یادداشت| فتح خرمشهر؛ آزادسازی یا پیروزی استراتژیک برای پایان دادن به جنگ؟
پژوهشگر دفاع مقدس طی یادداشتی نوشت: از نظر «نظامی» فتح خرمشهر به دوران اشغالگری دشمن متجاوز در خاک ایران پایان داد و از نظر «اجتماعی» نیز بیانگر انسجام و همافزایی مولفههای قدرت ملّی بویژه مولفه قدرت نظامی در جنگ است.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، محمد درودیان پژوهشگر دفاع مقدس طی یادداشتی با عنوان «فتح خرمشهر؛ آزادسازی یا پیروزی استراتژیک برای پایان دادن به جنگ؟» نوشت:
فتح خرمشهر با انجام عملیات بیت المقدس در سوم خرداد سال 1361، «تاریخساز» شد و با تغییر در شرایط و معادلات جنگ، زمان را به قبل و بعد از این پیروزی تقسیم کرد. چنانکه در تقویم تاریخ ایران، پیروزی در این عملیات، بعنوان یکی از برجستهترین رخدادهای نظامی، خودنمایی میکند. با فتح خرمشهر، فرهنگ مقاومت همهجانبه و تأثیرات آن در «ظهور و تکوین قدرت نظامی» در ایران که با پیروزی انقلاب، ماهیت و شکل آن تغییر کرده بود، آشکار شد.
مفاهیم یادشده و موارد دیگر، در زمان واقعه بصورت اجمالی و سپس در «تاریخ توصیفی و تحلیلی» از جنگ، برای تفسیر و روایت از رخدادها و موقعیتها، همچنین صورتبندی تحولات جنگ مورد توجه و استفاده قرار گرفته است که با توجه به سالگشت این پیروزی بزرگ، به سه مورد آن اشاره میشود:
از نظر «نظامی» فتح خرمشهر به دوران اشغالگری دشمن متجاوز در خاک ایران پایان داد.
از نظر «اجتماعی» فتح خرمشهر بیانگر انسجام و همافزایی مولفههای قدرت ملّی بویژه مولفه قدرت نظامی در جنگ است.
از نظر «سیاسی» فتح خرمشهر در تلاقی تصمیمگیری برای ادامه یا خاتمه جنگ قرار گرفته است.
فتح خرمشهر بعنوان برجستهترین نماد شکست نظامی عراق در جنگ، وضعیت ایران را از شکست و اشغال، به موقعیت برتر نظامی بر عراق تغییر داد. تحول یادشده در زمان واقعه و پس از آن، مورد اجماع عمومی بوده و تا کنون مورد مناقشه قرار نگرفته است. چنانکه درباره نقش مردم در جنگ و تأثیر همافزایی مولفههای قدرت، در تحمیل شکست نظامی بر عراق، چنین است. با این تفاوت که پس از فتح خرمشهر، اختلافنظرهای تخصصی میان ارتش و سپاه درباره «انتخاب زمین منطقه نبرد، طراحی تاکتیکهای عملیاتی و فرماندهی بر نیروها»، بخشی از چگونگی فتح خرمشهر و نتایج برجسته آن را مورد مناقشه قرار داده و در نتیجه موجب شکلگیری نوعی دوگانگی در تفکر و روشهای جنگ و تحلیل درباره نقش و عملکرد نهادهای نظامی شده است.
در واقع چهره فتح خرمشهر که در آئینه اتّحاد ملی و همافزایی نیروها قابل بازنمایی بود، هماکنون با گذشت زمان و تحت تأثیر «نهادگرایی نظامی» برای تبیین نقش افراد و سازمانهای نظامی در جنگ، دچار غبارگرفتگی شده است.
مهمتر از دو موضوع یاد شده، ابهام و پرسش درباره «علت ادامه جنگ» است که با تأکید بر کلیدواژه «پس از فتح خرمشهر»، این تصوّر عمومی را ایجاد کرده است که به دلیل پیروزی در خرمشهر، امکان خاتمه دادن به جنگ وجود داشت، اما به این موضوع توجه نشد و در نتیجه جنگ ادامه پیدا کرد. در این زمینه نظرات زیادی گفته و نوشته شده است که در این یادداشت کوتاه نمیتوان برای بررسی آن، از گزارش توصیفی و تحلیلی استفاده کرد.
برای روشن شدن این مسئله اساسی باید به فتح خرمشهر از یک زاویه دیگر نگاه کرد که فرصت پرداختن به آن، کمتر دست داده است. به این معنا که آزادسازی مناطق اشغالی با پیروزی در عملیات فتح المبین (در غرب کرخه و دزفول) حاصل شد، زیرا قدرت و میزان تابآوری ارتش عراق در برابر تهاجمات قوای نظامی ایران و ادامه استقرار در مناطق اشغالی، در ذهنیت و باور نیروها و فرماندهان نظامی عراق و حامیانشان درهم شکسته شد و متقابلاً قدرت نظامی ایران مورد پذیرش قرار گرفت. مقاومت ارتش عراق در خرمشهر بیش از آنکه برای حفظ این منطقه باشد، برای تأخیر در پیشروی قوای نظامی ایران به سمت بصره بود. چنانکه عقب نشینی لشکر 5 و6 ارتش عراق در مرحله دوم عملیات بیت المقدس، با همین هدف انجام شد.
بنابراین پیروزی در خرمشهر را باید به جای بررسی در چارچوب مفهوم آزادسازی مناطق اشغالی که با عملیات فتح المبین حاصل شد، براساس منطق الزامات پایان دادن به جنگ، مورد ارزیابی و بازبینی قرار داد.
با این توضیح، در صورتی که در عملیات بیت المقدس قوای نظامی ایران موفق میشدند با عبور از مرز، در شرق بصره مستقر شوند، در امتداد آزادسازی منطقه جنوب و جنوب غربی اهواز، فتح خرمشهر به یک پیروزی استراتژیک تبدیل و در عمل مانع از ادامه جنگ میشد. در واقع محدودشدن عملیات بیت المقدس به آزادسازی مناطق غرب و جنوب غربی اهواز و شهر خرمشهر، هدف عملیات را به آزادسازی مناطق اشغالی محدود کرد و نقش آن در ایجاد پیروزی استراتژیک بر عراق و خاتمه دادن به جنگ، مغفول واقع شد. به همین دلیل میتوان نتیجه گیری کرد که؛ با وجود اهمیت فتح خرمشهر و نتایج آن، این عملیات قابلیت پیروزی استراتژیک بر عراق، برای پایان دادن به جنگ را نداشت.
بر همین اساس، برای دستیابی به برتری راهبردی بر عراق و حامیانش، عملیات رمضان طراحی و اجرا شد که به دلیل هوشیاری و آمادگی عراق، همچنین تأخیر در انجام آن، نتیجه مورد نظر برای پایان دادن به جنگ حاصل نشد.
در واقع هر چند با فتح خرمشهر بخش مهمی از مناطق اشغالی آزاد شد و این امر بمعنای شکست ارتش عراق بود، اما برای متقاعدسازی عراق و حامیانش، به منظور پایان دادن به جنگ و تأمین خواسته های ایران، کافی نبود. زیرا ایران با وجود فتح خرمشهر، در موقعیت قبل از اشغال خرمشهر قرار گرفته بود، ضمن اینکه با ویرانی و غارتگری 20 ماهه متجاوزینِ اشغالگر روبرو بود. بنابراین با فرض پیوستگی میان نتایج فتح خرمشهر با پایان دادن به جنگ، نوعی دوگانگی وجود دارد که باید از طریق بحثهای تاریخی و راهبردی، مورد مطالعه قرار بگیرد که در ادامه به آن اشاره خواهد شد:
بحث درباره امکان پذیری خاتمه دادن به جنگ، متکی بر پیروزی در خرمشهر، بمعنای بیتوجهی به واقعیّات تاریخی و معادلات راهبردی است. زیرا این پیروزی از قابلیت تأثیرگذاری بر اراده عراق و حامیانش برای پایان دادن به جنگ برخوردار نبود و تنها ارتش عراق را از مناطق اشغالی بیرون راند.
با وجود پذیرش این واقعیت تاریخی و نظامی، بیتوجهی به استفاده از قدرت نظامی برای جنگ تعاقبی در خاک دشمن، همزمان با طراحی عملیات بیت المقدس، بمعنای نادیده گرفتن تغییر در ماهیت قدرت نظامی و استفاده از فتح خرمشهر برای پیروزی نظامی بر دشمن و پایان دادن به جنگ بود که باید همزمان با آزادسازی خرمشهر مورد توجه قرار میگرفت. این ملاحظه راهبردی موجب پیوستگی عملیات بیت المقدس با مسئله ادامه جنگ میشود.
بنابراین با طرح پرسش از علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، از یکسو، نتایج پیروزی بزرگ و سرنوشتساز در عملیات بیت المقدس، در پیوند با یک پرسش تاریخی و راهبردی قرار میگیرد و بصورت تدریجی از اهمیت آن کاسته خواهد شد و از سوی دیگر؛ با نادیده گرفتن این مسئله راهبردی، جایگاه تاریخی عملیات بیت المقدس برای پیروزی استراتژیک بر عراق و پایان دادن به جنگ، بعنوان یکی از درسهای راهبردی برای پیروزی سرنوشت ساز بر دشمن، با استفاده از قدرت نظامی نادیده گرفته خواهد شد.
انتهای پیام/