشکده، قطع برق و یا تعمیرات داخلی دانشکده سبب شد کتابفروشی ماهها به حالت نیمه تعطیل درآید. علاوه بر این روشن نبودن اهداف زیر ساختهای فرهنگیاش همواره دردسر ساز بوده تا آنجا که تعطیلی فروشگاه در دی ماه سال 98 را به علت فروش دو قلم کالای چسب پهن و کلاسور در پی داشته که با وجود تأمین رفاه دانشجویان و هماهنگی برای فروش نوشت افزار عمومی ضرری سنگین به لحاظ اقتصادی به گردش مالی کتابفروشی وارد کرد.
علاوه بر این بُرد خبری پلمپ کتابفروشی از سوی دانشکده تصوری غلط از کیفیت فعالیتم در ذهن مخاطبان ایجاد کرد به طوری که با گذشت بیش از یکسال از فک پلمپ علت آن تعطیلی برایشان مبهم مانده است. این اتفاق ها و تصمیمات غلط همه نشان دهنده آماده نبودن زیرساختها برای فعالیتهای فرهنگی است.
هر چند تشکیل و آماده سازی زیرساختها برای این کتابفروشی نه فقط در اینجا که در هر دانشکده ای دایر باشد، خیلی ساده است و آنقدرها که تصور می شود هزینه بر نیست که اتفاقا ارزان و سودآور است. به عنوان مثال میتوان از تعریف یک کتابفروشی و بیان اهمیت وجود آن برای کارکنان و کارمندان این دانشکده گفت و به شکلی موثر تبلیغ کرد. امکانات بیشتر در اختیار کتابفروش بگذارند تا زمینه نشر مطالعه آزاد را در سطح هر چه گستردهتر فراهم آورد.
البته اعضای دلسوز بسیج دانشکده گاهی به صورت خودجوش برای کتابفروشی تبلیغ کردهاند و این در حالی است که هیچ تعریفی از تبلیغ برای کتابفروشی در دانشکده نبوده و یکی از عواقبش بی بهره گذاشتن بسیاری از دانشجویان همین دانشکده از امکانات چنین فضای فرهنگی حتا بعد از دو سال بود به طوری که درصد بالایی از دانشجویان از وجود چنین مکانی در دانشکده خودشان بیاطلاع بودند.
آماده نبودن زیرساختها به همپوشانی فعالیتهای فرهنگی با صدور مجوز از سوی دانشکده جهت برگزاری نمایشگاه کتاب به دفعات در داخل و یا خارج از دانشکده از سوی اشخاص و یا نهادهای دیگر را در پی داشته است. علاوه بر این بسیاری از طرحهای پیشنهادیام که در راستای تقویت و توسعه فرهنگ کتاب و کتابخوانی بود مورد موافقت قرار نگرفت. برگزاری جلسات خوانش و معرفی کتاب و دعوت از بزرگان و ادیبان از جمله آن موارد بود. در اینجا آن سئوال شما در زمینه علاقهمندی به کار فرهنگی به کناری کشیده میشود و سرمایه چند ده میلیونی که مدتها به گردش در نمیآید به چالش کشیده میشود و ممکن است حاصلش از میان رفتن یک فعالیت فرهنگی بینظیر باشد.
سختیهای کار در اینجا به برداشتهای اشتباه از متن قرارداد کاری محدود نیست و بارها این اتفاق به شکلهای مختلف تکرار شده با این وجود مثل هر کار نوی دیگر کاستیهای موجود را به نقطه قوت و پلی برای توسعه تبدیل کردم. البته که تعطیلات تقویمی و غیرتقویمی دانشکده و فصل امتحانات و تعطیلات تابستانی، ضررهای فراوان به پیشبرد اهداف و رونق کسب و کار وارد آورده اما تعطیلات اضطراری ناشی از شیوع ویروس کرونا بیش از هر زمان دیگر ضربه جبران ناپذیری بر پیکره کتابفروشی زده و به شدت متضررش کرده است.
جان سخت بودن یک کتابفروشِ متعهد به انجام کار فرهنگی را در خودم دیدهام و به جرأت میتوانم بگویم هر فرد دیگری جای من میبود نمیتوانست بار سختیها و تلخیها را برتابد و عطای این مکان را همان روزهای اول به لقایش میبخشید. به نظر من کاسب کارانه برخورد کردن با کاری که اینجا انجام میدهم روش نادرستی است.
قبول انجام هر پروژه به ظرفیت مسئولیت پذیری هر فرد برمیگردد اگر اولویتم را انتخاب کاری متفاوت و نو بدانم میتوانم بگویم هرگز جایی از حاشیه یکی از خیابانهای اصلی شهر دایر کردن چنین مکانی ممکن نیست هر چند مثل بسیاری از کتابفروشان میتوانستم کمیّت دخل را ملاک عمل قرار بدهم و به هر کجا بوی نانِ روز هست کوچ کنم و تازه مدعی انجام یک کار فرهنگی ناب هم باشم در حالی که هزاران نفر هستند که میتوانند کار و کسبی تکراری به راه بیندازند.
از منظر من هنر یک کتابفروش انجام کار متفاوت و نو است و طبیعی است که هر نو بودنی بهایی دارد. شاید باورپذیری اش برای آنها که از یک ریال سرمایه انتظار سود سه ریال در هر ساعت از یک شبانه روز دارند سخت باشد؛ ولی همه ما می دانیم که دنیای ما نیاز به گسترش مطالعه هم دارد و سواد ما باید فراتر از یادگیری چند عدد و اسم آن اعداد باشد.
مطابق مطالعاتی که در زمینه کتابداری و علم اطلاعات دارم می توانم قاطعانه بگویم نیازسنجی انجام شده اما به مفهوم تعریف شدهاش در کتابهای دانشگاهی؛ خیر متاسفانه به علت عدم همکاری دانشکده این کار صورت نگرفت با این وجود از مجموع پرسش و پاسخهایی که از مراجعان داشتهام به این نتیجه رسیدم که ظرفیت هست اما نیروی محرکهای برای متبلور شدنش لازم است. پیش از راهاندازی کتابفروشی در این دانشکده به مدت 6 ماه به نظم و انسجام طرحهای متنوعی که سالهای گذشته یادداشت کرده بودم پرداختم.
اگر درباره طرح و انگیزهام توضیح بخواهید میتوانم بگویم سالها پیش هر بار که برای خرید کتاب به فروشگاهی مراجعه میکردم با مشکل تهیه اقلامی برای تزئین و تکمیل بستهبندی و کادوی کتاب مواجه بودم و در کمال تأسف جایی در کلان شهر مشهد نبود که این مشکل را نداشته باشد. بعدها یکی دو کتابفروشی را در سطح شهر دیدم که به درخواست علاقه مندان به کتاب، بعضی از این اقلام را با هدف جوری جنس، کنار کتابها به فروش میرساندند اما باز هم خدماتشان ناقص بود.
از طرفی جایی نبود که من را برای خرید کتاب مورد نظرم راهنمایی کند. استدلالشان هم این بود که مشتری ممکن است با وجود ناآگاهی، کتابهای پر سود را بخرد و این برایشان به صرفه تر است. با همین دیدگاه منفعت طلبانه کسی حاضر به راه اندازی فروشگاه کتاب در دانشکده مهندسی دانشگاه فردوسی نشده بود. یکی از کتابفروشان با سابقه شهر برای سنجش میزان استقبال دانشجویان و اساتید نمایشگاهی چند روزه در این دانشکده برگزار کرد اما با نتیجه دلخواه مواجه نشد از این رو از سرمایه گذاری برای مکان ثابت جهت فروش کتاب صرف نظر کرد.
اما شنیدن این اخبار برای من امیدوار کننده بود. من فروشگاه کتابم را در جایی پی ریخته بودم که هیچ یک از کتابفروشان به اقبال از آن امیدی نداشتند. یعنی اینجا صفر بود. با این وجود سختی های بسیاری را تحمل کردم تا روزی برسد تا آن دانشجویانی که ناباورانه راهاندازی مکان ثابت فروش کتاب در دانشکده مهندسی یک دانشگاه دولتی را غیر ممکن میدیدند؛ به سطحی از علاقه مندی برسند که از من و کتابفروشیام متوقع باشند. دو سال زمان برد تا زمزمههای انتظارات و انتقادات کتابدوستان را شنیدم و این واکنشهای خوشایند خرسندم کرد. من داشتم موفق پیش میرفتم.
اینجا یک فروشگاه کتاب است که در محیطی پژوهشی و آموزشی دایر است. از این رو ظرفیت تبدیل شدن به قطب فرهنگی با رویکرد کتابخوانی دارد. بدون شک با تغییر موقعیت جغرافیایی مکان ثابت برای فروش کتاب از بیرون مرزهای دانشگاه به درون دانشکده، و توسعه و تقویت بینش دانشجویان باید منتظر یک تحول در زمینه کتاب و کتابخوانی باشیم. گفتوگو و اشتراک دانستهها در باره کتابها و نویسندگان در محل ایده آلی همچون یک کتابفروشی دستاوردهای فرهنگی بیبدیل میتواند به بار بنشاند.
از این رو برنامههای متنوع طراحی و اجرا کردهام. فعالسازی طرحی با عنوان سفارش کتاب از برنامههای پرطرفداری است که از سال 1394 به علت میزان اثرگذاری آن بر جذب کتابدوست در این فروشگاه عملیاتی کردهام. بزرگترین کتابفروشیهای دنیا هم همیشه هزاران کتابی را که روزانه منتشر میشود؛ ندارند اما از آنجا که این مکان کمی کوچکتر از حد انتظار است؛ سیستم سفارش کتاب این مشکل را برطرف میکند.
هر کتاب مورد تقاضای کتابدوست، در دفتر ثبت و در اسرع وقت برای او فراهم میگردد. از طرفی از ابتدا قرار نبود که یک کتابفروشی پر از کتابهای جلد رنگی دایر کنم. اینجا بیش از هر کار دیگر نیاز به یک مشاور داشت تا هر مراجع بداند چه کتابی خوب است و چه کتاب خوبی مناسب اوست. از این رو چاره ای اندیشیدم و با شعار «با سفارش کتاب زمان بخرید» این سیستم نوین را اجرایی کردم. تقویت اعتمادسازی و حفظ ارتباط کتابدوست با کتابفروش از نتایج اجرای این طرح است.
از همان ابتدای آغاز فعالیت تا به امروز 99 درصد کتابدوستان از نتیجه مشاوره پیش از خرید کتاب راضی هستند. زیرا مراجع با مشاوره میتواند بداند آیا این کتاب برای او مناسب است و هم بداند با حال فعلی او چه کتابی سازگاری و همزمانی بهتر و بیشتر دارد. این کار علاوه بر حفظ جایگاه این کالای ارزشمند فرهنگی، سبب میشود تا لذت مطالعه برای کتابدوست دوچندان بشود. با لحاظ صرفهجویی اقتصادی در سبدکالا، مزیت دیگری به این طرح افزوده میشود.
مخاطبشناسی یکی از مباحثی است که به جدّ به آن توجه داشتهام و تا کنون برای عملیاتی کردن این مقوله شدت گرایش دانشجویان دانشکده مهندسی به موضوعات متنوع را تشخیص دادهام. مثلاً اینجا به مباحث تاریخی، فلسفی، روانشناسی و کسب و کار بیش از سایر موضوعات علاقه نشان میدهند بنا بر این تمرکز من بیشتر روی کتابهایی با این موضوعهاست. همچنین قفسهای در این کتابفروشی برای فروش کتاب در گروههای سنی کودک و نوجوان است تا مراجعان بتوانند نیاز کتابخوانی فرزندان خود را نیز از این مکان تهیه کنند.
برگزاری نشستهای ادبی از جمله فعالیتهایی بود که در زمان خودش با استقبال مخاطبان علاقه مند رو به رو بود. از آنجا که مساحت این کتابفروشی کافی برای اجرای این برنامه ها نیست و به دلیل عدم موافقت دانشکده برای برگزاری این جلسات در فضای دانشکده از این رو جلسات با موضوع کتاب و کتابخوانی را از طریق گروهی با عنوان کافه کتاب دانشکده در فضای مجازی برگزار کردم. این جلسات با حضور کارشناس متخصص به بررسی مسائل مبتلا به جامعه هدف برگزار و با مشارکت شرکت کنندگان علاقه مند جلسه جمعبندی میشود.
هر کدام از اعضای گروه با در دست داشتن یک دستگاه تلفن همراه میتوانست از مباحث ادبی و فرهنگی روز جامعه بهره مند بشود. علاوه بر این فعالیتهایی از جمله مسابقه کتابخوانی، مشاعره همراه با جایزه در روزهای مشخص برگزار و به برندگان یک جلد کتاب به انتخاب خودش اهدا میشد؛ همچنین در طول سال به مناسبتهای گوناگون تخفیفها و فروشهای ویژه اعلام میکردم که همگی با هزینه شخصی انجام میشود.
مقوله مبادله کتاب هم به درخواست کتابدوستان اجرایی شد و هر کتابدوست میتواند کتاب خود را با هر عنوان کتابی که مایل باشد مبادله کند. ترغیب مالک کتاب به تمیز نگاه داشتن آن و بهره مندی نفرات بیشتر از همان نسخه کتاب عمده ترین مزیت مبادله است. ناگفته نماند ایده هایی که در این کتابفروشی اجرایی کردهام مرزهای موفقیت را تا مرحله تقلید و کپی برداری از سوی دیگر افراد طی کرده است. هر چند هر کدام از کپی کاریها نقصهایی داشت که به دلیل کار نابلدی و کم تجربگی است و نگرانی ام از بیان این مسئله از این رو است که آسیب اش در نهایت به خواننده علاقه مند به کتاب وارد میشود به طوری که ممکن است از وادی کتابخوانی طرد بشود و یا به شکلی سالم جذب دنیای زیبای کتابها نشود.
