خاطره‌گویی حاج صادق آهنگران برای شهید آوینی درباره شهید حسین بهرامی+ فیلم و عکس

مادر شهید بهرامی برایش کیسه قرآن گردن‌آویزی ساخته بود که پس از شهادتش دست به دست میان چمد نفر چرخید که همه‌شان شهید شدند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سردار شهید «حسین بهرامی ولشکلایی» از فرماندهان جبهه سوسنگرد است حتی گفته می‌شود، که سوسنگرد را شهر سردار شهید حسین بهرامی می‌دانند. آنچه می‌خوانید گوشه‌ای از زندگی‌نامه، وصیت‌نامه، خاطره و... از این شهید بزرگوار است که با هم مرور می‌کنیم.

شهید بهرامی که متولد سال 1336 است پس از گذراندن دوران کودکی وارد مدرسه می‌شود. بچه‌های مدرسه نیز به حسین علاقه دارند و او هم در یادگیری و آموختن به این بچه‌ها از هیچ کوششی دریغ نمی‌کند. همزمان با این سال‌ها به همراه دوستانش پای صحبت‌های حاج آقا نظری امام جماعت مسجد جامع ساری می‌نشیند تا برای رسیدن به اهداف والایی که در ذهن خود دارد گام‌های بلندی بردارد. با اندیشه‌های حضرت امام(ره) از همین سال‌ها آشنا می‌شود و می‌تواند در پیروزی انقلاب نقش عظیمی ایفا کند.
سال 1355 در کنکور ریاضی با رتبه‌ای عالی پذیرفته می‌شود و برای رفتن به دانشگاه فردوسی مشهد لحظه شماری می‌کند. 

وی بعد از پیروزی انقلاب به اتفاق دوستان در بنیانگذاری سپاه پاسداران مشهد نیز نقش به سزایی داشت و سال 1359 به عضویت این نهاد مقدس درآمد و در گزینش سپاه مشهد مشغول فعالیت شد. هم‌خانه‌ای آن روزهایش، سعید تجویدی می‌گوید: «یک اتاق اجاره‌ای در طبقه دوم یکی از منازل مشهد داشت. جا نبود فرش 12 متری در آن بیندازد. دیوارهایش نم کشیده، کف آن سیمانی و پنجره‌هایش چوبی بود. یک علاالدین داشت که هم اجاق آشپزیش بود هم گرم‌کننده اتاقش، گرم‌کننده‌ای که در مقابله با هوای سرد مشهد ناتوان بود. یک پتوی کهنه داشت که فرش زیر پایش بود و دو پتوی نوتر که رو اندازش بودند. اتاقش یک فرورفتگی داشت که حسین آن را قفسه‌بندی و کتابخانه کرده بود. شب‌ها بیشتر نماز یا کتاب می‌خواند.»

همزمان با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به همراه دوستان سپاه مشهد، عضو گروه حفاظت از بیت حضرت امام(ره) شد. به جماران  رفت و به بچه‌های سپاه مشهد پیوست. می‌گفت: «بزرگ‌ترین کار ما حفظ جان امام است.» معاونش می‌نویسد «آخرین روزی که آنجا بودیم، گفت: بیا برویم در حسینیه جماران کمی بنشینیم. با هم رفتیم حسینیه، کنار حسین روی زمین نشستم. چشم‌های حسین آرام آرام خیس می‌شد. سرش را پایین انداخت و صورتش را بین دو پایش مخفی کرد. گریه امانش نداد. صدایش بلند و بلندتر شد، چند روز در جماران ماند و مطمئن شد کودتایی در کار نیست برگشت مشهد.

در مشهد، سعید تجویدی معاونش که اهوازی بود خبرهای اهواز را به حسین می‌رساند، خبرهایی که می‌گفتند اوضاع اهواز بدتر از آنی است که رادیو و تلویزیون می‌گوید. آن‌ها راهی اهواز شدند. حسین برای رفتن به مناطق جنگی و پیوستن به دیگر دوستان همرزمش لحظه‌شماری می‌کرد. بیست و پنجمین روز جنگ به اهواز رسید و به سپاه اهواز ملحق شد تا بتواند به خط مقدم اعزام شود. گرچه اهواز خط مقدم جبهه شده بود. حسین یکی دو روزه با بچه‌های مسجد جزایری اهواز و حسین علم‌الهدی گره می‌خورد و می‌شود عضو گروهی که علم‌الهدی تشکیل داده است تا به تانک‌های عراقی شبیخون بزنند. حسین در جبهه‌های حق علیه باطل از خود حماسه‌ها آفرید. او نیروی کارآمد و توانمندی بود. در کارهایش جدی بود. رزمنده گروه‌های شبیخون شده است و در عملیات شکست محاصره سوسنگرد (26آبان 1359) نیز شرکت کرد.

شایستگی‌هایش توجه فرماندهان را به او جلب می‌کند و به او پیشنهاد فرماندهی گردان‌های رزمی یا مدیریت در استانداری خوزستان را می‌دهند که هر دو را رد می‌کند و رزمنده می‌ماند و به سبب کارآمدی‌ها و توانمندی‌هایش به سمت فرماندهی گردان رزمی در طرح آزادسازی سوسنگرد منصوب می‌شود. بعد از آن کمتر به اهواز می‌رود و مقیم سوسنگرد می‌شود. یکی از مدافعان سوسنگرد می‌گوید: «یکی از محل‌هایی که می‌توانستیم حسین را پیدا کنیم مسجد سوسنگرد بود. همیشه قبل از همه به مسجد می‌رفت، وضو می‌گرفت و نماز را اقامه می‌کرد. بعد نماز جماعت می‌خواند و همیشه رفتن به مسجد را به کارهای دیگر ترجیح می‌داد. هنوز از در و دیوار این مسجد یاد حسین می‌بارد. شب‌های این مسجد دیگر مانند آن شب‌ها را ندیده است.» حسین اهل وعظ و خطابه هم بود. وی دروس حوزوی را نزد حاج آقا دارابکلایی در مدرسه علمیه روستای دارابکلای ساری طی سال‌های 53-54 و نیز در مدرسه نواب مشهد طی سال‌های 55-56 آموخته بود و هر زمان که در جبهه فرصتی اقتضا کرد به مثابه یک مبلغ وارد عمل می‌شد. اما شهید بهرامی در مبارزه و نبرد با دشمن چالاک‌تر بود، آنجا که پای عمل به میان می‌آید. طرح حفر کانال در نقاط مختلف سوسنگرد جهت محاصره دشمن توسط حسین معروف است.
حسین طی مدتی که در جبهه حضور داشت چند بار برای دیدار خانواده به مرخصی آمد. او آن‌قدر در میان عملیات امام مهدی(عج) به دشمن نزدیک شده بود که در لابه‌لای تانک‌ها در تاریخ 31 اردیبهشت سال 60 در اثر اصابت خمپاره دشمن به شهادت رسید. پیکر پاک و مطهر این شهید گرامی به مدت 40 روز در محراب مسجد جزایری اهواز ماند و پس از آن به سمت زادگاهش روستای ولشکلای ساری آمد و روی دستان مردم مهربان و زحمتکش این روستا تشییع و در گلزار شهدای ولشکلا به خاک سپرده شد.

 

مصاحبه شهید آوینی با حاج صادق آهنگران، در خصوص سردار شهید حسین بهرامی

 

سخنان شهید آوینی در مورد سردار شهید حسین بهرامی

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط