چرا کتابهای نادر ابراهیمی پرمخاطب است؟/ روایت آقای نویسنده از راه سخت «سه دیدار»
۱۳ سال از کوچ نادر ابراهیمی میگذرد؛ نویسندهای که خود را محدود به اتاق کارش نکرد. ماجرای نگارش داستان معروفش درباره امام(ره) از زبان او خواندنی است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نادر ابراهیمی از چهرههای داستاننویسی معاصر است که آثارش به دلایل مختلف، توانسته نظر مخاطبان از قشرها و سلیقههای متفاوت را به سمت خود جلب کند. ابراهیمی خود را محدود به داستاننویسی نکرد و شاید همین موضوع، کار او را نسبت به بسیاری از همقطارانش متمایز و متفاوت کرد. نگاه او به جامعه و برداشت او از زندگی انسانهای همعصر و بازتاب هنرمندانه آن در داستان، شاید نتیجه و حاصل سالهای فعالیتش در زمینه مستندسازی و فیلمسازی باشد؛ امری که میتوان آن را به صورت روشنتری در مجموعه «آتش بدون دود» دید.
حاصل گشوده شدن باب ادبیات جهان به روی جامعه ادبی ایران، ایجاد سبکها و روشهای جدید در ادبیات داستانی بود. در این میان، آشنایی با نویسندگان بزرگی چون همینگوی، سارتر، کامو و دیگران، کمکم نویسندگان جوان را به این فکر تغییر در فرم داستاننویسی انداخت و این آغازی بود برای خلق و نگارش داستانهایی با فرمی نو که متأثر از فرم و ساختار داستانهای کوتاه غربی به ویژه ادبیات داستانی آمریکا بود. این تغییر رویکرد را در میان آثار برخی از نویسندگان آن دوره از جمله نادر ابراهیمی میتوان دید. اما هنر ابراهیمی این بود که در همین حد و اندازه متوقف نشد.
«خلاقیت ادبی» پرتکرارترین موضوعی است که در کارهای ابراهیمی به چشم میخورد. او نویسندهای نبود که خود را در فرم محدود کند، توجه به جامعه پیرامونی و الهام گرفتن از زندگی مردم رنجدیده و بیان آنها با استفاده از روشهای خلاقی چون نمادپردازی، آن هم در دوره اختناق سیاسی، سبب شد تا ابراهیمی به عنوان نویسندهای متمایز تا به امروز مطرح باشد.
در کنار محتوا، باید از زبان نویسنده به عنوان دیگر مزایای آثار او یاد کرد. نثر ابراهیمی نقطه قوت دیگر کارهای او به شمار میآید. انتخاب زبان ادبی و نثر شاعرانه در داستانها و کارهای غیر داستانی، او را به عنوان یکی از داستاننویسان صاحب سبک معاصر معرفی کرده است. زبانی که در «آتش بدون دود»، «مردی در تبعید ابدی» و اوج آن در «چهل نامه کوتاه به همسرم» و «یک عاشقانه آرام» میتوان دید.
ابراهیمی نویسندهای نبود که هر روز پشت میزش بنشیند و بیتفاوت به دنیای اطرافش، خیال را به پرواز درآورد و حاصلش را منتشر کند. او نویسندهای زمانسنج و همراه با جامعهاش بود؛ موضوعی که کمتر میتوان مصداقی از آن را در داستاننویسی امروز ایران مشاهده و احساس کرد. او خود را در فضای یک اتاق محدود نکرد، از جامعه دور نبود و سوژههای داستانهایش را از دل همین مردم انتخاب میکرد. موضوعی که مصداق بارز آن را میتوان در مجموعه سهگانه «سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما میآمد» دید.
این کتاب که به زندگی امام خمینی(ره) میپردازد، از جمله آثار داستانی موفقی است که در سالهای پس از انقلاب منتشر شده و شاید کمتر اثری را بتوان یافت که همردیف آن دغدغه معرفی قهرمان مردم ایران را داشته باشد. اما جالب اینجاست که ابراهیمی کار نگارش این اثر را پیش از انقلاب آغاز کرده بود. او خود در گفتگویی که در مؤسسه تنظیم نشر و آثار امام(ره) منتشر شده، درباره این کتاب و دشواری نوشتن درباره امام(ره) میگوید: در سال 57 نوشتن کتاب کوچکی را درباره امام(ره) آغاز کردم به نام «دیدار با مردی که از فراسوی باور ما میآید» و هنوز تمام نکرده بودم که انقلاب به پیروزی رسید و کار را رها کردم.
ابراهیمی در ادامه به تشویقها برای نگارش این کتاب اشاره و اضافه میکند: به هر حال امام(ره) را دوست داشتم و باور داشتم و هنوز هم دارم و در تاریخ ایران هیچ کسی را نمیشناسم که همتا و همپای امام(ره) باشد... درباره ویژگی عمده این اثر باید بگویم که دروغ چرا؟ تا تمام نشود چیزی نمیتوانم بگویم. فقط این را همه جا گفتهام که کار بینهایت دشواری است. روی مو راه رفتن است. کمرشکن میکند. ...
فرزانه منصوری، همسر زندهیاد ابراهیمی، در مراسمی به مناسبت بیست و پنجمین سالروز رحلت امام(ره)، درباره دغدغه همسرش برای نگارش کتابی درباره امام(ره) گفته است: ابراهیمی از خرداد 1342 تا بهمن 1357 آنچه را که راجع به امام(ره) مینوشتند، پیگیری میکرد. حرکتهایی را که انجام میدادند، پیگیری میکرد و کم و بیش با زندگی ایشان آشنا بود. در سالهای مبارزات اعلامیهها را مینوشت؛ بدون اینکه امام(ره) را دیده باشد. پس از اینکه امام(ره) وارد تهران شدند، نادر ابراهیمی ایشان را ندیده بود و هرگز هم حضوری ایشان را ملاقات نکرد. اما پژوهشهایش را ادامه میداد. در خاطرم هست که سالهای اول انقلاب همسرم من را موظف کرده بود آنچه را که در روزنامهها و مجلهها درباره مبارزات مردم و کارهای حضرت امام(ره) خارج از کشور انجام میدادند، از روزنامهها جدا کنم و در اختیارش بگذارم. او اینها را میخواند و جمعآوری میکرد؛ برای اینکه این مرد را بهتر بشناسد.
انتهای پیام/