کار مهم دیگر که به طور ذاتی در کتابفروشی اجرا می شود عنصر احترام به اعتماد مخاطب است. آنچه که کمتر فروشنده ای در عمل به آن پای بند است. سالهاست درآمد کتابفروشان زیر نوسان ارز و ا فزایش قیمت مواد و ملزومات چاپخانهها بسیار کاهش یافته و معیشتشان را به بازی گرفته طوری که بسیاری از فروشندگان کتاب چارهای جز «فروش» برای بقا ندیدند از این رو در کمال تأسف و ناباوری باید بگویم بعضی از سودجویان به توزیع و فروش کتابهای کپی و غیر اصل روی آوردند و بعضی از افراد هم بودند که پا را از خرده فروشی فراتر گذاشته و در سطح شهر اقدام به برگزاری نمایشگاههای کتاب کردند.
بعدها و در سالهای 1395 تا 1397 که جریان مخرب کتابهای تقلبی و غیراصلی وسعت گرفت؛ من به اهمیت وجود مکانی مورد اطمینان مخاطب ایمان آوردم و معتقد بودم باید کسی باشد تا هر فرد علاقه مند به کتابخوانی بتواند با طیب خاطر نسخه اصلی خریداری کند.
آنچه در آن جریان مخرب برای مخاطب جذابیت کاذب ایجاد کرد تخفیفهای 40 تا 60درصد کتابها بود که علاوه بر وارد آوردن ضرر اقتصادی به اقتصاد و معیشت کتابفروشان، مخاطب را متوقع کرد و تصور گرانفروشی از سوی سایر کتابفروشان را در ذهن آنان ایجاد کرد این ضایعه که تا به امروز هم ترکشهایش بر پیکره صنعت نشر هست، تن کتابفروشی من را هم زخمی کرد. به ویژه آنکه پای آن کتابهای تقلبی به داخل دانشگاه هم باز شده بود و در قالب فعالیتهای فرهنگی به فروش میرسید. سبک دفاعی من در این زمان هشدار به دوستان و اطرافیان بود.
متاسفانه در این بین افرادی هم بودند که بر مبنای غفلت از ضررهای بنیادی پدیده قاچاق کتاب اظهار نظر می کردند. این غفلت ها عرصه را برای سایر کتابفروشان تنگ کرد و کتابفروشی من هم از این مسئله بغرنج در امان نماند.
فرهمند درباره تخفیف خرید کتاب هم میگوید: بله. علاوه بر این تغییر ندادن قیمت کتاب خودش یک امتیاز بزرگ است و کتابها با 60درصد تخفیف در قیاس با بهای چاپ جدید در این کتابفروشی موجود است. ناگفته نماند که با وجود ارائه این خدمات رایگان اجاره هم پرداخت میکنم. شاید از منظر بعضی و در قیاس با سایر فروشگاه های کتاب، اجاره کم باشد اما با لحاظ تعطیلات فراتقویمی دانشکده، امکانات و مساحت این مکان و خدماتی که به صورت 100درصد تخفیف ارائه میشود؛ مقوله پرداخت اجاره عجیب به نظر میرسد آن چنان که بابت روزهای تعطیل سال 1399 هم اجاره پرداخت کردهام.
بنای یک فعالیت فرهنگی از دیرباز همواره در قالب حمایتهای ویژه موفق عمل کرده و سوای از آن همه محتوم به شکست بوده است. وجود یک مکان فرهنگی ثابت آن هم برای فروش کتاب که هنوز هم برای برخی از افراد جامعه یک کالای لوکس و غیر ضرور محسوب میشود؛ نیاز به زیرساختهای حمایتی ویژه دارد. سال اولی که اینجا با کتابها و کتابدوستان گذراندم، محیط را دارای پتانسیل برای اجرای فاز دوم اهدافم یافتم اما بنا به دلایل زیرساختی و به عبارت ساده تر آماده نبودن شرایط دانشکده امکان عملیاتی کردن آن تا به امروز که در حضور شما هستم فراهم نبود.
امید داشتم در سال 99 این ایده را عملیاتی کنم که با تداوم شیوع کرونا، جهش به انواع انگلیسی، هندی، آفریقایی و به تازگی ویروس سیاه، ممکن است با تأخیری فراتر از تصور به اجرا در آید. البته بخش مالی و اداری دانشکده در یکی دو سال اخیر تغییراتی داشته است و با رویکردی که از آنان به مباحث فرهنگی دیدهام احتمال می دهم بر بهبود وضعیت و رفع مشکلات کتابفروشی موثر باشد. با این حال هنوز برای قضاوت و تصمیم گیری زود است.
انتهای پیام/281/ی